جمعیتشناسی و تمایلات
گهواره خالی
در میانسالگی آقای سشاردی با وجود اینکه به تازگی شغل خود را از دست داده، فردی قانع است. او موتورسیکلت سوار میشود و هر روز بدمینتون بازی میکند. او دو سال قبل آپارتمان کوچکی در حومه بمبئی خرید و قصد دارد آن را اجاره دهد.
در میانسالگی آقای سشاردی با وجود اینکه به تازگی شغل خود را از دست داده، فردی قانع است. او موتورسیکلت سوار میشود و هر روز بدمینتون بازی میکند. او دو سال قبل آپارتمان کوچکی در حومه بمبئی خرید و قصد دارد آن را اجاره دهد. از همه بهتر و رضایتبخشتر آن است که آقای سشاردی و همسرش دو فرزند پسر و دختر دارند که او خود آن را ترکیبی کامل و بیعیب و نقص میخواند.
به استدلال آقای سشاردی تکفرزندها کنار آمدن با دیگران را یاد نمیگیرند. یک فرزند تک هیچگاه مجبور نیست منتظر باشد برادر یا خواهرش از دستشویی بیرون بیاید یا در مورد تماشای برنامههای تلویزیونی با او به توافق برسد. اما در هندوستان مدرن سه بچه زیاد است. به گفته او اگر فردی سه فرزند داشته باشد مردم میگویند معلوم است او چهکار میکند؟ و برخی ممکن است با طعنه از او بپرسند آیا دو فرزند اول دختر بودهاند؟ «دو فرزند مناسب است».
هندوستان شهرنشین نقش مهمی در کتاب پرفروش سال 1968 آقای پل الریچ با عنوان «بمب جمعیتی» بازی میکند. او در کتابش از تاکسیسواری در هوای گرم شهر دهلی و مشاهداتش از فراوانی جمعیت مینویسد که او را قانع ساخت جهان به سمت یک فاجعه مالتوزی پیش میرود. با وجود این، نرخ زاد و ولد و دیدگاه هندیها در قبال یک خانواده آرمانی به شدت تغییر کرده است. بهطور میانگین، هندیهای شهرنشین بر این باورند که 9 /1 فرزند بسیار مناسب است.
بنگاه مشاورتی گلوباسکن (globescan) به سفارش نشریه اکونومیست در 19 کشور نظرسنجیهایی را انجام داد. این کار با سوال از افراد در مورد اندازه آرمانی خانواده آغاز شد. سپس از افراد پرسیده شد چرا تعداد فرزندانشان از حد مطلوب آرمانی کمتر است و موفقیت یا ناکامی در رسیدن به تعداد مطلوب چه تاثیری بر آنها دارد. اینها سوالاتی هستند که برای کل انسانها در سطح جهان کاربرد دارند اما نحوه پاسخ دادن افراد به این سوالات بسیار متفاوت است.
بیشتر شبیه پاندا تا خرگوش
نظرسنجیها نشان میدهند اندازه خانواده آرمانی در سه کشور بزرگ آسیایی هند، چین و اندونزی در حال حاضر از بریتانیا یا آمریکا کوچکتر است و این موضوع ربطی به میزان دسترسی به وسایل کنترل بارداری ندارد. دسترسی جوانان امروز به وسایل پیشگیری زیاد است اما تعداد کمتر فرزندان یه این خاطر نیست. همچنین نظرسنجیها یک تغییر جهانی را آشکار میسازند. با توجه به تمایلات والدین موجود و والدین بالقوه مشخص میشود که داشتن فرزند کمتر از داشتن فرزند بیشتر ناراحتکنندهتر و آزاردهندهتر است. در میان 19 کشوری که هدف نظرسنجی بودند 9 کشور فرزندآوری زیاد داشتند بدان معنا که تعداد فرزندانی که خانوادهها دارند از اندازه آرمانی خانواده در آن کشورها بیشتر است. بزرگترین انحراف در نیجریه دیده میشود: بهطور میانگین مردم نیجریه عقیده دارند که یک خانواده آرمانی باید 4 /5 فرزند داشته باشد اما میانگین فرزندآوری در این کشور 7 /7 است. فرزندآوری در 11 کشور دیگر کمتر است. تفاوت بین تعداد فرزندان با اندازه آرمانی خانواده در برخی از آنها ناچیز و در برخی دیگر قابل ملاحظه بود. در روسیه،
اسپانیا و یونان تعداد مطلوب فرزندان به ترتیب 3 /2، 4 /2 و 6 /2 ذکر شد اما در هر سه کشور خانوادهها بهطور میانگین 7 /1 فرزند دارند. از آنجا که نرخ باروری جایگزین حدود 1 /2 است تفاوت بین تعداد مطلوب و تعداد مورد انتظار فرزندان در این کشورها را میتوان تفاوت بین رشد سالم و طبیعی جمعیت و کاهش طبیعی آن دانست.
