تاریخ انتشار:
سایه کسادی خرید و فروش بر چهارراه استانبول سنگینی میکند
بازار منتظر
فقط پاساژ افشار نیست که سوت و کور است. میدانگاهی کوچک وسط چهارراه استانبول هم خلوت است. ۱۰، ۲۰نفری دور یک نفر حلقه زهاند. پنج دقیقه است مدام دارد نرخ میدهد و مشتری میطلبد برای ۱۰ هزاردلاری که نقد دستش گرفته اما نه خریداری هست و نه قیمتی. همه حلقه زدهاند و فقط دارند نگاه میکنند.
فقط پاساژ افشار نیست که سوت و کور است. میدانگاهی کوچک وسط چهارراه استانبول هم خلوت است. 10، 20نفری دور یک نفر حلقه زهاند. پنج دقیقه است مدام دارد نرخ میدهد و مشتری میطلبد برای 10 هزاردلاری که نقد دستش گرفته اما نه خریداری هست و نه قیمتی. همه حلقه زدهاند و فقط دارند نگاه میکنند. چندنفری همان نزدیک. بقیه هم از کناره. دو سهنفری هم پایین میدانگاهی دو سه هزار یورویی دستشان گرفتهاند و دنبال مشتری هستند. اما خودشان هم میدانند چندان خبری نیست. بازار از سکه افتاده.
فقط بازار خرید و فروش حضوری از سکه نیفتاده. خرید و فروشهای تلفنی هم دیده نمیشود. همیشه حوالی پاساژ منوچهری پر بود از مردهایی با لبهای کف برآورده که با صدای بلند و گاه با صدای خفه در میان جمعیت نرخ میدادند و تلفنی رخصت میگرفتند که ارزهای داشتهشان را آب کنند یا نه. حتی از این هم خبری نیست.
پاساژ افشار کاملاً خالی است. اینقدر خالی که برای اولین بار در سکوت پاساژ وقت کنی تابلوها را ببینی و حتی تابلوی خیلی کوچک «نان باگت سعید» هم به چشمت بیاید. نه از چهارپایه معروف جمشید بسمالله خبری است نه از جمعیت زیادی که همیشه دور سکو بود و هر کدام قیمتی را داد میزدند. بیرون هم اوضاع بهتر نیست. مردها به جای حرف زدن با تلفن یا داد زدن نرخها، با صورتهای سرخ سیگار دود میکنند. برخی میدانگاهی کوچک را مدام دور میزنند و برخی هم کناری ایستادهاند به نظاره «هیچ».
قدم زدن در بازار هم فایدهای ندارد. فقط یکی دو نفر جلو میآیند و میپرسند آیا برای گرفتن نرخ خرید و فروش آمدهام یا نه؟ حتی این سوال را هم نمیپرسند که خریدار دلارم یا نه؟ برخلاف دفعات پیش، کسی حال حرف زدن ندارد. جملات کوتاه است و گلایهآمیز. کارشناسان خبره بازار منوچهری که همیشه در حد یک کارشناس اقتصادی تحلیلهای آنچنانی از اوضاع بازار میدادند حالا یا حرف نمیزنند یا فقط گلایه میکنند.
برخورد پلیسی؟
چند جمله کوتاه میگوید. در جواب سوال خبرنگار تجارت فردا در مورد مقررات خرید و فروش ارز میگوید: نظری ندارم. اما همیشه همین است. برخورد پلیسی به جای برخورد فرهنگی. دولت قیمتها را کنترل کند چه کاری به بازار آزاد دارد. مثلاً الان که اجازه خرید و فروش را به ما نمیدهند قیمتها پایین آمده؟ مثلاً بازار به ثبات میرسد؟ نمیرسد. اما همیشه رسم بر همین بوده. تا نرخ دلار بالا میرود همه تقصیرها را میاندازند گردن دلالان بازار. میگوید هیچ خرید و فروشی در بازار نمیشود. در جواب این سوال که اگر خرید و فروش نمیشود چرا اینجایید، اول سکوت میکند و بعد شاکی میشود؛ «گفتم که این برخورد اشتباه است. نه خریدی میشود و نه فروشی. ما هم فقط اینجا هستیم. مثل همیشه از صبح تا شب.»
خیلیها همین وضع را دارند. همانجا ایستادهاند. یکیشان حدود 10 سالی است دلال بازار است. میگوید 99 درصد روزها اینجا هستم. اما حالا چند روزی است نه دلاری میخرم و نه دلاری میفروشم. بگذار ببینیم قیمتها ثابت میماند و بازار نظم میگیرد یا نه؟ زبان گلایهاش باز شده. میگوید مگر دو سه سال پیش نبود. ریختند داخل بازار و فضا را امنیتی کردند و عدهای را به اسم اخلالگر بازار گرفتند و بردند. بازار نظم گرفت؟ قیمتها کمتر شد؟ نشد. دلار تا مرز چهار هزار تومان هم رفت. آن وقت ما اینجا بودیم و دلار میفروختیم. وقتی هم که دلار رسید به 2800 تومان، همان روزهای اول دولت جدید، باز هم ما اینجا بودیم دلار میفروختیم. ما تابع نرخ بازاریم. اما این تصور که ما به افزایش نرخها دامن میزنیم نمیدانم از کجا آمده. دولت تا کنترل ارز را از دست میدهد ضرب شستی به ما نشان میدهد. روزهایی که بازار ثابت و آرام است، تدبیر دولت و تا ناآرام میشود زیر سر ماست.
یخشان باز شده و حاضر شدهاند کمی حرف بزنند. آن یکی وسط حرف این میپرد. میگوید نمیدانم چرا وقتی دلار شد 3200 تومان و ماهها روی این نرخ ماند نیامدند اینجا از ما تقدیر کنند. اما الان آمدهاند ما را بیکار کردهاند. دولت دلار مبادلهای را کشیده بالا. مظنه را داری. میدانی الان چند است؟ از 2700 تومان گذشته. از همان وقتی که دولت جدید آمده برو نگاه کن نرخ دلار مبادلهای چقدر بالا رفته. حداقل 300 تا 400 تومان بیشتر شده. وقتی دلار مبادلهای افزایش داشته چرا دلار آزاد باید راکد بماند. همه نفعش را هم که ما نمیبریم. ما دلالیم. دلال دلار خردهپا. 10 هزار تا میخریم و میفروشیم. آنکه 100 هزار تا 100 هزار تا دلار در بازار آب میکند دولت است. تحلیلی ندارند که چرا بانک مرکزی این ابلاغیه را داده و چرا خرید و فروش فقط باید از طریق صرافیها انجام شود.
کاسبیهای از سکه افتاده
اما همهشان هم ناراضی نیستند. برخیشان از همان اول دلال صرافیها بودهاند. مشتری میبردهاند برای صرافیها و حالا اوضاع برایشان بهتر شده. میگوید مشتری میبریم برای صرافیها و آنها هم درصدی از پول را به ما میدهند. نرخ را از خود صرافی میگیریم و به همان نرخ بدون کم و کاست میفروشیم به مشتری و درصدمان را از صرافی میگیریم. اما در رضایتش هم نوعی نارضایتی هست. میگوید بازار راکد است و جز دلالان صرافیها بقیه کمتر خرید و فروش میکنند. مگر اینکه مشتری زنگ بزند و ازشان بخواهد برایشان ارز ببرند. تازه از راه رسیده. میگوید همین الان مشتری زنگ زد برایش دلار بردم تجریش و برگشتم. اما میزان خرید و فروششان خیلی کم شده. معاملات نهایتاً به پنج هزار دلار میرسد و تنها چند معامله در روز دارند. میگوید بد هم نیست. اما به شرط اینکه همیشه همینطوری بماند. قیمتها ثابت باشد برای ما هم بهتر است. ما که اینجا نیستیم که هی بازار را هیجانی کنیم. ما هم دوست داریم کسبی کنیم. اما چه حیف که کارمان از سکه افتاده.
معاملات کاغذی؛ میوه ممنوعه
بخش بیشتر جنب و جوش بازار و آن همه هیاهو را خودشان ایجاد میکردند. مدام با هم معامله میکردند. معاملات آنی یا بیشتر معاملات کاغذی. اما بازار معاملات فردایی هم خوابیده. همهشان میگویند خرید و فروش دلار در حد بسیار کم را هنوز انجام میدهند و کسی هم کاری به کارشان ندارد. دو سه هزارتایی میخرند و میفروشند. اما انگار معاملات فردایی برایشان میوه ممنوعه بازار است. نه حرفش را میزنند و نه دورش میروند. دفعه قبل که دلار طی چند روز کاهش و افزایش مدام داشت همهشان از معاملات فردایی ناراضی بودند. میگفت دفعه قبل چندنفری از بازار فرار کردند. دلار را صوری فروخته بودند 3400 تومان و حالا شده بود 3450 تومان. ضررها چند صدمیلیونی بود. بزرگان واسطه شدند که بازار به هم نریخت. حد وسط را گرفتند و قضیه فیصله پیدا کرد. یکی دیگر میگوید معاملات خرد داریم اما معاملات فردایی و صوری نه. بازار ثابت است. از نیروهای امنیتی خبری نیست. در جواب این سوال که آیا نیروهای امنیتی وارد بازار شدهاند یا نه گفت: گفتهاند اگر خبری بشود ممکن است نیروهایی وارد بازار شوند اما هیچ خبری نیست. ما خودمان نقض قانون نمیکنیم که قرار باشد کار به آنجاها
برسد. اما دوستش میگوید چرا، هستند افرادی که بر بازار نظارت میکنند. محسوس نیست. اما ما همه مطمئنیم از بانک مرکزی افرادی در بازار وجود دارند که ببینند واکنش دلالان چیست.
بالاخره یکی پیدا میشود و تحلیل میکند. داستان این است. بانک مرکزی همیشه بانک مرکزی بوده و یکشبه هم در ماموریتش تغییری ایجاد نشده. باید بازار را مدیریت کند. تا الان نکرده و حالا یکمرتبه به فکر سامان دادن به بازار افتاده است. درست در زمان کاهش نرخ نفت. درست وقتی ممکن است کمی از درآمدها از دست برود. آمده همه معاملات را برده و وارد سیستم سنا کرده که بازار را نظم دهد؟ بله بازار شاید نظم بگیرد. اما بیشتر موضوع کنترل است. اینکه دقیقاً بداند از کجا ارز آمده چقدر آمده چقدر فروخته شده. اینجا روزانه هزاران دلار ارز جابهجا میشد و دولت نظارتی نداشت. هدف دیگری هم هست. میخواهند ما را حذف کنند که تا قیمت بالا رفت همه نگویند که چرا دولت بازار را مدیریت نمیکند. سپردهاند قیمتها را به دست عرضه و تقاضا که اگر هم قیمتها را بالا بردند بگویند بازار ایجاب کرده.
دیدگاه تان را بنویسید