تاریخ انتشار:
فضای کسبوکار چقدر برای صادرات مساعد است؟
سد صادرات
کارنامه تجارت خارجی ایران اگرچه فراز و نشیبهای بسیاری را طی سالهای گذشته به خود دیده است، اما هیچگاه نتوانسته نتیجه درخشانی را به جای بگذارد و حداقل، روندی باثبات و منظم را تجربه کند. یک سال آمارها آنقدر مطلوب بوده که کسی تصورش را نمیکرد ایران این پتانسیل عظیم را برای صادرات غیرنفتی داشته باشد و یک سال هم، آنقدر اوضاع بد بود که شاید تصورش چندان برای سیاستگذاران و برنامهریزان حتی جالب هم نبود. همه چیز اما، ظاهراً بستگی به قیمت نفت دارد. هر زمان که قیمت نفت بالا رفته است، صادرات پایین آمده و هر زمان که نفت به مضیقه قیمتی افتاده است، صادرات رشد را تجربه کرده است؛ گویا دولت به این فکر افتاده باشد که اگر درآمدهای ناشی از صادرات غیرنفتی هم در نبود درآمدهای مناسب نفتی نباشد، آنگاه باید تبعات ورشکستگی اقتصادی را هم بپذیرد. تمام اینها در شرایطی است که اکنون، هیچ استراتژی مشخصی هم برای توسعه صادرات و رسیدن به اهداف جهش صادراتی در عمل دیده نمیشود و اگر هم چیزی به نام استراتژی وجود داشته باشد، تنها به یک بخشنامه و دستورالعمل به اصطلاح کتابخانهای ختم میشود. این در شرایطی است که هر سال، دولتمردان وعدههای بسیاری
را به صادرکنندگان دادهاند و به نوعی خود را در یک نمایش سیاسی، افرادی مدافع و دوستدار توسعه صادرات معرفی کردهاند. اما آنچه در عمل به چشم میخورد، چیزی به جز یک سردرگمی در حوزه صادرات غیرنفتی ایران نیست. همه چیز دست به دست هم داده تا ایران را به عنوان یک کشور صادراتی نشناسند و اگر هم کالایی را به زحمت وارد بازاری کرده و رقبا را کنار زده است، این حضور چندان دوام و ماندگاری نداشته است. حال همه آنچه به عنوان صادرات بر صفحه آمار گمرکی کشور نقش بسته است، تنها محدود به یکسری اعداد و ارقامی میشود که فقط روانه چند بازار محدود دنیا و آن هم بیشتر بازارهای منطقه شده است. کشورهای همسایهای که شاید تنها یک وابستگی محلی- مذهبی به کالاهای ایرانی آنها را مجاب میکند که به جای اینکه از کشورهای دیگر کالا خرید کنند، از ایرانیها بخرند. البته نباید از حق گذشت و کیفیت دستهای محدود از کالاهای ایرانی را که روانه این بازارها میشوند نادیده انگاشت، اما به هر حال موضوع هر چه باشد، اوضاع صادراتی ایران و پروندهای که هر ماه از بخش ارزآور تجارت خارجی ایران به جای میماند، چندان قابل تعریف نیست. اکنون بسیاری از کارشناسان و فعالان
اقتصادی میگویند که دولت در کوچکترین موارد حمایتی خود از صادرات، گامهای جدی برنمیدارد. گویا هنوز باور ندارد که باید صادرات غیرنفتی را جایگزین درآمدهای نفتی کرد یا به عبارتی کلانتر، در چاههای نفت را بست و کشور را با صادرات غیرنفتی اداره کرد. هنوز هم دولت باور به این ندارد که نرخ ارز و مشوقهای صادراتی میتواند گرهگشای بخش صادرات کشور باشد و هنوز به این اطمینان نرسیده است که واقعاً میتواند درآمدهای حاصل از صادرات کالاهای با کیفیت ایرانی را محلی مطمئن برای تامین نیازهای ارزی کشور بداند. تمام اینها در شرایطی است که حتی تلاشی هم برای حمایت از کالاهای با ارزش افزوده بالاتر و صادرات کالاهایی منطبق با دانش فنی روز دنیا نمیکند و حتی راه را برای پرداخت جوایز صادراتی و مشوقهای مستقیم و غیرمستقیم هم بسته است. همه چیز گویا مهیای آن است که صادرکنندگان روزبهروز محنت بیشتری در صادرات خود بکشند و به این باور برسند که اصولاً باوری به توسعه صادرات غیرنفتی در عمل وجود ندارد. چراکه رویههای صادراتی و مقررات پیشروی صادرکنندگان، هنوز با استانداردهای روز دنیا فاصله بسیاری دارد. دیگر حتی صادرکنندگان به این باور
رسیدهاند که قوانین و مقررات یا مشوقهای روی کاغذ و بخشنامهها، دردی را از آنها دوا نمیکند و دولت، استراتژی مشخصی برای توسعه صادرات غیرنفتی جهشگونه ندارد.
دیدگاه تان را بنویسید