شناسه خبر : 9258 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

مزیت‌ها و آورده‌های ۷ سال وزارت اقتصاد علینقی عالیخانی

برآمده از دولت، در برابر باد

ایران دهه ۴۰ شمسی، شاید به هیچ ابزاری همانند نیروهای کارآمد نیازمند نبود. عرصه سیاست نیازمند مردانی بود که بدون توقع و چشمداشتی به فرامین شاه گوش فرا دهند.

ایران دهه 40 شمسی، شاید به هیچ ابزاری همانند نیروهای کارآمد نیازمند نبود. عرصه سیاست نیازمند مردانی بود که بدون توقع و چشمداشتی به فرامین شاه گوش فرا دهند. امری که در آن شرایط ناممکن می‌نمود. چه آنکه، ملی شدن نفت و هیاهوی آن روزهای تنش‌زا و متشنج در عرصه داخلی و خارجی و واکنش بزدلانه شاه از او چهره‌ای ناتوان ترسیم کرده بود. عرصه اقتصاد به تبع آن محتاج فن‌سالارانی بود که در کنار سیاست‌ورزی‌های رایج زمانه، به فنون و دانشی مجهز باشند که کشور را از مشکلات پیش‌رو رهایی بخشند. این مهم، با رجال و سیاستمداران پیشینه‌دار و میراث‌دار قجر آن روز نامیسر بود. وزرای پس از کودتای 28 مرداد -فضل‌الله زاهدی، حسین علا، منوچهر اقبال، جعفر شریف‌امامی، علی امینی- که دست‌کم نیمی از بازیگران عصر قاجار و پهلوی بودند هر کدام به دلیلی یا به غضب شاه گرفتار شدند یا به مرور ناتوانی آنان به اثبات رسید. شاه از ماجراجویی‌های مصدق و نیز انتظارات تاج‌بخشانه زاهدی چنان وازده شده بود که اگر علی امینی از نفوذ خارجی بهره نمی‌برد و طرحی را علم نمی‌کرد که طبقات فرودست جامعه را با خود همراه کند شاید شاه از همان سال‌های پایانی دهه 30 سکان کشور را به دست کسانی می‌داد که تصویری از سال‌های زبونی و ترس او را به یاد نداشته باشند. این امر را حسنعلی منصور میسر کرد. اما پیش از آن، شاه نیازمند آن بود که سکان کابینه را به دست کسی دهد که شناخت نسبتاً جامعی از کشور داشته باشد. اسدالله علم به جهت سابقه‌ای که در کابینه‌های دیگر داشت و روابطی که پدرش با انگلیسی‌ها به هم زده بود از چنین بینش و شناختی برخوردار بود. مهم‌تر از آن او دوستی دیرینه‌ای با شاه داشت که او را محرم رازهایش می‌کرد. وفاداری و نفوذ او در بحران سال 1342 برای شاه به اثبات رسید اما شاه حالا به نقطه‌ای نزدیک شده بود که تنها نیازمند مردانی بود که دهه‌های اول و دوم حکمرانی او را به یاد نیاورند و البته خطاهایش را به رخ او نکشند.
دولت امینی پس از دولت‌های بداقبالی چون منوچهر اقبال و جعفر شریف‌امامی، با طرح پیش‌ساخته آمریکایی خود را وارد عرصه‌ای کرد که در ماه‌های نخست شیرازه کشور از دست شاه خارج شد. طرح اصلاحات ارضی که از سوی یک وزارتخانه هدایت می‌شد آشکارا مجموع کشور را تحت تاثیر خود در آورده بود. با این همه، امینی توانست به نابسامانی اقتصاد بحران‌زده کشور پایان بخشد اگرچه سیاست‌های او تورم را متوقف کرد اما نتوانست چرخه اقتصادی را به حرکت درآورد.
اسدالله علم، خانزاده ‌بیرجندی، در زمانه‌ای سکان به دست گرفت که تیم امینی نیمی از راه اصلاحات ارضی را پیش برده و بر ثمرات آن نشسته بود. علم اما شتاب تحولات را کند و بطئی کرد تا به دنبال آن فهرستی از مردان تحت اختیار خود را به کابینه معرفی کند که از این پس اداره کشور توسط کسانی مدیریت شود که در برابر ناملایمات کشور ایستادگی کنند. مدیریت کشور در کنترل اصلاحات ارضی خود را نشان داد و شیب تند آن که پیشتر با سخنرانی‌های آتشین حسن ارسنجانی هرازچندگاهی تندتر می‌شد، کند شد. ایستادگی علم در برابر نارضایتی مردم به او هاله‌ای از اقتدار داد که در برابر هر موجی می‌توان ایستادگی کرد. چندان که در یادداشت‌های علم نیز به همین ایستادگی‌اش اشاره شده است. «در بلوای تهران صد نفر کشته و دویست نفر زخمی شدند. در جنوب، هم ارتش و هم ایلات کشته زیاد دادند و من ایستادم. چون نیت مقدس و فقط برای سعادت مردم کشور بود و شاه صد درصد پشتیبانی کرد. در صورتی که [جعفر] شریف‌امامی، نخست‌وزیر قبل از علی امینی با کشته شدن یک نفر از معلمین جا را خالی کرد و مقام خودش را به امینی داد.» اما همه اینها باعث نشد که شاه او را از مسند قدرت برکنار نسازد. او رفت اما کابینه او کم و بیش باقی ماند.
علینقی عالیخانی جوان سی و اندی‌ساله، در چنین منازعه و جابه‌جایی قدرت به عرصه سیاست کشیده شد. عرصه‌ای که پیشران آن -شاه- در کنار حذف و محو یاران قدیمی و تثبیت تاج و تخت، به آبادانی و عمرانی کشور هم می‌اندیشید. عالیخانی جوان مضاف بر دانش غربی در حوزه اقتصاد چه ویژگی‌ای داشت که شاه و علم را مجاب به پذیرش او کرد. او در نخستین دیدارش با علم -نخست‌وزیر- بخشی از این ویژگی را بازمی‌تاباند.
«آن روز با ایشان آشنایی پیدا کردم و بعد به من گفتند «ما می‌خواهیم وزارت صنایع و معادن و بازرگانی را یکی بکنیم و شما هم بشوید مسوولش، اسم اینکه دو وزارتخانه که سر هم می‌شوند چه خواهد بود؟» گفتم «قاعدتاً وزارت اقتصاد» گفت «بسیار خوب. خب شما حاضرید این کار را قبول کنید؟» گفتم «ایرادی نمی‌بینم ولی از شما دو سوال دارم که باید به من جواب بدهید؛ یکی این است که آیا شما یک برنامه‌ای دارید که می‌خواهید من انجام بدهم؟» گفت «نه آقاجان. -با لهجه خراسانی خودش- ما می‌خواهیم شما دکتر [یالمار] شاخت ایران باشید.» گفتم «خیلی خوب. سوال دومم این است که آیا قرار است کسانی را که شما می‌خواهید من به دستور شما به عنوان همکارهایم [سر کار] بگذارم یا [قرار است] خودم انتخاب کنم؟ برای اینکه اگر قرار باشد کسانی که من می‌خواهم با آنها کار کنم شما انتخاب کنید، من این کار را قبول نخواهم کرد.» گفت «خیر، شما اختیار تام دارید».» علینقی عالیخانی با این پیش‌شرط وارد بازی با بزرگان شد. بازی بزرگی که خودش ابعاد آن را گسترده و فراخ‌تر کرد.
بازی بزرگ بزرگان زمانی آغاز شد که عالیخانی وزیر به‌تدریج به این بصیرت رسید که اغلب داده‌هایی که در نهادهای اقتصادی از آن آگاهی داشت پیشتر، تنها به اسمی از آن اکتفا می‌شد. بدین ترتیب او هر گامی که می‌گذاشت مرکز، نهاد و موسساتی را تاسیس یا زیرساخت آن را پی می‌نهاد. از مرکز آمار بازرگانی که آمار دقیقی از صادرات و واردات را رصد کند تا شکل بخشیدن موسسه استاندارد که بتواند عیار واقعی و دقیق محصولات اقتصادی را محک بزند.
به‌تدریج موسسات و بنگاه‌های بزرگ اقتصادی نیز در پی اقدامات او پایه‌گذاری شد. از آزادی واردات اتومبیل تا لغو پروانه‌های صنعتی در محدوده 60‌کیلومتری تهران، از تقویت صنایع داخلی تا نمونه‌برداری از صنایع قدرتمند خارجی یکی‌یکی در دستور کار قرار گرفت.
هر کدام زنجیره‌ای از اقتصاد صنعتی را کامل می‌کرد. راه‌اندازی ذوب‌آهن اصفهان و کارخانه لوله نورد اهواز شاید اوج دستاوردهای او بود.
تاسیس بانک بین‌الملل، راه‌اندازی ماشین‌سازی تبریز، تراکتور‌سازی تبریز، موتور دیزل پرکینز تبریز، موتور دیزل آذربایجان، ماشین‌سازی اراک، تاسیس شرکت سهامی کود شیمیایی، مجتمع پتروشیمی بندر شاهپور، شرکت سهامی پتروشیمی آبادان، تاسیس شرکت شیمیایی خارک... و ده‌ها نهاد و بنگاه دیگر نشانه‌ای از قدرت دانش و شناخت او از اقتصاد کشور داشت.
دوران وزارت اقتصاد علینقی عالیخانی(1341 تا 1348) عصر شکوفایی اقتصاد صنعتی در ایران بود، به نحوی که هم شاه و هم‌ گروه‌های سیاسی داخل حاکمیت و حتی مخالفان رژیم در آن هشت سال، کمتر به تنش‌های سیاسی و گروهی روی می‌آوردند و عرصه‌ای را برای کاهش معضلات تاریخی یافته بودند که می‌توانستند به آن دلبسته شوند. جهش عظیم رشد اقتصاد ملی به سمت اقتصادی آزاد و بدون وابستگی به صنایع خارجی به‌تدریج شاه را به این باور نزدیک می‌ساخت که چنانچه عزم ملی را به کار گیرد و خود را اسیر هوس‌های خودپرستانه نکند این بار به منزل مقصود خواهد رسید. به نحوی که در میانه دهه 40 وقتی نمایشگاهی از فرآورده‌های صنعتی در تهران برگزار شد آنچنان سر ذوق بود که او را واداشت از همه غرفه‌های نمایشگاه بازدید کند. شاید آن تنها بازدید شاه بود که در سه بازدید مجزا، بیش از دوازده ساعت از زمان خود را مصروف آشنایی با فرآورده‌های داخلی و گفت‌وگو با مدیران صنعتی کشور کرد.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها