تاریخ انتشار:
بررسی علت تغییر موضع مراجع درباره عملکرد اقتصادی دولتها در گفتوگو با مجید رضایی
مراجع، تغییر شرایط اقتصادی را حس میکنند
وقتی در ابتدای امر کارشناسانان دولت آمدند با مراجع تقلید صحبت کردند و از آنها خواستند به دلیل نفوذی که در مردم دارند به مردم آرامش بدهند، مراجع هم گفتند ما حاضر هستیم آبرو بگذاریم. اما وقتی قانون را بد اجرا کردند، اولین کسی که صدایش درآمد، اتفاقاً همین آقایان مراجع بودند
حجتالاسلاموالمسلمین مجید رضاییدوانی، عضو شورای فقهی بورس و عضو هیات علمی گروه اقتصاد دانشگاه مفید است. مصاحبه با او را با بحث درباره علت پررنگ بودن نقش «اقتصاد» در تعالیم اسلامی آغاز کردیم و در ادامه به موضعگیریهای اقتصادی علما و مراجع تقلید پرداختیم. وقتی از رضایی دوانی، دلیل تغییر مواضع اقتصادی مراجع در دولتهای مختلف را جویا شدیم، گفت مراجع با توجه به مشاهداتی که از وضعیت اقتصاد دارند، درباره مسائل اظهارنظر میکنند. مثلاً وقتی ببینند روند تورم کاهشی شده و فضای اقتصادی رو به آرامش میرود، طبیعی است که از دولتی که عامل این موضوع بوده است، حمایت میکنند.
اصولاً چرا در تعالیم اسلامی، بحثهای اقتصادی نقشی چنین پررنگ دارد؟ مثلاً در فقه اسلامی، ابوابی همچون «مکاسب» را میبینیم که در طول تاریخ اسلام کانون بحثهای طولانی بوده است. دلیل این توجه چیست؟
اصولاً چرا در تعالیم اسلامی، بحثهای اقتصادی نقشی چنین پررنگ دارد؟ مثلاً در فقه اسلامی، ابوابی همچون «مکاسب» را میبینیم که در طول تاریخ اسلام کانون بحثهای طولانی بوده است. دلیل این توجه چیست؟
بسماللهالرحمنالرحیم. ببینید، ادیان برای انسان، جمع دنیا و آخرت را به ارمغان آوردهاند و انسان را برای دستیابی به هر دو راهنمایی میکنند. اگر دینی به امر دنیا بهطورجدی بپردازد و آن را فرعی نداند، خودبهخود به مسائل متعدد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هم خواهد پرداخت. مثلاً در دین اسلام این جهت بسیار مورد تاکید قرارگرفته است. اینگونه هم نبوده که چنین مسائلی فقط در آیات مدنی قرآن مورد اشاره قرارگرفته باشد که بعضی بگویند چون پیامبر در مدینه مجبور شد حکومت تشکیل بدهد، وارد این فضا شد. از اولین آیاتی که در سوره علق به پیامبر اسلام نازل شد، بحثهای اقتصادی را میبینیم (ان الانسان لیطغی ان رءاه استغنی) تا آخرین سورههایی که در مکه بر پیامبر نازل شده است. مثل سوره مطففین که در آن بحث کمفروشی مورد اشاره است. در مدینه هم از سوره بقره تا سوره توبه، در همه اینها مباحث اقتصادی به چشم میخورد. چراکه خداوند بحث اصلاح دنیا و بهتر زندگی کردن بندگانش را همراه با معنویت مورد توجه قرار داده است و هم زندگی آخرت و تضمین آن را توضیح میدهد.
دین برای انسان آمده است و انسان هم ابعاد معنوی دارد و هم ابعاد مادی. در بخش مادی، اقتصاد بسیار، بسیار پررنگ است. اگر آیاتی که در قرآن موضوعات اقتصادی را مورد اشاره قرار میدهند، بشماریم، حدود هزار آیه را پیدا میکنیم که در موضوعات مختلف نازل شدهاند. از مباحث اعتقادی و اخلاقی مرتبط با اقتصاد تا موضوعاتی که مربوط به بازار، معاملات، دستمزدها و رابطه دولت با مردم میشود.
طبعاً در بیانات حضرت رسول اکرم (ص)، ائمه اطهار و بعد هم در فقه و کلام اسلامی و بیانات علما بهطور ویژه به این موضوع پرداختهشده است که البته باگذشت زمان ابواب گستردهتری هم پیدا میکند.
