شناسه خبر : 5809 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

بحران نفتی دهه ۷۰ و نقش ایران - عربستان در گفت‌وگو با غلامحسین حسن‌تاش

تحریم نفتی با چراغ سبز آمریکایی‌ها بود

از سال ۱۹۷۰ به بعد آمریکایی‌ها طالب افزایش قیمت نفت برای حل بسیاری از مشکلات اقتصاد و انرژی خود بوده‌اند و حتی شکل‌گیری تحریم نفتی و خصوصاً مشارکت کشورهایی مانند عربستان در آن، بدون چراغ سبز آمریکایی‌ها اتفاق نمی‌افتاد.

موضوع نفت طی 100 سال اخیر یکی از مهم‌ترین متغیرهای تاثیرگذار اقتصادی و سیاسی بر مناسبات جهان بود که با افزایش یا کاهش قیمت یا تولید آن چرخه‌های اقتصادی و سیاسی جهان با تغییرات چشمگیر مواجه می‌شدند. کودتا و گاه انقلاب و حتی شورش‌های خیابانی در نقطه‌ای از جهان باعث جابه‌جایی قدرت‌هایی می‌شدند که کم‌وبیش منشاء آن غلیانات ماده حیاتی نفت بود. کتاب «پادشاهان نفت» اثر اندرو اسکات کوپر پژوهشگر و محقق حوزه نفت در بین ده‌ها کتابی که در سال‌های گذشته پیرامون نفت منتشر شده از استقرای متفاوتی برخوردار است. کتاب بر اساس اسناد منتشرشده وزارت امور خارجه آمریکا، مصاحبه‌ها و منابع جدید است. او در این کتاب به رازهای نهانی پرداخته که بیشتر از گذشته از ماهیت قدرت‌های بزرگ از جمله آمریکا پرده برداشته است. ماجرای حمله اسرائیل به مصر و افزایش قیمت نفت از سوی کشورهای اوپک، رسوایی واترگیت و نقش شاه و نظام سیاسی ایران در این معادلات به خوبی تصویر شده است. غلامحسین حسن‌تاش استاد دانشگاه و رئیس اسبق موسسه مطالعات بین‌المللی انرژی در این مصاحبه به بخش عمده‌ای از اطلاعات کوپر صحه می‌گذارد.



در پیشگفتار کتاب پادشاهان نفت، اسکات کوپر این گمانه را که آمریکا و عربستان در بحران نفتی علیه رهبری شاه در اوپک توطئه‌ای را ترتیب داده باشند مردود دانسته و معتقد است شرایط انقلاب پیچیده‌تر از آن است که یک یا دو عامل به انقلاب منتهی شود؟ چقدر این روایت کوپر را صحیح می‌دانید؟ آیا کاهش قیمت نفت و افزایش ناگهانی تولید نفت عربستان به معنی ضربه زدن به شاه صورت نگرفت؟
من هم با این سخن موافقم که دلایل وقوع انقلاب بسیار پیچیده‌تر از این است. ضمن اینکه واقعیات آماری هم این را تایید نمی‌کند. بنده نمودار تولید نفت خام و میعانات نفتی ایران و عربستان سعودی را استخراج کردم؛ ملاحظه می‌شود که در سال 1975 ایران و عربستان هر دو افت تولید دارند که ناشی از کاهش تقاضای متاثر از افزایش قیمت جهانی نفت بعد از شوک اول نفتی (1973) است، و در سال بعد از آن هم هر دو افزایش دارند و در سال‌های 1977 و 1978 یعنی سال‌های آخر رژیم گذشته کاهش تولید ایران جمعاً حدود 600 هزار بشکه در روز است که آن هم به دلیل افت تولیدی است که از قبل قابل پیش‌بینی بوده است و آنچنان هم شدید نیست. در واقع عربستان از این فرصت استفاده کرده است که جای ایران را بگیرد. علاوه بر این قیمت نفت هم در این سال‌ها کاهش نداشته بلکه بین سال‌های 1976 تا 1978 افزایش تدریجی داشته و نفت برنت دریای شمال از 8/12 به 2/14 رسیده است که تا حدود زیادی می‌توانسته کاهش تولید ایران را از نظر درآمدی جبران کند. ضمن اینکه وضع ارزی کشور خوب بوده و حجم عظیمی از واردات در بنادر یا در راه بوده است. افت شدید تولید ایران با اوج‌گیری انقلاب و شروع اعتصابات صنعت نفت در سال 1979 اتفاق افتاد.
به نظر من برعکس اگر بخواهیم اثر قیمت و درآمد نفت را بر انقلاب بررسی کنیم باید تاثیرات منفی افزایش قیمت و درآمد نفت بر اقتصاد ایران در دوره 1352 تا 1356 و اشتباهات فاحش شاه در هزینه‌کرد بی‌بند و بارانه این درآمدها را بدون توجه به ظرفیت جذب کشور، مورد توجه قرار دهیم که اتفاقاً در فصل ششم همین کتاب مورد بحث، به آن اشاره شده که بعضی از مقامات آمریکایی هم از این بابت نگرانی داشته‌اند. در این فصل با استناد به یادداشت‌های راکفلر اشاره شده است که: «بزرگ‌ترین مشکل ایران این است که دارای پول و مواد اولیه است ولی نیروی انسانی آموزش‌دیده لازم برای استفاده از آن را ندارد و وزرا تجربه کافی برای مقابله با مشکلات ناشی از ثروت ناگهانی و فراوان را ندارند». و این همان پدیده‌ای است که در ادبیات امروز اقتصادی به آن «نفرین منابع» می‌گویند. در قسمت دیگری از این فصل اشاره می‌کند که چگونه برنامه شتابزده‌ای که شاه در جریان کنفرانس رامسر به سازمان برنامه و بودجه تحمیل کرد، موجب تورم افسارگسیخته شد. این پدیده درس‌آموزی است که ما باید در سال‌های 1384 به بعد از آن درس می‌گرفتیم اما متاسفانه نگرفتیم و به نوعی آن را تکرار کردیم.

برخلاف آنچه کوپر در این کتاب مطرح کرده بسیاری بر این عقیده‌اند که اساساً افزایش ناگهانی نرخ نفت و خیره‌سری شاه با طراحی از پیش تعیین‌شده کیسینجر عملی شده است و اساس این ایده در نهایت به سود بازرگانی دولت آمریکا منجر می‌شده است. تا چه اندازه این تئوری را با واقعیت‌های موجود صحیح می‌دانید؟
داستان شوک اول نفتی در 1973 که طی آن قیمت نفت بیش از چهار برابر شد و ریشه‌ها و دلایل وقوع آن، داستان مفصل و در عین حال بسیار مهمی است که به نظر من بدون درک عمیق آن نمی‌توان سازوکارهای اقتصادی نفت را خوب درک کرد. در بسیاری از تحلیل‌های غربی وقوع شوک اول نفتی را به تحریم نفتی اعراب علیه اسرائیل و حامیانش که در جریان جنگ مصر و اسرائیل در آن سال و به درخواست انورسادات اتفاق افتاد نسبت می‌دهند. در صورتی که تحلیل اینجانب از سال‌ها پیش، این بوده است که از سال 1970 به بعد آمریکایی‌ها طالب افزایش قیمت نفت برای حل بسیاری از مشکلات اقتصاد و انرژی خود بوده‌اند و حتی شکل‌گیری تحریم نفتی و خصوصاً مشارکت کشورهایی مانند عربستان در آن، بدون چراغ سبز آمریکایی‌ها اتفاق نمی‌افتاد. اتفاقاً این کتاب شواهد و مستندات ارزنده‌ای را در این مورد ارائه می‌دهد و کشف می‌شود که چرا در حالی که اوپک در سال 1960 از جمله برای دفاع از قیمت نفت تاسیس شد، شاه از سال 1970 به بعد ناگهان طرفدار افزایش قیمت جهانی نفت شد، از جمله در صفحه 256 ذکر شده است: «سه سال قبل از وقوع شوک اول نفتی نیکسون (رئیس‌جمهور وقت آمریکا) مخفیانه به شاه اجازه داده بود که حتی اگر در ملاء عام بر او بتازد او می‌تواند هرچه می‌خواهد بر قیمت نفت بیفزاید.» نکته‌ای ظریف در این هست که بسیاری از تناقض‌گویی‌های آمریکایی‌ها را توضیح می‌دهد، دلیل تفاوت در گفته‌های علنی و مخفی این بود که آمریکایی‌ها چه در نزد افکار عمومی داخلی آمریکا و چه در نزد هم‌پیمانان سیاسی خود در اروپا و ژاپن (و در واقع رقبای اقتصادی خود)، نمی‌خواستند متهم به این کار یعنی بالا بردن قیمت نفت بشوند و می‌خواستند انگشت اتهام به سمت ایران یا اوپک نشانه رود.

آیا افزایش ناگهانی قیمت نفت قابل پیش‌بینی و مدیریت بود؟ در صورتی که شاه می‌خواست درآمدهای حاصل از نفت را مدیریت کند چه راهکاری باید اتخاذ می‌کرد که منجر به بحران‌های آینده نشود؟
به نظر من با توجه به طرح آمریکایی که در سال 1970 تدوین و تصمیم‌گیری شده بود، افزایش قیمت نفت برای شاه مترقبه بوده است. راه درست مدیریت این درآمدها اجتناب از وارد کردن آنها به اقتصاد کشور بود. می‌دانید در رژیم گذشته برنامه‌های پنج‌ساله‌های سوم (46-42) و چهارم (51-47)، برنامه‌های نسبتاً موفقی بودند و مسیر رشد خوبی را طی کرده بودند و غیر از بخش کشاورزی که در مورد آن بحث‌های زیادی وجود دارد، بقیه بخش‌ها به شاخص‌های هدف‌شان دست یافته بودند. نسخه اول برنامه پنج‌ساله پنجم (56-52)، در ادامه مسیر آن دو برنامه تدوین شده بود اما شروع آن با شوک اول نفتی (که بحثش را کردیم) و چند برابر شدن درآمد نفت مواجه شد، شاه تصمیم گرفت یک‌شبه ره صدساله برود و در کنفرانس رامسر به سازمان برنامه و بودجه تکلیف کرد که در برنامه تجدیدنظر و شاخص‌ها را دو سه برابر کنند و معنای آن دو سه برابر کردن پروژه‌های عمرانی و فعالیت‌ها بود، در حالی که همان موقع کسانی در سازمان برنامه بودند که معتقد بودند کشور بیشتر از همان نسخه اولیه ظرفیت جذب ندارد و زیرساخت‌های ارتباطاتی و سازمانی و نیروی انسانی (یعنی همان چیزی که راکفلر هم به آن توجه کرده بود)، فراهم نیست. اما شاه توجه نکرد و نتیجه‌اش بروز وضعیت رکود- تورمی شدید در اقتصاد کشور و ظهور بیماری هلندی و سایر آفات منابع شد که اگر نگوییم عامل سقوط رژیم شد اما به هر حال به فروپاشی آن کمک کرد. این تجدیدنظر در برنامه کار غلطی بود، باید درآمد اضافه در مکانیسم ذخیره ارزی قرار می‌گرفت و در خارج از کشور سرمایه‌گذاری می‌شد تا در دوره‌های کاهش قیمت بتوان مسیر رشد و توسعه یکنواخت را با استفاده از آن ادامه داد.

همان‌طور که در کتاب هم اشاره شده بیش از 23 درصد از بودجه کشور صرف خرید تسلیحات نظامی می‌شده است. این حجم از خرید تجهیزات نظامی معمولاً با این ادعا همراه می‌شد که ایران در تهدید کشورهای همسایه همچون شوروی و عراق است. تا چه اندازه این تهدیدات جدی بود؟
در آن مقطع ایالات متحده از دو جنگ ناموفق کره و بعد هم ویتنام خارج شده بود. از سویی صنعت نظامی ایالات‌متحده برای تامین تجهیزات جنگی گسترش یافته بود و از سوی دیگر هزینه‌های سنگین این شکست، اقتصاد آمریکا را در وضع بدی قرار داده و از رقبای اقتصادی‌اش عقب انداخته بود. دلار هم ارزش خود را از دست داده بود. صنایع نظامی باید از ظرفیت‌شان استفاده می‌کردند تا تولید صنعتی آمریکا به تدریج به سایر تولیدات شیفت کند. در چنین شرایطی خریدهای نظامی شاه برای آمریکایی‌ها یک موهبت بود، هم تقاضا برای صنعت نظامی ایجاد می‌شد و هم حالا اروپایی‌ها و ژاپن باید برای خرید نفت چند برابر قبل دلار می‌دادند و این دلارها که به دلارهای نفتی یا «پترودلار» معروف شد از این طریق به اقتصاد آمریکا برمی‌گشت و تقویت می‌شد. بنابراین به نظر من این تهدیدها بیشتر بهانه بوده است. مهم‌ترین عامل قدرت یک کشور بهره‌وری اقتصاد و رضایت مردم است که به شدت در حال تضعیف بود. فصل پنجم کتاب کوپر از شهوت شاه برای خریدهای نظامی نکات جالبی را نقل می‌کند و نیز از رئیس ستاد مشترک آمریکا نقل می‌کند که: «ما هم باید ارزش اجناسی را که به شاه می‌فروشیم بالا ببریم» (صفحه 253) و از شلزینگر وزیر وقت دفاع آمریکا نقل می‌کند که: «حالا دیگر با بالا رفتن قیمت نفت باید هزینه‌های تحقیق و توسعه نظامیان را از خریداران خارجی تجهیزات نظامی بگیریم» (صفحه 254). البته این چرخه برگرداندن دلارهای نفتی به آمریکا و ایجاد تقاضا برای تولیدکنندگان آمریکایی محدود به اسلحه و تجهیزات نظامی نبود بلکه بسیاری از پروژه‌ها به همین منظور تعریف می‌شد. قبلاً «جان پرکینز» در کتاب ارزشمند «خاطرات یک تبهکار اقتصادی» که در سال 89 در ایران ترجمه و چاپ شده است، شرح مبسوطی از این مساله داده است.

تا چه اندازه کاهش قیمت نفت در روزهای اخیر و نیز نقش عربستان در این باره با فضای اوایل دهه 70 میلادی شباهت و تفاوت دارد؟ درباره نقش عربستان و همکاری او با آمریکا و کینه‌جویی‌هایی که با ایران دارد چه راهکاری می‌توان ارائه داد که از آسیب‌های احتمالی دور بمانیم.
دوران شش هفت سال گذشته یعنی سال‌های 2004 تا 2013، از جهاتی شبیه دوران پس از شوک اول نفتی بود. با بالا رفتن قیمت نفت در این دوره، تولید نفت در ایالات متحده بالا رفت و نفت و گاز غیرمتعارف در آمریکا اقتصادی شد و میلیون‌ها شغل و میلیاردها دلار فرصت سرمایه‌گذاری در این کشور به وجود آمد. اما شرایط جاری بیشتر به شرایط سقوط قیمت نفت در سال 1986 میلادی شبیه است. در آن سال هم پس از آنکه آمریکایی‌ها به اهداف‌شان از افزایش قیمت نفت رسیده بودند در یک تبانی با عربستان سعودی قیمت نفت را در پوشش سیاست سهم بازار عربستان سقوط دادند تا ایران و شوروی را (که اقتصادش وابسته به صادرات نفت و گاز بود) تحت فشار قرار دهند. امروز هم وزیر فعلی نفت عربستان با همان پوشش به سقوط قیمت نفت کمک می‌کند و باز هم هدف ایران و روسیه است. راهکار فوری‌ای وجود ندارد. راهکار واقعی بلندمدت است. باید با یک برنامه توسعه همه‌جانبه و با عزم ملی مسیر قطع وابستگی به درآمد نفت را طی کرد، تا این وابستگی وجود دارد همین تهدیدها برقرار است. و بالا رفتن و پایین آمدن قیمت نفت هردو مشکلات خاص خود را برای اقتصاد ما ایجاد کرده است و بالا رفتن حتی بدتر از پایین آمدن. تا آن زمان هم باید بر روی مکانیسم ذخیره ارزی متعهد بود کما اینکه اگر دولت‌های نهم و دهم در این مورد متعهد مانده بود و قانون را رعایت کرده بود، الان مشکلات‌مان خیلی کمتر بود. باید از نفت خلاص شد اما باز هم می‌بینیم همه مانورهای اقتصادی روی نفت است، این گونه نمی‌شود.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها