شناسه خبر : 2141 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

پیامدهای کوتاه‌مدت و بلندمدت بحران آب در کلانشهرها در گفت‌وگو با فاطمه ظفرنژاد

حاکمان بدی بر منابع آب هستیم

با ادامه خشکسالی در ایران که وارد سیزدهمین سال خود می‌شود، هشدارهای مسوولان نیز برای پیشگیری از بحران کم‌آبی در کشور شدت می‌گیرد. مسوولان عقیده دارند با مدیریت بر منابع موجود و همچنین صرفه‌جویی آب توسط مردم می‌توان از این بحران عبور کرد.

با ادامه خشکسالی در ایران که وارد سیزدهمین سال خود می‌شود، هشدارهای مسوولان نیز برای پیشگیری از بحران کم‌آبی در کشور شدت می‌گیرد. مسوولان عقیده دارند با مدیریت بر منابع موجود و همچنین صرفه‌جویی آب توسط مردم می‌توان از این بحران عبور کرد. اما آیا عبور از این بحران با تکیه ‌بر دو راهکاری که یاد شد ممکن خواهد بود؟ در شرایطی که کشور خشک‌ترین سال‌هایش را طی چهار دهه گذشته پشت ‌سر می‌گذارد، نگاهی دوباره به اتفاقاتی که در رابطه با منابع آبی کشور رخ‌ داده است ضروری به نظر می‌رسد. با فاطمه ظفرنژاد، پژوهشگر حوزه آب وقایعی را که منابع آب ایران طی چند دهه گذشته از سر گذرانده‌اند بررسی کردیم. در گفت‌وگو با این دانش‌آموخته رشته کشاورزی در دانشگاه‌های تهران و پاریس و مولف کتاب «توسعه پایدار و مدیریت آب» تلاش کردیم تا با پیش‌بینی کردن آینده کلانشهرهای کشور در صورت ادامه روند کنونی مصرف و مدیریت آب، راهکارهای موجود برای پیشگیری از بحران‌هایی جدی‌تر را نیز بررسی کنیم.
منابع آبی چیست و چرا مهم است؟ یک منبع آب چه ویژگی‌هایی دارد؟
آب مهم‌ترین عامل گسترش حیات روی زمین است. سه‌چهارم زمین را آب فراگرفته و همواره در چرخش است. از جو کره زمین به سطح زمین یا زیر زمین جابه‌جا می‌شود. چرخه آب یا چرخه هیدرولوژیک از میلیاردها سال پیش، در میان آب‌سپهر (هیدروسفر)، سنگ‌سپهر (لیتوسفر) و هواسپهر (اتمسفر) در گردش است. چرخه آب اشکال متفاوتی از ذخیره اقیانوسی تا تبخیر، تصعید، تبخیر و تعریق، میعان، بارش، ذخیره برف و یخ، رواناب سطحی، جریان رودها، سفره‌های زیرزمینی و چشمه‌ها را در برمی‌گیرد. کل آب دنیا 1386 میلیون کیلومترمکعب است که 5/96 در صد آن شور و کمتر از چهار درصد آن شیرین و قابل آشامیدن و کشاورزی است و ادامه حیات روی کره زمین با سلامت منابع آب جهان به‌شدت گره‌ خورده است. شیوه زندگی نادرست انسان مدرن افزایش دمای کره زمین را سبب شده و تغییرات مهمی در چرخه آب پدید آورده است. نیمی از یخ‌های قطبی که ذخیره آب شیرین به شمار می‌رفتند آب ‌شده و به‌احتمال‌زیاد یخ‌های قطب تا یکی دو دهه دیگر کاملاً آب می‌شوند و شهرها و بنادر زیادی که غالباً پرجمعیت‌اند به زیر آب می‌روند و برخی کشورها از نقشه جغرافیایی حذف خواهند شد. شیوه نادرست زندگی انسان مدرن بخش مهمی از آب‌های کره زمین را به گونه بسیار خطرناکی آلوده است. پیدایش قاره هفتم در اقیانوس آرام نمونه اندوه‌باری است از بی‌فکری انسان مصرف‌زده و رفتار بد او با تنها زیستگاهش. از مهم‌ترین ویژگی‌های چرخه آب این است که به سبب جابه‌جایی و خاصیت حلالیت پرشتاب، آلودگی آن سریع سرایت می‌کند. کمی آب آلوده می‌تواند حجم بزرگی از آب را آلوده کند در حالی که خاک یا دیگر عناصر این ویژگی را ندارند. این سرعت در سرایت آلودگی و نیز اهمیت بسیار زیاد آب شیرین سالم برای زنده ماندن انسان، دلیلی است بر آنکه حکمرانی آب را بسیار جدی‌تر بگیریم. کاری که تمدن ایرانی به‌خوبی با آن آشنا بود اما در شش دهه گذشته آن را به فراموشی سپردیم و مقلد توسعه ناپایدار دیگران شدیم.

وزارت نیرو از بروز بحران آب در بیش از 200 دشت کشور خبر می‌دهد و نسبت به این موضوع هشدار می‌دهد. با توجه به بارندگی‌هایی که در زمستان گذشته شاهد آن بودیم؛ چرا همچنان خطر بروز بی‌آبی در کشور هست؟
بحران در دشت‌ها به طبیعت مربوط نمی‌شود. این سرزمین در هزاران سال گذشته دوره‌های خشکسالی و ترسالی را که شکل عادی و طبیعی چرخه آب در هر سرزمین است، همواره تجربه کرده و کشاورزان بومی این سرزمین با بصیرت و حکمت همواره توانستند آب زیرزمینی را به‌کار گیرند اما از نرخ پایداری سفره فراتر نروند. یعنی همواره تا جایی از آب زیرزمینی بهره‌گیری کردند که سطح سفره پایین نیفتد. این هنر به کمک قنات‌ها میسر شد که ابداعی است ایرانی و نمونه‌ای است از شناخت ژرف از توسعه پایدار در الگوی توسعه بومی ایران‌زمین.
پژوهش‌های باستان‌شناسی در نظرآباد کرج و یافتن سفال‌هایی با عمر 9 هزار سال بیانگر تمدن کشاورزی درخشانی در این سرزمین است که به ثبت سازمان‌های جهانی رسیده است. این تمدن کشاورزی 10 هزارساله، نزدیک به شش هزار سال پیش نقطه عطف دیگری در تمدن جهان پدید آورد و کشاورزی آبی را آزمود. بنا بر اسناد شرق‌شناسان، ایران کهن‌ترین تمدن آبی جهان است. آب در این سرزمین همواره اهمیت بسزایی داشت. گذشتگان ما در کاربرد آن بسیار دقیق بودند و درخشان‌ترین اشکال بهره‌برداری از منابع آب را ابداع کردند. بنا بر پژوهش‌های تاریخ‌شناسان غیر‌ایرانی، برداشت آب از چشمه‌ها و رودها برای کشاورزی آبی، نخستین بار در شرق یا غرب زاگرس انجام‌ شده است. اختراع چرخ چاه ایرانی برای چاه‌کنی و دستیابی به آب‌های زیرزمینی در تاریخ تمدن بسیار مشهور است. قنات که هوشمندانه‌ترین شیوه کاربرد آب زیرزمینی بدون گذشتن از مرز پایداری سفره است، سه هزار سال پیش در این سرزمین ابداع شد. ساخت بندها و سدها نیز از 2500 سال پیش در ایران آغاز شد و ایرانیان بند بهمن را در دوره هخامنشی، سد ایزد خواست نخستین سد قوسی جهان را در دوره ساسانی و سد کریت بلندترین سد جهان را 550 سال پیش از ساخت سد هوور آمریکا ساختند. اما با پایش اثرات و آموختن از گذشت روزگار دانستند که دریاچه‌سازی در این سرزمین گرم و خشک به تبخیر و هدر‌رفت بخش زیادی از آب کمیاب می‌انجامد پس سدسازی را کنار گذاشتند. تا پنج دهه پیش، بیش از 40 هزار قنات، برداشت آب زیرزمینی برای شرب و کشاورزی را میسر می‌ساختند و توسعه پایدار کشاورزی با بهره‌برداری پایدار از آب سفره‌ها را رقم می‌زدند. آبراهه‌های زیرزمینی قنات هرگونه تبخیر آب کمیاب را ناممکن می‌سازد و در سال‌های کم‌آبی نیز تا مرز پایداری سفره می‌توان از آن آب برداشت. ازاین‌رو در گذشته هرگز سفره‌های آب با افت روبه‌رو نشدند. جمعیت دائماً افزایش یافت اما سفره‌ها افت سطح پیدا نکرد.
بحران در حقیقت از دهه 30 و 40 آغاز شد که ما، توسعه پایدار بومی و هماهنگ با اقلیم و بوم‌شناخت خود را کوچک و دست‌کم گرفتیم. تقلید از دیگران را به نام توسعه آغاز کردیم. چاه‌های عمیق کندیم و با موتور تلمبه آب سفره‌ها را بدون ژرف‌اندیشی تهی کردیم. همچنین بدون توجه به تجربه پرارزش ایرانیان در کنار‌گذاری سدها شمار زیادی سد زدیم و جریان دوگانه رودخانه‌ها را متوقف کردیم. هم جریان بیرونی آن را و هم جریان زیرزمینی آن را که سفره‌ها را تغذیه می‌کند. درنتیجه اینکه رودها، قنات‌ها، سفره‌ها و کمابیش همه پیکره‌های آبی این سرزمین، از ارومیه بزرگ‌ترین دریاچه شور جهان، تا کارون تنها رود قابل کشتیرانی کشور، از زاینده‌رود تا گاوخونی، از دریاچه‌های پارک ملی بختگان و دیگر دریاچه‌های فارس تا تالاب‌های شادگان و جازموریان را به بحران کشاندیم. الگوی توسعه بومی ما هرگز ما را با چنین بحرانی روبه‌رو نمی‌کرد چون با ویژگی‌های بوم‌شناختی، اقلیم، فرهنگ و تمدن ما همخوانی داشت. الگوی توسعه تقلیدی از یک‌ سو روش‌های تامین ناپایدار آب را گسترش داد و از سوی دیگر مصرف‌زدگی را نشانه پیشرفت دانست. ما متاسفانه شاهد خاموش ساخت مجتمع‌های آبی بسیار پرمصرف در کلانشهرها هستیم. ما شاهد قیمت بسیار پایین آب در این کشور کم‌آب هستیم. ما شاهد مصرف سرانه بسیار بالای آب در این سرزمین خشک هستیم. ما پر و خالی کردن وان‌ها و استخرها و باز ماندن طولانی دوش‌ها و شیرها را شاهدیم. و شست‌وشوی پیاده‌رو و زمین و خودرو با فشار آب شهری...

سال‌هاست درباره بحران کم‌آبی در ایران ابراز نگرانی می‌شود، برای مثال سال 1388 رسانه‌ها از افت سالانه آب‌های زیرزمینی به میزان شش میلیارد مترمکعب خبر دادند. آیا طی سال‌های اخیر برای پیشگیری از این ‌روند اقدام موثری انجام‌ شده است؟
افت سفره‌های ایران دهه‌هاست ادامه دارد. در سال 1375 بنده در مقاله‌ای که در نشریه آب و توسعه چاپ شد در برآورد آب تجدید‌پذیر، آب زیرزمینی را به سبب کاهش سالانه پنج، شش میلیون مترمکعب تجدید‌ناپذیر ارزیابی کردم. یعنی حکمرانی آب کشور می‌بایست به شیوه جامع به ارزیابی منابع گوناگون آب و توقف برداشت بیش از نرخ پایداری سفره‌ها می‌پرداخت. می‌بایست مدیریت ساخت‌وساز را رها می‌کرد و در تلفیق با دیگر منابع طبیعی، به مدیریت تقاضا می‌پرداخت. این کاهش نزدیک به دو دهه ادامه یافت و امروز تهی شدن سفره‌ها را شاهدیم و افت خطرناک سطح زمین در پی آن. حکمرانی آب دهه‌های طولانی در دست شرکت‌های سدساز ماند به‌گونه‌ای که جانبدارانه هیچ نقد و هشداری را نپذیرفتند و به کمک دانش جزءنگر و بیگانه با جامع‌نگری، بر وخامت اوضاع افزوده‌اند. این حکمرانی بد، پیش‌بینی خشکیدن دریاچه‌ها و تالاب‌ها را که در نامه‌ها و مقاله‌های بسیاری بازتاب یافته نادیده گرفت و به مدیریت تامین آب (به‌جای مدیریت تقاضای آب) تنها با رویکرد سدسازی ادامه داد. نتیجه اینکه امروز دشت‌هایی داریم که به سبب افت سفره‌های زیرزمینی تا 20، 30 متر و گاه بیشتر، افت خطرناک سطح زمین را دارند. تهی شدن سفره‌ها نتیجه حکمرانی بد بر منابع آب است با پیامدهای سنگین بر جوامع بومی مولد و ارزشمند، بر امنیت غذایی و به ناگزیر بر امنیت ملی.

شما به‌طور خاص مطالعه‌ای بر روی شهر اصفهان داشته‌اید، با توجه به مطالعات شما آیا می‌توان الگوی پیش‌بینی‌شده‌ای برای بروز بحران آب در چند سال آینده در کلانشهرهای ایران داشت؟
بحران مدت‌هاست در کلانشهرهای ایران و از جمله اصفهان بروز کرده است که عامل اصلی آن در حقیقت حکمرانی آب و مدیریت نادرست منابع طبیعی است. در حقیقت پیدایش کلانشهرهای ناپایدار و آلوده و پرازدحام از ساخت سد کرج در دهه 30 و بر پایه‌ یک الگوی توسعه نابومی و تقلیدی آغاز شد. وقتی می‌گوییم نابومی یعنی با بوم‌ساخت و بوم‌شناسی ما بیگانه است و می‌تواند به پیامدهای بوم‌شناختی گسترده‌ای بینجامد. الگوی توسعه تقلیدی در دهه 30 آغاز به ساخت سد کرج کرد. آبی که متعلق به کشاورزان و باغداران کرج و شهریار بود با هزینه بسیار سنگین و با پیامدهای گسترده بر زیست‌بوم غصب شد و در دسترس تهرانی‌ها گذاشته شد تا به شیوه ناسازگار با فرهنگ مصرف صرفه‌جویانه ایرانی و ناسازگار با ویژگی‌های بوم‌شناختی سرزمین به مصرف نامولد برسد. سپس حقابه کشاورزان ورامین و طالقان و... را نیز غصب کردیم تا سدهای لتیان و لار و طالقان و ماملو و... ساخته و برای مصرف زیاد و نامولد شهری اختصاص داده شود. این بی‌عدالتی به جوامع بومی مولد و به خاک سیاه نشستن آنها را توسعه نام گذاشتیم. عملیات ساخت‌وساز در آبخیز کهنسال زاینده‌رود در سال 1333 با احداث سد اول کوهرنگ و انتقال آب از سرشاخه‌های دز و کارون به زاینده‌رود آغاز شد. در سال‌های 1347-1342 سد زاینده‌رود چادگان از سوی شرکت‌های فرانسوی ساخته شد و آبگیری این غول 5/1 میلیارد مترمکعبی در سال 1348 آغاز شد. در همان سال‌ها، روستای شاخ کنار با از دست دادن حقابه کشاورزی‌اش که در مخزن سد در بالادست ضبط و غصب شده بود متروکه شد چون کشاورزان دست‌شان به‌جایی بند نبود. سازمان آب اصفهان چنین حکم کرد که حقابه کشاورزان به صنعت بسیار پرنیاز به آب فولاد اختصاص داده شود. این کار با الفبای توجیه اقتصادی از یک سو، با عدالت اجتماعی از سوی دیگر و از همه مهم‌تر با توسعه پایدار مغایر بود. صنایع فولاد باید در کنار آب‌های نامتعارف مثلاً در کنار خلیج‌فارس ساخته شود تا از توجیه نسبی برخوردار شود نه در نقطه‌ای کم‌آب با حقابه‌های کشاورزان تامین‌کننده امنیت غذایی. برای آبی که پشت سد جمع شده بود مصارف دیگری نوشته شد. ورزنه در 30 کیلومتری تالاب گاوخونی، شهری با یادمان‌ها و غنای معماری-هنری که از 1347 شهرداری داشت با از دست دادن حقابه پنبه‌زارها و گندمزارهایش، صنایع وابسته به کشاورزی و پارچه‌بافی را نیز از دست داد و با جمعیت اندک فعلی می‌رود در غبار تاریخ ناپدید شود. ما با مدیریت غلط آب و سدسازی شهرهای زیبا، با هویت چند هزارساله را متروکه کردیم و سبب رشد سرطانی کلانشهرهای مصرف‌زده، نامولد، بی‌هویت، نازیبا و پر‌معضل در پیرامون آنها شدیم. اینک خشکی به شهر تاریخی اصفهان رسیده است که با بناهای تاریخی و معماری زیبایش بخش بزرگی از اهمیت گردشگری خود را از دست می‌دهد. با ادامه سدسازی و ساخت شش سد دیگر از سوی شرکت آب منطقه‌ای اصفهان، تالاب 470 کیلومترمربعی گاوخونی که منبع معیشت، درآمد ماهیگیری و گردشگری مردم بود خشکید و اینک به آن کویر ورزنه می‌گویند. نقش تالاب در تعدیل اقلیم و اهمیت و ارزش زیستگاه‌های جانوری-گیاهی آن نادیده گرفته شد که از مصادیق بیابان‌زایی است و گذشته از آن غبار برخاسته از تالاب و رودخانه خشکیده اصفهان را یکی از آلوده‌ترین شهرها ساخته است.

با وجود تمام این اتفاق‌ها، قیمت فعلی آب می‌تواند مانع از مصرف بی‌رویه آن از سوی مصرف‌کنندگان شود؟
باید بگویم حقایه کشاورزان و باغداران را منتقل کردیم و با قیمتی که در این سرزمین کم‌آب رایگان به شمار می‌رود در دسترس مصرف‌کننده نامولد شهری گذاشتیم که از مهم‌ترین سنجه‌های حکمرانی بد آب و منابع ملی است. منابعی که تنها به ما تعلق ندارد و ما نه‌تنها جوامع بومی مولد خوراک و حافظ امنیت غذایی که آیندگان را نیز از آنها محروم کردیم. از دستورات بسیار مهم توسعه پایدار حذف یارانه‌های منابع طبیعی و نیز حامل‌های سوخت و انرژی است که در ایران با تاخیر چندساله نسبت به جهان آغاز شد. بحران آلودگی هوا، بحران زمین‌خواری، بحران شلوغی خیابان‌ها، بحران تبدیل همه عرصه‌های طبیعی؛ از عرصه‌های کوهستانی و آبخیزها تا جنگل‌ها و دره‌ها و رود دره‌ها، به خانه‌سازی و بزرگراه‌سازی. و همه اینها یعنی شهرسازی ناپایدار که حکمرانی بد آب و الگوی توسعه نابومی آن را میسر ساخت.

نقش و اهمیت حکمرانی صحیح آب در سامان دادن به نحوه مصرف آب را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
کیست که نقش حکمرانی آب بر امنیت غذایی و بر امنیت ملی را نداند؟ کیست که اهمیت کارون این رگ حیات خوزستان مهد تمدن جهان، یا زاینده‌رود شاهرگ حیاتی پایتخت فرهنگی خاورمیانه را نداند؟ آبخیزهایی که هر کیلومترشان به‌اندازه یک کشور اروپایی تاریخ تمدن درخشان دارند و هرگز سزاوار چنین سرنوشتی نبودند. آبخیز زاینده‌رود شهرباغ اصفهان را در آغوش گرفته است. ناصرخسرو از قرن پنجم تصویری بسیار زیبا از آستانه ورود به آبخیز زاینده‌رود و شهرباغ اصفهان به دست می‌دهد که برخی به اشتباه آن را میراثی اروپایی می‌پندارند. این شهرباغ زیبا از سبزی و خرمی حکیم ناصرخسرو را به وجد آورد. آبخیز بارور و حاصلخیز زاینده‌رود با تالاب بین‌المللی زیبای گاوخونی آن در اثر همان الگوی توسعه نابومی و حکمرانی ناپایدار آب به این روز افتاده است. متاسفانه به‌جای آسیب‌شناسی مساله، دست به نسخه‌پیچی گران‌قیمت می‌زنیم. بحث خطرناک و بی‌فایده انتقال حوضه‌ای را مطرح می‌کنیم که هم برای حوضه‌دهنده و هم برای حوضه‌گیرنده مصیبت‌بار است. حکمرانی بد آب بر ساخت‌وساز و مدیریت سازه‌ای استوار است که گذشته از ایجاد بحران در دشت‌ها و پیکره‌های آبی، سبب اختلاف‌افکنی میان جوامع بومی حوضه‌های آبی نیز شده است. حکمرانی بد آب با منافع ملی مغایرت دارد.