همانطور که اشاره کردید، آیات و روایات از صدر اسلام خطوط کلی نظرات اسلام در زمینه مسائل اقتصادی را روشن کرده است. اما جامعه امروز مرتباً در حال ایجاد مسائل تازهای در این حوزه است که نیاز به راهکارهای جدید دارد. آیا اجتهادی که در سایر حوزههای فقهی انجام میشود، در زمینه مسائل اقتصادی هم انجام شده است؟
بحثهای اقتصادی در قرنهای اخیر بسیار جدیتر و گستردهتر شده است و از این جهت بررسی و اعلام موضع در این مورد کار و تلاش بسیاری میطلبد. در دو سه قرن اخیر مکاتب متنوعی در زمینه اقتصاد بروز کرده و صاحبان و ایدهپردازان این مکاتب، دیدگاههای متفاوتی را اعلام کردهاند. جامعه متفکران اقتصادی در قرنهای اخیر بسیار گسترده و بزرگ بوده است.
در همه مسائل دنیوی، یکسری از موارد، جزو ثابتات هستند و مواردی هم هستند که در جریان زمان باید تغییر کنند. با توجه به اینکه در زمان پیامبر، یک حکومت اسلامی شکل گرفت و همچنین با توجه به حضور حدوداً 250 ساله ائمه در جامعه اسلامی پس از پیامبر، میتوانیم از بررسی مواضع آنها درباره رفتارها و حوادث مختلف، به یکسری نتایجی برسیم. ما از الگویی که در زمان پیامبر و ائمه اجرا شده است، میتوانیم به این نتیجه برسیم که در میان مسائل اسلامی، برخی امور در همه اعصار یکسان است، ولی در برخی امور، متناسب با شرایط زمانه تنظیم میشود.
این اختیار به حاکمان اسلامی، مجموعه اسلامی و محیط اجتماعی اسلام داده شده است که بر اساس شوری که انجام میدهند، و با استفاده از کارشناسان، احکام و مقررات جدیدی را تنظیم کنند که البته اینها در چارچوب اصول و مقررات ثابتی که پیشتر گفته شد، قرار میگیرند.
درباره مباحث اقتصادی هم اینچنین است. مثلاً قرنهاست که اقتصاد سرمایهداری بر اساس مطلوبیت بنا شده و اصل این مطلوبیت در طول زمان، تغییر نکرده است یا مثلاً در حوزه احکام اسلامی از 1400 سال قبل، پیامبر بر حفظ محیطزیست و حفظ حقوق حیوانات تکیه کرده است، و حالا هم در دنیای امروز ارزش آن سخنان بیشتر روشن میشود. بنابراین تغییراتی که رخ میدهد، در شکل و شمایل بهرهمندی ما از دنیاست.
سوال این است که با تغییر تکنولوژی و پیشرفت وسایل بهرهمندی از دنیا، آیا مساله مالکیت هم تغییر میکند؟ حق کارگر و کارفرما تغییر میکند؟ بحث تقسیم سود میان صاحبان کار و سرمایه تغییر میکند؟ اینگونه مسائل، مسائل اساسی است و در طول زمان تغییر چندانی نمیکند.
مثلاً نقش و میزان دخالت دولتها در سیستم اقتصادی چیست؟ در این سه چهار قرن اخیر، در اروپا دیدگاههای متنوعی درباره میزان حضور دولت در اقتصاد مطرح شده و هنوز هم مورد بحث است. این مسائل از قدیم مثلاً در مباحث کنفوسیوس در چین، یا ارسطو و افلاطون در یونان باستان مورد بحث بوده و در دیدگاه اسلامی نیز وجود داشته است. امروزه میگویند دولت نباید در قیمتگذاری دخالت کند، 1400 سال پیش هم وقتی به پیامبر گفتند در قیمتها دخالت کن، گفت دخالت نمیکنم. این کار بدعت است.
