مردم آمریکا بهبود اوضاع اقتصادی را حس نمیکنند
نقض نظریات اقتصادی؟
درآمد آمریکاییها کفاف هزینههای آنها را نمیدهد و موضوع بسیار فراتر از تلاش صرف برای افزایش حداقل دستمزد ساعتی است. در سالهای اخیر حتی طبقه متوسط نیز در این زمینه دچار مشکل شده است.
درآمد آمریکاییها کفاف هزینههای آنها را نمیدهد و موضوع بسیار فراتر از تلاش صرف برای افزایش حداقل دستمزد ساعتی است. در سالهای اخیر حتی طبقه متوسط نیز در این زمینه دچار مشکل شده است. در حال حاضر درآمد متوسط یک خانواده آمریکایی، 54 هزار دلار در سال است که با در نظر گرفتن نرخ بهره، تقریباً در حدود درآمدهای 20 سال قبل است. زیاد شنیدهایم که مقامات اقتصادی ایالات متحده نوید افزایش دستمزدها را بعد از بهبود شرایط اقتصادی دادهاند. افزایش دستمزدها در واقع یکی از نشانههایی است که فدرالرزرو با مشاهده آن، نرخ بهره را افزایش خواهد داد. اما فعلاً به نظر نمیرسد افزایشی در راه باشد. به همین دلیل است که خانوادههای آمریکایی صحبتهای اقتصاددانان و مقامات دولتی در مورد بهبود اقتصاد را باور نمیکنند. این بهبود، حتی در صورت رخداد، تاثیری بر زندگی و جیب آنها نداشته است. در واقع، به نظر میرسد حداقل بازار نیروی کار ایالات متحده در حال حاضر، مثال نقضی برای منحنی فیلیپس است. این منحنی، به بیان ساده حاکی از رابطهای معکوس میان نرخ بیکاری و تورم است. با کاهش نرخ بیکاری، افراد در جستوجوی کار کاهش مییابند و در نتیجه، کارفرمایان برای استخدام باید دستمزدهای بالاتری پیشنهاد کنند. با افزایش دستمزدها هم هزینه تولید و هم درآمد خانوارها افزایش یافته و در نتیجه تولیدکنندگان میتوانند قیمت بالاتری برای کالاهای خود تعیین کنند. این افزایش قیمتها، به معنی تورم است. یعنی کاهش نرخ بیکاری باعث افزایش تورم میشود و بالعکس. ایالات متحده در اکتبر سال 2010 نرخ بیکاری 10 درصدی را تجربه کرد که بالاترین نرخ بیکاری ثبتشده در 25 سال گذشته بود. در حال حاضر اما نرخ بیکاری، 1 /5 درصد است. بسیاری از کارشناسان بازار نیروی کار عقیده دارند کاهش نرخ بیکاری به کمتر از 5 /5 درصد، با فاصلهای یکماهه باعث افزایش دستمزدها خواهد شد. نرخ بیکاری ایالات متحده در ماه فوریه سال 2015 به کمتر از 5 /5 درصد رسید اما هنوز نشانهای از افزایش دستمزدها مشاهده نمیشود. بزرگترین مشکل مقامهای دولتی، به نظر بعضی از اقتصاددانان مستقل این است که نمیتوانند خارج از تئوریهای اقتصادی فکر کنند. به هر دلیل ممکن، از جمله عوض شدن ساختار اقتصاد از نظر تکنولوژی و... تا وارد کردن نیروی کار ارزان و... به نظر میرسد در حال حاضر تورم نسبت به نرخ بیکاری عکسالعملی را که انتظار میرود، نشان نمیدهد. نفت ارزان و دلار گرانی که باعث ارزانی واردات کالا به ایالات متحده شده است دست به دست هم دادهاند تا تورم در حدود 2 /0 درصد باشد. حالا سوال اینجاست که مقامات اقتصادی ایالات متحده، تا چه زمانی قصد دارند منتظر پاسخ کلاسیک تورم به نرخ بیکاری بمانند تا سیاستهای اقتصادی خود را تعیین کنند و این انتظار چه هزینههایی خواهد داشت؟
دیدگاه تان را بنویسید