به‌طور خاص چه کلانشهرهایی در آینده دچار بی‌آبی خواهند شد و چرا؟ آیا این بی‌آبی منجر به خالی از سکنه شدن این کلانشهرها خواهد شد؟
در شش دهه گذشته پافشاری ما بر سیاست‌های تامین آب یا مدیریت عرضه با رویکرد سازه‌ای، انتقال حوضه‌ای و سدسازی بوده است. روشی که مصرف بیشتر را دامن می‌زند، بار سنگینی بر منابع مالی تحمیل می‌کند، پیامدهای ناسازگاری بر محیط‌زیست دارد. گستره وسیعی از جنگل‌ها و مراتع و زمین‌های حاصلخیز در مخزن سدها زیر آب می‌رود، حقابه کشاورز و عشایر مولد نادیده گرفته می‌شود، خانه‌ها و روستاها در مخزن سد زیر آب می‌رود. بیش از 90 رودخانه کشور و نیز کارون که زمانی قابل کشتیرانی بود و مرز تنوع گونه‌ای آن شهرهای بالادست به نهنگ و کوسه هم می‌رسید در اثر سدسازی خشکیده‌اند. خشکاندن ارومیه، گاوخونی، بختگان، جازموریان و دیگر پیکره‌های آبی، از پیامدهای این حکمرانی نادرست است. از اثرات این خشکاندن پیکره‌های آبی ریزگردهایی است که شهرهای صنعتی تجاری را تهدید می‌کند. خوب ببینید تا زمانی که حقابه کشاورزان در شهرها مصرف می‌شود ممکن است شهرها بی‌آب نشوند اما این داستان پایان غم‌انگیزی برای هردو طرف دارد.
غصب حقابه‌ها یعنی کاهش اراضی کشاورزی که امنیت غذایی و امنیت ملی را به خطر می‌اندازد. ریزگرد برخاسته از تالاب‌ها و دریاچه‌ها و رودهای خشک‌شده هم‌اینک نیز شهرها را فلج کرده و آلودگی آب‌وهوا و زمین و سفره‌ها غم‌انگیز است. تولید صنعتی نیز آسیب خواهد دید. بنابراین باید انتخاب کنیم میان کلانشهرهای مصرف‌زده آلوده‌کننده و امنیت غذایی کدام را می‌خواهیم، زمان زیادی نداریم. امروز هم دیر است و ما مسوولیم اما این کلاف سردرگم را چگونه می‌توان از هم گشود؟

شما از برچیدن سدها و رهاسازی آب پشت سدها به‌عنوان راهکار عملیاتی آبگیری حوضه‌های آبخیز نام‌برده‌اید. استدلال شما برای انجام این کار چیست؟ تمام این سدها با مطالعات خاصی همراه بوده‌اند و برای جمع‌آوری سیلاب‌ها و رونق کشاورزی ساخته ‌شده‌اند، چرا معتقدید که این سدها باید از بین برود؟
کارفرمای سدسازی، شرکت‌های دولتی آب منطقه‌ای هستند. این شرکت‌ها بدون نیازسنجی مستند، بدون توجه به دیگر گزینه‌های تامین آب و برق، بدون تحلیل اقتصادی، بدون تحلیل اجتماعی، بدون تحلیل زیست‌محیطی و نیز بدون ارزیابی پایشی سدهای اجراشده، هر جا که می‌شد ساخت‌وساز کرد، سد ساختند. بسیاری از سدها طرح و اجرا بودند. یعنی مستقیم از کارفرما به یک پیمانکار سدساز ارجاع می‌شد و مطالعاتی در کار نبود که بخش بزرگی از سدهای دهه‌های 40 و 50 و نیز 60 را در برمی‌گرفت. بسیاری از سدهایی که مشاور داشتند هم بدون مطالعات اساسی زمین‌شناسی و هیدرولوژی ساخته شدند که سدهای سوراخ مانند لار و آبشینه و کرخه یا سدهای خالی مانند پیشین و ساوه را به ارمغان آوردند. در دهه 70 در بسیاری از ساختگاه‌ها، اجرای تونل انحراف رودخانه بدون هیچ مطالعاتی آغاز و سد زخمی می‌شد. مطالعات جنبه تزیینی داشت. مشاور دولتی یا خصوصی نیز رگ حیاتش در ادامه این وضع بود. بنابراین شمار سدهایی که در مطالعات فاقد توجیه ارزیابی شدند بسیار کم بود. که البته کار مطالعه به شرکت دیگری سپرده می‌شد تا کار را توجیه کند. برای مثال سد بار نیشابور با تغییر مشاور توجیه ساخت گرفت. سدهای بار نیشابور و نهرین طبس روی مادر چاه قنات‌هایی کارآمد ساخته شدند تا با تبخیر زیاد آب شاید بتوانند همان اراضی را آبیاری کنند که قنات‌ها می‌کردند. شرکت آب منطقه‌ای بالاخره مشاوران و مهندسانی را می‌یافت که پای گزارش‌ها و نقشه‌ها را امضا کنند. شکیبایی شرکت‌های آب منطقه‌ای گاه تا دهه‌ها ادامه می‌یافت و پرونده سدهایی بسیار ناکارآمد مانند سد شفا رود یا سد منگل با تغییر مدیران یا دولت‌ها بالاخره اجرایی شد.
شرکت‌های آب منطقه‌ای 1136 سد معرفی کردند که 562 سد آن ساخته ‌شده، 107 سد در دست ‌ساخت و 467 سد در دست مطالعه است. برای حتی یکی از این سدها ارزیابی تطبیقی-پایشی رسمی انجام‌ نشده است.

اما توجیهاتی مانند پیشگیری از سیل یا رونق کشاورزی برای سدهای ساخته‌شده وجود دارند...
نمونه‌هایی هست که این توجیهات را رد می‌کند، برای مثال شکست سد دشت خراسان با پیامدهای ناگوار انسانی و اجتماعی و اقتصادی در یک بارندگی شدید در سال 1382 نشان داد که سدسازی شاید سیل‌های کوچک را مهار کند اما در سیل‌های بزرگ از سیل خطرناک‌تر است. پتریک مک‌کالی در کتاب «رودهای خاموش» آمار سدهای شکسته جهان را آورده است. تجربه تلخ شکست سدها در سراسر جهان، پیشگیری از سیلاب را از وظایف ادعاشده سدسازی خط زد. جنگل مانند اسفنج رواناب را جذب و از جاری شدن سیل جلوگیری می‌کند. سیل‌های کنونی غالباً متاخر است و به سبب جنگل‌زدایی و نابودی پوشش گیاهی رخ می‌دهد. چاره مهار سیل تنها احیای جنگل‌ها و آبخیزهاست. طرح استاد آهنگ کوثر که در گربایگان فسا اجرا شد روش پایدار ذخیره آب و پیشگیری سیلاب است که با کمترین هزینه و بدون سدسازی اجرایی می‌شود. از طرفی سدسازان ادعا می‌کنند بیش از یک میلیون هکتار اراضی آبی را افزایش داده‌اند اما آیا این رقم درست است؟ ارزیابی تطبیقی سدهای تجن و البرز مازندران نشان داد که پایین‌دست این دو سد پیش از ساخت سدها نیز برنج‌کاری و باغ بود و مقایسه عکس‌های هوایی و ماهواره‌ای نیز این مساله را اثبات می‌کند. اما صدها هزار هکتار اراضی کشاورزی پایین‌دست از فواید این سدها برشمرده شد تا توجیه شوند. این دو نمونه نشان می‌دهند که 150 سد ساخته‌شده در حوضه خزر تنها جایگزین آب‌بندان‌ها (شیوه سنتی و پایدار گردآوری باران) شده‌اند که با هزینه اندک از سوی کشاورزان ساخته و بهره‌برداری می‌شدند. این مساله در اراضی منتسب به سدهای زرینه‌رود، زاینده‌رود، حنا و بخش بزرگی از سدهای کشور صدق می‌کند. اسناد دفتر فنی آب و بررسی تحلیلی گزارش‌های سیمای طرح سدها بیانگر این حقیقت تلخ است. برای احیای رودها و پیکره‌های آبی باید راه‌ رفته را برگردیم وگرنه امنیت غذایی، امنیت اجتماعی و امنیت ملی ما در خطر حتمی است. به مصداق سنگ و چاه، کار ساده‌ای نیست اما چاره دیگری نداریم.

ایران کشوری گرم و خشک است، برای به دست آوردن منابع جدید آبی تنها راهکار صرفه‌جویی است یا می‌توان به راهکار دیگری نیز فکر کرد.
ما یک ‌راه بیشتر نداریم یعنی انسان چاره دیگری ندارد مگر آنکه خود را با زیست‌بومی که در آن زندگی می‌کند تطبیق دهد. یعنی کاری که گذشتگان ما با حکمت از آن آگاه بودند و دانش مدرن با سطحی‌نگری آن را نادیده گرفت. راشل کارسون در کتاب «بهار خاموش» می‌گوید «تعادل طبیعی» چیزی نیست که بتوان به سادگی از آن گذشت و از پیامدهای خطرناک آن در امان ماند. بنابراین تنها باید موازین صرفه‌جویی را بسیار جدی به کار بگیریم. سیاست‌های کلی اصلاح الگوی مصرف 10 راهکار ارائه کرده است که می‌توان در همه زمینه‌ها به کار گرفت. به‌کارگیری ابزارهای مالی اقتصادی و اصلاح قیمت آب و برق در احیای منابع آب بسیار موثر است. درست نیست در کشور کم‌آبی چون ایران بهای آب شهری کمتر از یک‌پنجم بهای آب در کشورهای پر‌آب باشد و نیز بهایی برای خروجی فاضلاب ساختمان‌ها دریافت نشود. تعیین جریمه برای مصرف‌کنندگان بیش از 100 لیتر سرانه در روز باید بتواند مصرف را کاهش دهد تا دیگر با فشار آب زمین و کوچه شسته نشود.
گسترش ساختمان صفر نیز یکی از مهم‌ترین راهکارهای شهرسازی پایدار است. این مهم در فصل معماری شهرسازی پایدار کتاب «توسعه پایدار و مدیریت آب» تشریح شده و گسترش آن به کاهش مصرف از یک سو و به کاهش آلودگی محیط از سوی دیگر می‌انجامد. ساختمان صفر آب را به روش محلی تامین می‌کند. شیر هوشمند و دوش کم‌مصرف از هدر‌رفت آب پیشگیری می‌کند. پساب تصفیه و بازیافت و در فلاش‌تانک‌ها و برای آبیاری فضای سبز به کار گرفته می‌شود که دو سودمندی دارد: یکی اینکه مصرف آب را کاهش می‌دهد، دوم اینکه فاضلاب ساختمان هم صفر خواهد شد یعنی بی‌نیازی از ساخت شبکه‌های گران‌قیمت فاضلاب و کاهش آلودگی.

ویژگی‌های یک حکمرانی خوب برای منابع آبی که منجر به توسعه پایدار در بخش آب شود، از نظر شما چیست؟
مدیریت یکپارچه آب و منابع طبیعی و حذف مدیریت ساخت‌وساز آن مهم‌ترین اقدامی است که دهه‌هاست توصیه خبرگان بوده است. بخش برق باید با حذف مدیریت سازه‌ای و ساخت برقابی، با وزارتخانه دیگری مانند نفت ادغام و با گسترش خورشیدی‌ها از وظایف دیوانی حذف شود. یکپارچه‌سازی مدیریت کلان آب و رفع پراکندگی آن در دستگاه‌های مختلف با نقش پایش و نه تصمیم‌گیری.
تغییر رویکرد حکمرانی آب از ساخت‌وساز به رویکرد نرم‌افزاری به معنای پرهیز از هرگونه انتقال حوضه‌ای، سدسازی، ساخت‌وساز با نام آبخیزداری، سد زیرزمینی. خودداری از ادامه ساخت و آبگیری سدها که به وخیم‌تر شدن وضع پیکره‌های آبی و افزایش ریزگرد می‌انجامد.
اصلاح سامانه قانونگذاری نیز ویژگی دیگری است که می‌تواند با برداشتن موانع، باعث ورود خبرگان جوامع بومی مولد که عاملان خودکفایی کشاورزی و تامین‌کنندگان امنیت غذایی کشور هستند شود، در واقع استفاده بلافصل از نظرات این خبرگان در تصمیم‌گیری‌های کلان نیز یکی از ویژگی‌های توسعه پایدار است. احیای مدیریت بومی جوامع مولد بر منابع آب و حذف تصمیم‌گیری از بالا به پایین مهندسان و دیوانیان که برای مردم بومی مولد حافظ امنیت غذایی فاجعه‌بار بوده است به همراه احیای دانش بومی به‌ویژه در تمدن‌های کهن از مهم‌ترین دستورات توسعه پایدار است. احیای قنات، برداشت حساب‌شده از رودها، احیای گردآوری باران که امروز در سراسر دنیا اجرا می‌شود، بازبینی برنامه دانشگاه‌ها در این رابطه، جلب مشارکت خبرگان بومی و انجمن‌های کشاورزان، باغداران و دیگر جوامع مولد حوضه‌های آبی و نظرخواهی و مشارکت دادن آنها در تصمیم‌گیری برای اصلاح می‌تواند بسیار کارساز باشد. با بررسی و بازبینی منابع و مصارف آب در حوضه‌های آبخیز و برنامه‌ریزی کاهش مصرف با مشارکت فعال خبرگان جوامع بومی در برنامه‌ریزی، بازکردن گام‌به‌گام دریچه سدها در یک دوره حداکثر پنج‌ساله و سپس خالی کردن دریاچه‌های مصنوعی ایجادشده که به کارکردهای طبیعی رودخانه‌ها و دریاچه‌ها و تالاب‌ها آسیب زیادی زده است و در پایان برچیدن سدها و بازگشت به روند طبیعی گذشته بهترین راه‌ها برای داشتن یک حکمرانی صحیح و داشتن توسعه‌ای پایدار است.
index:1|width:620|height:215|align:center

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها