شناسه خبر : 8783 لینک کوتاه

درباره کتاب «موقعیت تجار و صاحبان صنایع در ایران عصر پهلوی»: علی خسروشاهی

افسانه پدران کارآفرین ما

«آهای آهای بچه‌ها من یام یامم دوست شما، من اولش ویفر بودم، با شیرینی تو فر بودم…»

«آهای آهای بچه‌ها من یام یامم دوست شما، من اولش ویفر بودم، با شیرینی تو فر بودم...»
این یکی از اولین آگهی‌های تلویزیونی است که مخاطبش کودکان بودند، آگهی‌ای که بعدها به دنیای بازی کودکان هم راه پیدا کرد و ورد زبان‌ها شد، درست مثل باقی محصولات شرکت مینو با حافظه چند نسل گره خورد، چند نسلی که شاید حتی نام علی خسروشاهی را هم نشنیده باشند، بنیانگذار مجموعه کارخانجات مینو که روزگاری بدل به غول شماره یک تولید صنایع خوراکی در ایران شد و از دهه 30 تا اواخر دهه 50 صدها محصول خوراکی، آرایشی و بهداشتی را به خانه‌های ایرانیان آورد. حالا نزدیک به چهار دهه از عزل خسروشاهی از مقام مدیریت دارایی‌ها و مصادره اموالش می‌گذرد و تنها چند سالی است که از او به عنوان یکی از چهره‌هایی که بدون پشتوانه‌های اقتصادی مستحکم دولتی موفق شده بود بزرگ‌ترین و قوی‌ترین شبکه مویرگی توزیع، فروش و بازاریابی را هم‌پای کشورهای صنعتی پیش ببرد یاد می‌شود. او یکی از تاثیرگذارترین چهره‌ها در حلقه کانون صنعتگران و تجار به شمار می‌رفت، خیلی زود و در آستانه 30سالگی موفق شد در شمار یکی از موسسان کارخانه منسوجات آذربایجان قرار گیرد و بعدها یکی از اصلی‌ترین نهضت‌ها را در صنعت مواد خوراکی و بهداشتی ایران پایه‌گذاری کرد. دکتر علی‌اصغر سعیدی در کتاب موقعیت صاحبان صنایع در ایران عصر پهلوی به زندگی و زمانه علی خسروشاهی پرداخته است و غم‌انگیزترین بخش ماجرا درباره او اینجاست که با گذشت سه دهه و اندی هنوز هیچ مدرکی دال بر وجود رابطه مالی و نزدیک او با دربار پهلوی به دست نیامده است، اما گامی هم برای بازپس‌دهی اموال او برداشته نشده است. علی خسروشاهی اما به نظر هنوز چشم به جاده کرج دوخته است و امیدوار است کارخانه‌هایی که به مدد ذهن توانگرش بنا کرده بود به او پس داده شوند و شاید این مهم‌ترین دلیلی باشد که سبب شده او پای گفت‌وگو با علی‌اصغر سعیدی ننشیند و هم‌چنان درباره همه آن روزهای پرالتهاب منتهی به انقلاب سکوت کند.
در دو دهه اخیر منتقدان و بزرگان اقتصاد مدام از اهمیت خصوصی‌سازی و قدرت گرفتن بخش خصوصی حرف می‌زنند و تنها راه نجات برای درمان اقتصاد ایران را رجوع به نسخه خصوصی‌سازی می‌دانند، با این‌حال به نظر می‌رسد روزگار طلایی قدرتمندی بخش خصوصی در دهه 40 به این زودی‌ها و در هیچ چشم‌انداز نزدیکی تکرار نمی‌شود. روزهایی که خانواده لاجوردی به تنهایی جور کارهای نکرده دولت را به دوش می‌کشیدند، دانشگاهی همچون مرکز مطالعات مدیریت ایران را راه‌اندازی می‌کنند، روزهایی که یکی از بزرگ‌ترین تکنولوژی‌های جهان به ایران می‌آید و کارخانه پلی‌اکریل اصفهان به دست بخش خصوصی افتتاح و راه‌اندازی می‌شود، نستله پیشگام می‌شود تا با علی خسروشاهی قرارداد ببندد و پای میز مذاکره با طرف‌های خارجی وزرای دولتی نبودند که می‌نشستند، بلکه صنعتگران و کارآفرینان بخش خصوصی با دست بالا حضور داشتند و مذاکره می‌کردند. علی اصغر سعیدی تاکید می‌کند که درباره رفتار و نحوه مذاکره تجار با طرفین خارجی برای قراردادهای تجاری اسنادی هم به نقل از طرف خارجی یافته است که نشان از اقتدار طرف ایرانی دارند. علی خسروشاهی حتی پیش از آغاز به کار گروه از سوی شرکت‌های خارجی به عنوان فردی که نبض بازار ایران را می‌شناسد، مشهور بود. او در سال 1338 با تجربه‌هایی که در حوزه واردات به دست آورده بود شرکت سهامی خوراک ایران را با سرمایه‌ای نزدیک به 10 میلیون ریال راه‌اندازی کرد آنچنان که سعیدی هم در کتاب مذکور می‌نویسد هر کدام از شرکت‌های معتبر خارجی که می‌خواستند نمایندگی‌شان را در ایران واگذار کنند، اولین گزینه برای آنها علی خسروشاهی بود. و این تازه آغاز راهی بود که خسروشاهی در آن گام برداشته بود. علی‌اصغر سعیدی از خلال گفت‌وگوهایی با حسن خسروشاهی و دیگر نزدیکان علی خسروشاهی و با تکیه بر اسناد و مطبوعات آن دوره، سیر عبور این صنعتگر را از تجارت سنتی به تجارت مدرن ترسیم کرده است و در نهایت از دل این روایت‌ها ساختار اقتصادی ایران در اولین سال‌های ورود صنایع را ساخته است. نویسنده در کنار موفقیت‌های خسروشاهی در این اثر به فرودها و بن‌بست‌هایی که او با آن روبه‌رو شده است از جمله شکست در پروژه نمایندگی پودر لباسشویی تاید با شرح و تفصیل پرداخته است. او حتی در این زمینه ورود و امکان‌سنجی‌هایی می‌کرد که نشان از جهان‌دید‌گی او در عرصه اقتصاد دارد. برای مثال وقتی خسروشاهی و پسرش تصمیم گرفتند در حوزه تولید بستنی کارخانه‌ای وارد شوند به محض اینکه متوجه شدند تعداد رقبا در این بازار افزایش پیدا می‌کند، از همان ابتدای کار پرونده این پروژه را بستند.
او به‌زودی از نمایندگی و واردات صرف‌نظر کرد و افق گسترده‌تری را پیش رویش می‌دید. او می‌خواست دست به تولید و تاسیس کارخانه بزند، به‌زودی با خرید ماشین‌های تولید مواد خوراکی از انگلیس،آمریکا، آلمان غربی و سوئیس اولین گام‌ها را برای تاسیس اولین کارخانه صنایع غذایی در ایران برداشت. رفته رفته کارخانه‌های مواد غذایی همچون ویتانا و شکلات برادران داداش‌زاده سر برآوردند. اما علی خسروشاهی دیگر مصمم شده بود کار تولید را آغاز کند و به زودی علی خسروشاهی کار تولید مواد غذایی را با تولید آب‌نبات و تافی شروع کرد، زمین کارخانه به ‌مساحت 90 هزار مترمربع جنب کارخانه علاءالدین خریداری شد. دیوارکشی و ساختمان‌سازی شروع شد و علی خسروشاهی هر روز بعد از انجام کارهای اداری در دفتر شرکت خوراک، در خیابان فردوسی، بر کار ساختمان‌سازی نیز نظارت می‌کرد. کارگران در ماه‌های اول 15 نفر بیشتر نبودند، اما رفته‌رفته و با شروع کارگاه دوم به 30 تا 40 نفر رسیدند. سعیدی به نقل از یکی از کارگران خسروشاهی می‌نویسد: «علی خسروشاهی از تاسیس هر کارگاه جدید و استخدام تعداد بیشتری کارگر بسیار لذت می‌برد.» شیوه گسترش تولید علی خسروشاهی چنین بود که به محض اینکه تولیدات یک کارگاه بیرون می‌آمد و سودی حاصل می‌شد، آن را صرف سرمایه‌گذاری می‌کرد و ماشین‌آلات دیگری می‏خرید و خط جدیدی راه می‏انداخت. به زودی شرکت مینو کارگاه داروسازی، تافی، ویفر، آدامس‌سازی، بیسکویت و شکلات، پفک نمکی و... را راه‌اندازی کرد. رشد شرکت مینو نسبت به رقبای دیگرش سریع‌تر بود و خسروشاهی با توجه به تجاربی که از پیش داشت در کنترل هزینه تولید از آنها پیشی گرفته بود و از آن سو به دلیل حسن شهرتی که داشت به آسانی می‌توانست در ورود تکنولوژی‌های جدید با شرکت‌های خارجی مذاکره کند. از آن سو خسروشاهی درک کرده بود که تولید صنعتی و مدرن در کارخانه‌های وسیع برای توزیع به چیزی فراتر از روش سنتی بنکداری احتیاج دارد و به این ترتیب یکی از وسیع‌ترین شبکه‌های تولید و توزیع را راه‌اندازی کرد، توزیعی که بعدها به شبکه توزیع مویرگی مشهور شد و در سال‌های بحرانی منتهی به انقلاب در حالی که گردش مالی بسیاری از رقبای او آسیب دیده بود همین شبکه توزیع او و کارخانه‌هایش را از رکود نجات داد. در واقع او در دهه 50 کارخانه‌هایش را به اوج شکوفایی رسانده بود. علی‌‌اصغر سعیدی در این باره می‌نویسد: «در دهه 1350، کاملاً روشن شده بود که علی خسروشاهی صنعتگر متجددی است که شیوه‌های مدرن و کاملاً علمی را قالب اصلی فعالیت‌های تولیدی و توزیعی شرکت کرده است. این شیوه‌ها شامل حداکثر ساختن و بهینه‌سازی تولید بر اثر تنظیم رابطه با کارگران از یک سو، تولید محصولاتی با هزینه پایین‌تر و عرضه محصولات مورد درخواست مصرف‌کنندگان بر اساس بازاریابی مدرن بود. در نتیجه، بازگشت سرمایه در همه فعالیت‌های او چشمگیر بود. تخصیص سود حاصل از سرمایه‌گذاری برای سرمایه‌گذاری مجدد روند انباشت سرمایه را تشدید می‌کرد. شاخص آن، در دست گرفتن سهم بیشتری از بازار نسبت به رقیبان بر اثر افزودن دائم بر خطوط تولیدی و تشکیل گروه تولید و فروش محصولات اقماری، از محصولات دارویی به بهداشتی و آرایشی بود. اینها همه در حالی بود که هیچ‌گاه از نوعی انحصار خاص سود نبرد. او در مشارکت با سرمایه‌گذاران مطرح خارجی چشم‌اندازهایی به مراتب فراتر از بازار ملی و منطقه‌ای می‌دید. اعتقاد به این نکته او را در ردیف متجددان صنعتی قرار می‌دهد که راه خود را بی‌توقف و بی‌برگشت می‌دانست و فهمیده بود هر تامل در پیشرفت تولیدات صنعتی شرکت را به سختی به زمین خواهد زد، به نحوی که برآمدن دوباره بسیار مشکل خواهد بود.»
همه اینها در کنار هم تصویری از قطعات گمشده حرکت ایران به سمت صنعت می‌دهد و در عین‌حال تاثیر کسب و کار چهره‌هایی همچون علی خسروشاهی در متن جامعه ایران آن روزگار را به خواننده امروزی نشان می‌دهد.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها