بررسی تاثیر ارتباط نمایندگان بخش خصوصی با احزاب سیاسی در گفتوگو با نایب رئیس اتاق بازرگانی ایران
اتاق زمین دعوای گروههای سیاسی نیست
اتاق بازرگانی مجموعهای از فعالان اقتصادی است که هر کدام با نگرشهای مختلف سیاسی در کنار هم جمع شدهاند. این افراد علاوه بر اینکه وظیفه ارائه مشورت به قوای سهگانه در کشور را دارند به دفاع از حقوق وکلای خود که همان فعالان بخش خصوصی هستند میپردازند.
اتاق بازرگانی مجموعهای از فعالان اقتصادی است که هر کدام با نگرشهای مختلف سیاسی در کنار هم جمع شدهاند. این افراد علاوه بر اینکه وظیفه ارائه مشورت به قوای سهگانه در کشور را دارند به دفاع از حقوق وکلای خود که همان فعالان بخش خصوصی هستند میپردازند. هر کدام از این افراد در حالی این اقدامات را انجام میدهند که وابستگیهای سیاسی خود را نیز دارند. پدرام سلطانی درباره اینکه آیا وابستگیهای سیاسی افراد در اتاق باید بر عملکرد این نهاد مدنی تاثیر بگذارد یا خیر، میگوید: استقلال اتاق از جریانات سیاسی اقتضا میکند همانطوری که سیاسیون و احزاب نباید در اتاق حضور پیدا کنند در انتخابات اتاق هم دخالت نداشته باشند. بنابراین اگر تصادفاً کسی به جهت ارتباطاتی که دارد بخواهد مشورت بگیرد، مشورت از هر دوستی میتوان گرفت. ولی اگر که این ارتباطات بخواهد مورد استفاده برای فردی یا برای گروهی قرار گیرد برای اینکه یک پایگاه حمایتی در انتخابات به وجود بیاید، این کار از مواردی است که موجب انحراف در انتخابات میشود.
در سوال اول که در واقع به نوعی طرح مساله است نظر خود را درباره اینکه آیا گروههای موجود در اتاق بازرگانی باید وابستگی سیاسی داشته باشند یا خیر، بیان کنید.
اتاق بازرگانی در ایران و در همه دنیا یک نهاد مدنی اقتصادی و غیرسیاسی است. حتی در آزادترین کشورهای دنیا اتاقها تمایلات سیاسی خود را به عنوان نظر مجموعه اتاق آشکارا عنوان یا اعلام نمیکنند. به عنوان مثال در آمریکا بهرغم اینکه تمایلات عمومی افراد یا چهرههای تاثیرگذار در اتاق بازرگانی این کشور بیشتر به سمت جمهوریخواهان است تا دموکراتها، ولی اصولاً موضعگیری صریحی از جانب اتاق بازرگانی در مورد امور سیاسی انجام نمیشود.
به این جهت تمایلات در کشور آمریکا بیشتر به سمت جمهوریخواهان است زیرا این حزب بیشتر موافق کاهش مالیاتهاست و همین امر زمینه رشد و توسعه بنگاههای کوچک و متوسط و همینطور توسعه سرمایهگذاریهایی را که در کشور انجام میشود، فراهم میکند. دموکراتها معتقد به افزایش مالیات هستند و طبیعتاً این رویکردها فعالان اقتصادی را بیشتر سمپات و هوادار جمهوریخواهان میکند. در اتاقهای بازرگانی آمریکا به هیچ وجه دیده نمیشود طرفداران احزاب از حزب خود هواداری کنند. همچنین احزاب آن کشور هیچ وقت برای مشارکت در انتخابات اتاقها تلاش علنی نمیکنند یا لیست نمیدهند و این موضوع نشان میدهد احزاب حوزه فعالیت خودشان را منفک و منتزع از نهادهای مدنی کردهاند.
این یک شیوه جاافتاده، مرسوم و متعارف در همه کشورهاست و طبیعتاً در ایران هم همین شیوه باید مورد توجه قرار گیرد. به جهت اینکه اگر زمین بازی گروههای سیاسی و احزاب بخواهد به درون نهادهای مدنی کشیده شود این نهادها از ماموریتهای اصلی خود انحراف پیدا کرده و به سمت مطلوبیتها، اهداف و مقاصد گروههای سیاسی حرکت میکنند و بنابراین خواسته اعضای خودشان را برآورده نمیکنند. حتی در چنین شرایطی نهادهای مدنی میتوانند زمین دعوای گروههای مختلف سیاسی شوند و شرایط را برای فعالیت نامطلوب کنند. بنابراین قطعاً گروههای سیاسی نباید در انتخابات اتاق بازرگانی و کلیه نهادهای مدنی دخالت کنند، این موضوع را ما در ایران باید تعمیم دهیم به جاهایی نظیر اتاق اصناف، سازمان نظام پزشکی، اتاق بازرگانی، کانون وکلا و تمام نهادهای حرفهای و فراگیر مشابه.
با توجه به صحبتهای شما گروههای سیاسی نباید در انتخابات شرکت کنند ولی آیا میتوانند نمایندگان خود را در اتاق بازرگانی داشته باشند یا خیر؟
یک چیز را ابتدا باید تعریف کنیم که بشود به این سوال شما پاسخ بهتری داد و آن این است که اصولاً احزاب یا گروههای سیاسی محل تجمع سیاستمداران و سیاسیون است. کسانی که سیاستمدار هستند پیشه و حرفه خودشان را سیاست قرار دادهاند. معنای آن این است که یا دارند در دولت کار میکنند یا در سایر نهادهای حکومتی، یا فعال سیاسی، یا نماینده مجلس هستند یا در احزاب کار میکنند و کلاً افرادی هستند که با یک سمت و سوی سیاسی موضوعات را دنبال میکنند. بنابراین فعالیت سیاسی، کار حرفهای آنهاست. اما اتاق بازرگانی جایگاه کسانی است که حرفه آنها اقتصادی است. یعنی بازرگان، تولیدکننده، صنعتگر، معدنکار، کشاورز یا سایر فعالیتهای اقتصادی را انجام میدهند.
بنابراین ذاتاً کسی که فعال سیاسی است همزمان فعال اقتصادی نیست. این فعالیت توامان اگر هم وجود داشته باشد کم بوده یا درصدش پایین است. حال با در نظر گرفتن این تعریف اگر هم کسانی که استثنائاً فعالیت سیاسی هم میکنند بخواهند در انتخابات اتاق ورود پیدا کرده یا فعالیت کنند معنایش این است که یک اقلیتی میخواهد عملاً کار اکثریت را به دست بگیرد. اگرچه هر شهروندی از جمله صاحبان کسبوکار حتماً اندیشه سیاسی و تمایلات سیاسی هم میتوانند داشته باشند، زیرا طبیعتاً در انتخابات کشور مشارکت میکنند، بعضی میروند به این جناح رای میدهند بعضیها به جناحهای دیگر. پس حتماً افکار و تمایلات سیاسی دارند. اما در کار، فعالیت و سیاستگری حرفهای ندارند.
پس یک اکثریتی که قریب به اتفاق هستند اصولاً از این جنس نیستند و این گروه اعضای اتاق هستند. با این مقدمه اگر که سیاسیون بخواهند وارد عرصه انتخابات شوند معنایش این است که اکثریت عملاً در اینجا تحتالشعاع یا بازیچه اقلیت قرار میگیرند و این اصلاً یک رفتار دموکراتیک نیست که سرنوشت یک اکثریتی را یک اقلیتی بخواهد تعیین کند و اصولاً هم در انتخابات صنفی در شرایط برابر و بدون احیاناً استفاده از فشارها یا ابزارهای غیرمتعارف، یک فعال اقتصادی نماینده خود را ترجیح میدهد یعنی کسی را که میداند آشنا با مسائل و مشکلاتش است، دغدغههایشان مشترک است، خودش این مسائل و مشکلات را تجربه کرده است و میتواند آنها را بیان کند، انتخاب میکند. بنابراین در این شرایط سوق پیدا میکند به سمت یک فعال واقعی اقتصادی.
آیا با ورود چهرههای سیاسی به کارزار انتخابات در این شرایط باز هم میتوان امید به شکلگیری اتاقی کارآمد و تخصصی داشت؟ این را از این بابت میپرسم زیرا ممکن است در این شرایط هرگونه نقد و تحلیلی در اتاق یک جهتگیری سیاسی تلقی شود.
در اینجا هم باز نیاز به یک تعریف اولیه است. ما در دولت مدیرانی را داشتهایم که آنها مدیران تکنوکرات بودند. به این معنی که مدیرانی که به واسطه تخصص و حرفهشان در دولت کارهای فنی و کارشناسی انجام میدادند و در سطوح فنی و کارشناسی کار میکردند نه در سطوح سیاسی.
اصولاً این جنس از مدیران، مدیرانی هستند که حتی با رفت و آمد دولتها و تغییر رویکرد سیاسی در کشور کماکان به کار خودشان ادامه میدهند چون کار آنها مبتنی بر فن و تخصص است و نه تمایلات سیاسی و وابستگیشان به جناح سیاسی غالب یا جناح سیاسی که دولت را در اختیار دارد. زمانی که مدیران تکنوکرات از دولت خارج شوند یعنی مثلاً بازنشسته شوند یا اینکه زودتر از آن تصمیم بگیرند که خود را بازنشسته کنند به جهت فعالیتهای تجربی و تخصصی که دارند این احتمال وجود دارد که فعالیت اقتصادی را شروع کرده و عضو اتاق هم طبیعتاً میتوانند بشوند. بر این افراد نمیتوان عنوان سیاسی گذاشت و به جهت اینکه فعالیت اقتصادی دارند یا در یک مجموعه اقتصادی مدیر شدهاند یا فعالیت اقتصادی انجام میدهند هم میتوانند در اتاق بازرگانی عضو باشند و هم میتوانند نامزد انتخابات شوند. اما گروهی هستند که از جریانات سیاسی در دولت بودهاند مثلاً در وزاتخانههای بیشتر سیاسی کار کردهاند و در حوزههای کارشناسی و فنی اقتصادی سابقه، تجربه یا کاری به آن صورت نداشتهاند و اگر هم از دولت خارج شدند باز هم کم و بیش کار و فعالیت سیاسی خود را ادامه میدهند. به عنوان مثال
بسیاری از آنها را میبینیم که در روزنامهها و در مطبوعات به نوعی و در داخل همان احزاب فعالیت میکنند. یا در جریانات انتخاباتی و کمپینها حضور پیدا کرده و سخنرانی میکنند و همچنین در مناظرهها حضور پیدا کرده و در صدا و سیما به عنوان یک کارشناس سیاسی اظهارنظر و نقد میکنند. این چهرهها کماکان حتی با خروج از دولت هم چهرههای سیاسی قلمداد میشوند و عموم این افراد حتی اگر جذب واحدهای اقتصادی شوند معمولاً به واسطه ارتباطی است که دارند یا به واسطه این است که چهرهای شناختهشده هستند و لذا آن مجموعه اقتصادی میخواهد از این ارتباطات و از این شناختهشده بودن آنها برای تسهیل و تسریع کار خود استفاده کند. پس این افراد عملاً یک فعال اقتصادی نیستند.
ورود آنها به اتاق، من فکر میکنم، فرقی با ورود مستقیم و آشکار دولت و سیاسیون به اتاق ندارد. چون اصولاً این افراد را باید جزو چهرهها و احزاب سیاسی قلمداد کرد. بسیاری از اینها حتی بعد از خروجشان از دولت کماکان هوادار و عضو فعال یک حزب سیاسی هستند. البته مجدداً اشاره کنم یک فعال اقتصادی هم میتواند عضو حزب باشد و هیچ محدودیت و ایرادی هم ندارد زیرا هر شهروندی در تمایلات سیاسی آزاد است و میتواند فکر سیاسی داشته باشد و هوادار یک حزب باشد. ولی اینکه به عنوان مثلاً چهره محوری، شورای مرکزی و مدیریتهای اصلی در یک حزب حضور داشته باشند، حضور همزمانشان در اتاق هم میتواند شائبه استفاده از این تریبون را برای پیشبرد اهداف و تمایلات سیاسیشان بیشتر کند.
