عباس ملکی میگوید مذاکرات ایران و ۵ + ۱ حنای جنگطلبان را بیرنگ کرد
هیاهوی زیاد به نفع مذاکرات نیست
معتقد است مذاکرات دارای برکات متعددی برای ایران بود و فضای تحمیلی علیه ایران را که هر لحظه حملات نظامی و بمباران هوایی را وعده میداد به مسابقه برای آمدن به تهران و مذاکره با ایران بدل کرد.
معتقد است مذاکرات دارای برکات متعددی برای ایران بود و فضای تحمیلی علیه ایران را که هر لحظه حملات نظامی و بمباران هوایی را وعده میداد به مسابقه برای آمدن به تهران و مذاکره با ایران بدل کرد. عباس ملکی، دیپلمات و عضو پیوسته مرکز مطالعات بینالمللی موسسه تکنولوژی ماساچوست با بیان این مطلب تاکید میکند: مذاکرات هستهای ما با 1+5 خود دستاوردی است بزرگ در جهت خنثی کردن تبلیغات اسرائیل. این استاد دانشگاه شریف در حاشیه کنفرانس تحلیل تاثیرگذارترین تحولات اقتصادی سال 93 که به همت دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران برگزار شده بود همچنین متذکر میشود: گرچه آنان هنوز به دنبال تحمیل یک جنگ به ایران هستند، اما در افکار عمومی و فضای رسانهای حنای آنها دیگر رنگی ندارد. به هر حال ما راهی جز مذاکره، مصالحه، و بیان مواضع بحق خودمان به صورت دیپلماتیک و استفاده از منابع قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران نداریم.
با وجود گذشت چند ماه از انعقاد تفاهمنامه ژنو، هنوز برخی آن را در تضاد با منافع ملی کشور میدانند. یعنی میگویند پذیرش مفاد این قطعنامه چندان با منافع ملی کشور همخوانی ندارد؟
برخی مکرراً با مانور دادن روی زمان و مکان گفتوگوهای هستهای ایران از دلایل پذیرش توافق هستهای ژنو و اینکه چرا ایران با این شرایط پای میز مذاکره با 1+5 نشست، انتقاد میکنند. این افراد وضعیت کشور نسبت به سایه افکندن شبح جنگ بر آن و همچنین حمله احتمالی هواپیماهای آمریکایی و اسرائیلی به ایران را فراموش کردهاند. این شرایط یک ترس و واهمهای را در میان مردم به وجود آورده بود که چندان خوشایند نبود. برخلاف باور برخی که در آن زمان صدای جنگطلبان آمریکایی چندان بلند نبود مقامات کاخ سفید بسیاری از سناریوها از جمله جنگ را بر روی میز قرار داده و از طریق غولهای امپراتوری رسانهای خود افکار عمومی جهان را برای تصویب تحریمهای یکجانبه، چندجانبه و جهانی علیه ایران آماده کرده بودند. علاوه بر این باید بدانید که در حال حاضر 112 شکل از تحریمهای مختلف در جهان تصویب شده است که اکثر این تحریمها پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و از سوی
کشورهای غربی به اجرا درآمده است اما هیچ کدام از آنها به هوشمندی و جامعیت و همهجانبه بودن تحریم ایران نیست. توجه به این نکته نیز ضروری است که در آن زمان سیاست ایران عکسالعملی علیه سیاست مهار آمریکا بود. جمهوری اسلامی ایران به مجموع سیاستهای مبتنی بر بقا روی آورد که اولاً امکان بازدارندگی و اقدامات پیشدستانه از طریق تمهید یک سیستم منطقهای طرفدار ایران را فراهم میساخت و پس از آن امکان رسیدن به توافق با غرب را به نوعی که بتواند شرایط تحریم را به هم بزند به وجود میآورد.
یعنی تحریمهای ایران متفاوت از محدودیتهای اقتصادی بود که غرب علیه کشورهای جهان به تصویب رسانده است؟
بله، همینطور است، در تحریمهای کشورهای دیگر معمولاً تنها یک بخش مورد توجه قرار گرفته است. یعنی این تحریمها تنها به یک یا دو حوزه ارتباط پیدا میکند این در حالی است که در رابطه با ایران محدودیتهای اقتصادی اعمالشده از کشتیرانی گرفته تا بحثهای مرتبط با حوزه نفت و گاز و نقل و انتقالات مالی و... همه را دربر میگیرد.
این برداشت هم وجود دارد که دولت آمریکا برخلاف خواست و نظر سناتورهای این کشور پای میز مذاکره با ایران نشسته است. اما دلیل این کار چه بود. شکست سیاستهای منطقهای واشنگتن تاثیری در این کار داشت؟
آمریکاییها که در سال 2001 و 2003 با حمله به افغانستان و عراق درصدد تثبیت قدرت منطقهای خود بودند، در مقام عمل نتوانستند کاری از پیش ببرند. آنها تلاش کردند با حمایت ترکیه، قطر و عربستان در امور داخلی سوریه دخالت کنند اما در آنجا هم موفق نبودند. تندروها و گروههای سلفی که از سوی کشورهای غربی و برخی از کشورهای دیگر حمایت میشدند بلای جان خودشان شدند. همین حالا بسیاری از این افراد در کشورهای فرانسه و انگلستان موجبات نگرانی مقامات کشورهای متبوع خود را فراهم آوردهاند. علاوه بر این انتخابات ریاستجمهوری ایران نیز فضای جدیدی را بر مناسبات ما با کشورهای جهان حاکم کرد و یک وجه جدیدی از ما را به دنیا عرضه کرد. این را هم در نظر بگیرید که آقای اوباما به دلیل عدم موفقیت برخی از مسائل داخلی آمریکا چون موضوع بیمه و مباحث برونمرزی مانند مساله صلح خاورمیانه و مناقشات سوریه و عراق درصدد است که حداقل در مذاکرات
هستهای ایران به موفقیتی نائل آید. رئیسجمهور آمریکا میخواهد در پایان دوره ریاستجمهوریاش کارنامه قابل قبولی از عملکرد دموکراتها ارائه دهد و بگوید اگر ما در برخی از موضوعات نتوانستهایم به اهداف خود دست پیدا کنیم اما در باقی مسائل عملکرد قابل قبولی داشتهایم. مقامات آمریکایی تمایل فراوانی برای حل و فصل مشکلات این پرونده دارند و حتی وزیر امور خارجه آمریکا به صورت رسمی و غیررسمی اعلام کرده است با حل ابهامات پرونده هستهای ایران مشکلات زیادی از آمریکا حل خواهد شد چرا که این ایران به نوعی حالت کاریزماتیک برای آنها پیدا کرده است. میدانید ایران از این فرصت به چه صورت استفاده کرد؟ ابتدا تصمیم گرفت با چین و روسیه به یک زبان مشترک دست پیدا کند. به خاطر میآورم همان زمان که ما بحث استفاده از پتانسیل چین در مذاکرات هستهای را مطرح کردیم برخی با انتقاد از این رویه گفتند که چینیها دنبالهرو آمریکاییها هستند این در حالی است که ما با ادامه سیاستهای منطقی خود در افزایش مناسبات تهران و پکن توانستیم حتی حجم روابط اقتصادیمان را به حدود 40 میلیارد دلار برسانیم.
سیاست نزدیکی به چین و روسیه که پیش از دولت یازدهم در دستور کار دولتمردان قرار داشت.
بله، درست است. همانطور که مستحضر هستید این موضوع و مذاکرات دوجانبه ایران و آمریکا پیش از انتخابات ریاستجمهوری آغاز شده بود که همچنان نیز ادامه دارد. این سیاست کلی و استراتژیک کشور بود. اما با روی کار آمدن دولت یازدهم بیش از گذشته به آن توجه شد.
دولت یازدهم این سیاست را به چه صورت دنبال میکند؟
همین سیاستهای دولت یازدهم است که دیدگاه کشورهای دیگر را نسبت به ایران تغییر داده است. همین سیاستهاست که موجب شده است هیاتهای ژاپنی، چینی و روسی و حتی اروپایی به ایران بیایند و خواستار ارتقای مناسبات دوجانبه شوند. اخیراً مجله نیویورکر در مقالهای به قلم رابین رایت از بهبود روابط سیاسی و اقتصادی و... ایران با دیگر کشورها نوشته و خب ما میدانیم این روزنامهای است که بر قشر فرهیخته آمریکا تاثیر فراوانی دارد. متاسفانه در سالهای گذشته با بمباران خبری که در رابطه با موضع ایران در مورد هولوکاست و برنامه هستهای کشورمان صورت گرفت شرایط سختی بر ما اجحاف شد که معتقدم این شرایط در حال تغییر است.
اما ما هم با شرایط مدنظر 1+5 کنار آمدیم و عقبنشینی کردیم.
شاید عقبنشینی لغت خوبی برای این سیاست نباشد. ما در رابطه با سطح غنیسازی، فعالیتهایمان را به سطح 5 درصد تقلیل دادیم. حالا یا ما به سطح غنیسازی 20 درصد نیاز نداشتیم یا بر اساس مذاکرهکنندگان هستهای خود تصمیم گرفتیم سطح غنیسازی فعالیتهایمان را کاهش دهیم. این مصلحتاندیشی در سیاست خارجی کمک حال ما بود. اما بنده نیز نقدی به امکان نظارتها و بازرسیهای سرزده از سایتهای کشور دارم که بر اساس توافق ژنو ایران قائل به پذیرش آنها شده است. این شکل از نظارت برای آمریکاییها فوریت داشت اما باید دید آیا این موضوع همان اهمیت را برای ما هم دارد یا خیر؟ و سوال دیگر اینکه اگر قرار بر بازرسی از سایتها و اماکن ما باشد ما باید بر چه عملکردی از آنها نظارت داشته باشیم. به نظرم این موضوع مهمی است.
مذاکرات دوجانبه ایران با اعضای گروه 1+5 را میتوان منتج به بهبود اوضاع و دستیابی به توافق جامعه هستهای تلقی کرد؟
این مذاکرات میتواند در کاهش موارد اختلافی تاثیرگذار باشد. طرح مباحث مورد نظر در این جلسات میتواند در روند نشستهای ما با 1+5 تاثیر بسزایی داشته باشد و به بهبود مناسبات ما با کشورهای دیگر بینجامد. با همین نشستها و جلسات بود که انگلیس تصمیم گرفت سفارت خود در تهران را بدون دریافت غرامت بازگشایی کند.
اما آنچه از فحوای این جلسات برداشت میشود این است که جلسات و نشستهای دوجانبه و چندجانبه ایران با اعضای 1+5 نتیجهای در برنداشته است.
این امری مرسوم در میان دیپلماتهاست که حتی اگر مذاکرات خوب پیش برود بیایند و بگویند اصلاً خوب نبود. با این تاکتیک میخواهند توقعات را در یک اندازهای محدود نگه دارند. به نظرم اصل موضوع مذاکرات یک چیز است و موضعگیری مذاکرهکنندگان در برابر رسانهها موضوعی دیگر. انعکاسش در رسانهها بحث بعدی است و تفسیرش توسط کارشناسان در رسانهها موضوع نهایی. لزومی ندارد که تکتک این مباحث در یک راستا و به یک شکل باشد. درک بنده از آنچه هماکنون میان ایران و 1+5 جریان دارد این است که مذاکرات با وجود اختلافنظرهای موجود در سطح خوبی پیش میرود. باید توجه داشته باشید که اگر برخلاف مواضع فعلی تیم مذاکرهکننده اینطور گفته میشد که مذاکرات به خوبی پیش میرود و این موضوع هم در رسانهها منعکس میشد تفسیرها و تحلیلهای فراوانی از این گفتوگوها مطرح میشد که لزوماً به نفع روند مذاکرات نبود. بالا بردن توقعات به ترویج این دیدگاه منجر میشد که چرا سرعتی در تغییر شرایط نیست و ما هنوز
نتوانستهایم به خواستههای خود دست پیدا کنیم. این شکل از اطلاعرسانی منجر به آن میشود که دست مذاکرهکنندگان ما تا حدودی بسته شود و نتوانند با فراغ بال پای میز مذاکرات حاضر شوند. بعد هم باید توجه داشته باشید که تمامی طرفهای مذاکرهکننده ترجیح میدهند برگ برنده خود را در آخرین لحظات مذاکره رو کنند. از دیدگاه بنده مذاکرات هستهای که تیم آقای ظریف در حال انجام دادن آن است به لحاظ سختی کار و اهمیت از جمله حساسترین مذاکرات تاریخ جهان است و ما تا آخرین لحظه از قدرت چانهزنیمان استفاده خواهیم کرد.
نقش آمریکا در پیشبرد این مذاکرات را چگونه ارزیابی میکنید؟
آمریکاییها نقش جالبی دارند و برخلاف تلقی برخی از ما که فکر میکردیم سد و مانعی باشند در توافق هستهای ژنو نقش سازندهای را ایفا کردند. مثلاً زمانی که در مذاکرات 1+5 مشکلی میان ایران و فرانسه به وجود میآید این آمریکاییها هستند که میگویند بیایید بنشینیم و فکر کنیم که این مشکل به چه صورت قابل حل و فصل شدن است. حالا اینکه چرا آمریکا به این نتیجه رسیده است که این سیاست را در پیش داشته باشد به نظرم بازمیگردد به استراتژی جدید این کشور که باید در خاورمیانه از حضورشان کاسته شود. اما خلاء ناشی از نبودشان را نمیخواهند با یک ایران هستهای پر کنند. پس اگر یک ایران هستهای و نظامی نباشد یا ایرانی باشد که فعالیتهایش در کنترل آژانس قرار داشته باشد قطعاً به نفع آمریکاییهاست. آنها میخواهند اندکاندک به سمت آسیای شرقی، جنوب شرقی و دریای جنوبی چین حرکت کنند و در این سیاست مصمم هستند. آمریکا از نظم نوین جهانی که پس از پایان جنگ سرد رهبری آن را بر عهده داشت فاصله گرفته است.
تغییر نقش آمریکا در خاورمیانه تماماً از سیاستهای این کشور ناشی میشود یا موارد دیگری چون روی کار آمدن دولت جدید ایران نیز در آن تاثیرگذار بوده است؟
قطعاً متغیرهای متعددی که در سیاست خارجی ما اتفاق افتاده در این روند تاثیرگذار بوده است. اما مطمئناً چرخشی نیز در رویکرد واشنگتن نسبت به منطقه به وجود آمده است. منابع قدرت در آمریکا در حال تغییر کردن است و این موضوع بسیار مهمی است که نباید به سادگی از کنار آن گذر کرد. انتخابات کنگره و در سال 2016 انتخابات ریاستجمهوری این کشور به چرخش قدرت در ایالات متحده منجر میشود که به نظر میرسد موضوعات مهمی باشند. آقای اوباما و وزیر خارجه این کشور به دنبال آن هستند تا پیش از این رویدادها پرونده هستهای ایران را به سرانجام برسانند. هرچند که این موضوع چندان مورد پسند سناتورهای آمریکایی، بنیادهای پولی و بانکی و صاحبان کارخانههای اسلحهسازی این کشور نیست. لابی صهیونیستی نفوذ فراوانی در کنگره آمریکا دارد این در حالی است که ما نتوانستهایم حتی یک رای موافق از سناتورهای آمریکایی را از آن خود کنیم شاید این اشکال از طرف ما نیز بوده است. من دو سال پیش تابستان
در دانشگاه امایتی بودم. یکی از استادان آنجا که یهودی بود گفت به اسرائیل میرود و 80 نفر از نمایندههای کنگره آمریکا به همراه خانوادههایشان نیز میهمان آنها در تلآویو هستند. این موضوع نشاندهنده میزان نفوذ لابی صهیونیستی و آیپک در میان نمایندگان کنگره آمریکاست. در والاستریت هم اوضاع به همین شکل است. ما در میان غولهای نفتی آمریکا و کارخانههای بزرگ نظامی این کشور نیز حامی نداریم. رسانههای آمریکایی را هم که خودتان میدانید تحت سیطره لابی صهیونیستی قرار دارند. اگر ما در گذشته ایرانشناسانی داشتیم که با مطالعه ایران، افکار عمومی را از واقعیات جامعه ما آگاه میکردند در این سالها از این اهرم نیز محروم هستیم. بیشتر این افراد یا فوت کردهاند یا به سبب کهولت سن از قدرت و توانایی لازم محروم هستند. نسل جدید نیز به جهت عدم آشنایی با کشور ما و مجازی بودن اطلاعاتشان که عموماً سرمنشاء آن اخبار غیرواقعی رسانههای این کشور است درک درستی از موضوعات ندارند و نمیتوانند به درستی اظهارنظر کنند. کتابهایی که هماکنون در دانشگاههای این کشور تدریس میشود به شکل نادرستی در جهت عکس واقعیات جامعه امروز ما تهیه شده است. کتاب
پرسپولیس اثر مرجان ساتراپی که به طرح مسائل اجتماعی با سیاهنمایی میپردازد مخاطبان فراوانی در این کشور دارد، این در حالی است که هیچ یک از مندرجات این کتاب واقعیت ندارد.
ما با به کار بردن چه اهرمهایی میتوانیم این دسیسهها را خنثی کنیم؟
به نظر من در سطح تصمیمگیری کشور بر روی پروژهای تحت عنوان «تغییر تصویر ایران در جهان» باید کار کرد. یک فعالیت بزرگ و منسجم که بتواند رسانهها و افکار عمومی در جوامع مختلف را با واقعیات کشور ما آشنا کند و تمدن و فرهنگ این کشور را به آنها بشناساند. اکثر حاملهای تمدنی ایران اکنون توسط دیگر کشورها مورد استفاده قرار میگیرد. فارابی نماینده تمدن قزاقستان، رودکی شاعر ملی تاجیکستان، بادگیر نماینده دستاوردهای مردم دوبی در گذشته، فرش نماینده جمهوری آذربایجان و... شده است. یک برنامه وسیع و همهجانبه مورد نیاز ماست. همچنین کار سیاست خارجی نباید تنها در وین و ژنو محدود شود، باید با کشورهای دیگر نیز فعال باشیم.
این انتقاد وجود دارد که ما نباید متحدان دیرینه خود یعنی روسیه و چین را به دلیل امکان بهبود روابط با اروپا و آمریکا از دست بدهیم. یعنی حداقل میبایست در قضیه اوکراین با موضعگیری فعالی وارد میدان میشدیم و از روسیه حمایت میکردیم.
معتقدم سیاست خارجی ما در این زمینه درست عمل کرده است. به این دلیل که ما موضعگیری منفی و نابجایی در قبال رفتار روسیه در اوکراین نداشتهایم. البته این به معنای تایید رفتار مسکو نیست. بنده به عنوان یک شخصیت دانشگاهی خارج از دولت میگویم شاید امکان نقد عملکرد روسها در موضوع کریمه وجود داشته باشد اما در هر صورت فکر میکنم سیاست خارجی ما عملکرد سنجیدهای در این میان داشت که نتایج این سیاستورزی هماکنون و در خلال مذاکرات هستهای قابل مشاهده است. بسیاری از کشورهای اروپایی که موضع منفی در قبال روسها داشتند هم این روزها همچون ما رفتار میکنند. مثلاً آلمان که نیاز فراوانی به منابع نفتی و گازی روسیه دارد، نمیخواهد 83 میلیارد مترمکعب گازی را که از مسیر اوکراین به جمهوری چک و اسلواکی و بعد آلمان صادر میشد، از دست بدهد. آلمانیها به گاز روسیه که هم از طریق اوکراین و هم از
طریق دریای بالتیک به این کشور صادر میشود بسیار وابسته هستند. روسها هم معتقدند با آلمانها بیش از دیگر کشورهای اروپایی میتوان به اتفاقنظر رسید. در مورد فرانسویها اما موضوع اندکی متفاوت است. این کشور میخواهد همسان با آمریکا در جهان ظاهر شود و شاید بسیاری از انتقاداتی که مطرح میکند نیز از باب رقابت با واشنگتن باشد.
از میان کشورهای اروپایی ما بر همکاری کدام یک از این کشورها میتوانیم حساب کنیم.
سیاستهای پاریس در کشورهای آفریقایی نشان میدهد آنها میخواهند اینگونه عنوان کنند که نقشی اساسی در معادلات جهانی دارند. موضعگیری فرانسه در قبال مذاکرات هستهای ایران نیز یادآور این موضوع است که فرانسویها میخواهند همتراز آمریکا در این مذاکرات نقشآفرینی کنند اما در مورد انگلیس همانگونه که مستحضر هستید این کشور دنبالهرو آمریکاست. آلمان هم به دلیل روابط خاص و دیرپای تهران و برلین موضع منعطفتری در این مذاکرات دارد.
دیدگاهتان در مورد روسها و چینیها چیست؟
روسیه در مجموع تاکنون در صحنه روابط بینالملل مواضع باثباتی از خود نشان داده است. هم در موضوع پرونده هستهای ایران و هم در مناقشه سوریه. به هر حال در روابط با کشورهای دیگر معدل رفتار آنها در یک بازه زمانی درازمدت مورد نظر قرار میگیرد. چین هم تاکنون در مناقشه هستهای ایران، بیطرفانه عمل کرده است. اگرچه چین بازارهای خودش را به خصوص در آمریکا همواره در نظر داشته است.
آمریکاییها که تا این اندازه خود را مشتاق حل و فصل ابهامات پرونده هستهای ایران نشان میدهند چرا نسبت به رفع تحریمها اهتمامی ندارند؟
تحریمهای آمریکا بیشتر حاصل مصوبات کنگره این کشور است که میدانید لابی صهیونیستی قدرت فراوانی در آن دارد. به نظر میرسد ما باید راجع به مصوبات کنگره اندکی صبور باشیم اما قضیه موضوعاتی که از سوی رئیسجمهور به امضا میرسد از این بحث جداست. البته میدانید که علاوه بر تحریمهای آمریکا، تحریمهایی نیز از سوی اروپا علیه ما اعمال میشود که بیشتر مربوط به مسائل حقوق بشر و امثال آن میشود. نکته جالب این است که علاوه بر این شکل از تحریمها، تحریمهایی نیز از سوی کشورهایی چون ژاپن، کانادا، استرالیا و کره جنوبی به صورت یکجانبه علیه ایران صورت میگیرد.
توافق ما با 1+5 میتواند این کشورها (کره جنوبی و کانادا و...) را ملزم به توقف تحریمهایشان کند؟
اکثر این کشورها به دلیل قطعنامههای شورای امنیت ملل متحد علیه ما اعمال تحریم کردهاند. بازگشت پرونده ایران از شورای امنیت به آژانس بینالمللی انرژی هستهای طبعاً به این گونه تحریمها خاتمه میدهد.
بنابراین ما راه درازی تا توقف تمامی اشکال تحریمها در پیشرو داریم؟
به نظرم اینطور است اما اگر آقای ظریف از حضور کارشناسانی زبده و کارآزموده و مذاکرهکنندگانی قهار سود جوید میتوان به راحتی بر این محدودیتهای اقتصادی فائق آمد. البته تیم مذاکرهکننده ما در حال حاضر هم افرادی به اصطلاح کاربلد هستند که معتقدم باید از آنها حمایت شود. یکی دیگر از مواردی که باید در مورد آن فعالیت بیشتری صورت گیرد جا انداختن این موضوع در میان افکار عمومی جامعه و نخبگان کشور است که بحث هستهای یک موضوع ملی محسوب میشود و همه ما باید نسبت به آن حساس باشیم. باید به لحاظ اطلاعرسانی تلاش بیشتری در این زمینه صورت گیرد. ما نیاز به پشتیبانی سیاسی داریم. نمایندگان مجلس، دانشگاهها، مطبوعات و رسانهها همه و همه باید از روند مذاکرات و تیم هستهای کشور حمایت کنند. استفاده از ظرفیتهای خارجی یکی دیگر از مباحثی است که وزارت امور خارجه باید آن را با اهتمام بیشتری پیگیری کند. از حضور ایران در سازمان عدم تعهد که البته ریاست آن را نیز بر عهده داریم سود جوییم. از پتانسیل سازمانهایی چون سازمان امنیت و همکاری در آسیا استفاده
کنیم، سازمان همکاریهای اسلامی و البته دیگر سازمانهایی را که میتوان در این رابطه به کار گرفت وارد جریان کنیم. ما که نمیتوانیم تا سالهای سال به مذاکره ادامه دهیم. بنابراین بهتر است که همین حالا برای رسیدن به اهدافمان به رایزنی بپردازیم. گفتوگو با مقامات کشورهای منطقه، کشورهای تاثیرگذار و همپیمانان منطقهای و فرامنطقهای ما، همه و همه میتواند ایران را در خروج از شرایط فعلی یاری کند.
فکر میکنید تحریمهای اعمالشده علیه ایران چه زمانی متوقف شود؟
تحریمهای علیه ایران مبادی مختلف و اهداف گوناگونی دارد. به نظر من تا پایان یافتن تمام تحریمها علیه ایران راه درازی در پیش است.
آقای ظریف اخیراً گفتهاند اگر طرفین نتوانند در رابطه با تدوین طرح جامع به اتفاقنظر برسند امکان اینکه به شرایط گذشته بازگردند برای طرفین جایز است. آیا این به معنای عقبگرد ما نیست؟
خیر، مجموعه این مذاکرات دارای برکات متعددی برای ایران بود. فضای تحمیلی علیه ایران که هر لحظه حملات نظامی و بمباران هوایی را وعده میداد به مسابقه برای آمدن به تهران و مذاکره با ایران بدل شده است. این خود دستاوردی است بزرگ. همچنین تبلیغات اسرائیل دیگر تاثیری ندارد. اگرچه آنان هنوز به دنبال تحمیل یک جنگ به ایران هستند، اما در افکار عمومی و فضای رسانهای حنای آنها دیگر رنگی ندارد. به هر حال ما راهی جز مذاکره، مصالحه و بیان مواضع بحق خودمان به صورت دیپلماتیک و استفاده از منابع قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران نداریم.
دیدگاه تان را بنویسید