بهینه دوم چگونه مسایل پیچیده را تا حدودی حل میکند؟
حرکت به جلو
سالهاست که در عرصه جهانی پروندهها و اختلافاتی وجود دارد که با وجود تلاشهای بسیاری که انجام گرفته است به دلیل پافشاری طرفین درگیر بر منافع خود بیآنکه به راهحلی برسد ادامه یافته است.
سالهاست که در عرصه جهانی پروندهها و اختلافاتی وجود دارد که با وجود تلاشهای بسیاری که انجام گرفته است به دلیل پافشاری طرفین درگیر بر منافع خود بیآنکه به راهحلی برسد ادامه یافته است. ادامه یافتن بسیاری از این اختلافات منجر شده است که طرفین درگیر بسیار بیشتر از آنچه بر آن پافشاری میکنند متحمل زیان شوند. در این موقعیت شاید تغییر رویکرد میتواند حداقل گامی رو به جلو باشد و امیدها برای حل کامل موضوعات در آینده را زنده نگه دارد. رویکرد بهینه دوم و توجه کردن به منافع حداقلی میتواند روحیه عملگرایی را در میان کشورها و ملتها برای حل موضوعات چندجانبه تقویت کند. از مهمترین مواردی که رویکرد بهینه دوم میتواند در حل آن راهگشا باشد مسائل زیستمحیطی است. مسائل زیستمحیطی از آن جهت که در بسیاری از موارد کشورها و دولتهای زیادی را درگیر میکند و معمولاً در این مسیر کشورها حاضر نیستند برای حل مشکلی که لزوماً به طور مستقیم از حل آن منتفع نخواهند شد از منافع (کوتاهمدت) خود عقبنشینی کنند، بسیار پیچیده هستند. به عنوان مثال سالهاست که مذاکرات مختلفی در سطح رهبران جهان برای کاهش میزان تولید دیاکسیدکربن در جریان است
اما تاکنون این مذاکرات نتوانسته است موفقیت قابل قبولی را در کاهش سطح تولید گازهای گلخانهای ایجاد کند. از اینرو به نظر میرسد انجام اقدامات بنیادین برای حل موضوع در حال حاضر دور از دسترس باشد. اما میتوان با انجام دادن اقداماتی که اگرچه از کارایی لازم (برای حل کامل موضوع) برخوردار نیستند، از به بنبست کشیده شدن مسائل جلوگیری کرد و گامی رو به جلو برداشت. از این دست اقدامات میتوان به طرحی که باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا در جولای سال 2014 برای محدود کردن تولید دیاکسیدکربن در نیروگاههای برق آمریکا ارائه کرد، اشاره کرد. طرحی که اگرچه حل کامل موضوع را به همراه نخواهد داشت اما از انجام ندادن هیچ اقدامی به مراتب بهتر است. در ادامه مقاله اکونومیست را که به دفاع از رویکرد بهینه دوم دولت آمریکا پرداخته است، جهت مشخصتر شدن اهمیت آن میخوانیم.
ساختمان کنگره آمریکا نیروگاه مخصوص به خود را دارد. با وجود اینکه نیروگاه کنگره در سال 1910 ساخته شده است و حتی از سال 1951 نیز دیگر برق تولید نمیکند اما کماکان در حال کار کردن است و از پا نیفتاده است. در حال حاضر از این نیروگاه جهت گرمایش یا سرمایش ساختمان کنگره استفاده میشود و طی این فرآیند سالانه 100 هزار تن دیاکسیدکربن تولید شده و وارد جو کره زمین میشود. در سال 2000 زمانی که مدیریت نیروگاه در جهت کاهش میزان آلایندگی، تصمیم گرفتند سوخت نیروگاه را از زغالسنگ به گاز طبیعی تغییر دهند، سناتورهایی از ایالتهای تولیدکننده زغالسنگ همپیمان شدند تا این کار را متوقف کنند. ماجرای این نیروگاه به خوبی تمام موارد و اشکالاتی را که بخش تولید برق آمریکا دارد و همچنین سیاستهایی که منجر به ادامه این روند غلط میشوند نشان میدهد. در این میان به نظر میرسد برای کنگره آمریکا ادامه وضعیت موجود مطلوبتر از هر تغییری است. بالاخره در سال گذشته پرزیدنت باراک اوباما طرحی را برای کاهش تولید میزان گاز دیاکسیدکربن تولیدشده در نیروگاههای آمریکا ارائه کرد؛ موضوعی که از جانب طرفداران محیطزیست مورد استقبال واقع شد. نیروگاههای
برق یکی از بزرگترین منابع تولیدکننده گازهای گلخانهای در آمریکا هستند (محاسبات نشان میدهد منشاء یکسوم از کل گازهای گلخانهای تولیدشده در آمریکا نیروگاههای برق هستند).