در مورد خود فعالان اقتصادی چطور؟ آیا درست است که فعالان بخش خصوصی برای حضور در انتخابات اتاق به رایزنی با چهرههای سیاسی بپردازند؟ و اساساً این قبیل رایزنیها ممکن است در نتیجه انتخابات تاثیر بگذارد یا خیر؟
یعنی حمایت آنها را جلب کنند؟ استقلال اتاق از جریانات سیاسی اقتضا میکند همانطوری که سیاسیون و احزاب در اتاق حضور پیدا نکنند در انتخابات اتاق هم دخالت نداشته باشند. بنابراین اگر تصادفاً کسی به جهت ارتباطاتی که دارد بخواهد مشورت بگیرد، خب مشورت از هر دوستی میتوان گرفت. ولی اگر این ارتباطات بخواهد مورد استفاده برای فردی یا برای گروهی قرار گیرد برای اینکه یک پایگاه حمایتی در انتخابات به وجود بیاید، این کار هم از مواردی است که موجب انحراف در انتخابات میشود. چنین رابطهای با احزاب موجب ایجاد یک رقابت نابرابر میشود و طبیعتاً این هم کار درستی نیست. البته اگر بخواهیم به واقعیت آن نگاه کنیم و آنچه پیش از این در اتاق بازرگانی و در ادوار گذشته بوده است را بررسی کنیم، شاید بسیار آشکار و مشخص میتوان تمایلات سیاسی یا به تعبیر دیگر، قرابتهای سیاسی جناحهای انتخاباتی در اتاق تهران را با جریانات
سیاسی شناسایی کرد. مثلاً گروه یا آن جناحی از اتاق که بیشتر سنتی قلمداد میشود خب، پایگاه سیاسیاش به جناح راست متصل است و بخشی از افراد حاضر در هیات نمایندگان نیز از این جناح راست شناخته میشوند.
گروهی که در چند دوره گذشته در مقابل آنها قرار گرفتهاند، قرابت و نزدیکیشان، به واسطه حضور چهرههای سیاسیای که در این مجموعه بودند به بخشی از جناح چپ، باز شناخته شده است. من این بخش را تاکید میکنم به این جهت که نمیتوان گفت جناحهای رقیب در انتخابات اتاق تهران الزاماً و دقیقاً نماینده یک طیف کامل از تقسیمبندیهای جریانات سیاسی در کشورمان هستند. حتی میتوان قرینههایی برای رد این موضوع هم آورد. کما اینکه ما دیدهایم مثلاً در لیست انتخاباتی گروه موسوم به سنتی بعضاً افرادی حضور داشتند که کاملاً تمایلاتشان، حتی همکاریشان با گروه موسوم به اصلاحطلب مشخص و هویدا بود و عکس همین موضوع هم صادق بوده است. یعنی در لیست گروه دیگر طبیعتاً افرادی بودهاند که کاملاً در جناح راست میگنجیدند و سابقه همکاری و فعالیت با آنها را داشتند.
بنابراین، این وجهه یا چهره غالبی است که از جناحهای انتخاباتی در اتاق تهران و ارتباط دادن تمایلات آنها به جریانات سیاسی در داخل کشور قابل ترسیم است. در اتاقهای سایر استانها و شهرستانها، این موضوع خیلی کمرنگتر است و کمتر به چشم میخورد و میتوان گفت که بازیهای سیاسی بیشتر در زمین اتاق تهران تا به حال انجام شده است تا سایر اتاقها و شاید این نکته، نقطه قوت اتاقهای سایر استانها و شهرستانها نسبت به اتاق تهران باشد که بیشتر از این دستهبندیها و گروهبندیها توانستهاند فارغ بمانند و انتخاباتشان بیشتر انتخابات یا رقابتهای صنفی و حرفهای باشد تا رقابتهای سیاسی.
این صبغهها و وابستگی به گروههای سیاسی به خصوص در دوره فعلی اتاق بازرگانی روی نقد و تحلیلهای اتاق تاثیری داشته است یا خیر؟
نمیشود گفت جناحهای رقیب در اتاق که به آن وارد شدهاند، خواستهاند یک سوگیری سیاسی داشته باشند یا نه. ولی در رفتارهای فردی، چرا. یعنی هر دو جریان مدیریتی اتاق که در این دوره و در دوره گذشته در اتاق حضور داشتند، اظهارنظرهایی میکردند که میشود رنگ و بوی سیاسی هم در آن دید.
ولی در کار جمعی و حرکت گروهی گروهها معمولاً اینطور اظهارنظرها و تمایلات سیاسی خیلی کمرنگتر میشد. به این جهت که خرد جمعی آن گروه این را درک میکرد که در اتاق نباید رفتار سیاسی کرد یا حرف سیاسیای زد. پس افراد قائم به شخص خودشان گفتار و رفتار سیاسی داشتند اما در غالب موضعگیریهای گروهی نه، چنین اتفاقی نمیافتد.
برخی معتقدند انتخابات در اتاق بازرگانی یک پله از چهار پله انتخابات در کشور است. انتخابات اتاق، انتخابات شورای شهر، انتخابات مجلس شورای اسلامی و در نهایت انتخابات ریاست جمهوری. شما چنین تقسیمبندیای را قبول دارید و فکر میکنید که آیا واقعاً میتوان انتخابات اتاق را با سه تای دیگر مقایسه کرد یا خیر؟
من فکر میکنم آن چهار پلهای که شما گفتید، پله چهارمش، انتخابات مجلس خبرگان رهبری است. این چهار انتخاب پایگاه جناحها و گروههای سیاسی هستند، احزاب حمایتهای خودشان را آشکارا از کاندیداها اعلام میکنند و احزاب لیست میدهند. جریانات سیاسی، خیلی فعال هستند.
سمت و سوی سیاسی رایدهندگان است که تعیین میکند به چه کسانی رای میدهند و برنامهها، اولویت دوم است. یعنی اول اگر کسی هوادار گروه اصلاحطلب باشد، بدون اینکه به برنامههایشان خیلی توجه کند، به آن گروه رای میدهد. کسی هم اگر طرفدار جریان اصولگرا باشد، باز همین کار را انجام میدهد. در اتاق بازرگانی این اتفاق نمیافتد زیرا این شکل وجود ندارد. نمیشود انتخابات اتاق را همردیف این چهار انتخابات قلمداد و تلقی کرد.
ضمن اینکه اصولاً به عبارتی میتوان گفت گروه و مجموعه ذینفع در انتخابات اتاق بازرگانی، جامعه بسیار کوچکتری است. در حال حاضر کل اعضای اتاقها در سراسر کشور، کمتر از 40 هزار نفر است. این در حالی است که در همه این انتخاباتی که شما به آن اشاره کردید، جامعه رای آن، کلیه واجدان شرایط رای در کشور است که یک جامعه 40 میلیوننفری و بیش از 40 میلیوننفری را شامل میشود. این مقایسه به نظرم قیاس معالفارق است. هم از جنبه سیاسی و هم از نظر جامعه واجد صلاحیت و شرایط برای رای دادن. آنچه این انتخابات را با اهمیت کرده است، رشد فزاینده نقش بخش خصوصی در اقتصاد و اداره بخش اقتصادی کشور است. بنابراین این اهمیت، بیشتر یک اهمیت استراتژیک برای جریان توسعه اقتصادی کشور است. و در ابعاد سیاسی و اداره امور کشور، آن اهمیتی را که آن چهار انتخابات دارند، انتخابات اتاق ندارد.
دیدگاه تان را بنویسید