شناسه خبر : 7496 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

ارزیابی ابعاد مختلف مهاجرت روستاییان در گفت‌وگو با مرتضی افقه

روستاهای دیگر هم تخلیه می‌شوند

افرادی که در روستاهای کمتر از ۲۰ خانوار زندگی می‌کنند، بیشتر افراد مسن هستند که به دلیل تعلقات عاطفی به محل زندگی‌شان، در روستا مانده‌اند و جوانان عمدتاً مهاجرت کرده‌اند. این روستاها هم بی‌تردید با گذشت زمان تخلیه می‌شوند.

روستاهای کشور با در بر گرفتن بخش مهمی از منابع انسانی و طبیعی و با داشتن زمینه تولید محصولات متنوع و تامین امنیت غذایی از مهم‌ترین ظرفیت‌های توسعه کشور محسوب می‌شوند. اما در سال‌های اخیر و در حالی که مکرراً بر اهمیت توجه به تولید محصولات چندگانه و پرهیز از اقتصاد نفتی و تک‌محصولی تاکید شده است، تعداد قابل توجهی از این روستاها از سکنه خالی و متروکه شده‌اند. خالی از سکنه شدن روستاهای کشور از عوامل گوناگونی نشات گرفته است و برای جلوگیری از کاهش روزافزون جمعیت روستایی نیز راه‌های متعددی پیشنهاد می‌شود. درباره این عوامل و راهکارها با مرتضی افقه، عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز، گفت‌وگو کردیم. او که چندین پژوهش در زمینه مهاجرت و همچنین توسعه روستاها دارد، می‌گوید عوامل طبیعی و تغییرات اقلیمی، عوامل اقتصادی و بی‌تدبیری، تنها علل مهاجرت روستاییان به شهرها نیستند و عوامل فرهنگی و اجتماعی نیز در کنار علل اقتصادی و طبیعی، نقش مهمی در این تغییرات ایفا می‌کنند. افقه با اشاره به این موضوع که توجه عملی به آمایش سرزمینی و همچنین سرمایه‌گذاری‌های فرهنگی، اجتماعی و عمرانی منجر به توسعه روستاها و کاهش مهاجرت می‌شود، تاکید می‌کند اگر به دنبال نگه داشتن روستاییان در روستاها هستیم، باید سرمایه‌گذاری‌هایی داشته باشیم که متناسب با ساختار سنی، جنسیتی و تحصیلی و مهارتی روستاییان باشد تا روستاییان را جذب کند.



‌ مهم‌ترین عوامل مهاجرت روستاییان به شهرها چه مواردی است؟
در این زمینه عوامل متعدد اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دخیل هستند، اما شاید بخشی از علل این موضوع به تئوری‌های رایج در ادبیات توسعه مربوط باشد؛ تئوری‌هایی که شروع آنها در دهه 60 میلادی با آرتور لوئیس بود. در این تئوری‌ها توسعه در تحول ساختاری جست‌وجو می‌شود؛ یعنی گفته می‌شود کشورها وقتی پیشرفت می‌کنند که ساختارهای کشاورزی‌شان به ساختارهای صنعتی تبدیل شود و بعد همین تئوری به تبدیل ساختارهای صنعتی به ساختارهای خدماتی رسید. این تئوری در دهه 60 میلادی، در اغلب کشورهای در حال توسعه جاذبه پیدا کرد، به‌سرعت عملیاتی و باعث شد از برنامه سوم به بعد، محور توسعه گسترش شهرنشینی و صنایع شود. مبنای این تئوری تجربه کشورهای پیشرفته بود، اما این کشورها مشکلی نداشتند چون در آنجا سرعت سرمایه‌گذاری بیش از سرعت مهاجرت بود و روستاییان در یک روند طبیعی و آرام به شهرها مهاجرت کردند، فرصت کافی برای آموزش داشتند، جذب صنایع شدند و موضوع حاشیه‌نشینی هم ایجاد نشد. در حالی که فضا و شرایط کشورهای در حال توسعه متفاوت بود؛ روستاییان بدون آموزش به شهرها مهاجرت کردند و سرمایه‌گذاری در بخش صنعت به حدی نبود که مهاجران را جذب کند. بنابراین مهاجرت روستاییان به شهر به معضلاتی مثل حاشیه‌نشینی و بیکاری دامن زد. در ایران هم قبل از انقلاب این تحولات اتفاق افتاد. بعد از انقلاب در فضای خاص دوران جنگ، مهاجرت معکوس خیلی محدودی رخ داد، اما از دوران ریاست جمهوری هاشمی‌رفسنجانی دوباره سرمایه‌گذاری در شهرها و به‌خصوص در واحدهای بزرگ و ملی باعث افزایش سرعت مهاجرت شد و این روند تا امروز ادامه دارد.
در میان عوامل مهاجرت عوامل اجتماعی هم وجود دارد که شاید تاثیرشان کمتر از محرک‌های اقتصادی نباشد. از جمله این عوامل می‌توان افزایش فاصله شهرها و روستاها به دلیل بی‌تدبیری، تحقیر روستاییان به لحاظ فرهنگی و اجتماعی که البته از قدیم رایج بوده، وجود مشکلات فرهنگی و اجتماعی از جمله تنگ‌نظری در روستاها، گسترش وسایل ارتباط جمعی، افزایش سطح سواد و تحصیل جوانان روستایی در شهرهای بزرگ و عدم بازگشت آنها را برشمرد.

چه عواملی موجب می‌شود ابعاد مهاجرت روستاییان به شهر تا حدی گسترده شود که به تخلیه کامل یک روستا بینجامد؟
بخش عمده این موضوع به علت بی‌تدبیری، بی‌توجهی به روستا و بخش کشاورزی و پیشی گرفتن نگرش‌هایی است که به نقش صنعت در توسعه بهای زیادی می‌دهد. همه این عوامل موجب گسترش شهرنشینی و کمتر شدن امکانات روستاها شده است. در نتیجه تعداد زیادی از روستاها به طور کامل تخلیه شده‌اند.

با در نظر داشتن مساله آب و با توجه به اینکه 25 درصد از کل روستاهای کشور نیز جمعیتی کمتر از 20 خانوار دارند، چشم‌انداز آینده روستاهایی که هنوز از سکنه خالی نشده‌اند، چیست؟
خشکسالی، بحران کم‌آبی و خسارت‌هایی که بخشی از آن به دلیل تغییرات اقلیمی و بخشی به دلیل عدم توجه به این تغییرات، بی‌تدبیری و بد مصرف کردن آب است، باعث کم شدن منابع طبیعی و صدمه دیدن کشاورزی شده است. طبیعتاً روند مهاجرت هم ادامه پیدا می‌کند. اتفاقی که برای روستاها رخ داده، واکنشی کاملاً منطقی به تحولات است. افرادی هم که در روستاهای کمتر از 20 خانوار زندگی می‌کنند، بیشتر افراد مسن‌تر هستند که به دلیل تعلقات عاطفی به محل زندگی‌شان، در روستا مانده‌اند و جوانان عمدتاً مهاجرت کرده‌اند. این روستاها هم بی‌تردید با گذشت زمان تخلیه می‌شوند.

با توجه به اهمیت نقش روستاها در توسعه اقتصادی کشور و تامین امنیت غذایی و همچنین اهمیت فرهنگی و اجتماعی روستاها، تبعات تخلیه روستاها در توسعه کشور چیست؟
این موضوع تبعات مختلفی دارد. بخشی از این تبعات متوجه روستای تخلیه‌شده است که در آن تحولات اقلیمی منفی رخ می‌دهد. خالی شدن یک روستا می‌تواند موجب پیشروی صحرا و شن‌های روان بشود. از سوی دیگر با توجه به اهمیت تولیدات کشاورزی آن هم در شرایطی که بحث اقتصاد مقاومتی مطرح می‌شود که یک بعد اصلی آن تامین نیازهای غذایی اصلی است، با مهاجرت روستاییان تولید مواد غذایی کاهش می‌یابد. از نظر اشتغال نیز مهاجرت روستاییان، به افزایش بیکاری شهری منجر می‌شود.

‌ به تغییرات اقلیمی اشاره کردید، آیا ممکن است به دلیل برداشت بی‌رویه آب و صدمه زدن به محیط زیست، تخلیه یک روستا باعث توقف روند تخریب محیط زیست باشد؟
جمعیت روستایی مهاجر به سمت کشورهای دیگر نمی‌روند، بلکه به شهرهای بزرگ می‌روند و به این ترتیب باز هم فشار به منابع طبیعی صد‌چندان می‌شود. مهاجرت باعث شده بسیاری از زمین‌های کشاورزی مرغوب اطراف شهرها به بخش مسکونی تبدیل شود. این نگاه تک‌بُعدی است. به جای اینکه بگوییم تخلیه روستا باعث جلوگیری از تخریب بیشتر می‌شود، می‌توان با مقداری کار روی روستاها ضمن سکونت اهالی در آن، از منابع و محیط زیست حفاظت کرد. ممکن است سکونت در روستاها باعث فشارهایی به طبیعت شود، اما از طرف دیگر همین سکونت می‌تواند از پیشروی شن‌های روان و گسترده شدن صحرا جلوگیری کند. باید مساله را به‌صورت همه‌جانبه بررسی کرد. اگر منابع کشور کفاف جمعیت 150 تا 200 میلیون نفر را دارد، می‌توانیم راه استفاده درست از این منابع را پیدا کنیم.

اخیراً عیسی کلانتری اظهار کرده است باید بپذیریم ایران کشور کشاورزی نیست. نظر شما درباره این گزاره چیست؟ با توجه به اینکه ممکن است با حذف کشاورزی، امنیت غذایی کشور تهدید شود، برای اینکه کشاورزی به صرفه باشد، چه می‌توان کرد؟
من در دوران دانشجویی‌ام در دانشگاه تهران، در سال 1340، در مقاله یکی از استادان همین موضوع را خواندم که آن موقع هم خیلی با چنین موضوعی موافق نبودم. درست است ایران در یک منطقه خشک است و در مقایسه با اروپای سبز می‌تواند منطقه کشاورزی تلقی نشود، اما به نظر من مشکل ما این نیست، بلکه مشکل ما عمدتاً عدم بهره‌برداری صحیح از منابع است که یکی از آنها منابع کشاورزی مثل زمین و آب است. بهره‌وری ما در بقیه ابعاد هم به‌شدت پایین است. ما در بخش صنعت هم دچار مشکلاتی هستیم. برقی هم که ما تولید می‌کنیم با حدود 30 درصد افت به شهرها می‌رسد. بعضی نگاه‌های مهندسی به مسائل اجتماعی، فرهنگی، علوم انسانی و اقتصاد، مکانیکی است. این نگاه مکانیکی تا به حال به ما ضربه زده و دنبال کردن این نگاه‌ها تداوم این ضربه است. بنابراین حتی اگر بگوییم کشور ما کشور کشاورزی نیست، باید توجه کنیم که اگر ما 30 درصد ظرفیت کشاورزی هم داشته باشیم، باید همان را حفظ کنیم.

‌ وضعیت کنونی ما در زمینه استفاده از ظرفیت‌های کشاورزی چطور است؟
من واژه وحشتناک را به کار می‌گیرم. ما با طبیعت و ظرفیت‌های طبیعی خود وحشتناک رفتار کرده‌ایم. خیلی طبیعی است که طبیعت هم در برابر ما وحشیانه واکنش نشان دهد. من این روایت را هم شنیده‌ام که «اِرحَم ترحَم» یعنی اگر با طبیعت به صورت مهربانانه رفتار کردی، طبیعت هم با تو مهربان است. واکنش منطقی طبیعت رفتاری است که الان می‌بینیم. ما به‌رغم اینکه می‌دانستیم در یک منطقه خشک هستیم و با کمبود آب مواجه هستیم، متاسفانه با بی‌تدبیری آب را هدر دادیم و همین الان هم به‌‌رغم همه تاکیدات آب را هدر می‌دهیم چون در برنامه‌هایمان به ‌ندرت از عقل و تدبیر استفاده می‌کنیم. ما از ظرفیت‌های خود درست استفاده نمی‌کنیم. البته این موضوع به کشاورزی محدود نیست، ولی به دلیل اینکه کشاورزی نیازهای اساسی‌مان را رفع می‌کند، بیشتر متوجه آن شده‌ایم، وگرنه در بخش صنعت و خدمات نیز در زمینه اتلاف منابع هیچ تفاوتی با بخش کشاورزی نداریم.

شاید این موضوع به این علت باشد که در بخش صنعت و خدمات هنوز به اندازه بخش کشاورزی دچار محدودیت منابع نشده‌ایم.
در بخش صنعت و خدمات هم این اتفاق افتاده، اما متاسفانه وجود درآمدهای نفتی این امر را کتمان کرده و شما به ‌ندرت می‌توانید این موضوع را در بخش صنعت و خدمات کشف کنید، وگرنه ما با همان ابعاد در حال از بین بردن منابع دیگر نیز هستیم، ولی چون مرتب نفت فروخته‌ایم و کالا جایگزین‌اش کرده‌ایم، خیلی نفهمیده‌ایم بخش‌های مختلف چقدر با اتلاف منابع و بهره‌وری پایین فعالیت می‌کنند.

با توجه به شرایط کنونی برای حفظ و توسعه روستاهای موجود چه راهکارهایی پیشنهاد می‌کنید؟
اگر قرار است روستاها حفظ شوند یا ماندن در روستاها برای مردم به صرفه باشد، بهترین راه اجرای همان سیاست‌های توازن منطقه‌ای است که فقط حرفش را می‌زنیم و در عمل متاسفانه سیاست‌هایمان فاصله بین مناطق را بیشتر می‌کند. حتی اگر بخواهیم صنعت را جایگزین آن بخش از کشاورزی کنیم که تشخیص داده‌ایم مفید نیست، گسترش بنگاه‌های کوچک می‌تواند مفید باشد. تفکر غلطی بین مدیران، تصمیم‌گیران و بعضاً اقتصاددانان هست که فکر می‌کنند هر سرمایه‌گذاری به اشتغال منجر می‌شود. در حالی که سرمایه‌گذاری کور منجر به اشتغال نمی‌شود. سرمایه‌گذاری باید هدف‌دار و در جهت گسترش اشتغال باشد، وگرنه می‌توان در مناطقی در بخش پتروشیمی سرمایه‌گذاری کرد بدون اینکه اشتغال چندانی ایجاد شود یا مشکل اشتغال روستاییان حل شود، به این دلیل که بخش اعظم روستاییان تحصیلات و مهارت‌های پایینی دارند و نمی‌توانند جذب واحدهای بزرگ و با تکنولوژی‌های سرمایه‌بر شوند. بنابراین اگر می‌خواهیم به فکر روستا باشیم باید بنگاه‌های کوچک ایجاد کنیم؛ بنگاه‌هایی با تکنیک‌های کاربر که نیاز به نیروهای خیلی ماهر نداشته باشند و با آموزش‌های کم بتوانند نیرو جذب کنند. کاری که تاکنون به دلیل بی‌تدبیری و رها شدن سرمایه‌ها انجام نشده است. ریشه این موضوع درآمدهای وافر نفتی است که سرمایه‌ها را برای بعضی ارزان کرده است و به همین دلیل سرمایه‌گذاری‌های با تکنیک‌های سرمایه‌بر انجام می‌شود که برای انبوهِ نیروهای کم‌مهارت و کم‌دانش نفعی ندارد. بنابراین ما باید برای توسعه روستاها بهره‌وری را در استفاده از آب، زمین و سایر منابع به حداکثر برسانیم. هنوز در کشاورزی از آب به شیوه سنتی و با اتلاف به‌شدت بالا استفاده می‌شود. اگر از 30،20 درصد مناطق کشاورزی مرغوب خود به‌خوبی بهره‌برداری کنیم، در کنار این بخش، سرمایه‌گذاری‌های فرهنگی، اجتماعی و عمرانی نیز می‌تواند شغل ایجاد کند. اگر می‌خواهیم روستاییان در روستاها بمانند، باید سرمایه‌گذاری‌هایی کنیم که روستاییان را جذب کند. بنابراین سرمایه‌گذاری در روستا باید متناسب با ساختار سنی، جنسیتی و تحصیلی و مهارتی روستاییان باشد، نه سرمایه‌گذاری‌های کور که خودشان به مشکلات جدیدی در شهرهای کوچک و روستاها دامن زده‌اند.

تجربه کشورهای توسعه‌یافته در زمینه حفظ روستاها چگونه است؟
آنها شهر و شهریت را به روستا برده‌اند و روستاهایشان از امکانات شهری برخوردار شده‌اند، در حالی که در کشورهای در حال توسعه از جمله ایران، روستاها را به شهرها برده‌ایم؛ به این معنا که شهرهایمان به روستاهای بسیار بزرگ با آداب روستایی و رفتارها و مشکلاتی که به دنبال خود دارد، تبدیل شده‌اند. اگر می‌خواهیم کاری کنیم که مهاجرت به شهرهای کوچک و بزرگ کم شود، باید از یک طرف تفاوت بین مناطق را کم کنیم تا دریافتی یک مهاجر از روستا به شهر یا از شهر کوچک به شهر بزرگ خیلی برجسته نباشد و از طرف دیگر ترک مکان برایش پرهزینه شود؛ یعنی آنقدر سرمایه‌گذاری‌های رفاهی آنجا خوب باشد که جابه‌جایی خیلی آسان نباشد. باید توجه کنیم که جابه‌جایی و مهاجرت برای افراد بسیار سخت است. ترک تعلقات، وابستگی‌ها و خاطرات کار ساده‌ای نیست و وقتی افراد روی همه اینها پا می‌گذارند و جابه‌جا می‌شوند، احتمالاً دریافتی‌شان خیلی بیشتر از چیزی است که از دست می‌دهند.

با توجه به تاکیدات سازمان بین‌المللی کار بر توسعه اشتغال روستایی در اجلاس سال‌های اخیر این سازمان آیا ایران هم در این زمینه پتانسیلی دارد؟ با توجه به بحران کم‌آبی و خشکسالی چه مشاغلی را می‌توان در روستاها گسترش داد؟
تنها چیزی که باعث سکونت افراد در شهرهای کوچک و روستاها می‌شود اشتغال نیست. در کشور ما روند این چنین است که افراد از روستاها به شهرهای کوچک یا مستقیماً به شهرهای بزرگ، از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ یا کلانشهرها، از شهرهای بزرگ به کلانشهرها یا به تهران و از سایر شهرهای بزرگ و کلانشهرها به تهران مهاجرت می‌کنند. وقتی کمی به انگیزه اغلب این افراد دقت کنیم، می‌بینیم که انگیزه مهاجرت بسیاری از آنها الزاماً انگیزه اقتصادی یا پیدا کردن شغل نیست. ما در حال حاضر مهاجرت نخبگان را داریم و نه الزاماً مهاجرت بیکاران را. به همین علت وقتی موضوع را بررسی می‌کنیم، می‌بینیم که مسائل اجتماعی و فرهنگی در این زمینه کم‌اثر نیستند. تعداد زیادی از مهاجران شاغلان یا صاحبان سرمایه هستند که به دلیل مسائل اجتماعی و فرهنگی جابه‌جا شده‌اند. عوامل فرهنگی که به آن اشاره کردم از جمله تنگ‌نظری‌هایی که در بسیاری از روستاها و شهرها وجود دارد و همچنین گسترش وسایل ارتباط جمعی که باعث شده‌اند ساکنان روستاها و شهرهای کوچک از واقعیت مناطق دیگر مطلع شوند، در مهاجرت اثرگذار هستند. 15،10 سال پیش من مقاله‌ای تحت عنوان «تهرانی-شهرستانی» نوشتم. یک زمانی وقتی می‌خواستند کسی را تحقیر کنند، می‌گفتند فلانی روستایی است، الان تهرانی‌ها برای تحقیر افراد به آنها می‌گویند شهرستانی. واقعیت این است که کل کشور به یک شهر مدرن به اسم تهران تبدیل شده است.

با توجه به اینکه معمولاً مسائل فرهنگی ریشه‌ای هستند و راه حل‌های ساده و سریعی برای آنها وجود ندارد، راهکار پیشنهادی شما برای حل این مسائل فرهنگی چیست؟
بخشی از این موضوع به رسانه‌ها مربوط است و موضوع تحقیر شهرستانی‌ها در تلویزیون و رسانه‌های دیگر که ما شاهد آن هستیم. بخشی هم مربوط به احساس اعتماد به نفس یا عدم اعتماد به نفس است. این اعتماد به نفس یا فقدان آن را تفاوت‌ها ایجاد می‌کند. وقتی فاصله آنقدر زیاد می‌شود که کسی که از شهر کوچک‌تر به تهران می‌آید و این شهر را در مقایسه با شهر خود پر‌زرق و برق می‌بیند، اعتماد به نفس‌اش از بین می‌رود و دیگر هرچه دیگران به او بگویند تو ارزشمندی، فایده‌ای ندارد و ناخواسته اعتماد به نفس‌اش را از دست می‌دهد. به نظر من کم کردن فاصله‌ها یا همان آمایش سرزمینی که فقط در کتاب‌ها و برنامه‌های پنج‌ساله آمده، مهم‌ترین راهکار ممکن است که متاسفانه در عمل به شکلی است که هرچه سرمایه را به استان‌ها و مناطق دوردست می‌برند، ساختار به‌گونه‌ای است که این سرمایه‌ها سرازیر می‌شوند و به تهران برمی‌گردند. به دلیل اینکه ما شهرهای کوچک را از نخبه‌ها، پیمانکاران و سرمایه‌گذاران تخلیه کرده‌ایم. بنابراین حتی اگر دولت در یک منطقه کوچک سرمایه‌گذاری کند، باز هم تمام پیمانکاران، مدیران و سرمایه‌گذاران از مرکز برای اجرای پروژه به آن شهر کوچک می‌روند و دوباره بخش وسیعی از سرمایه‌ای که بنا بوده در آن منطقه رسوب کند، در عمل به شهرهای بزرگ و تهران برمی‌گردد. بنابراین با سطحی‌نگری برای آمایش سرزمینی راه به جایی برده نمی‌شود. باید فکری کرد که سرمایه‌ها در آن مناطق رسوب کند و باقی بماند. با وضعیتی که وجود دارد هرچقدر هم به شهرهای دور سرمایه ببریم، سرمایه‌گذاران ساکن در شهرهای بزرگ می‌روند، همه را جمع می‌کنند و به تهران برمی‌گردانند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها