کودکان بازمانده از تحصیل؛ بالای سه میلیون نفر
زنگها برای آنان به صدا درنمیآید
قرار است سرمایه انسانی آینده کشور باشند اما رفتن به مدرسه و برخورداری از حق اولیه آموزش عمومی برای آنان به یک رویا میماند. تعداد کودکان بازمانده از تحصیل در حال افزایش است؛ این را آمار میگوید.
قرار است سرمایه انسانی آینده کشور باشند اما رفتن به مدرسه و برخورداری از حق اولیه آموزش عمومی برای آنان به یک رویا میماند. تعداد کودکان بازمانده از تحصیل در حال افزایش است؛ این را آمار میگوید. سال 91، مرکز پژوهشهای مجلس از 3 /2 میلیون کودک در حال تحصیل خبر داده بود و حالا معاون امور زنان و خانواده رئیسجمهور، عددی در حدود یک میلیون بالاتر از عدد قبلی را به میان آورده است. این یعنی در کمتر از چهار سال، نهتنها از آمار تکاندهنده قبلی کاسته نشده بلکه یک میلیون هم اضافه شده است. حالا مهرماه است و «زنگ مدرسه» چند روز است هر روز صبح در سراسر کشور به صدا درمیآید. کم نبوده و نیستند والدینی که از ابتدای امسال، درگیر بررسی گزینههای مناسب برای آغاز تحصیل فرزندانشان بودهاند؛ از مدارس غیرانتفاعی با شهریههای نجومی تا آنانی که بهترین مدرسه را نزدیکترین مدرسه به محل سکونت میدانند. چالش میان مدارس و اولیا و ابراز ناراحتی آنان از اینکه فلان مدیر، منزل ما را خارج از محدوده یا داخل محدوده تشخیص داد نیز با حرارت تمام جریان داشت. اما جملات شهیندخت مولاوردی در ابتدای مهرماه جاری را باید به مثابه آب سردی بر پیکر نظام آموزش ابتدایی کشور قلمداد کرد. او که زنگ اولین روز آغاز سال تحصیلی جدید را در دبیرستان حضرت فاطمهالزهرا (س) به صدا درآورده بود از تعریف باسوادی از منظر یونسکو سخن گفت که دیگر توانایی خواندن و نوشتن و حتی تحصیلات دانشگاهی را سواد به حساب نمیآورد بلکه سواد ارتباطی، مالی، رسانهای و رایانهای نیز مطرح است. معاون روحانی به آخرین نتایج مرکز پژوهشهای مجلس استناد کرد که سه میلیون و 200 هزار کودک بازمانده از تحصیل را نشان میداد. اگرچه بارها گفته شده از ابتدای آغاز به کار دولت یازدهم تا امروز بودجه حوزه آموزش و پرورش 82 درصد رشد داشته اما کیست که نداند عقبماندگی حقوق فرهنگیان در سالهای دولت ثروتمند گذشته سبب شده عمده این افزایش صرف ترمیم دریافتی معلمان و کارکنان آموزش و پرورش شود که همان هم نتوانسته به عدد مورد رضایت آنان برسد. علاوه بر آثار مهم انسانی، فرهنگی و اجتماعی نرفتن کودکان به مدرسه، آسیبهای اقتصادی این اتفاق نگرانکننده را نیز نباید از نظر دور داشت. «سرمایه انسانی» به عنوان یکی از موتورهای محرک توسعه و پیشرفت کشورها، با ارتقای آموزشهای ابتدایی در مسیر شکوفایی و یافتن مسیر آینده خود قرار میگیرد. بدون آموزش، افزایش در ضریب تولید ناخالص داخلی و درآمد سرانه آینده کشور سرابی بیش نخواهد بود. آنان حتی از برآورده کردن اولین نیازهای خود برای خواندن و نوشتن و محاسبه ابتداییترین هزینههای خود در جامعه دچار مشکل اساسی خواهند شد و شخصیت آنان صدمه خواهد دید. بیسوادی، عامل ناآگاهی و آسیبپذیر شدن افراد در برابر انواع آسیب اجتماعی و بزه است. مهارتهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جدید در آنان پرورش نخواهد یافت و به جای توانمندسازی نیروی انسانی، کشور با یک قشر آسیبپذیر که انواع هزینهها را به سیستم اقتصادی، قضایی و بهداشتی کشور تحمیل میکنند، مواجه خواهد شد که شخصیت آنان خارج از همین سیستم کجدار و مریز آموزش همگانی شکل گرفته و در نوجوانی و جوانی کمتر قابل اصلاح خواهند بود. اینکه با چه مکانیسمی باید با این پدیده مواجه شد، والدین این کودکان عمدتاً از کدام اقشار جامعه هستند، تذکر یا تنبیه میتواند باعث توجه آنان به سرنوشت فرزندانشان شود، دولت در کجای این معادله قرار دارد و سازمانهای مردمنهاد و سایر نهادهای عمومی و فرهنگی بهرهمند از بودجه عمومی در کجای آن، همه و همه موضوعاتی است که در این مجال کوتاه در حد یک تلنگر به آن پرداخته خواهد شد. یادمان نرود به قول شیرزاد عبداللهی کارشناس آموزش و پرورش، هر کودک بازمانده از تحصیل یا دانشآموزی که ترک تحصیل میکند، مانند یک بمب ساعتی است که در آینده نهچندان دور منفجر خواهد شد! این موضوع جدیتر از آن است که بتوان تصور آن را داشت.
دیدگاه تان را بنویسید