یک بام و چند آسمان!
جملهای در میان پدیدآورندگان یک اثر فرهنگی که همان کتاب باشد، دهان به دهان میچرخد و آن این است که پخش و توزیع مناسب کتاب از چاپ و نشر آن مهمتر است.
جملهای در میان پدیدآورندگان یک اثر فرهنگی که همان کتاب باشد، دهان به دهان میچرخد و آن این است که پخش و توزیع مناسب کتاب از چاپ و نشر آن مهمتر است. به عبارت سادهتر یعنی اگر نویسنده یا مترجم نتواند کتاب خود را آن چنان که باید در معرض دید همگان قرار دهد و ناشری که کتاب او را منتشر کرده از نظام توزیع مناسبی برخوردار نباشد بهتر آن است که از خیر انتشار کتاب خود بگذرد و آن را هیچگاه منتشر نکند! البته خالی از لطف نیست به این موضوع اشارهای هرچند کوتاه داشته باشیم که یک نویسنده و مترجم در پروسه فروش و پخش کتاب خود همواره باید حق انتخاب مخاطبان و خوانندگان کتاب را مدنظر قرار دهد. یعنی به سلیقه آنها احترام بگذارد. بههرحال آنها هستند که با انتخاب تراوشات ذهنی یک نویسنده در قالب اثر منتشرشدهاش این اجازه را میدهند که این کتاب پرفروش باشد یا خیر؟ از همین نقطه حساس است که موزعان و توزیعکنندگان کتاب وارد مرحله سخت و تخصصی کار خود میشوند. آنها پلهای ارتباطی ناشران و مصرفکنندگان کالای تولیدی آنان هستند که با دریافت درصدهای معین و تعریفشدهای از بهای پشت جلد یک کتاب، آن را به کتابفروشیها و توزیعکنندههای خرد
در تهران و شهرستانها میرسانند. هرچند این درصد معین محل مناقشه و چهبسا از اسرار مگوی برخی از شرکتهای پخش و موزعان کتاب باشد که آن را با دلیل و بیدلیل نمیپذیرند. ولی با همه این اوصاف باید بپذیریم پخش یک کتاب از امور تخصصی و پیچیدهای است که اگر مدیران ارشد و صاحبان این شرکتها از موضوعات و راهکارهای آن بیاطلاع باشند بر بازار کتاب تاثیرات مخربی خواهند گذاشت.
شرکتهای پخش در این میان شرایط خاص خود را دارند. از یک سو برخی ناشران مشکل عرضه کتاب و چگونگی توزیع بهینه آن را یکی از دلایل بیاعتنایی عموم مردم به مقوله کتاب و کتابخوانی میدانند و بر این اعتقادند که باید فروشگاههای بزرگ برای عرضه کتاب راهاندازی شود تا جایی که کتابفروش از فضای کافی و مناسب برای عرضه کتاب برخوردار باشد و مجبور به انتخاب یک یا چند کتاب پرفروش بهزعم خود نشود. از سوی دیگر مقامها و نهادهای دولتی هم چاره کار خود را در راهاندازی و تاسیس نمایشگاههای بزرگ استانی میدانند که این یکی هم در بدو شروع شده بود محل مناقشه و منازعه ناشران با ارشاد و شهرداریها! البته محل اختلاف، نحوه چگونگی درصدهای اختصاصیافته برای فروش کتابهای انتشاراتیها بود. ناشران و پخشیها هم صدالبته دلیل خود را داشتند چرا که با تخفیف در نمایشگاههای استانی، دیگر کتابفروش و مصرفکننده خرد و خواننده کتاب به سراغ آنها نخواهند رفت. اگر بخواهیم در این مجال اندک و محدود به مشکلات صنعت نشر و پخش کتاب بپردازیم فرصت نخواهیم داشت. غرض آنکه اولویت اصلی را باید به ایجاد و تاسیس فروشگاههای بزرگ کتاب داد. یعنی فضاهای بزرگی که مشکل جا
و مکان را برای انتخاب و عرضه کتاب حل کند و فروشنده مجبور نشود فقط کتاب پرفروش را از پخشیها مطالبه کند. دیگر آنکه باید بپذیریم تعداد کتابفروشیها در تهران و شهرستانها کم هستند و همینهایی هم که هستند مشکلات دخل و خرجشان آنها را مجبور میکند یا تعطیل کنند یا در کنار کتاب به عرضه دیگر لوازم تحریر و سیدی و... بپردازند که بتوانند سرپا بمانند. در نتیجه شرکتهای توزیع و پخش کتاب در چرخه فعالیت خود به عنوان حلقههای اتصال ناشر و کتابفروش باید به حساسیت کار خود واقف باشند. آنها حتی میتوانند به گمان نگارنده تیراژ و شمارگان یک کتاب را بالا و پایین ببرند. گستره کار آنها کشوری است. ناشری موفقتر است که بتواند با ارسال کتاب خود به دورافتادهترین نقاط کشور حداقل بخشی از مشکل دشوار کتاب و کتابخوانی را حل کند و کتاب را در معرض دید خواننده قرار دهد و تازه بعد از این است که داستان اصلی شروع میشود و...
دیدگاه تان را بنویسید