آیا اقتصاددانان واقعاً از دانشمندان سایر علوم برترند؟
سوزن و جوالدوز
موضوع این هفته پرونده باشگاه اقتصاددانان، چندان تازه نیست، بلکه جدلی است به درازای یک قرن.
موضوع این هفته پرونده باشگاه اقتصاددانان، چندان تازه نیست، بلکه جدلی است به درازای یک قرن. از زمان ایجاد علم اقتصاد مدرن تا اوایل قرن بیستم، اقتصاد، در کنار سایر علوم اقتصادی سعی در تحلیل رفتار بشر و پیشبینی روندهای اجتماعی داشت. اما درست هنگامی که اقتصاددانان به فکر استفاده از روشهای کمی به منظور دستیابی به نتایج دقیقتر و قابل اتکاتر افتادند، کمکم اقتصاد با سایر همتایان خود در علوم اجتماعی فاصله گرفت. این فاصله در طول سالیان متمادی در قالب اعتماد به نفس بالا و نوعی خودبرتربینی در میان علمای علم اقتصاد خود را نشان داده است. هرچند که با توجه به موقعیتهایی که اقتصاددانان به ویژه در نیمه دوم قرن بیستم در آن قرار داشتهاند، و عملکردی که در آن جایگاهها از خود به نمایش گذاشتهاند، چنین تصور و ادعایی چندان بیراه هم نباشد. اقتصاددانان در این سالها در لباس مشاوران روسای جمهور و کسانی که به سکانداران کشتی کشورها خوراک فکری میدادهاند، ظاهر شدهاند. و در یک بررسی کلی میتوان گفت موفق هم بودهاند چراکه ارمغانی به نام توسعهیافتگی و افزایش رفاه اقتصادی، اجتماعی را برای جوامع به ارمغان آوردهاند. این امر شاید
دلیل قانعکنندهای برای تفوق دانشمندان این عرصه در مقایسه با سایر شغلها باشد. البته این امر در بسیاری موارد سبب شده تا «اقتصاددانان» بیشتر از «علم اقتصاد» در معرض توجه باشند و گاه نظرات شخصیشان بیش از آنچه آموختهاند، مورد ستایش قرار گیرد.
از طرف دیگر طی همین سالها، اقتصاددانان به نقد یکدیگر و مکاتب فکری مختلف نیز روی آوردهاند، و اگر به عنوان مشاهدهگر بیرونی به این قضایا بنگریم، کم و بیش نوعی جریان حقانیتطلبی و در عین حال، انکار را مشاهده میکنیم. برای مثال بزرگانی مانند میلتون فریدمن و رابرت لوکاس، باوجود دستاوردهای غیرقابل انکارشان، همواره به دلیل ماهیت ریاضیوار نظریات خود، از جانب برخی اقتصاددانان مانند توماس پیکتی و پال رومر در معرض اتهام بودهاند. اما واقعیت آن است که در مسالهای که به رفاه یک جامعه مربوط میشود، نمیتوان یک جواب مسلم قطعی یافت، بلکه هر نظریه به فراخور زمان و مکان و موقعیتی که مورد استفاده قرار میگیرد، میتواند موثر واقع شود، در عین حال هیچ تضمینی هم وجود ندارد که نسخه مذکور به صورتی جهانشمول جوابگوی همه مسائل باشد. به عبارت بهتر، یک نسخه جادویی واحد برای تمامی زمانها و مکانها وجود ندارد. بکله همه مکاتب و نظریات اقتصادی در هر زمان و مکان سعی در توضیح قسمتی از واقعیات بیرونی یا همان جهانی که در آن زیست میکنیم، داشتهاند و تحلیل و بررسی هرکدام قطعاً به معنای جزمیت در حق یا باطل بودن آنها نیست.
در نهایت مسلم و قطعی این است که اقتصاددانان باید یکدیگر را نقد کنند و در برابر هر جوالدوزی که به دیگر علما میزنند، سوزنی هم به خودشان بزنند.
دیدگاه تان را بنویسید