بر اساس این برنامه تولید گازهای گلخانهای در نیروگاههای آمریکا تا سال 2030 رقمی معادل 30 درصد (نسبت به بیشترین میزان آن در سال 2005) کاهش پیدا میکند. این طرح بزرگترین گامی بوده است که در چند دهه اخیر یک رئیسجمهور آمریکا برای جلوگیری از تغییرات آبوهوایی برداشته است (که باید بگوییم اصلاً زیاد نیست). با مطرح شدن این موضوع در فضای سیاسی آمریکا تحرکات فراوانی صورت گرفت. مخالفان و موافقان فراوانی در مورد آن صحبت کردهاند. برخی به دلیل آنکه این طرح گامی برای دور شدن از سوختهای فسیلی است از آن استقبال کردهاند اما برخی دیگر به جهت اینکه مالیات دیگری را بر کمپانیهای آمریکایی تحمیل میکند به انتقاد از آن پرداختهاند. به نظر این گروه این طرح تنها به نفع چینیها میتواند باشد. آنها میگویند چینیها به سرعت کاهش آلودگی در آمریکا را با افزایش تولید خود جبران خواهند کرد و از اینرو منافع انتظاری این طرح برای محیطزیست محقق نخواهد شد. به نظر میرسد هر دو دیدگاه دچار بزرگنمایی هستند. حقیقت این است که این طرح نمیتواند به تنهایی کره زمین و حیات در آن را نجات دهد اما از سوی دیگر میتواند نیروی محرکهای برای تغییر
رویههای غلط باشد. در صورتی که این طرح اجرایی شود میتواند رقمی در حدود پنج درصد از کل تولید دیاکسیدکربن آمریکا را کاهش دهد. این میزان در گام اول بسیار مناسب است هرچند از میزانی که برای نجات محیط زیست باید کاسته شود بسیار کمتر است. نیروگاههای آمریکا در حال حاضر توانستهاند از سال 2005 به همین اندازه از تولید دیاکسیدکربن خود بکاهند بنابراین ملزم کردن آنها به کم کردن این مقدار طی یک دوره زمانی طولانیتر کار مشکلی به نظر نمیرسد. در نتیجه اجرای این برنامه نیروگاههای آمریکا قیمت برق را افزایش خواهند داد که منجر به از دست رفتن تعدادی فرصت شغلی خواهد شد اما در عوض جان انسانهای زیادی را نیز با کاهش میزان ذرات معلق در هوا نجات میدهند. البته باید در نظر داشت این سیاست از سیاست بهینه فاصله بسیاری دارد. کنگره آمریکا میتوانست با تصویب مالیات بر تولید کربن و قیمتگذاری تولید گازهای گلخانهای اقدام به ایجاد بازار کربن کند. جایی که در آن خریداران و فروشندگان میتوانند در مورد ارزانترین راه کاهش تولید گازهای گلخانهای تصمیمگیری کنند. این موضوع محقق نشده است و به جای آن دولت آمریکا سعی کرده است تولید کربن در یک
بخش خاص (نیروگاههای برق) را کنترل کند. دولت آمریکا در نظر دارد با تعیین سقفهای مختلف تولید کربن در بخش نیروگاههای برق برای ایالتهای مختلف در مسیر کنترل تولید گازهای گلخانهای گام بردارد. این حرکت میتواند به عنوان یک روش و الگوی برخورد با مشکل قلمداد شود. کنگره یک بار مالیات بر کربن را در دوره اول ریاست جمهوری باراک اوباما رد کرد. رویکرد جدید محتملترین گزینه و حداقل بهتر از هیچ است. در مورد مسائل زیستمحیطی تاخیر به ندرت موضوع مطلوبی است. با افزوده شدن کربن در جو کره زمین آسیبهای آن بیشتر میشود و همچنین هزینه مقابله با آن نیز افزایش مییابد. البته اجرای این طرح نیز خللی در ایجاد بازار کربن و تصویب قانون مالیات بر کربن در آینده ایجاد نخواهد کرد.
رویکرد بهینه دوم در این مساله کمی پرهزینه است اما نه بهاندازهای که نتوان از آن دفاع کرد. در جریان اجرای این طرح نیروگاهها و مصرفکنندگان برق بار اصلی را به دوش خواهند کشید. به طور کلی منافع اجرای این طرح (که بالغ بر 50 میلیارد دلار است و عمدتاً از بهبود سلامت مردم ناشی میشود) به مراتب از هزینههای آن (که 9 میلیارد دلار است و عمدتاً از محل افزایش قیمتهاست) بالاتر است. در این میان یکی از مسائلی که توسط منتقدان مطرح میشود این است که هزینههای این طرح به آمریکاییها تحمیل شده است در حالی که مزایای آن در تمام کره زمین گسترش خواهد یافت. اگرچه این طرح به تنهایی دارای مزایای بسیاری است اما واکنشهای بینالمللی میتواند مزایای آن را افزایش دهد. دولت چین که تاکنون مقاومت بسیاری در زمینه کاهش تولید کربن انجام داده است میتواند با اجرای طرحهای مشابه منافع بیشتری را رقم بزند. این طرح میتواند مقامات پکن را ترغیب کند تا تنها از توجه کردن به منافع خود فاصله بگیرند. اگر چنانچه در پی اجرای این طرح مقامات بزرگترین کشور آلودهکننده جهان تصمیم بگیرند از میزان تولید کربن خود بکاهند آنگاه به خوبی درمییابیم که قطعاً
بهینه دوم بهتر از هیچ چیز است.
دیدگاه تان را بنویسید