فناوری تسلیحات
از زمان پایان جنگ سرد یک قانون ژئوپولتیکی ساده باقی مانده است: با آمریکا در نیفتید. تجهیز نیروهای نظامی این کشور و برتری فناوری آنها آنقدر خوب و بیشتر بوده است که کاملاً احمقانه است که دولتی بخواهد با این ابرقدرت یا متحدانش درگیری مستقیم داشته باشد.
از زمان پایان جنگ سرد یک قانون ژئوپولتیکی ساده باقی مانده است: با آمریکا در نیفتید. تجهیز نیروهای نظامی این کشور و برتری فناوری آنها آنقدر خوب و بیشتر بوده است که کاملاً احمقانه است که دولتی بخواهد با این ابرقدرت یا متحدانش درگیری مستقیم داشته باشد. این قانون هنوز پابرجاست اما دیگر به اندازه گذشته الزامآور نیست. اگرچه هنوز آمریکا توانمندترین نیروی نظامی جهان را در اختیار دارد، آن مزیت فناوری که متضمن شکست دادن مخالفان بود اکنون رو به زوال گذاشته است.
سال گذشته چاک هیگل وزیر سابق دفاع آمریکا اذعان کرد: ما وارد عصری میشویم که سلطه آمریکا بر دریاها، آسمانها، فضا و فضای سایبری را دیگر نمیتوان بدیهی دانست. او استدلال میکرد که آمریکا به شدت نیاز دارد قبل از اینکه کشور دیگری او را به چالش بکشاند نسل جدیدی از فناوریهای نظامی را توسعه دهد. هشدار او به موقع بود. رفتار کشورهای دیگر آشکارا پرخاشگرانه شده است. چین ادعاهای قلمرو خود در غرب اقیانوس آرام را افزایش میدهد. روسیه قصد دارد نفوذ خود را در منطقهای که «خارج نزدیک» مینامد، دوباره تثبیت کند. همان کاری که در اوکراین انجام داد. دولتهای جسور و کمقدرتتری مانند کره شمالی نیز ممکن است به اقدامات تازهای دست بزنند به ویژه اگر متوجه شوند میتوانند به نیروهای آمریکایی که به قصد تنبیه آمدهاند خسارات بیشتری وارد کنند و در این صورت آمریکا را وادار سازند در تصمیم خود تجدید نظر کند.
تکرار تاریخ
تلاشی که آقای هیگل خواستار آن است به عنوان «راهبرد تعادلی سوم» شناخته میشود زیرا این سومین بار پس از جنگ جهانی دوم است که آمریکا در جستوجوی پیشرفتهای فناوری است تا بتواند مزیتهای دشمنان بالقوه خود را اندک و اطمینان دوستان را تشدید کند. اولین نمونه از چنین تلاشی در اوایل دهه 1950 صورت گرفت؛ هنگامی که اتحاد جماهیر شوروی بیش از توان آمریکا و متحدانش در اروپا نیرو مستقر کرده بود. پاسخ آن بود که پیشتازی آمریکا در سلاحهای هستهای گسترش یابد تا قادر باشد با مزیت تعداد زیاد نیرو در روسیه مقابله کند. این راهبرد با عنوان «نگاهی جدید» نامیده شد.
دومین راهبرد تعادلی در اواسط دهه 1970 اتخاذ شد. برنامهریزان نظامی آمریکا که از شکست روانی در جنگ ویتنام گیج شده بودند متوجه شدند شوروی به همان اندازه آنها تسلیحات هستهای ذخیره کرده است. آنها مجبور بودند راهی دیگر برای بازدارندگی در اروپا پیدا کنند. آمریکا سرمایهگذاری خود را متوجه دستهای از فناوریهای آزمایشنشده کرد تا بتواند نیروهای دشمن را در پشت خط مقدم نابود سازد. محصول این پژوهشها موشکهایی با هدفگیری دقیق، میدان جنگ شبکهای، ماهوارههای شناسایی، سامانه مکانیابی جهانی (GPS) و هواپیماهای رادارگریز شبح بود.
باب ورک (Bob Work) معاون وزیر دفاع که مسوولیت نظارت بر راهبرد تعادلی جدید را بر عهده داشت، میگوید تا اواسط دهه 1980 ژنرالهای روسی که نتایج اولین نمایشهای عملیات جنگ زمین-هوا را مطالعه میکردند فهمیدند که در مقابل چه قدرتی قرار گرفتهاند. به گفته باب «ما در مسیر قرار گرفتن در نقش اقدامکننده اول قرار گرفته بودیم. ما به حوزهای وارد شدیم که میدانستیم احتمال ورود دشمن احتمالی ما به آن بسیار اندک است». تاثیر این انقلاب در مسائل نظامی در سال 1991 و در جریان اولین جنگ خلیج فارس مشخص شد. پایگاههای زیرزمینی نظامی عراق به ویرانه تبدیل شدند و تاسیسات تسلیحاتی سبک روسی آنها کاملاً بلااستفاده شد. متخصصان راهبردی چینی که به اندازه همتایان روسی خود غافلگیر شده بودند مصمم شدند از این رویداد درس بگیرند.
سپس پیشتازی درازمدت آمریکا دستخوش تلاطم شد. اگرچه پنتاگون فناوریهای استفادهشده در جنگ خلیج فارس را بازبینی و تقویت کرده بود این فناوریها تکثیر و ارزانتر شدند. توانایی بسیار زیاد رایانهای، پردازش سریع دادهها، حسگرهای پیچیده و پهنای وسیع باند بخشهایی از دومین راهبرد تعادلی بودند که به زودی در اختیار عموم قرار گرفتند.
حواس آمریکا نیز پرت شد. در جریان 13 سال ماموریت مقابله با آشوبگران و عملیات ثبات در افغانستان و عراق، توجه پنتاگون بیشتر به طراحی خودروهای زرهی ضدمین و پهپادهای شناسایی معطوف شد تا نوآوریهایی که بتوانند روند بازی را تغییر دهند و آمریکا را از رقبای نظامی دیگر پیش اندازند. هواپیماهای جنگی آمریکا به طور متوسط 28 سال عمر دارند. این ناوگان به تازگی در حال بازسازی است و جنگندههای اف-35 که شبیه شبح هستند به آن ملحق شدهاند.
چین از این فرصت برای جبران عقبماندگی خود استفاده کرد. این کشور که بودجه دفاعی خود را هر سال 10 درصد افزایش میدهد سرمایهگذاری زیادی را بر روی موشکهای بالستیک و کروز دوربرد و میانبرد دقیق، زیردریاییهای مجهز به اژدر و موشکهای دوربرد ضدکشتی، جنگافزارهای الکترونیکی، سلاحهای ضدماهواره، جتهای جنگنده مدرن، سامانه یکپارچه دفاع هوایی، و سامانههای فرماندهی، کنترل و ارتباطات انجام داد.
چینیها هدف خود را «برنده شدن در جنگ داخلی در شرایط فناوری بالا» مینامند. در عمل، هدف چین آن است که عملیات هواپیمابرهای آمریکایی را در منطقهای که آن را اولین زنجیره جزیرهای مینامد برای آنها خطرناکتر کند و آنها را به مکانی بسیار دورتر از برد جنگی هواپیماها عقب کشاند و همزمان پایگاههای آمریکا در اوکیناوا و کره جنوبی را تهدید کند. متخصصان راهبردی آمریکا این اقدام چین را «عدم دسترسی/دوری از منطقه» یا A2/AD نامیدهاند.
آسیب، نه شکست
نگرانی متحدان آمریکا در منطقه آن است که با رشد توان نظامی چین خطرات مقابله با زورگویی یا یک حمله ناگهانی گستاخانه (مانند اشغال جزایر مورد مناقشه برای دستیابی به منابع معدنی یا تهدید حاکمیت تایوان) بزرگتر از چیزی باشد که رئیسجمهور آمریکا بتواند تحمل کند. بنابراین ممکن است برخی کشورها تصمیم بگیرند که منافع خود را با این سردار جدید منطقهای گره بزنند.
حرکت سریع چین استثنایی است اما روسیه نیز پس از یک دهه غفلت تلاش دارد نیروهایش را مدرن کند. این کشور نیز در حال تجهیز سامانههایی مشابه است. کره شمالی نیز در مقیاسی کوچکتر نسبت به چین در حال ساخت قابلیتهای A2/AD هستند. حتی بازیگران غیردولتی صحنه مانند داعش سوریه و عراق توانستهاند به بخشی از این قابلیتها دست یابند. قابلیتهایی که تا همین اواخر فقط در انحصار قدرتهای نظامی جهان بودند.
اینجاست که نیاز برای راهبرد تعادلی سوم احساس میشود. اما شرایط اقتصادی، سیاسی و فنی بسیار متفاوت با آن شرایطی است که در دهههای 1950 یا 1970 وجود داشت. آمریکا باید فناوریهای نظامی جدیدی خلق کند تا هزینههای دشمنانش بسیار بالاتر برود هرچند که سقف بودجه تعیینشده توسط کنگره هزینههای دفاعی کشور را تحت فشار قرار داده است. برنامهها باید حداقل پنج حوزه بسیار آسیبپذیر را تحت پوشش قرار دهند. اولین حوزه هواپیمابرها و سایر کشتیها هستند که به راحتی میتوانند رهگیری شوند و با موشکهای دوربرد از ساحل دشمن مورد هدف قرار گیرند. دشمن میتواند استفاده آنها از موشکهای کروز یا هواپیماهای نیازمند به سوختگیری در هوا را با هدف قرار دادن تانکرهای سوخت محدود سازد. موضوع دوم آن است که دفاع از پایگاههای هوایی منطقهای در برابر حملات غافلگیرکننده در مراحل اولیه جنگ میتواند بسیار دشوار باشد. سوم، شناسایی و هدفگیری موشکاندازهای متحرک برای هواپیماهایی که در ارتفاع بسیار بالا پرواز میکنند، دشوار است. چهارم، سامانههای مدرن دفاع هوایی میتوانند هواپیماهایی را که رادارگریز نباشند در فواصل دور مورد هدف قرار دهند. سرانجام اینکه
ماهوارههایی که آمریکا برای شناسایی و جاسوسی نیاز دارد دیگر در مقابل حملات ایمن نیستند.
این فهرست نگرانکننده است. اما به استدلال رابرت مارتینج از مرکز ارزیابیهای بودجهای و راهبردی آمریکا هنوز مزیتهای قابل ملاحظهای دارد. مرکز او اندیشکدهای معتبر در واشنگتن است که توجه زیادی را به نیاز برای مقابله با قابلیتهای A2/AD چین مبذول کرده است. به گفته او مزیتهای آمریکا سامانههای بدون انسان، هواپیماهای شبح، جنگافزارهای زیر دریا و سامانههای پیچیده مهندسی را که برای هماهنگی امور لازم هستند در برمیگیرد.
هدف آمریکا در دهه آینده ساخت هواپیماهای جنگی بدون سرنشینی است که رادارگریز باشند و بتوانند از بهترین سامانههای دفاع هوایی بگذرند و آنقدر برد و توانایی داشته باشند که بتوانند اهداف متحرک را نابود کنند. از آنجا که این هواپیماها خلبان انسانی ندارند نیازی به تربیت نیرو نیست. از آنجا که این هواپیماها نیازی به استراحت ندارد میتوانند پشت سر هم پرواز کنند. علاوه بر این، پهپادهای کوچک و ارزانتر آمریکایی میتوانند به سامانههای دفاع هوایی دشمن حمله کنند.
پهپادها این روزها فراگیر شدهاند اما آمریکا در کاربرد آنها دو دهه تجربه دارد. پهپادهای جدید هیچ شباهتی به مدلهای شکارچی و درنده که برای کشتن تروریستها در یمن و وزیرستان استفاده شدند، ندارند. این مدلها که با الهام از X-47B و RQ-180 تولید میشوند به گونهای طراحی میشوند که بتوانند در بدترین و خشنترین محیطها دوام بیاورند. هر چه خودمختاری آنها بیشتر شود اتکای آنها به سیستمهای کنترلی که ممکن است توسط دشمن مختل شوند کمتر خواهد شد، هرچند خودمختاری مسائل اخلاقی و قانونی ظریفی را پدید میآورد.
خارج از دید
برخی از این فناوریها را میتوان برای وسایل زیرآبی بدون سرنشین به کار برد. از این وسایل میتوان برای پاکسازی مینها، شکار زیردریاییهای دشمن در آبهای کمعمق، جاسوسی و فراهم کردن امکانات و تجهیزات زیردریاییهای دارای سرنشین استفاده کرد. آنها میتوانند مدتها قبل از شروع عملیات شناسایی یا حمله بدون حرکت باقی بمانند. اما چالشهای فنی زیادی باید رفع شوند. به گفته آقای مارتینج این وسایل به بستههای متراکم انرژی و تجهیزات ارتباطی در دریاهای عمیق نیاز دارند.
تابستان امسال قراردادهای ساخت بمبافکنهای دورپرواز معرفی میشوند. آنها اولین بمبافکنهای جدید پس از شروع به کار جنگنده عجیب و پرهزینه B-2 در دو دهه قبل هستند. احتمال میرود 100 فروند از مدل سفارش داده شود. این مدلها نیز طرحی شبحوار با بالهای پرنده دارند. این بار فناوریهای جدید هزینهها را کاهش میدهند اما به روزرسانیها رویکردی گردشی دارند تا هر زمان لازم باشد برای مقابله با سامانههای پیشرفته دفاع هوایی به انجام برسند. جنگندههای B-3 که احتمالاً توسط هواپیماهای بدون سرنشین پشتیبانی میشوند اهدافی از قبیل موشکاندازهای متحرک و کشتیهای فرماندهی را نابود خواهند کرد.
اگر قرار باشد کشتیها به ویژه ناوهای هواپیمابر مشارکت کنند لازم است قادر باشند از خود در مقابل حملات مداوم موشکهای دقیق محافظت کنند. سامانه دفاع موشکی ضد بالستیکی آژیس (Aegis) این قابلیت را دارد اما هزینه آن زیاد است. هر کدام 20 میلیون دلار هزینه دارد اما اگر چندین عدد از آنها برای نابودسازی موشک بالستیکی چینی DF-21D شلیک شوند هزینه مدافعان 10 برابر بیشتر از هزینه مهاجمان خواهد بود.
اگر هواپیمابرها بخواهند در بازی بمانند باید این نسبت را برعکس کنند. امیدها بر دو نوع فناوری قرار گرفتهاند: تفنگهای ریلی الکترومغناطیسی که به جای محرکهای شیمیایی از برق استفاده میکنند و میتوانند با سرعت 4500 مایل در ساعت در حاشیه فضا حرکت کنند و سلاحهای هدایت انرژی که احتمالاً لیزرهای قدرتمندتر خواهند بود. تفنگهای ریلی برای مقابله با موشکهای بالستیک ساخته میشوند و لیزرها میتوانند در برابر موشکهای کروز مافوق صوت به کار روند. آزمایشها نشان داد شلیک لیزری فقط چند سنت هزینه دارد. نیروی دریایی به پیمانکاران دفاعی گفته است تفنگهای ریلی را در کمتر از 10 سال آماده کنند.
دفاع در مقابل تعداد زیاد موشک به بهبود فناوریهایی مانند بستههای راداری دوربرد بستگی دارد که میتوانند چندین هدف را رهگیری کنند. اولویت دیگر پیدا کردن راههایی برای محافظت از شبکههای ارتباطی به ویژه شبکههای مستقر در فضا در برابر حملات است. ماهوارهها را میتوان با استفاده از لیزر کور یا با استفاده از موشک نابود کرد. یکی از گزینهها آن است که از فناوریهای محکمتری مانند زنجیرهای از پهپادهای بلندپرواز که به صورت رلهای کار میکنند، استفاده شود.
چالشهای فنی و هزینههای بالقوه این کارها زیاد هستند و باید راههای جدیدی برای رفع آنها پیدا کرد. پنتاگون به جای آنکه خود را در حلقه بسته ادارههای پژوهش و توسعه (R&D) و صنایع دفاع محدود سازد، قصد دارد برای رفع نیازهایش از شرکتهای فناوریهای مصرفی در سیلیکون ولی و جاهای دیگر بهره ببرد. هوش مصنوعی، یادگیری دستگاهی، الگوریتمها، پردازش بزرگ دادهها، چاپ سهبعدی، سامانههای فشرده پرتراکم نیرو و حسگرهای بسیار ریز از نوعی که در گوشیهای هوشمند دیده میشوند، اهمیت زیادی دارند. اما خطر برخورد فرهنگها وجود دارد: با وجود اینکه صنایع دفاعی و شرکتهای صنایع مصرفی هر دو نوآوری دارند پنتاگون با هر کدام رفتاری متفاوت دارد.
موفقیت دومین راهبرد تعادلی بیشتر مدیون اراده سیاسی است. کنگره و کاخ سفید با وجود تغییر دولتها همگام با هم حرکت کردند. به نظر میرسد راهبرد تعادلی بعدی نیز از پشتیبانی زیادی برخوردار شود. کنگره علاقهمند است. اش کارتر جانشین آقای هیگل در منصب وزارت دفاع سه دهه از عمر خود را در عرصه علم و فناوری تسلیحات گذرانده است.
اما واشنگتن در مقایسه با چند دهه قبل دشواریهای بیشتری دارد. رسیدن به توافق بین دو حزب دشوار و حفظ آن دشوارتر است. رویاروییهای مرتبط با بودجه برنامهریزی آینده برای پنتاگون را سخت کرده است. هزینههای پژوهش و توسعه را که 10 درصد از بودجه دفاعی را تشکیل میدهند نهتنها باید حفظ کرد بلکه باید افزایش داد. اگر آنطور که محتمل به نظر میرسد هزینههای دفاعی سختگیرانه باشند باید پول لازم را برای فناوریهای منحصر به فرد از جاهای دیگر تامین کرد. این بدان معناست که کنگره باید به پنتاگون اجازه دهد هر جا میتواند صرفهجویی کند. اصلاح حقوق و مزایای نظامیان که بخش بزرگی از بودجه دفاعی را شامل میشود دشوارترین وظیفه خواهد بود، هر چند تعداد آمریکاییهای یونیفورمپوش کاهش یافته است. تعطیلی پایگاههای غیرضروری نیز میتواند مفید باشد و همچنین اصلاح روشهای خرید تجهیزات توسط پنتاگون.
برای دستیابی به فناوریهای مورد نیاز، سازمان نظامی و نیروهای مسلح خود باید سهمی در کاهش برنامهها داشته باشند. یک امکان آن است که برنامه خرید حدود 2500 جت جنگنده F-3S را که برد کوتاهی دارند محدود کرد و پول آن را برای خرید هواپیماهای جنگی بدون سرنشین و ناوگان بزرگتری از بمبافکنها خرج کرد. نیروی دریایی میتواند دو گروه از هواپیمابرهای پرهزینه خود را که آسیبپذیری زیادی دارند کنار گذارد و به جای آن در زیردریاییهای سرنشیندار و بدون سرنشین سرمایهگذاری کند. هیچکدام از این کارها آسان نیستند. فرماندهان نیروی هوایی هنوز عاشق جتهای سریع قدیمی هستند و ملوانان نیروی دریایی دوست دارند توان عضلانی خود را در سطح کشتیهای بزرگ به نمایش گذارند. از طرف دیگر ارتش نیز باید کوچکتر شود.
بدشانسی در بار سوم؟
حتی اگر این موانع برطرف شوند این احتمال وجود ندارد که سومین راهبرد تعادلی بتواند به اندازه دو راهبرد قبلی سلطه نظامی غرب را تضمین کند. این روزها گسترش فناوری سرعت بیشتری دارد. بخشی از آن به دلیل اینترنت است که پنتاگون در خلق آن مساعدت کرد و اکنون قدرتهای رقیب از آن برای دزدیدن اسرار نظامی آمریکا استفاده میکنند. انواع تحولات فناوری سرعت بیشتری دارند چراکه رقابت در بازارها تشدید شده است.
دومین راهبرد تعادلی از شرایطی غیرعادی بهره برد که پس از جنگ سرد آمریکا را به ابرقدرتی بدون رقیب تبدیل کرده بود. آن شرایط از بین رفته است. در مناقشه نظامی آینده رقابتها بیرحمانهاند و پیروزیها به آسانی از دست میروند.
اگر متحدان آمریکا پا پیش گذارند وضعیت بهتر میشود. آنها میتوانند خود نوآوری داشته باشند یا با پذیرش تغییرات در نحوه سرمایهگذاری و برنامهریزی جنگی پنتاگون خود به سرمایهگذاری در قابلیتهایی بپردازند که برای یک شریک مفید نظامی لازم است. به عنوان مثال در بریتانیا سیاستمداران و ژنرالها در این باره بحث میکنند که آیا باید اجازه داد هزینههای دفاعی به کمتر از دو درصد تولید ناخالص داخلی برسد یا خیر، به جای آنکه درباره نحوه هزینه کردن پول صحبت کنند.
و سرانجام یک هشدار. بهرغم موفقیت دومین راهبرد تعادلی، آن راهبرد هرگز به طور کامل این احتمال را در نظر نگرفته بود که یک قدرت بازنده ممکن است به سلاحهای اتمی متمایل شود. فرض میشد که منطق بازدارندگی هستهای پس از یک مناقشه سنتی شدید همچنان باقی میماند. رهبران و طرفداران راهبرد تعادلی جدید به ندرت از سلاحهای اتمی یاد میکنند. اما اگر دشمن به این نتیجه برسد که میتواند برنده آن چیزی باشد که توماس شلینگ رقابت در خطرپذیری مینامد پاسخ منطقیاش به برتری فناوری طرف دیگر ممکن است حمله هستهای باشد. آنطور که البریج کولبی از مرکز امنیت آمریکای جدید میگوید: هر چه راهبرد تعادلی آمریکا در گسترش مزیتهای متعارف این کشور موفقتر باشد دشمنانش راهبردهای جدیدی برای پیشرفت هستهای پیدا میکنند. دشمن همیشه راهی پیدا میکند.
دیدگاه تان را بنویسید