تاریخ انتشار:
سید محمد علوی میگوید: توسعه کیفی هنوز بسیار پایینتر از حد انتظار است
رکن تصمیمگیری در بازار سرمایه اطلاعات است
بازار سرمایه ایران در حالی روند توسعه و رشد را در پیش گرفته که بیشتر اجزای آن نیز در این مسیر جایگاه جدیدی را به دست آوردهاند. یکی از حلقههای متصل به بازار سرمایه حرفه حسابرسی است که به سالمسازی فضای دادوستد در بازار بسیار کمک کرده است، هرچند که در مسیر رشد و تکامل هنوز کمبودهایی وجود دارد اما با نگاهی اجمالی میتوان روند رو به بهبود را بیشتر لمس کرد.
بازار سرمایه ایران در حالی روند توسعه و رشد را در پیش گرفته که بیشتر اجزای آن نیز در این مسیر جایگاه جدیدی را به دست آوردهاند. یکی از حلقههای متصل به بازار سرمایه حرفه حسابرسی است که به سالمسازی فضای دادوستد در بازار بسیار کمک کرده است، هرچند که در مسیر رشد و تکامل هنوز کمبودهایی وجود دارد اما با نگاهی اجمالی میتوان روند رو به بهبود را بیشتر لمس کرد. در همین رابطه دبیر کل جامعه حسابداران رسمی ایران بر این باوراست که «این توسعه کیفی هنوز بسیار پایینتر از حد انتظار است. غلبه بر این کمتوسعهیافتگی نیاز مبرم امروز ماست.» سید محمد علوی بر این نکته تاکید دارد که «نقاط ضعف نباید باعث شود که به جای نگاه واقعبینانه نگاهی بدبینانه بر ما چیره شود.»
نحوه تعامل و ارتباط حرفه حسابرسی با مجری و ناظر بازار سرمایه چگونه است؟ و احیاناً چه چالشهایی در این چارچوب وجود دارد؟
نهاد ناظر بر بازار سرمایه و حرفه حسابرسی در تعامل دائمی با یکدیگرند و اقتدار هرکدام به جایگاه والاتر دیگری منتهی میشود. هرچه نهاد ناظر بر بازار سرمایه، یعنی سازمان بورس و اوراق بهادار، در امر نظارت بر نهادها و ابزارهای بازار سرمایه کاراتر عمل کند، حسابرسی حرفهای و اعتباربخشی صورتهای مالی جایگاه ارزشمندتری به دست خواهد آورد و متقابلاً عملکرد کارآمد حسابرسان حرفهای هم به کارآمدی نظارت بر بازار سرمایه یاری میرساند. بدون تردید، در صورتی که تلاشهای ناظران بازار سرمایه طی 25 سال گذشته نبود، حرفه حسابرسی در ایران امروز جایگاه فعلی خود را نداشت. به لحاظ تاریخی، از بدو فعالیت مجدد بورس در برنامه اول توسعه اقتصادی جمهوری اسلامی ایران، یعنی از نخستین سالهای بعد از پایان جنگ تحمیلی، پذیرش شرکتها در بورس و نیز دادوستد سهام آنها در این بازار مستلزم فعالیت حسابرسان بوده است. از سویی گزارشهای حسابرسی و صورتهای مالی حسابرسیشده شرط لازم برای پذیرش یک شرکت در بورس بوده است و از سوی دیگر استمرار فعالیت آن شرکت و رونق دادوستد آن در درازمدت مستلزم ارائه گزارشهای مالی شفافی بوده که تنها حسابرسان قادر به اطمینانبخشی
به این گزارشها بودهاند. بنابراین تعامل بازار سرمایه و حرفه حسابرسی لازمه فعالیت سالم بازار سرمایه بوده است و وجود بازار سرمایه نیز اتکایی برای فعالیت حسابرسان به شمار میرود.
بدین ترتیب، بورس به حسابرسی بهعنوان یک ابزار مهم نظارتی نیاز دارد و نقطه اتکای فعالیت حسابرسان در اقتصاد نیز وجود و کارکرد موثر نهادهای ناظری مانند سازمان بورس و اوراق بهادار، به عنوان نهاد ناظر بر بازار سرمایه، و بانک مرکزی، بهعنوان نهاد ناظر بر بازار پول و دیگر نهادهای نظارتی مانند بیمه مرکزی در بخش بیمه، یا دیوان محاسبات در نهاد قانونگذاری و غیره است.
در مورد خاص بازار سرمایه، طی 25 سال گذشته دائماً وظایف مورد انتظار بورس از حسابرسان افزایش یافته است، چراکه گسترش بازار مستلزم آن بوده که شفافیت آن بیش از پیش تامین شود. اما مسیر تعامل بورس و حرفه حسابرسی مسیری است که فرازوفرودهایی را طی کرده است. بورس به مثابه نهادی که باید پاسخگوی انتظارات میلیونها سهامدار و نهادهای نظارتی سه قوه باشد نیازمند استفاده از توان کارشناسی حرفه حسابرسی بوده و چنان که گفتم حرفه حسابرسی نیز از طریق نهادهایی مانند سازمان بورس و اوراق بهادار است که نقطه اتکای مهمی در اقتصاد ایران پیدا کردهاند. به این ترتیب، طی ادوار مختلف فعالیت بورس به طور مستمر انتظارات این سازمان از حسابرسان افزایش یافته است.
در مقطع نخست، هنگامی که هنوز نهاد حرفهای جامعه حسابداران رسمی ایران شکل نگرفته بود این سازمان بورس بود که نخستین بار تلاش کرد نظم و نسقی به موسسات حسابرسی بدهد. همچنین در مقاطع بعدی، با تصویب قانون جدید بازار اوراق بهادار در سال 1384 نیز این سازمان بورس بود که در قالب مقررات مختلفی مانند قواعد حاکمیت شرکتی، ایجاد کمیتههای حسابرسی، ضوابط حسابرسی داخلی و مانند آن بر انتظارات نظارتی از حسابرسان افزود و متقابلاً حسابرسان نیز تلاش کردند پاسخگوی این اعتماد باشند.
در سطح نهاد ناظر بر بازار سرمایه مهمترین مشکلی که این ناظران با آن مواجهاند این است که به سبب فشارهای سیاسی ناگزیر از آن شوند که بیش از آنکه دغدغه شفافیت بازار را داشته باشند نگران بالا و پایین شدن شاخص باشند.
تصمیمات اقتصادی و مالی تصمیمگیران کشور چقدر متکی به اطلاعات مالی حسابرسیشده است؟
بدون تردید هنوز با حد مطلوب اتکای تصمیمگیران اقتصادی و مالی به اطلاعات مالی حسابرسیشده فاصله داریم. اما میزان اتکا به این اطلاعات در طول زمان به صورت پیوسته افزایش یافته است. در مقطع نخست فعالیت بورس در سالهای بعد از انقلاب، چنان که فعالان بازار سرمایه به خاطر دارند بسیاری از سهامداران بیش از آنکه بر مبنای اطلاعات حسابرسیشده تصمیمگیری کنند بر مبنای دادههای غیرموثقی که به صورت شایعه در بازار توزیع شده بود عمل میکردند. گاه اطلاعیه افزایش سرمایه یک شرکت منجر به ایجاد صف خرید سهام آن میشد و گاه حتی شایعاتی که هیچ مبنایی در صورتهای مالی شرکتها نداشت. اما بهمرور و با تلاش مسوولان مختلف سازمان بورس میزان اتکای فعالان بازار سرمایه به اطلاعات مالی برای تصمیمگیری به منظور خرید و فروش سهام افزایش یافت. از مقطعی که بورس انتشار اطلاعات مالی سهماهه و نیز ششماهه حسابرسیشده را اجباری ساخت، یعنی از اواخر دهه 1370، بسیاری از فعالان بازار نیز آموختند برای تحلیل بنیادی قابلاتکایی از فعالیت شرکتها بهتر است تصمیمگیریهای خود را به این اطلاعات مبتنی سازند. اما طبعاً با وضعیت ایدهآل کماکان فاصله داریم. بازار
بورس نیاز دارد که سهامداران حقوقی و حقیقی آگاهانه و بر مبنای اطلاعات قابلاتکای مالی تصمیم بگیرند تا سلامت و حیات درازمدت خود را تضمین کند. حسابرسان نیاز دارند که سازمان بورس از آنان حمایت کند تا قادر باشند وظایف مورد انتظار این سازمان از خودشان را به نحو مطلوبی اجرا کنند و سهامداران نیز نیاز دارند به جای اتکا به شایعات و نیز تصمیمگیریهای احساسی به اطلاعات حسابرسیشده شرکتها اتکا داشته باشند. پس در مجموع گامهای مهمی برای افزایش اتکای تصمیمگیران اقتصادی و مالی به صورتهای مالی حسابرسیشده برداشته شده است، اما کماکان از وضعیت مطلوب فاصله دوری داریم.
وضعیت فعلی ما چقدر با این وضع مطلوب فاصله دارد؟
قطعاً تلاشهایی را که در 25 سال گذشته به منظور بهبود جایگاه حرفه حسابرسی و نیز افزایش اتکا به اطلاعات مالی حسابرسیشده صورت گرفته است نباید کماهمیت پنداشت. اما تردیدی نیست و مدیران بازار سرمایه نیز حتی تردید ندارند که هنوز از حد ایدهآل بسیار دوریم. با توجه به همین فاصله باید تلاش کنیم به وضع مطلوب نزدیکتر شویم. این امر از سویی مستلزم استمرار مقرراتگذاریها و ایجاد محیط نظارتی سالمتر و پویاتر در بورس است و از سوی دیگر به تلاش دوچندان حسابرسان نیاز دارد. حسابرسان باید باور داشته باشند که گزارشهای آنان و اطمینانبخشی آنان اکنون نقطه اتکای چهبسا میلیونها سهامدار است. به همین دلیل، باید با اتکا به حمایت نهادهای نظارتی از قبیل بورس و نیز تشکلهای مردمی و انبوه سهامداران آگاه به فعالیت خود با قوت بیشتری ادامه دهند. طبیعی است هم نهاد ناظر بر بازار سرمایه باید در مسیر نظارتی خود همواره نگاه درازمدت داشته باشد و هم فعالان حرفه حسابرسی. منظورم از نگاه درازمدت این است که مسوولان بازار سرمایه و نیز از آن مهمتر مسوولان ارشد اقتصاد ایران باید هدف خود را قبل از هر چیز و بیش از هر چیز کارکرد سالم بازار سرمایه قرار
دهند.
البته نوسان در بازار کاملاً طبیعی است و ویژگی بازارهای مالی مدرن همین نوسان دائمی قیمتها در آن است. بخش عمده نوسانها ناشی از انتظارات آتی از متغیرهای اقتصادی است و ربط کمتری به عملکرد ناظران بازار دارد. در تمامی سالهای گذشته شاهد بودهایم که مدیران بازار سرمایه به سبب فرازوفرود شاخص کل مورد ستایش قرار گرفتند یا سرزنش شدند. در حالی که بیش از آنکه فرازونشیب شاخص ناشی از عملکرد درخشان یا سوءعملکرد این مدیران باشد، به سبب متغیرهای اقتصاد کلان، نظیر تعدیل بهای ارز، نرخ رشد اقتصادی، تحریمها و /یا رفع تحریمها و بسیاری متغیرهای دیگر بوده که اساساً تاثیرگذاری بر آن خارج از توان نهاد ناظر بر بازار سرمایه است. مدیران بازار سرمایه بیش و پیش از هر چیز باید میدان رقابت شفاف و منصفانهای در این بازار ایجاد کنند که در آن اطلاعات شفاف به شکل حتیالامکان متقارنی توزیع شود و بازیگران بازار دسترسی برابری به اطلاعات داشته باشند. رکن تصمیمگیری در بازار سرمایه اطلاعات است و اطلاعات باید شفاف باشد. اگر تصمیمگیری بر پایه شایعات و شبهاطلاعات انجام شود حیات درازمدت بازار تهدید میشود و اگر تصمیمگیری بر پایه اطلاعات شفافی
باشد که فعالان بازار دسترسی بهموقع و یکسان به آن دارند ولو آنکه شاخصها سقوط کند بازهم به حیات درازمدت و کارکرد موثر بازار سرمایه میتوان امید بست. وقتی میپذیریم اطلاعات باید رکن تصمیمگیری در بازار سرمایه باشد و وقتی تشخیص میدهیم که مهم تفکیک اطلاعات و شبهاطلاعات، یا اطلاعات و شایعات است، آنگاه به جایگاه مهم اعتباردهندگان به اطلاعات مالی، یعنی حسابرسان، در بازار سرمایه پی میبریم. به این ترتیب، از سویی ناظران بازار سرمایه با تلاش برای نشان دادن اهمیت اطلاعات درست و شفافیت بازار جایگاه و قدر و منزلت حرفه حسابرسی را در این بازار افزایش دادهاند و از سوی دیگر فعالان حرفه حسابرسی وظیفه دارند در چنین شرایطی بیش از پیش تلاش خود را به منظور اطمینانبخشی به صورتهای مالی افزون کنند.
گزارشهای حسابرسی و صورتهای مالی حسابرسیشده شرط لازم برای پذیرش یک شرکت در بورس بوده است و از سوی دیگر استمرار فعالیت آن شرکت و رونق دادوستد آن در درازمدت مستلزم ارائه گزارشهای مالی شفافی بوده که تنها حسابرسان قادر به اطمینانبخشی به این گزارشها بودهاند.
در حدود 25 سال پیش که بورس بار دیگر فعالیت خود را آغاز کرده بود این بازار صرفاً متشکل از سهام برخی از شرکتهای پذیرفتهشده بود و بعضاً بخش مهمی از این سهام مورد دادوستد نیز قرار نمیگرفت و نسبت سهم شناور آزاد به کل سهام بسیار پایین بود. امروز علاوه بر آنکه بر سهام دادوستد شده در بازار بهشدت و به شکل چشمگیری افزوده شده است از قالب یک بازار برای تمامیت بورس و اوراق بهادار به سوی بازارهای متعدد و نیز نهادهای متعدد اجرایی مانند بورس و فرابورس و بورس کالا و مانند آن حرکت کردهایم. شاید وقتی تحولات بازار سرمایه را دنبال کنیم نشانههای دوری از وضعیت مطلوب در بسیاری از موارد هویدا باشد، ولی وقتی این همه توسعه بازار سرمایه در همه سالهای اخیر را میبینیم مشاهده میکنیم که با وجود توسعه کمی قابلملاحظه در بازار و افزایش چشمگیر دامنه و نقش آن، بازار به طور کیفی نیز تا حدودی توسعه یافته است. البته میتوان بهدرستی گفت که این توسعه کیفی هنوز بسیار پایینتر از حد انتظار است. غلبه بر این کمتوسعهیافتگی نیاز مبرم امروز ماست و تنها به مدد آن میتوانیم فاصله دور موجود را کمتر سازیم.
آیا همهچیز دست ناظران بازار سرمایه یا حسابرسان است؟ واقعاً این نهادها و افراد چقدر میتوانند موثر باشند؟
بدیهی است که هم ناظران بازار سرمایه در سطح کلان و هم حسابرسان در سطح خرد محدودیتهای بسیار زیادی دارند. میدانیم در یک محیط اقتصادی غیرشفاف نه میتوان انتظار معجزه اقتصادی از مقام ناظر بر بورس داشت و نه حسابرس میتواند با یک عصای جادویی به صورتهای مالی شرکتها شفافیت ببخشد. اما در چارچوب همین تنگناهای ساختاری و بهرغم همین تنگناهای ساختاری هم نهاد ناظر بر بازار سرمایه و هم فعالان حرفه حسابرسی تلاش کردهاند شفافیت بیشتری در بازار ایجاد شود. با وجود توسعه خوب بازار سرمایه در 25 سال اخیر، هنوز اقتصاد ایران عمدتاً اقتصادی مبتنی بر بانک است، تا اقتصادی مبتنی بر اوراق بهادار. و نیز بهرغم تلاشهایی که به منظور مقرراتگذاری بازارهای مختلف در جهت شفافیت آنها انجام شده هنوز هم فعالیتهای حرفه حسابرسی جایگاه بسنده خود را در اقتصاد ایران پیدا نکرده است. اما در حرکتی که طی این مدت صورت گرفته ما شاهد تلاش موثر هر دو گروه بودهایم و اکنون در نقطهای بسیار جلوتر از نقطهای هستیم که دو دهه پیشتر قرار داشتیم. البته بهتر است با تمرکز بر نقاط ضعف تلاش کنیم شفافیت بیشتری در بازارهای مالی ما ایجاد شود. اما تاکید بر این نقاط
ضعف نباید باعث شود که به جای نگاه واقعبینانه نگاهی بدبینانه بر ما چیره شود. باید واقعبین باشیم و تلاش کنیم که بر این نقاط ضعف چیره شویم و بتوانیم به وضعیت مطلوب ولو اندکی نزدیکتر بشویم.
چه مشکلی تهدیدکننده تصمیمگیریهای ناظران بازار سرمایه و نیز حسابرسان است؟
به نظر من در سطح نهاد ناظر بر بازار سرمایه مهمترین مشکلی که این ناظران با آن مواجهاند این است که به سبب فشارهای سیاسی ناگزیر از آن شوند که بیش از آنکه دغدغه شفافیت بازار را داشته باشند نگران بالا و پایین شدن شاخص باشند. اگر مدیر بازار سرمایه نگرانی اصلیاش این باشد که با باز شدن فلان نماد و کاهش قیمت آن شاخص سقوط میکند، آنگاه به جای تلاش برای شفافیت بیشتر به منظور سلامت بازار، دغدغهاش متاسفانه مهندسی شاخص خواهد شد. و وقتی مدیر بازار سرمایه درگیر مهندسی شاخص قیمت بشود این کار به بهای از دست رفتن سلامت بازار صورت میپذیرد. تجربه نشان داده که انتظارات مقامات کلان اقتصادی معمولاً چنین گرایشی در نهاد نظارتی ایجاد میکند و این خود یک تنگنای ساختاری است. به همین دلیل، باید مقامات ارشد اقتصادی تاکید کنند که آنچه از مدیران نظارتی بر بازار سرمایه انتظار دارند نه افزایش دائمی شاخصها که اساساً امری ناممکن است بلکه سلامت و شفافیت بازار سرمایه است.
در سطح حرفه حسابرسی آنچه میتواند تهدیدکننده این حرفه باشد این است که فعالان حرفه حسابرسی به جای نگاه درازمدت در چارچوب وظیفه بزرگی که جامعه و نهادهای نظارتی بر دوش آنان گذاشته، نگاهی کوتاهمدت، و حتی گاه معیشتی به این حرفه داشته باشند. ما حسابرسان هم باید بیاموزیم که برای تحقق وظایف بزرگی که جامعه بر دوش ما گذاشته نیاز داریم که برنامههای بزرگ نیز در دستور کار قرار دهیم و به افق درازمدت نگاه کنیم و نگاه کوتاهبینانه و کوتاهمدت غیرحرفهای را کنار بگذاریم.
اخیراً در محافل بازار سرمایه در سطح گستردهای درباره گذار از استانداردهای ملی حسابداری به استانداردهای بینالمللی گزارشگری مالی یا IFRS صحبت میشود، چطور شد که این گذار الزامی شد؟
گذار از استانداردهای ملی حسابداری به استانداردهای بینالمللی گزارشگری مالی یکی از الزاماتی است که بهویژه در فضای اقتصادی بعد از برجام ضرورت آن احساس شد. وقتی تعامل بیشتر با اقتصاد جهانی، حضور سرمایهگذاران خارجی در اقتصاد ایران و فعالیت بینالمللی بورس اوراق بهادار مطرح میشود، طبیعتاً باید گزارشگری مالی ما نیز از مبانی یکسانی در سطح بینالمللی پیروی کند و به نحوی باشد که رویهها و ارقام و سرفصلهای مندرج در صورتهای مالی به شکلی مشابه و قابلمقایسه و مشترک با تمام دنیا باشد تا سرمایهگذار خارجی بر اساس آن قادر به تصمیمگیری باشد. رشد بازار اوراق بهادار در نیمه دوم دهه 1380 و تلاش مدیران نهادهای این بازار برای ارتباطات فراملی بود که نخستین بار ضرورت امر را نشان داد. احساس میشد که زبان گزارشگری مالی مشترک و هماهنگ با استانداردهایی جهانی، یکسان و با کیفیت بالا در گزارشگری مالی مورد استفاده قرار گیرد تا سرمایهگذاران خارجی قادر به ارزیابی مالی شرکتهای ایرانی باشند و شرکتهای پذیرفتهشده در بورس نیز قابلیت حضور در تابلوی بورسهای خارجی را داشته باشند.
دیدگاه تان را بنویسید