تجارتی پرخطر
این مساله که آیا لازم است بخش تجاری مشارکت اندکی در امور مالی داشته باشد در آمریکا و پس از بحران سال ۱۹۲۹ به ظاهر تمام شد.
این مساله که آیا لازم است بخش تجاری مشارکت اندکی در امور مالی داشته باشد در آمریکا و پس از بحران سال 1929 به ظاهر تمام شد. در آن هنگام ترکیب بازرگانی و بانکی ممنوع شد. اما این قوانین در طول زمان ارزش خود را از دست دادند و شرکتهایی مانند جنرالالکتریک(GE) و دیگران آنها را دور زدند. این بحث دههها در سایر نقاط جهان ادامه داشت. دلیل اختلافنظرها نیز آشکار است: مدیران در مواجهه با خطر مالی حتی از بانکداران بدتر عمل میکنند. هرگونه ضربه به بازوی مالی یک شرکت میتواند کل عملیات شرکت را متوقف سازد. علاوه بر این دسترسی غولهای بزرگ به منابع نقدی پساندازکنندگان میتواند آنها را به انجام هر کاری وسوسه کند. با وجود این، بخشهای تجاری غیرمالی به میزان زیادی درگیر امور مالی شدهاند. طبق حسابهای ملی، سهم سود آمریکاییها از امور مالی 33 درصد است که بازوی مالی شرکتهای صنعتی را نیز شامل میشود. این رقم بسیار بیشتر از سهم 20درصدی سود شرکتهای
S&P 500 است که صرفاً از بانکها و بیمهگذاران حاصل میشود. در کل جهان، بنگاههای مالی 9 تریلیون دلار از مشتقات مالی را در اختیار دارند.
چهار راه برای این بازی شیطانی وجود دارد: اول، بنگاهها میتوانند به «تامین مالی دستفروشی» بپردازند یعنی به مشتریان وام بدهند و به آنها کمک کنند محصولاتشان را بخرند. اما ممکن است مشتریان نکول کنند. به عنوان نمونه در سال 2001 در ترکیه موتورولا و نوکیا در مجموع سه میلیارد دلار ضرر کردند. علاوه بر این، سطح تامین مالی دستفروشی بسیار گسترده و ترسناک است. پنج بنگاه بزرگ خودروسازی که ارقام خود را منتشر میکنند بازوهایی مالی دارند که دارایی آنها به 600 میلیارد دلار میرسد که در مقایسه با دو سال گذشته 20 درصد بیشتر شده است. دوم، بنگاههای کالاهای مصرفی میتوانند خدمات مالی خردهفروشی را به مشتریان خود بفروشند. فروشگاه بزرگ والمارت به خریداران محصولات بانکی میدهد. اما این روش سود زیادی ندارد. روش سوم ورود به تجارت است. شرکت منابع طبیعی گلنکور (Glen core) 42 درصد از سودش را از تجارت به دست میآورد. شرکت نفتی BP هشت میلیارد دلار مشتقات مالی را به منظور معامله در اختیار دارد.
جسورانهترین راهبرد، تاسیس یک شرکت وابسته کاملاً مالی است. کاری که جنرالالکتریک انجام داد. این راهبرد گاهی اوقات ثمربخش است. مجموعه بزرگ وارن بافت واحد بیمهگذاری عظیمی دارد که با جریان نقدی خود بسیاری از سرمایهگذاریهای مجموعه را تامین میکند. اما فعالیتهای این شرکت شفاف هستند و شرکت 37 میلیارد دلار از مشتقات مالی را در اختیار دارد. در برخی شرکتها، هدف پشتپرده شرکت وابسته مالی ممکن است سوءاستفاده از ترازنامه تجاری کل شرکت و دور زدن مقررات باشد. شکست شاخه سرمایهای شرکت جنرالالکتریک در سال 2008 اولین نمونه از نوع خود نبود. در سالهای 1998-1997 و در طول بحران مالی آسیا، مجموعههای بزرگ کره جنوبی، تایلند و اندونزی به خاطر ضررهای بازوهای بانکی خود زمینگیر شدند. از زمان بحران مالی آمریکا، مقرراتگذاران غربی تلاش کردند تا بانکهای وابسته را از صحنه خارج کنند. اما ایده ترکیب بازرگانی و امور مالی در جاهای دیگر قدرت گرفته است. سال گذشته دولت چین به دو شرکت اینترنتی و یک خط هوایی مجوز تاسیس بانک داد. شرکتهای بزرگ هندی نیز در تلاش هستند تا مجوز بانکداری دریافت کنند. این بنگاهها معتقدند کارشان به افزایش
رقابت منجر خواهد شد اما تاریخ نشان میدهد برنامههای آنها همانند ترکیب کبریت و گاز است.
منبع: اکونومیست
دیدگاه تان را بنویسید