تاریخ انتشار:
گفتوگو با رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران
اقلیت در خدمت اقلیت
محمود آموزگار این روزها در قامت رئیس تازهمنصوب اتحادیه ناشران و کتابفروشان شهر تهران بیپروا به ساختارهای اشتباهی که در جریان صدور پروانه فعالیت حرفهای در نشر ایران وجود دارد، میتازد و با کمال احترام به وزارت ارشاد در نهایت از این نهاد میخواهد تا اجازه دهد صلاحیت حرفهای برای عضویت ورود در صنف نشر را خود اعضای صنف تعیین کنند.
محمود آموزگار این روزها در قامت رئیس تازهمنصوب اتحادیه ناشران و کتابفروشان شهر تهران بیپروا به ساختارهای اشتباهی که در جریان صدور پروانه فعالیت حرفهای در نشر ایران وجود دارد، میتازد و با کمال احترام به وزارت ارشاد در نهایت از این نهاد میخواهد تا اجازه دهد صلاحیت حرفهای برای عضویت ورود در صنف نشر را خود اعضای صنف تعیین کنند. این گفتوگو در ادامه از نگاه شما میگذرد.
این اشتیاق دلایل متعددی دارد. در مرحله اول چیزی که داشتن این مجوز را برای فعالان فرهنگی جذاب میکند سادگی دریافت آن است. یعنی هر کسی که یک مدرک کارشناسی داشته باشد؛ در هر رشتهای فرق نمیکند و در کنارش یک نشانی نیز داشته باشد میتواند مجوز نشر را بگیرد.
بدون هیچ صلاحیت حرفهای؟
البته متقاضیان باید دورهای را زیر نظر اتحادیه بگذرانند و آزمونی بدهند که خیلی چیز سختی نیست و خودم هم اعتقادی ندارم که آن آزمون ملاک داشتن صلاحیت حرفهای است. اگر این آزمون هم نبود فرقی نمیکرد. فکر نمیکنم با این آزمون مثلاً فرد بتواند بفهمد که در حال وارد شدن به چه عرصهای است. اما به هر حال به همین سادگی که گفتم میشود مجوز نشر در ایران را گرفت.
تنها سادگی که دلیل نمیشود هر فعال فرهنگی و حتی غیرفرهنگی بخواهد ناشر شود، میشود؟
نه، داشتن این پروانه برای صاحبانش مزایایی دارد که آنها را برای حفظ یا به دست آوردن آن راغب میکند. مهمترین امتیازش کسب هویت است. با داشتن این پروانه شما هویت یک ناشر را میگیرید و به تبع آن مثلاً برای گرفتن وام از بانکها به نام نشر یا دریافت ویزای کشورهای خارجی به نام ناشر با سختی کمتری مواجه هستید. الان شما با داشتن این پروانه و برای مثلاً خرید کاغذ میتوانید وام بگیرید و بانک هم کاری ندارد که شما کاغذ میخری یا نه. داشتن این پروانه برای گرفتن آن وام کافی است. ابتدا باید حسابی باز کنید و بعد به نام آن وام بگیرید و بانک هم در نهایت از شما اقساطش را میخواهد. یا مثلاً در مورد ویزا حتماً میدانید که در همه دنیا نشر و ناشر بودن به معنی داشتن یک مشغله حرفهای و محترم است. وقتی مدرک ناشر بودن را به سفارتخانه ارائه میدهی معمولاً کمتر پیش میآید که از شما سوال و جواب کنند.
در اتحادیه اروپا وقتی برای کشوری مانند ایران شینگن صادر میکنند، باید مسافر نخست به کشور صادرکننده ویزا وارد شود و در آن اقامتی کوتاه داشته باشد. من در موردی به فردی برخوردم که پس از دریافت ویزا برای نوبت نخست، به آن کشور مورد نظر نرفته بود و در همین زمینه به مشکلی برخورده بود. بعد فرد مورد نظر اعلام کرده بود که ناشر است و برای دیدن ناشری آمده و از این دست صحبتها. بگذریم که طرف حتی یک کتاب هم منتشر نکرده بود. اما به صرف داشتن این پروانه به آن کشور راهش داده بودند و برایش استثنا قائل شده بودند.
ولی این موارد کارکرد عام ندارد. یعنی این همه صاحب پروانه نشر به طور قطع برای دریافت ویزا که مجوز نگرفتهاند.
بله، اما این نگاه و رویکرد به نشر حرفهای ما آسیب رسانده است و فاصله ما را از نشر حرفهای دنیا بسیار زیاد کرده است.
یادم هست از دوره حضور محسن پرویز در معاونت فرهنگی وزارت ارشاد بود که روند صعودی صدور این مجوزها در کشور مطرح شد و تا به حال پس از گذشت بیش از هفت سال هیچ کاری برای آن نشده است. واقعاً علت چیست؟ اگر این آسیب جدی است چرا برای رفعش کاری نشده است؟
واقعیت این است که دوستان فعلی بر ناشرمحوری تاکید دارند. من البته با ناشرمحوری مشکلی ندارم اما وقتی در مقابل مولفمحوری یا کتابفروشی قرار میگیرد من نمیپذیرمش. در کشور ما در دورهای که ذکر کردید ناشران مورد توجه ویژه وزارت ارشاد قرار گرفتهاند اما در مقابل فروشندگان کتاب و صاحبان کتابفروشی از یاد رفتهاند. در مراسم تجلیل از خادمان نشر که در هفته کتاب برگزار شد یکی از ناشران بندرعباسی اظهارات تکاندهندهای در این زمینه داشت با این حال کماکان رویکرد همین است. شما یک حساب ساده بکنید که سرقفلی یک کتابفروشی خوب در تهران چقدر ارزش دارد؟ اگر سرمایهگذار هزینه خرید این سرقفلی را در بانک بگذارد سودی که به دست میآورد بسیار بیشتر از سود فروش کتاب است.
الان بهترین کتابفروشی تهران در روز در بهترین شکل 10 میلیون فروش دارد که ماهانهاش میشود 300 میلیون تومان. از این پول چیزی که بماند به عنوان درآمد ناخالص در موفقترین شکل؛ حدود 50 تا 60 میلیون تومان است که باید از کنارش حقوق، آب، برق، بیمه و... را هم کم کرد. تازه فروشگاهی که این سود را بدهد سرقفلیاش روی 50 تا 60 میلیارد تومان است. حالا اگر کتابفروش 10 میلیارد تومان از این سرمایه را در بانک بگذارد سودش میشود نزدیک به ماهی 200 میلیون تومان. خب چرا این فرد دیگر باید سرمایهاش را در کار فروش کتاب قرار دهد؟
با این حساب فکر میکنید که ارشاد ماجرا را اشتباه متوجه شده و حمایت اشتباهی انجام میدهد؟
بله، این نتیجه کوتاهی بود از وضعیت حمایت از ناشران که مورد تاکید وزارت ارشاد است. البته در نظام حمایتی از ناشران صدور متعدد پروانههای نشر در مقطعی باعث حضور افراد و تفکرات تازه در صنعت نشر شد اما وضعیت فعلی شمارگان کتاب در کشور ما مولود همین سیاست حمایتی غلط است. ناشرمحوری به کتابفروشی به عنوان یک حرفه لطمه زد و توجیه اقتصادی آن را از بین برد و در کنار آن وقتی کثرت ناشر در کشور به وجود آمده جهتگیری نشر ما و حتی نمایشگاه بینالمللی کتاب ما هم تغییر کرد. همه چیز رفت به سمت تولید و فروش بیشتر. به نظرم قربانی واقعی در این زمینه هم توزیعکننده و کتابفروش بود.
آقای آموزگار حس نمیکنید مساله اصلی در این زمینه ورود دولت به این مساله باشد؟ چون دولت از سویی که به یک مقوله ورود کند سوی دیگر میلنگد.
واقعیت این است که کشور ما از دوره پهلوی به فکر توسعه قابل توجه اقتصادی افتاد. کارخانههای زیادی در اطراف تهران سر برآوردند بدون اینکه ما به فکر توسعه ساختار اکولوژیک برای آن باشیم. مثلاً ما سد ساختیم بدون اینکه آب کافی برای چرخش توربینش وجود داشته باشد. این به نظر من یعنی توسعه نامتوازن. یعنی برق کشیدن برای روستای 120 خانواری که در حال حاضر تنها هفت خانوار در آن زندگی میکنند و فکر نکردن به اینکه چرا تعداد خانوارهای این روستا تا این اندازه کم شده است.
من یادم هست در دهه 40 در محله و کوچهای که من زندگی میکردم کسی تلویزیون نداشت و تنها یک خانواده بود که یخچال داشت. به فاصله چند سال از دهه 40 با همین توسعه نامتوازن است که در جاده دماوند و کرج کارگاههای تولید موارد مصرفی از زمین سر بر میآورند و همین مساله به دنبال خود تغییرات فرهنگی به همراه داشت و البته نیاز به نیروی یدی برای چرخش کار آنها را زیاد میکرد. این مساله در ادامه نیاز به تامین نیروی فکری برای آنها در دانشگاه را منجر شد؛ نیرویی که رژیم فکر میکرد در آینده به کمک او خواهد آمد اما بزرگترین دشمن آن شد. چرا؟ چون توسعه فرهنگی متناسب برای آنها تدارک دیده نشده بود.
به نظر من سنتگرایان کسانی بودند که در مقال تجدد آمرانه رژیم سابق ایستادند و حاصلش در نهایت شکافهای اجتماعی فرهنگی شد که تا هنوز در جامعه ادامه دارد. یعنی یک نیروی سنتگرا به رهبری انقلابیون و تجددگرایان راندهشده دیگر نتوانستند با هم پیوندی برقرار کنند. الان گفته میشود نیمی از جمعیت ما در پنج شهر از کشور متمرکز است و این موضوع یعنی فاصله گرفتن از سنتهای کشاورزی و ... بدون اینکه برنامهای داشته باشیم. در این میان میبینید که تنها کار دولت در تمام دورهها دامن زدن به توسعه نامتوازن در عرصه فرهنگ و نشر هم بوده است.
ما راهی نداریم جز اینکه از این مساله راهمان را جدا کنیم و به سمت توسعه متوازن برویم. به سمت توسعهای که در آن فاصله ناشر و کتابفروش کم شود. توسعهای که در آن سهم تهران از نشر 75 درصد نباشد. این فاصله فعلی یعنی یک نابهنجاری بزرگ. تا به حال تنها کاری که شده این بوده که برای حل این مساله به افزایش ناشران در بخشهایی که کمتر حضور دارند پرداخته شده است که غلط است. به نظر من راه اصلی این است که به سمت توسعه کتابفروشها و ویترینهای عرضه کتاب برای رفع این توسعه نامتوازن برویم.
ساز و کاری برای از بین بردن پروانه فعالیت ناشران غیرفعال داریم؟
ببینید زمانی که دولت به کاغذ یارانه میداد، کسانی به این حرفه وارد شدند که اصلاً حرفه اولشان نشر نبود. آمدند کاغذ را گرفتند و فروختند و به زخم دیگری در زندگیشان زدند. متاسفانه در قانون فعلی راهی جز رای دادگاه برای باطل شدن پروانه نشر این دست ناشران صوری و غیرفعال وجود ندارد. این قانونی است که جزو قانون کلی اهداف و ضوابط نشر است. من گفتهام که حتی با این قانون ارشاد میتواند با یک دادخواست این مساله را تقاضا کند اما این مساله تا به حال محقق نشده است.
اتحادیه در این میان چه کاری میتواند بکند؟
ما در اتحادیه در حال حاضر کاری که داریم این است که به دارندگان پروانه نشر، مجوز کسب در یک آدرس مشخص میدهیم. ما هیچ ساز و کار نظارتی و اجرایی نداریم که در پروانه نشر و تمدید آن وارد شویم. در مورد پروانه کسب هم کتابفروش که ناچار است به ما مراجعه کند و پروانه فعالیت بگیرد و ناشران هم صرفاً در حوزه محل کسب میتوانند با ما در ارتباط باشند.
قانون نظام صنفی ما متاسفانه جوهرش برای 50 سال قبل است و متاسفانه چندان کارکردی ندارد. بر اساس این قانون اگر شما پروانه نشر داشته باشی و در یک محل جغرافیایی مشخص میتوانی ذیل عنوان یک ناشر معرفی شوی. البته ما برای تمدید پروانه کسب نیاز به پروانه نشر معتبر داریم.
متاسفم که باید بگویم پروانه طبابت را سازمان نظام پزشکی صادر میکند نه وزارت بهداشت. پروانه وکالت را هم کانون وکلا صادر میکند نه وزارت دادگستری اما پروانه نشر در ایران توسط وزارت ارشاد صادر میشود نه صنف ناشر.
اقدامی برای تغییر این مرجع نشده است؟
قانون فعلی همین است و تغییر آن نیاز به مصوبه مجوز مجلس دارد. ما به ارشاد گفتهایم تعیین صلاحیت حرفهای ناشر را به ما بدهد تا افراد به صورت حرفهای به این گروه اضافه شوند. برای داشتن این پروانه شرایطی بگذاریم. مثلاً برای تمدید پروانه نشر به جای انتشار چهار کتاب در سال تعداد مشخصی کتاب منتشر شده باشد. ما فکر میکنیم این مساله به ساماندهی حوزه نشر بسیار کمک میکند اما هنوز در این زمینه کار خاصی صورت نگرفته است.
آقای آموزگار با افزایش تعداد ناشران کشور در سالهای اخیر در روند تولید کتاب در ایران هم تغییری حاصل شده است؟
در تعداد کتاب افزایش داشتیم و ولی در شمارگان آن کاهش داشتهایم. خانه کتاب آماری داده که در کشور ما در هفته گذشته نزدیک به 70 هزار عنوان کتاب تولید شده که آمار خوبی در دنیاست اما شمارگان متوسط هزار نسخهای آن این باور را خراب میکند. در ایران در وضعیت فعلی اقلیتی در حال نوشتن برای اقلیت دیگری هستند. یعنی با این همه ناشر در نهایت رسیدهایم به این وضعیت.
دیدگاه تان را بنویسید