سایه برتر از واقعیت
بانکداری سایه
طبق گفته «ادوارد مکبراید»، عقبنشینی بانکها در پی بحران مالی، مجال رو به گسترشی را برای «بانکهای سایه» فراهم آورده تا سهم بازار آنها را به خود اختصاص دهند. آیا این تحول مقوله تامین اعتبار را ایمنتر میسازد؟
طبق گفته «ادوارد مکبراید»، عقبنشینی بانکها در پی بحران مالی، مجال رو به گسترشی را برای «بانکهای سایه» فراهم آورده تا سهم بازار آنها را به خود اختصاص دهند. آیا این تحول مقوله تامین اعتبار را ایمنتر میسازد؟
بانکداری سایه نام نامناسبی بود که طی بحران مالی بر روی آن گذاشته شد. این نوع بانکداری مبتنی بر فعالیتهای مالی خارج از ترازنامه است. موسساتی که در این حوزه فعالیت دارند از لحاظ مفهومی با بانکها تفاوت دارند ولی در عمل به آنها وابستهاند. داراییهای آنان اغلب وامهای تضمینشدهای است که البته بعداً معلوم شد بسیار پرمخاطرهتر و کمارزشتر از حد انتظار هستند.
وظیفه این موسسات در عین افزایش ریسک، افزایش اعتبارات و در نتیجه تقویت اقتصاد بود یا حداقل این توجیهی بود که برای معاف کردن این موسسات از مسوولیتهای بانکها به کار میرفت و به آنها اجازه میداد سرمایه نسبتاً اندکی را برای حفاظت از آنها در برابر ضررهای بالقوه نگه دارند. با این حال، زمانی که این موسسات دچار مشکل میشدند، بانکها میبایست به آنها کمک میکردند تا حدی که پس از آن بسیاری از بانکها خود نیازمند کمک مالی بودند. کمکم مشخص شد این موسسات حیلهای حسابداری در لباس خدمت به جامعه است.
بدتر اینکه، این موسسات معمولاً بر سرمایههای کوتاهمدت بازار پول متکی بودند که خود نوع دیگری از بانکداری سایه است. سرمایههای بازار پول که در آن بنگاهها، موسسات و افراد پول نقد اضافی خود را بهطور کوتاهمدت سرمایهگذاری میکنند، نیازمند نوع دیگری از گریز و اختفا بود. اگرچه تمامی وامها ذاتاً خطرناک هستند، اما این موسسات وامهای خود را فاقد ریسک اعلام کردند. مقرر بود سهام این موسسات ارزش ثابت یک دلار را حفظ کنند، بنابراین وقتی یکی از صندوقهای بزرگ در اوج بحران اعلام کرد ارزش خالص داراییها به زیر یک دلار سقوط کرده است، وحشت درگرفت.
مهاجرت نقدینگی از بازار پول بر مشکلات بانکها و دیگر موسسات مالی که برای استقراض کوتاهمدت بر آنها متکی بودند، اضافه کرد. آنها متحمل ضررهای زیادی شده بودند و درگیر جدال برای استقراض بودند و بنابراین خود را در شرایطی یافتند که قادر به بازپرداخت سپردهگذاران، صاحبان سهام قرضه و سایر طلبکاران نبودند. این شرایط مالیاتدهندگان را در مخمصه انداخت چرا که در کشورهای ثروتمند دولتها سپردههای بانکهای کوچک را تضمین میکنند و در عین حال مایل به ورشکستگی بانکهای بزرگ نبودند چرا که از این هراس داشتند که نظام مالی کلاً از هم بپاشد.
از آن زمان، فضای مانور بانکها بهشدت محدود شده تا بدین ترتیب ایمنی آنها تامین شود. قوانین جدید حسابداری امکان توقف داراییهای مشکوک را در فعالیتهای خارج از ترازنامه دشوارتر کرده است. در عمل، اعطای وام توسط بانکها میبایست چنین نامگذاری شود. هماکنون بانکها موظفاند سرمایه بیشتری را نگه دارند تا بدین ترتیب در صورت بروز بحران مالی دیگر بتوانند زیانها را جذب کنند.
بانکها تنها سه راه برای افزایش سرمایه متناسب با وامها و دیگر داراییهای خود دارند: افزایش سرمایه، کاهش هزینهها یا محدود کردن سرمایهگذاری و وامدهی. بانکهای سراسر دنیا چندین سال است هر سه راهکار گفتهشده را بهرغم نارضایتی برخی از مشتریان خود به کار میبرند. آنها بهویژه دارای انگیزه قوی برای محدود کردن وامهای اعطایی بلندمدت به شرکتها هستند چرا که قانونگذاران نهتنها از آنان میخواهند سرمایه بیشتری را در مقابل نگه دارند بلکه وامهای بلندمدت را از طریق استقراض بلندمدت تامین سرمایه کنند که بسیار گرانتر از نوع کوتاهمدت آن است.
در نتیجه، اعطای وام بانکی به شرکتها در آمریکا همچنان شش درصد زیر مقدار آن در سال 2008 است. در منطقه یورو که در سال 2009 به اوج خود رسیده بود، 11 درصد و در بریتانیا تقریباً تا 30 درصد کاهش یافت. اعطای وام بانکی به مشتریان کمتر تنزل یافته که بخشی از آن به دلیل این است که قسمت اعظم این وامها شامل وام مسکن است که برای آزاد شدن نیازمند زمان است (به نمودار یک مراجعه کنید). اما با این اوصاف، بانکهای بزرگ غربی ترازنامههای خود را تریلیونها دلار کوچک کردهاند.
این عقبنشینی از سوی بانکها به نظام بانکداری سایه اجازه داده است تا خلاء متعاقب را پر کند. آقای اسکات در شرکت «هال و وودهاوس» یکی از افرادی است که از اینکه میتواند از جایی غیر از بانک وام بگیرد راضی است. بهرغم اینکه توافقات وی با موسسه مالی M&G نسبت به اعتبار کوتاهمدتی که همچنان از بانکها دریافت میکند، کمی گرانتر بوده و انعطافپذیری کمتری دارد، اما از لحاظ زمانی هزینه بسیار کمتری را برای مدیران دربر داشته و به شرکت اجازه میدهد برنامهریزی بلندمدتتری انجام دهد. او میافزاید: بانکهای انگلیسی دیگر به شرکتهایی نظیر شرکت وی وامهای 10ساله اعطا نمیکنند چرا که برای آنها فاقد منفعت است.
موسسه مالی M&G چنین نگرانیهایی ندارد زیرا نه بهعنوان بانک تلقی شده و نه دارای مقررات اینچنینی است. وامی که این موسسه به «هال و وودهاوس» اعطا کرده است مستقیماً از سرمایهگذاران موسسهای نظیر «پرودنشال» و صندوقهای مستمری متعددی میآید که به M&G 500 میلیون پوند داده تا به صورت وام در اختیار بنگاههای انگلیسی در اندازه متوسط بگذارد. تمامی عایدات حاصله از وامها به سرمایهگذاران تعلق میگیرد که در عین حال مسوول ضرر و زیانها نیز هستند. در این میان، موسسه مالی M&G تنها مسوول مدیریت وامها از جانب آنها و دریافت دستمزدی در قبال این کار است. در حالی که یک بانک برای میانجیگری بین سپردهگذاران و متقاضیان وام میبایست با هر یک وارد تراکنش جداگانهای شود که هر کدام ریسکهای خاص خود را دارند، M&G تنها یک جفتوجورکننده است که هیچ سرمایهای در میان نگذاشته است.
این ترتیبات رفعکننده نگرانیهای باقیمانده قانونگذاران بانکی در مورد بانکداری سایه است چرا که به نوعی منجر به امنتر شدن نظام مالی میشود. به این ترتیب که اگر اقتصاد دچار مشکل شده، درآمدهای شرکتی کاهش یافته و کوتاهی در بازپرداخت وامها صورت گیرد، تمام زیانها بهطور عادلانه بر دوش نهادهای سرمایهگذار خواهد افتاد.
تنها M&G از کاهش فعالیت بانکها منتفع نشد بلکه تجارت «وامهای مستقیم» یا «بدهیهای خصوصی» (در قیاس با سهام خصوصی) رو به شکوفایی رفت. طبق آمار مجله «سرمایهگذار بدهیهای خصوصی» صندوقهای سرمایهگذاری در سراسر دنیا که وامهایی از این نوع اعطا میکنند سال گذشته 97 میلیارد دلار درآمد داشتند و انتظار میرود این رقم در سال جاری به 105 میلیارد دلار برسد. طبق گزارش «کمیسیون ضمانت و مبادله»، یک گروه مشابه دیگر که البته منحصراً آمریکایی است، شرکتهای توسعه کسبوکار است که رشد 10 برابری را بین سالهای 2003 تا 2013 تجربه کردند. در پایان سال قبل، دارایی این شرکتها معادل 63 میلیارد دلار عمدتاً در قالب اعطای وام به بنگاههای تجاری بوده است.
روی آن حساب نکنید
بدهیهای خصوصی تنها شکل اعطای وام نیست که خارج از بانکها صورت میگیرد. بازارهای اوراق قرضه - که بیشترین منبع تامین اعتبار غیربانکی است - بهرغم کاهش وامهای بانکی رو به رشد است. طبق گزارش «مککینزی» در سال 2007، ارزش تمامی اوراق قرضه شرکتی قابل ملاحظه که توسط موسسات آمریکایی صادر شده بودند زیر 29 درصد تولید ناخالص داخلی بود که تا پایان سال گذشته به بیش از 42 درصد افزایش یافت. در کره جنوبی این رقم حتی افزایش چشمگیرتری داشت یعنی از 23 درصد تولید ناخالص داخلی به 48 درصد رسید. در سطح جهان نیز صدور اوراق قرضه شرکتی بین سالهای 2007 تا 2012 دو برابر شده و به 7/1 تریلیارد دلار رسید چرا که شرکتها در همه جا از نرخهای خارقالعاده پایین سود بانکی بهره جستند.
بازارهای پول در کشورهای ثروتمند در طی بحران متوقف شده و هنوز بهطور کامل بهبود نیافتهاند اما در چین و سایر بازارهای در حال ظهور به سرعت در حال گسترش است. صندوقی که در ماه ژوئن سال گذشته، توسط یک شرکت بزرگ تجارت الکترونیک به نام «علیبابا» در چین تاسیس شد، در 9 ماه اول فعالیت خود توانست 500 میلیارد یوان معادل 81 میلیارد دلار جذب کند.
وامدهندگان همکار به همکار (P2P) - وبسایتهایی که صاحبان پسانداز و متقاضیان استقراض را با هم جور میکنند - نیز بهرغم بنیانهای ضعیف خود بهطور گستردهای رو به تعدد هستند. ارزش وامهای Lending Club که بزرگترین وبسایت از این نوع است از زمان تاسیس در سال 2007 هر سال دو برابر شده است و هماکنون مجموعاً چهار میلیارد دلار است. شرکتهای جدیدی نیز که هر یک درصدد تغذیه نیازهای خاصتر اعم از اعطای وامهای کوتاهمدت به توسعهدهندگان املاک و زمین تا مساعده برای تسویه فاکتورهای پرداختنشده شرکتها هستند، در سراسر دنیا در حال تاسیس است.
«هیات ثبات مالی» (FSB)، که دیدهبان مالی جهان است بر این باور است که وامهای سایه در همه اشکال خود به سختی یکسوم تمامی داراییهای مالی جهان را در مقایسه با نظام بانکی که نیمی از این مقدار را در اختیار دارد، شامل میشود. اما این هیات، صندوقهای مستمری و بیمه را در محاسبات خود وارد نمیکند. با احتساب این دو مورد، بانکداری سایه تقریباً همتراز با نظام بانکی قرار میگیرد.
طبق گزارش FSB، وامهای سایه به سرعت طی سالهای اخیر رشد کرده است. طبق برآورد دیدهبان مالی این وامها در 20 اقتصاد بزرگ تحت بررسی از 26 تریلیارد دلار در سال 2002 به 71 تریلیارد دلار در سال 2012 افزایش یافته است (نمودار). دادههای این هیات نشان میدهد وامهای بانکی هم تقریباً با همان سرعت افزایش پیدا کرده است که بخشی از آن به این دلیل است که در هنگام بحران، قانونگذاران، متخصصان مالی را که در حال دستکاری نظام بودند، وادار کردند بخش زیادی از وامهای سایه را در رده وامهای بانکی مجدداً طبقهبندی کنند. این دادهها همچنین موید آن است که انواع وامهای سایه اعم از آن دسته که خارج از ترازنامه بوده و موجب نگرانی قانونگذاران هستند، کاهش یافته و وامهای مستقیم که موجب خشنودی آنان است افزایش یافته است.
در کشور آمریکا که بازارهای پول و اوراق قرضه به خوبی توسعه یافته است، مدت مدیدی است فرآیند تغییر اعطای وام از طریق بانکها به سایر موسسات مالی در جریان است. هماکنون در آمریکا بانکها تنها یکسوم وامها را اعطا میکنند. این فرآیند در اروپا که بسیار از بحران مالی لطمه دیده و نیز در سایر نقاط جهان در حال سرعت یافتن است.
وام تنها یک قسمت از بخشی است که بانکها در آن خود را عقبمانده میبینند. همان مجموعه قوانین سختتر و رقابت رو به افزایش، به بخشهای دیگر هم که قبلاً بخشی لاینفک از فعالیت بانکها بود، لطمه وارد کرده است، از جمله این فعالیتها میتوان به انجام پرداختها و فعالیت یکنواخت اما مهم انتقال وجه از یک حساب به حساب دیگر اشاره کرد.
معمولترین و پرمنفعتترین راه برای انجام پرداختها در کشورهای ثروتمند از طریق کارتهای اعتباری (Credit Card) یا کارتهای برداشت (Debit Card) است. قانونگذاران در آمریکا و اتحادیه اروپا محدودیتهایی را در مورد کارمزدهایی که بانکها میتوانند برای انجام چنین تراکنشهایی دریافت کنند، اعمال کردهاند. در همین ضمن، تمامی انواع فناوریهای نوین پرداخت از جمله کیف پول مجازی که مدعی از رده خارج کردن انواع فیزیکی آن است تا «سکه بیتی» (Bitcoin) که نوعی پول الکترونیکی است که در عین اینکه مستعد ایجاد رسوایی است، پتانسیل آن را دارد که فعالیت انتقال وجه را وارونه ساخته و بانکها را بهطور کل از فرآیند خارج کند.
راههای جدید پرداخت
تجارت اوراق قرضه و دیگر اسناد مالی که نقطه اتکای بانکداری سرمایهگذار است، حوزه دیگری است که بانکها با ورود فناوری نوین، رقبای جدید و محدودیتهای تنظیمی در آن در حال عقبنشینی هستند. قوانینی که بانکها را از معامله در حسابهای خود منع میکند و باعث میشود انجام آن برای دیگران به دلیل نیاز به افزایش سرمایه پرهزینهتر تمام شود، منجر به کاهش حجم اوراق قرضه نزد بانکهای سرمایهگذاری شده است. سایر قوانین و مقررات در حال معرفی نیز معامله مشتقات را به سمت تبادلات عمومی هل داده و بدین ترتیب تاثیر بانکها را بر این کسبوکار و میزان سود عایدی آنها را از این راه بهطور چشمگیری کاهش داده است. قانونگذاران همچنین بانکها را از خریدوفروش کالاهای فیزیکی در هر شکل منع میکنند.
سایر موسسات مالی نیز با خوشحالی تمام اقدام قانونگذاران را در کاهش اختیارات بانکها در معاملات تشویق میکنند. مشتریان بزرگ بانکها - عمدتاً مدیران داراییهای مختلف - در تلاشاند تا نظامهایی را به منظور معامله بیشتر در میان خود ایجاد کرده و واسطهگران را از میان بردارند. تغییر رویکرد از سمت فروشندگان پرحرف به سمت معاملات الکترونیکی نیز به هزینه بانکها منجر به تقویت مبادلات، کسبوکارهای مبتنی بر فناوری و تامینکنندگان شده است.
به همین ترتیب، مدیریت داراییها (که این گزارش بهطور مفصل به آن نخواهد پرداخت) در دهههای اخیر با سرعت بسیار بیشتری در خارج از نظام بانکداری نسبت به درون آن رشد یافته است. بحران مالی این گرایش را سرعت بخشید چرا که برخی بانکها بازوهای مدیریت داراییهای خود را واگذار کردند. قوانین و مقررات وضعشده در راستای حفاظت از سرمایهگذاران در برابر تداخل منافع، معامله با مدیران داخلی داراییها را برای بانکها دشوار کرده و فرصتهای پسانداز و فروش بین بازارها و مشتریان و معاملهگران را کاهش داده است. فناوریهای نوین نیز امکان سرمایهگذاری در طیفی از فعالیتهای مالی بدون کمک یک بانک را برای شرکتها و افراد میسر ساخته است. بزرگترین شرکت مدیریت سرمایه، «بلک راک» با سرمایهای بالغ بر چهار تریلیارد دلار تحت مدیریت خود، بهطور قابل ملاحظهای از بزرگترین بانک دنیا یعنی بانک صنعتی و تجاری چین با سرمایه حدود سه تریلیارد دلار بزرگتر است. قبل از بحران مالی این روند معکوس بود.
این مساله به این معنا نیست که بانکها در حال افول هستند بلکه به این معناست که وزن نسبی آنها در نظام مالی با رشد و ظهور سایر موسسات مالی در حال کاهش است. در واقع، این آن چیزی است که قانونگذاران قصد آن را دارند. آنها خواهان کوچک شدن بانکها بوده و از انتقال سرمایههای دارای ریسک به سایر بخشهای نظام مالی استقبال میکنند. این گزارش ویژه بخشی از این گذار را به تصویر کشیده و مشکلات بالقوه آن را بررسی میکند.
با این حال، نتیجه این بررسیها هر چه باشد، این دنیای جدید آمده است تا ماندگار شود. همانطور که آقای اسکات از شرکت «هال و وودهاوس» در مورد وامدهندگان سایه نظیر M&G میگوید: «بانکها در حال واگذاری تمام مشتریان خوب خود به این افراد هستند.»
دیدگاه تان را بنویسید