برسیم به اوضاعواحوال امروز و موقعیت کنونی روحانیت در برابر اقتصاد. این روزها از طرف مراجع بهعنوان قله هرم روحانیت، موضعگیریهای اقتصادی زیاد میبینیم. میخواهم بدانم این ورود مراجع به موضعگیری درباره شرایط و اقدامات اقتصادی دولت، مساله تورم، بیکاری و غیر اینها را چطور ارزیابی میکنید؟
مراجع بهخصوص از این نظر که جایگاه اجتماعی پیدا کردهاند و مورد توجه مردم هستند و بخشهایی از مردم نگاه آنها را بهعنوان نگاههای معقول میپذیرند و به آن عمل میکنند، بخواهند یا نخواهند نمیتوانند در این زمینهها قضاوت نکنند. ببینید، اگر مباحث اقتصادی مثلاً مانند مسائل فنی پزشکی بود (مثل اینکه یک نفر را چگونه جراحی کنیم و مسائلی از این قبیل) کسی نمیآمد از مرجع تقلید سوال کند، چون میدانست این مساله را جواب نمیدهد و میگوید بروید از متخصصش بپرسید. اما در زمینه اقتصاد که مساله علوم انسانی است و جنبه فنی ندارد، میآید سوال میکند و میگوید «آقا من میروم بانک، بانک با من یک قرارداد میبندد؛ این قرارداد درست است یا غلط؟» خب این باید جوابش را از نظر دینی بدهد. بانک یک شخصیت حقوقی است؛ آیا این مورد پذیرش هست یا نیست؟ بانک از من وکالت میگیرد این صحیح هست یا نه؟ انواع و اقسام این مسائل به مسائل فقهی و حقوقی ارتباط پیدا میکند و مرجع تقلید علاوه بر اینکه در حیطه عبادات، دیدگاه اسلامی را مطرح میکند در زمینه اجتماعی هم باید دیدگاهش را مطرح کند. پس چه بخواهند و چه نخواهند با این مساله درگیر هستند و نمیتوانند که
جواب ندهند.
وقتی در ابتدای امر کارشناسانان دولت آمدند با مراجع تقلید صحبت کردند و از آنها خواستند به دلیل نفوذی که در مردم دارند به مردم آرامش بدهند، مراجع هم گفتند ما حاضر هستیم آبرو بگذاریم. اما وقتی قانون را بد اجرا کردند، اولین کسی که صدایش درآمد، اتفاقاً همین آقایان مراجع بودند
من میخواستم بیشتر راجع به مواضع مراجع صحبت کنیم. موضعگیریهای اقتصادیای که اتخاذ میشود؛ مثلاً قانون هدفمندی یارانهها در کشور اجرا میشود: یک دورهای در شروع اجرای این قانون همه مراجع حمایت کردند و گفتند کار لازمی است؛ از این نظر که در مصرف انرژی باید صرفهجویی شود، اسراف صورت نگیرد و... اما بعد از مدتی، با توجه به پیامدهای شکل اجرای آن در دولت قبل، رویکرد و موضعگیری مراجع خیلی انتقادی شد. مجدداً در دولت آقای روحانی مثلاً وقتی پیشنهاد حذف یارانه برخی گروهها مطرح شد، مراجع موضع حمایتی گرفتند. سوال من این است که این تغییر مواضعی که اتفاق میافتد؛ بر اساس چیست؟ یعنی چه چیزی در نظر مراجع تغییر میکند که باعث میشود مواقعی از اجرای طرح حمایت کنند، اما در موقعیت دیگری حمایتشان را بردارند؟
من مثالی میزنم تا نشان دهم که در خیلی جاها این مساله وجود دارد. آن زمانی که بحث اجرای اصل44 قانون اساسی مطرح بود، از من و از خیلیهای دیگر سوال میکردند که آقا به نظر شما این اصل44 چطوری است؟ من همان موقع گفتم اگر این به خوبی اجرا شود، میتواند در کشور یک انقلاب اقتصادی ایجاد کند، ولی به شرطی که درست اجرا شود. وگرنه اوضاع بدتر میشود. همان زمان خود رهبری این را ابلاغ فرمودند و همه مقدمات هم برای انجام این اصل فراهم بود و انتظار داشتند دولت شروع کند به انجام دادن کار. اما بارها و بارها، رهبری مسوولان نظام را خواستند و به صور مختلف به آنها گفتند که چرا این اصل را اجرا نمیکنید؟ چرا نیمبند اجرا میکنید؟ چرا اشتباه اجرا میکنید؟ چرا فرصتها را از دست میدهید؟ ما وقتی در این مقام نگاه میکنیم، میبینیم که تاکیدات آن زمان ایشان بجا بود؛ چون نحوه برخورد دولتمردان یا نحوه اجرا متفاوت از آن چیزی بود که در قانون ثبت شده بود. هدفمندی و غیرهدفمندی هم همینطور است. آن زمان که هدفمندی بحث شد، خیلی کارشناسان مختلف اینطرف و آنطرف نشستند و صحبت کردند. البته گروهی بودند که میگفتند به خاطر مشکلات نهادی که ما در کشور
داریم و به خاطر تخلفاتی که خود دولتها متاسفانه در این نوع کارها انجام میدهند، این محتاج یکسری از امور دیگر هم هست. ولی اکثراً میگفتند در این چارچوبی که مجلس دارد تایید میکند و دولت هم ملتزم شده است که اجرا کند، امید است که مشکلی ایجاد نکند. ولی متاسفانه اولین کسی که زد و این دیوار را خراب کرد و دیوار بیاعتمادی را ایجاد کرد، دولت قبلی بود. دولت با رفتار غیرقانونیاش - آن طوری که خود نمایندههای مجلس گفتند- خلاف تعهداتش عمل کرد. مثلاً خیلی کمتر از آن 45 هزار تومان باید یارانه نقدی پرداخت میشد، اما یکدفعه چند برابر شد و همین هم باعث شد دولت بدهکار بشود. سالهای 1390 و 1391 اوج برخی تخلفات قانونی در این کشور بود. بنابراین وقتی یکچیزی را بد اجرا کردند، حتماً آثار بد میگذارد. وقتی در ابتدای امر کارشناسانان دولت آمدند با مراجع تقلید صحبت کردند و از آنها خواستند به دلیل نفوذی که در مردم دارند به مردم آرامش بدهند، مراجع هم گفتند ما حاضر هستیم آبرو بگذاریم، چون میخواهیم کشور پیشرفت کند و از این اعتمادی که مردم به ما دارند به بهترین نحو در کشور استفاده شود. ولی به شرطی که دولت هم با مردم خوب تا کند. اما
وقتی قانون را بد اجرا کردند، اولین کسی که صدایش درآمد، اتفاقاً همین آقایان مراجع بودند. وقتی به آنها خبر رسید - چون خبرهای اینچنینی زود به آنها میرسد- و آنها هم ناراحت شدند که مردم در مضیقه هستند. به این علت، مراجع موضعگیری کردند و روش دولت را رد کردند. یعنی از نحوه اجرای قانون ابراز نارضایتی کردند. چون انتظار داشتند حداقل به آن چیزی که در قانون نوشته میشود، بهدرستی عمل شود. یعنی من فکر میکنم بخشی از این تغییر موضع مراجع، به خاطر تغییر مساله است: چند جور موضعگیری است که در شرایط مختلفی رخ داده است.
یعنی ارزیابی مراجع در دولت جدید (در این 8، 9 ماهی که آقای روحانی سرکار آمدهاند) نسبت به شرایط اقتصادی تغییر کرده است؟ آیا خوشبینی بیشتری به وضعیت اقتصادی دارند که به سمت حمایت بیشتر از آقای روحانی و ماجرای هدفمندی میروند یا دلیل دیگری دارند؟ چون مثلاً در اواخر دوره آقای احمدینژاد، خیلی انتقادها شدید شده بود. میخواهم بدانم آیا ارزیابی جدیدی در میان مراجع شکل گرفته است؟
البته ببینید این بزرگان خودشان مواضعشان را اعلام میکنند. اما برداشت من این است: مثلاً وقتی یک پدیدهای مثل تورم دارد آرامآرام کاهش پیدا میکند و وعدههای دولت انشاءالله تحقق پیدا میکند و شرایط در بین مردم ثبات بهتری پیدا میکند، طبیعی است که مراجع نگاه نمیکنند به اینکه فرد کیست، بلکه عملکردها را نگاه میکنند. درست است که فرد برایشان اهمیت دارد، ولی عملکردها از همهچیز مهمتر است. چون آنها هم احساس میکنند که فضا دارد آرام میشود.
در قضیه هدفمندی فعلی هم، خب هر حرکت اقتصادی که دولت انجام میدهد، پیامدهایی دارد. اگر دولت بتواند سیاستی را به خرج دهد که ضربه تغییر نرخ حاملهای انرژی را بگیرد و اجازه ندهد گرانی افزایش یابد و تورم رو به افزایش برود، باز هم حتماً مراجع خوشحال میشوند؛ به این خاطر که احساس میکنند مشکل مردم برطرف شده است. یا کاری که الان دولت در زمینه بهداشت و بیمه همگانی شروع کرده چون به نفع عموم مردم است و کار ارزشمندی هم هست، حتماً مورد حمایت مراجع قرار خواهد گرفت.
مراجع اتفاقاً تنها با افراد بازاری و دانشگاهی تهران در ارتباط نیستند. با روستایی کشاورزی که بسیار دورافتاده هم هست، در ارتباطاند. چون بدنه روحانیت در روستا و شهر، خیلی بیشتر از دولتیها با مردم ارتباط دارد. حتماً اگر بعد از مدتی خبر برسد که آقا الحمدلله بیمارستانها وضعیت مناسبی دارد، بیشک حمایت میکنند. چون دوست دارند، واقعاً مشکلات مردم کم شود.
پس دلیل تغییر مواضع مراجع نسبت به عملکرد اقتصادی دولتها، تغییر رفتارهای آنهاست؟
بله، ببینید، من بسیار کم دیدهام که یک کسی نظر فقهیاش در زمینه خاصی را در کوتاهمدت تغییر دهد. همه مراجع دوست دارند که مشکلات مردم واقعاً کم شود. چون اینها از نزدیک لمس میکنند و خودشان هم اقداماتی برای رفع فقر دارند. ولی این را میدانند که دولت با این بودجه کلانی که در اختیارش هست، نقش خیلی بیشتری دارد. به همین علت، امیدشان این است که دولت بتواند به هدفهایش برسد. این برای آنها مساله بسیار مهمی است. البته مطلوبیت وضعیت اقتصادی به این شرط است که احیاناً مسائل فرهنگیمان تحتالشعاع قرار نگیرد. بنابراین این کار، کار بسیار خوبی است و همانطور که پیامبر فرمودند «کسی که نانش تامین نیست، دین هم نمیتواند داشته باشد». اما مراجع به مسائل فرهنگی هم توجه میکنند و هشدارهای فرهنگیشان غیر از این است. ممکن است فقیهی از کار اقتصادی دولت راضی باشد، اما درباره برخی عملکردهای غیراقتصادیاش نکاتی داشته باشد. چون بنا نیست که به شکل حزبی با این موضوعات برخورد کنند. به یک وزیر میگوید کار شما خیلی خوب است، ممکن است به وزیر دیگری برسد و بگوید آقا به این تذکر هم توجه کنید. حتی ممکن است به یکی دیگر انتقاد تندتری هم بکند.
بنابراین، بخشی از آن برمیگردد به عملکردها و نوع اطلاعی که به مراجع میرسد که آقا در فلان جا اینگونه است و...
برخی مراجع یا روحانیون بلندپایه در قم اصولاً به اینکه دولت اینقدر به معیشت و وضعیت اقتصادی مردم توجه دارد، انتقاد میکنند. مثلاً آیتالله مصباحیزدی یا کسان دیگری میگویند اگر ما مذاکرات هستهای را به خاطر رفع تحریمهای اقتصادی و تامین معیشت مردم دنبال کنیم، ممکن است ارزشهای والاتری را از دست بدهیم. نظر شما درباره این دیدگاه چیست؟
بهطورکلی، اگر ما کاری انجام دهیم که از یکجهت اقتصادی برای ما سودآور باشد، ولی خداینکرده ارزشهای اساسی دیگری را که برای آن انقلاب کردهایم، از دست بدهیم، هیچکس موافق این کار نیست. نه آقای روحانی موافق است، نه وزیر اقتصاد موافق است. نه آقای مصباحیزدی موافق است. نه آیتالله وحیدخراسانی موافق است. نه رهبری موافق است. اینجا بحث برمیگردد به اینکه آیا اگر ما این مذاکرات را پیگیری کردیم، لزوماً ارزشهایمان از بین میرود یا خیر؟ اگر ما بدون اینکه حقمان ضایع شود، برای اینکه تحریمها را برطرف کنیم، مذاکره هم انجام بدهیم -همانطور که پیامبر صلح حدیبیه را انجام داد و رفع تحریم شد- ما هم اگر اینجا بتوانیم از همان خصیصه استفاده کنیم و با مشرکان پیمان صلح ببندیم، اینکه اشکالی ندارد.
البته ممکن است مسائل سیاسی هم گاهی اوقات در این ماجراها (موضعگیریها) دخالت داشته باشد. یعنی ممکن است کسی نسبت به فرد قبلی اعتماد بیشتری داشته است و رفتارهای او را بیشتر میپسندیده، ولی دیدگاههای فرد دیگر را از نزدیک ندیده و چون او نتوانسته است اعتمادش را جلب کند، به او شک میکند. این شک هم ممکن است در موضعگیریها تاثیرگذار باشد.
دیدگاه تان را بنویسید