تاریخ انتشار:
خداداد فرمانفرمائیان، چهره ماندگار اقتصاد دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ درگذشت
یادی از حُسنِ خداداد
فرمانفرمائیان بعد از خروج از ایران و اقامت در لندن در گروه بازرگانی هندوجا مشغول به کار شد و مسوولیت هدایت و عضویت هیاتمدیره تعدادی از موسسات مالی وابسته به این گروه را بر عهده داشت.
دکتر خداداد فرمانفرمائیان (خودی بین دوستانش) شخصیت برجسته اقتصادی و بانکداری ایران در دهههای 1340 و 1350 بود که روز 25 آذر 1394 در لندن درگذشت. او انسانی وارسته، پایبند به اصول اخلاقی، بزرگوار، مهربان، دوستداشتنی، بیتکبر و خوشمحضر بود.
خداداد، فرزند عبدالحسین و همدم فرمانفرمائیان در 18 اردیبهشت 1307 در تهران به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در مدارس تربیت، شرف، شاپور، ایرانشهر و البرز طی کرد و در 15سالگی به اتفاق دو تن از برادران خود در ایام جنگ به بیروت رفت و در مدرسه مقدماتی دانشگاه آمریکایی بیروت مشغول به تحصیل شد. بعد از سه سال اقامت در بیروت عازم انگلستان شد و از آنجا به شهر گریلی آمریکا واقع در ایالت کلرادو رفت. بعد از تکمیل تحصیلات متوسطه وارد دانشگاه استنفورد شد و لیسانس و فوقلیسانس خود را در اقتصاد از آن دانشگاه گرفت و متعاقباً به دانشگاه کلرادو رفت تا همزمان با تدریس بتواند مطالب مربوط به تز دکترای خود را به اتمام برساند. تز دکترای او در زمینه اثرات درآمد نفت و نحوه استفاده از آن در اقتصاد بود. فرمانفرمائیان مدتی در دانشگاههای بران، پرینستون و هاروارد تدریس کرد.
در سال 1336 به دعوت ابوالحسن ابتهاج به ایران بازگشت و در مقام سرپرستی دفتر اقتصادی سازمان برنامه مشغول به کار شد. خداداد ابتهاج را معلم خود میدانست و همیشه از او به نیکی یاد میکرد و میگفت او به من و همکارانم وطنپرستی، اصول اخلاقی و نظام اداری و نحوه کار کردن را آموخت. ابتهاج به علت اختلاف با دکتر اقبال نخستوزیر در مورد تصویب ماده واحده در مجلس در مورد انتقال اختیارات سازمان برنامه به نخستوزیر مجبور شد از سازمان برنامه کناره بگیرد و فرمانفرمائیان با اصرار خسرو هدایت، مدیرعامل جدید، در سازمان باقی ماند و به سمت معاون اقتصادی منصوب شد.
در دولت دکتر علی امینی مساله انتقال بودجه از وزارت دارایی به سازمان برنامه مطرح شد. این طرح در ابتدا از حمایت دکتر امینی برخوردار بود، ولی وقتی نخستوزیر تصمیم خود را عوض کرد فرمانفرمائیان از سازمان برنامه استعفا داد و مدتی بیکار بود تا با انتصاب مهدی سمیعی به ریاست بانک مرکزی با مدتی تاخیر به سمت قائممقام بانک مرکزی منصوب شد.
در 5 آذر 1347 با رفتن سمیعی به سازمان برنامه فرمانفرمائیان به ریاست بانک مرکزی و در بازگشت سمیعی به بانک مرکزی در 27 خرداد 1349 به سمت مدیرعامل سازمان برنامه منصوب شد و تا 19 دی 1351 در این سمت خدمت کرد. در نهایت به علت اختلاف با نخستوزیر در زمینه طرح برنامه عمرانی تصمیم به استعفا گرفت و از سال 1352 به کلی خدمات دولتی را کنار گذاشت و ریاست هیاتمدیره بانک صنایع ایران را پذیرفت.
در سازمان برنامه خداداد فرمانفرمائیان و همکاران او در دفتر اقتصادی با شناخت کامل از اصول علمی برنامهریزی و تجزیه و تحلیل اقتصادی و با اعتقادی راسخ به اهمیت نقش هدایتکننده دولت در توسعه اقتصاد کشور تمام کوشش خود را برای برنامهریزی عمرانی و تهیه یک برنامه جامع توسعه به کار گرفتند.
دکتر فرمانفرمائیان مانند ابوالحسن ابتهاج و مهدی سمیعی یک شخصیت برجسته اقتصادی ایران بود که در هر دو رشته برنامهریزی و بانکداری مرکزی تبحر داشت و در بالاترین مقامات اقتصادی به کشور خدمت کرده بود. در دوران مدیریت مهدی سمیعی و او در بانک مرکزی پایههای اجرای سیاست پولی، حفظ موازنه ارزی، نظارت موثر بر سیستم بانکی و حفظ ارزش پول و بررسیهای اقتصادی تحکیم یافت. همزمان اقدامات برجستهای برای تقویت و تربیت نیروی انسانی، اعزام محصل به خارج و گسترش وسیع پوشش بهداشتی و درمانی و بهتر کردن شرایط کار صورت گرفت؛ به صورتی که بانک مرکزی به صورت یک موسسه نمونه چه در ایران و چه در جامعه بینالمللی شناخته شده بود. در آن زمان همچنین بدنه کارشناسی بانک مرکزی تقویت شد که نتیجه آن در ارتقا و بهبود گزارشهای بانک مرکزی وقت قابل مشاهده است. تجدیدنظر در قانون پولی و بانکی و ادغام و تغییر ساختار برخی ادارات بانک مرکزی از دیگر فعالیتهایی بود که طی دوران همکاری سمیعی و فرمانفرمائیان در بانک مرکزی صورت گرفت و حضور خداداد در آن نقش بسزایی داشت.
در سازمان برنامه خداداد فرمانفرمائیان و همکاران او در دفتر اقتصادی با شناخت کامل از اصول علمی برنامهریزی و تجزیه و تحلیل اقتصادی و با اعتقادی راسخ به اهمیت نقش هدایتکننده دولت در توسعه اقتصاد کشور تمام کوشش خود را برای برنامهریزی عمرانی و تهیه یک برنامه جامع توسعه به کار گرفتند. اولین کار مهم این دفتر تهیه یک گزارش از عملکرد برنامه دوم و ارزیابی طرحهایی بود که طی سالهای 1341 تا 1334 به اجرا درآمده بودند. آنچه به عنوان برنامه دوم معروف بود، در عمل مجموعهای از طرحهایی به شمار میرفت که بیارتباط به اثرات اجتماعی و ارتباط بین بخشهای اقتصادی تهیه شده بودند؛ در صورتی که آنچه کشور بدان نیاز داشت برنامه جامعی بود که با در نظر گرفتن دادهها و ستادههای اقتصادی، ارتباط بین کشاورزی، صنعت و سایر بخشها، هزینهسنجی طرحها، اثرات سرمایهگذاری، تامین منابع مالی و گسترش زیربنای اقتصادی بتواند درآمد سرانه کشور را به طور مدام افزایش دهد و نقش دولت، شناخته ولی محدود باشد و توجه خاص به تشویق بخش خصوصی از طریق منابع مالی و هدایت موسسات تخصصی مانند بانک توسعه صنعتی و معدنی و بانک اعتبارات صنعتی شود. به همین صورت بود که
برنامه سوم (1341 تا 1347) و برنامه چهارم (1347 تا 1351) شکل گرفتند. دوران اجرای برنامههای توسعه مذکور به عقیده بسیاری از کارشناسان، زمانه طلایی اقتصاد ایران در تاریخ معاصر به شمار میرود که یافتن نظیری برای آن دشوار به نظر میرسد.
این برنامه طی اجرا در مقایسه با آنچه در آغاز کار به صورت اجرای مستقیم طرحهای عمرانی توسط سازمان برنامه شکل گرفته بود (که خود موجب اصطکاک مدام بین سازمان برنامه و دستگاههای اجرایی شد) تغییر شکل داد و دستگاههای اجرایی مستقیماً به صورت مجریان طرحها درآمدند و وظایف سازمان برنامه بیشتر به صورت تعیین معیارهای نحوه اجرا و تهیه و تنظیم بودجه و نظارت درآمد. فرمانفرمائیان بر این باور بود که تا این دستگاهها خود وارد کارهای اجرایی نشوند، هیچوقت قدرت اجرایی لازم را پیدا نخواهند کرد و در این جهت نحوه کار سازمان برنامه را تغییر داد. همزمان با کارهای دولتی، فرمانفرمائیان به کارهای فرهنگی خود ادامه داد و یکی از بنیانگذاران مدرسه بینالمللی ایرانزمین بود و همچنین با مدرسه مدیریت هاروارد از نزدیک همکاری داشت. فرمانفرمائیان نقش اساسی در هدایت دانشجویان ایرانی برای تحصیل در دانشگاههای معتبر وقت داشت. این دانشجویان با بورسیه بانک مرکزی به بهترین دانشگاههای وقت میرفتند که بعدها بسیاری از آنها در زمره کارشناسان و مدیران شناختهشده اقتصاد ایران درآمدند.
فرمانفرمائیان بعد از خروج از ایران و اقامت در لندن در گروه بازرگانی هندوجا مشغول به کار شد و مسوولیت هدایت و عضویت هیاتمدیره تعدادی از موسسات مالی وابسته به این گروه را بر عهده داشت. خداداد جدا از کار، بیشتر وقت خود را با جوانا، همسرش، و خانواده خود میگذراند. او در شهر گریلی کلرادو با خانم جوانا پارکرهرست آشنا شده بود و در سال 1328 با هم ازدواج کرده بودند. ثمره این ازدواج 67ساله سه فرزند به نامهای تانیا، جونی و دینی، و نوهها و نتیجههایی هستند که یادگار این عشق ماندگارند.
دیدگاه تان را بنویسید