یونانیها از تفاوت بین تمایلات و واقعیتها آگاه هستند. دافته ویتالی که در آتن موزهداری میکند و یک پسر کوچک دارد میگوید از اینکه پسرش بدون داشتن خواهر یا برادر بزرگ شود احساس گناه میکند اما ممکن است این اتفاق روی دهد. بحران اقتصادی درازمدت یونان اعتماد او را به آینده از بین برده است. او میگوید شاید در 15 یا 20 سال آینده زندگی به همین اندازه دشوار باشد و شاید حتی از این هم بدتر شود. مردی به نام نیکوس میگوید زمانی چهار فرزند میخواست اما اکنون فقط یک فرزند دارد. اقتصاد بیمار کشور هزینه خانوادههای بزرگ را به شدت بالا برده است. او خود در یک مدرسه دولتی تحصیل کرده است اما تحصیل در مدارس خصوصی را امری ضروری میداند. به عقیده او مدارس دولتی به شدت دچار افت کیفیت شدهاند.
وجود تعداد کمتر فرزند عواقبی روانشناسانه به دنبال دارد هرچند این عواقب همیشه بد نیستند. در آمریکا 39 درصد از افرادی که قصد دارند از تعداد مطلوب فرزند فراتر روند میگویند از زندگی راضی هستند درحالی که فقط هشت درصد ابراز ناراحتی میکنند. هندیها و پاکستانیها از افزایش فرزندان بیش از تعداد مطلوب استقبال میکنند هر چند در این کشورها افراد دارای فرزند کمتر نیز از وضعیت خود رضایت دارند. تقریباً در تمام کشورهای غربی مورد نظرسنجی، داشتن فرزندان کمتر از تعداد آرمانی امری نامناسب به شمار میآید. در آمریکا 15 درصد از افرادی که فرزند کمتری دارند میگویند زندگی بهتری دارند اما 21 درصد عقیده دارند فرزند کمتر زندگی آنها را بدتر کرده است. نداشتن فرزند از همه دردناکتر است. آنجلا برگمن زن 34ساله آمریکایی که 10 سال تحت درمان ناباروری قرار دارد به یک محله پستتر نقل مکان کرد تا بتواند برای درمانش پول پسانداز کند. بسیاری از زوجها در سکوت زجر میکشند. ناباروری هنوز هم مانند یک لکه ننگ است.
مردم فشارهای اقتصادی و هزینه مسکن را بزرگترین دلیل برای فرزندآوری کمتر از حد مطلوب میدانند. یونان تنها کشوری نیست که در آن بحران اقتصادی مردم را از فرزندآوری منصرف میسازد. نرخ باروری در آمریکا، استرالیا و بیشتر کشورهای اروپایی از سال 2009 رو به کاهش است. در بسیاری از کشورها بحران مالی بر جوانان فشار میآورد و سن استقلال مالی برای شروع خانواده را به تاخیر میاندازد. خوزه لویس مارین از یک شرکت خبری و پژوهشی در مادرید میگوید هماکنون یک مرد عادی اسپانیایی در سن 30سالگی میتواند از والدین جدا شده و خانواده تشکیل دهد.
نکته عجیب آن است که مردم کشورهای روبه رشد از قبیل چین و مکزیک بیشتر از دیگران فشار مالی را عامل کوچک شدن خانواده میدانند. 80 درصد از پاسخدهندگان در چین اعلام کردند دو فرزند مناسب است. این اجماع با توجه به سیاست سختگیرانه تکفرزندی که تا سال گذشته اعمال میشد، موضوعی خوب نظر میرسد، اما به گفته فنگ وانگ استاد جمعیتشناسی دانشگاه کالیفرنیا، بسیاری از مردم چین نمیتوانند دو فرزند داشته باشند. نرخ باروری چین به 6 /1 کاهش یافته است و آقای فنگ شهرنشینی، افزایش رفتن به دانشگاه و هزینه فرصت فرزندآوری در کشور در حال ثروتمند شدن را از عوامل آن میداند. اقتصاد چین همانند یک موشک در حال جلو رفتن بود و از دید بسیاری افراد عاقلانه نبود حتی یک سال از آن عقب بمانند.
افرادی که فرزندانی بیشتر از تعداد مطلوب دارند میگویند شریک زندگیشان تمایل به این امر داشته است یا اینکه آنها استطاعت مالی لازم را داشتهاند یا فرزند بیشتر صرفاً به این خاطر است که آنها عاشق بچه هستند. فقط 13 درصد اعلام کردند که از ابزارهای پیشگیری استفاده نکرده یا به آن دسترسی نداشتهاند. 21 درصد از افراد بالای 55 سال عدم دسترسی به ابزارهای پیشگیری قابل اطمینان را عامل داشتن فرزند بیشتر میدانند در حالی که این درصد برای افراد زیر 35 سال به شش میرسد. در هند تقریباً نیمی از زنان متاهل از ابزارهای پیشگیری استفاده میکنند. این میزان در آفریقا بسیار کمتر است. اما بسیاری از کسانی که از این ابزارها استفاده نمیکنند نیازی به آن نمیبینند. در کشورهایی ماننند نپال و فیلیپین بسیاری از زنان و شوهران جدا از هم زندگی میکنند چرا که یکی از آنها در خارج از کشور کار میکند. در دیگر کشورها زنانی که در سن فرزندآوری هستند یا تلاش میکنند باردار شوند، یا باردار هستند یا به تازگی زایمان کردهاند. موسسه گات ماتر در نیویورک برآورد میکند اگرچه 85 درصد از زنان در نیجریه از ابزارهای پیشگیری استفاده نمیکنند اما فقط 16 درصد به
این ابزارها دسترسی ندارند.
ایستر اوکافو مادر 9 فرزند در یکی از حومههای لاگوس میگوید: «در منطقه ما مردم عقیده دارند تعداد فرزندان باید زیاد باشد.» در مناطق روستایی نیجریه که فرزندان از خردسالی شروع به کار میکنند داشتن فرزند بیشتر به معنای مزرعهای با محصول بیشتر است. به گفته یکی از کشاورزان «انگار که شما یک تراکتور در مزرعه دارید». مردم نیجریه علاوه بر داشتن فرهنگ فرزند بیشتر، افرادی میهنپرست و معتقد به خدا هستند. مردان اغلب میگویند فرزندان خواسته خداوند هستند، زنان میگویند که در این مورد دخالتی نمیکنند. اما نیجریهایها نیز به همان اندازه اروپاییان و چینیها در معرض فشار کوچکسازی خانواده ناشی از شهرنشینی و تحولات اقتصادی قرار دارند. خانم اوکافور دو ماه قبل به همراه همسرش برای جستوجوی کار به لاگوس رفت. در شهر، خانواده بزرگ برای او باری سنگین به حساب میآید. او میگوید دوست دارد بچهها را به مدرسه بفرستد اما پول آن را ندارد. سایر شهرنشینان به خانوادههای کوچکتر گرایش پیدا کردهاند به همین دلیل است که اندازه آرمانی خانواده در نیجریه از اندازه واقعی آن دو فرزند کمتر است. به ویژه در منطقه جنوبی و مسیحی کشور، نیجریهایهای
ثروتمند دیرتر ازدواج میکنند. تبلیغات بانکها که افراد پولدار را هدف قرار دادهاند داشتن دو فرزند را یک موهبت برای کشور میدانند. ابزارهای معتبر پیشگیری اهمیت زیادی دارند که در کشورهایی مانند نیجریه رو به افزایش است. خانوادههای جوان به دنبال فرزند کمتر هستند. اما این فرض که کنترل خانواده امری منحصر به فرزندآوری است به دهه 1960 بازمیگردد و اکنون از رونق افتاده است. در بسیاری از کشورها مشکل پیشگیری جای خود را به مشکل ناباروری داده است. به گفته آقای فنگ «نیاز برآوردهنشده» با «تقاضای برآوردهنشده» جایگزین میشود. آنگونه که نظرسنجیها بیان میکنند مردم کشورهای ثروتمند خانوادههای بزرگتر میخواهند. زوجها در سنین بالا به فرزندآوری روی میآورند و متوجه میشوند باروری سختتر شده است. یک زن 30ساله هر ماه حدود 20 درصد احتمال باردار شدن دارد که با رسیدن به 40سالگی این احتمال به پنج درصد کاهش مییابد. کاهش فرزندآوری برای زوجها ناراحتکننده و برای دولتها هشداردهنده است. دولتها نگران تنگنای مالی درازمدت در نظام مستمریهای بازنشستگی هستند. ناباروری در کشورهای فقیر اغلب از بیماریهای عفونی ناشی میشود و برای
زنان یک وضعیت اضطراری اجتماعی به حساب میآید. ناباروری در کشورهای فقیر به تدریج از یک بحران تصادفی به یک مشکل گسترده تبدیل شده است که بسیاری را تحت تاثیر قرار میدهد.
این تغییر را میتوان در درمانگاه ناباروری کاکون در حومه بمبئی مشاهده کرد. برخی از مریضهایی که دکتر کارخانیس معاینه میکند برای متخصصان ناباروری در اروپا و آمریکا وضعیتی ناشناخته دارند. زوجهایی که اندکی بیش از یک سال از ازدواجشان گذشته است اغلب برای لقاح مصنوعی مراجعه میکنند. آنها اغلب عقیده دارند مشکل از جانب زن است نه شوهر، و در بسیاری از موارد یکی از اقوام نزدیک (به ویژه مادرشوهر) در پشت ماجرا قرار دارد. برخی از این زنان فقط 24 سال سن دارند. زوجها اغلب از دکتر میخواهند به آنها کمک کند تا پسردار شوند. انتخاب جنسیت در هند غیرقانونی اما متداول است و اغلب به سقط جنینهای دختر میانجامد. اما دکتر کارخانیس همچنین شاهد بیمارانی مشابه افرادی است که به درمانگاههای ناباروری در غرب مراجعه میکنند. زوجهایی که زندگی خانوادگی را دیرهنگام آغاز و سالهای خوب زندگی را وقف کار کردهاند. آنها اکنون متوجه شدهاند که باردار شدن سخت است. بیماریهای ثروتمندان از قبیل نوشیدن زیاد الکل، سیگار کشیدن و چاقی بیش از حد آنها را از کار انداخته است. او تلاش میکند خانمهای بالای 50 سال را از بارداری خارج از رحم منصرف سازد اما
درمانگاههای دیگر چنین کاری را انجام نمیدهند. فدراسیون بینالمللی انجمنهای ناباروری (IFFS) برآورد میکند هماکنون 100 درمانگاه ناباروری در هند وجود دارد که از تعداد آنها در هر کشور دیگری بیشتر است. شهرهای آفریقایی نیز در حال حاضر شاهد پیدایش درمانگاههای خوبی هستند. افرادی که نیمقرن پیش نگران انفجار جمعیتی بودند دو اشتباه را مرتکب شدند: آنها تصور نمیکردند که بهرهوری در کشاورزی تا حد زیادی بالا برود. همچنین آنها نتوانستند پیشبینی کنند که نرخ زاد و ولد به این سرعت پایین بیاید. این نقطه ضعف آنها به حساب میآید هرچند که قابل درک است. هیچکس باورش نمیشد که کشوری مانند هند روزی با کمبود کودک مواجه شود.
منبع: اکونومیست
دیدگاه تان را بنویسید