چرا فعالان محیط زیست معتقدند استراحت ۱۰ ساله جنگلها یک ضرورت فوری است؟
بس کنید؛ جنگل دچارمرگ دستهجمعی است
جنگلهای ایرانی نیاز به استراحت دارند. جنگلهای خسته و بیروحی که ممکن است دست به خودزنی عمومی بزنند. اتفاقی که برای جنگلهای زاگرسی افتاد، این بود که جنگل به دلیل بیتوجهی دچار ازهمگسیختگی شد.
جنگلهای ایرانی نیاز به استراحت دارند. جنگلهای خسته و بیروحی که ممکن است دست به خودزنی عمومی بزنند. اتفاقی که برای جنگلهای زاگرسی افتاد، این بود که جنگل به دلیل بیتوجهی دچار ازهمگسیختگی شد. مرگ اکوسیستمی به دلیل حضور دام و انسان و کشت بیرویه در زیراشکوب، آتشسوزی و برداشت خارج از توان جوامع محلی برای سوخت توانست زاگرس را برای همیشه از بین ببرد. حالا همان وضع در انتظار جنگلهای هیرکانی است. جنگلهایی که ریشه در تاریخ دارند و بخشی از میراث طبیعی جهان محسوب میشود.
حالا پرسش اینجاست که آیا این جنگلها نیاز به تنفس ندارند؟ اگر دارند به چه شکلی امکانپذیر است؟ پاسخ ساده است. جنگلهای ایرانی که حالا باید فقط به بخش شمالی کشور چشم دوخت، قطعاً نیاز به تنفس دارند. این جنگل تمام ظرفیتهای تحمل خود را از دست داده است. یعنی به اصطلاح روانشناختی جنگل دچار وضعیت دردناکی است، چرا که دیگر توانی برای برداشت ندارد. جنگلهای شمال تنها یک درصد خاک ایران است. جنگلی که تنها متعلق به جغرافیای ما نیست. بخش مهمی از میراث طبیعی است که در آن گونههای منحصربهفرد و بومی بسیار است. لذا جامعه جهانی محیطزیست و منابع طبیعی نیز نسبت به تخریب و نابودی جنگلهای هیرکانی حساس است. البته جنبههای اقتصادی حفاظت از جنگل بسیار مورد بحث بوده اما هرگز در ایران مطالعه دقیقی در مورد کیفیت اقتصادی جنگلها صورت نگرفته است. مرکز تحقیقات جنگل اساساً از ابتدا درک صحیحی از وضعیت جنگل در ایران نداشته است. از 40 سال پیش اطلاعات غلطی استخراج شده و همین زمینه برداشت و بهرهبرداری را فراهم آورده است. در حالی که باید گفت به دلیل تخریب بالا، جنگل نیاز به تنفس دارد و این تنفس فانتزی حفاظت سادهانگارانه از محیطزیست و
اکوسیستم جنگلی نیست بلکه درست وضعیت بیماری را نشان میدهد که نمیتواند خون بدهد و نیازمند کپسول اکسیژن است.
طرح استراحت چندساله -تاکید معصومه ابتکار رئیس سازمان محیطزیست بر لزوم اجرای طرح تنفس 10ساله جنگلهاست چرا که به باور وی بهرهبرداری تجاری از جنگلها فشار مضاعفی به طبیعت جنگلهای کشور وارد میکند- صد درصد قابل اجراست اما اگر دولت حمایت نکند، کنترل تبعات اجتماعی ماجرا ساده نیست. طرحهایی در گذشته وجود داشته که نصفه و نیمه رها شدهاند و بهرغم اینکه طرحهای خوبی بودهاند ولی همگی نافرجام ماندهاند. طبق آمار و ارقام موجود، حمایتها در برابر ارزش جنگل ناچیز است. جنگلهای ایران با تمام محدودیتهای آن، میلیاردها میلیارد ارزش اقتصادی دارد. شاید بتوان گفت حیف است رقم دقیق و قابل شمارشی برای آن لحاظ کرد چرا که علاوه بر ارزش تاریخی مانایی جنگلهای هیرکانی، وضعیت خشکیدگی و تغییر اقلیم در ایران این اعتبار را بیش از پیش ثابت میکند و این تئوری را که چوب ارزش اقتصادی ناچیزی دارد، ثابت میکند. برآورد ما در انجمن جنگل ایران این بوده که برای حفظ حداقلی جنگلهای ایران باید حداقل 500 میلیارد دلار هزینه شود ولی اکنون هزینه حفاظت از جنگل در ایران 300 میلیارد تومان است و این رقم بسیار ناچیز است.
از سوی دیگر، استراحت جنگل به معنای این نیست که طرحی برای جنگل نداشته باشیم، بلکه باید مدیریت مناسبی روی جنگل داشته باشیم که جدای از ارزش اقتصادی چوب باشد. چوب جنگلهای ایران کمترین بهرهوری اقتصادی است که میتوان از آن داشت. امروزه 650 تا 700 هزار مترمکعب برداشت چوب از جنگلهای ایران صورت میگیرد. مصرف چوب در ایران به طور سالانه هفت میلیون مترمکعب است، باید توجه داشت که این سطح برداشت با این میزان نیاز، تناسب ندارد و اساساً جایی را نمیگیرد و با مدیریت صحیح و دارای مولفههای توسعه پایدار، به راحتی میتوان این میزان چوب را از دیگر کشورها وارد کرد. اگر فرض بگیریم جنگلهای قابل برداشت کشور ما دو میلیون هکتار است، این رقم در روسیه به 700 میلیون هکتار میرسد. باید دولت با برداشتن تعرفهها هوش و حواس قاچاقچیان را بگیرد، چرا که دیگر با واردات چوب ارزان، هوس قاچاق چوب ایرانی از سر آنها میافتد. باید در نظر داشت، چوبی که در بازار تهران، متری یک میلیون تومان خرید و فروش میشود در شمال و در دل جنگل، 200 هزار تومان خریداری میشود. دولت باید جنگلها را رها کند چرا که کشور ما خشک و نیمهخشک است و با اندک جنگل باقیمانده
ما دچار وضعیت مرگومیر جنگلها هستیم و سرنوشت هولناک جنگلهای زاگرسی در انتظار جنگلهای شمال است و این اتفاق در صورتی که در شمال کشور رخ دهد، دیگر بحران اکوسیستمی تمام ایران را دربر گرفته و ایران قابل زیست نیست. باید این وضعیت حقیقی به صورت کاملاً هشدارآمیز به تصمیمگیران کشور ابلاغ شود تا بدانند اعلام غیرقابل زیست بودن ایران شعار نیست، بلکه حقیقتی است که نشانههای آن در حال آشکار شدن است.
بیتردید، پشت قضیه تخریب و بهرهبرداری جنگلها در شمال ایران منافعی وجود دارد که تنها جیب چندین دلال را پر میکند که هیچ دلسوزی برای کشور ندارند و این معبری برای سودجویی و دستبرد به جنگلهاست. وقتی گفته میشود جنگلها نیاز به استراحت دارند، یعنی اینقدر وضعیت تخریب جنگل جدی شده است که بعد از 150 سال هم ترمیم نمیشود. چرا که میزان تخریب هم به لحاظ سطح، هم موجودی و هم تنوع زیستی و میزان حیاتوحش و به طور کلی وضعیت اکوسیستمی وضعیت بحرانی است. بر این باور هستیم که اگر همین امروز شروع به کار کنیم چندین دهه باید تاوان بدهیم و بیشک 10 سال دیگر، بسیار دیر شده است. باید اعلام کرد طرحهای جنگلداری اکنون بیلان منفی دارد و باید این طرحها رها شود. باید سطح اندک باقیمانده از ذخیرههای جنگلی کشور مورد توجه باشد و بهرهبرداری در آنها متوقف و برنامههای توسعه تخریب رها شود. شاید پرسش اینجا باشد که چرا باید رها شود؟ پاسخ باز هم ساده و ابتدایی است؛ بحرانی که در جنگلهای ایرانی اکنون هویدا شده است، بسیار بدتر از آن چیزی است که در دریاچه ارومیه شکل گرفته است. گونههای بومی دچار مرگ و میر شدهاند. برای مثال گونه شمشاد که به
اسم گونه جنگلی ایران در دنیا ثبت شده است، امروز در حال فروپاشی از درون است و این مرگ و میر دائمی و مستمر نشان میدهد ریشه حیات در ایران در حال نابودی است و تنها راه نجات وضعیت موجود نه وضعیت بهبودیافته آینده، توقف هر چه سریعتر بهرهبرداری است. کسانی که بحث از بهرهبرداری میکنند، به باور بنده، یا جاهل هستند یا عمداً میخواهند جنگلهای کشور را نابود کنند. پیشتر هشدار داده شده بود که در آینده نزدیک زاگرس بیابان و هیرکانی زاگرسی میشود. بلایی که در زاگرس بر سر جنگلها آوردیم سبب شده آنچه سپر مخملین زاگرسی در برابر جریانهای هوایی بود دیگر وجود نداشته باشد و طبیعت به شکل بیرحمانهای غرب و جنوب غرب کشور را آماج توفانهای گرد و غبار قرار دهد و تبعات زیستمحیطی بسیاری به دنبال داشته باشد. حالا در شمال کشور، جنگل دچار مرگ و میر دستهجمعی است و هر روز خسارت مدیریت آن بیشتر میشود.
وضعیت بحرانی است و ما میتوانیم این موضوع را ثابت کنیم. 40 سال است که مدیریت غلط بر جنگل حاکم بوده. نحوه جمعآوری اطلاعات در جنگل غلط بوده است. تحقیقات جنگل هم که در ایران اساساً وجود ندارد. متاسفانه همه داریم راه را اشتباه میرویم.
هزینه آتشسوزی در جنگلها را ببینید، این مورد نشان میدهد چطور بیتوجهی به حفاظت جنگل و نبود تجهیزات و پیشبینی نشدن زیرساخت دارد منافع ملی و سرمایههای اقتصادی کشور را نابود میکند. ما باید تصمیم بگیریم که آیا ایران را میخواهیم حفظ کنیم یا خیر؟ اگر میخواهیم حفظ کنیم باید باقیمانده جنگلهای کشور را از دست ندهیم!
دیدگاه تان را بنویسید