مروری بر زندگی ابوالحسن و آذر ابتهاج با تکیه بر اسناد تاریخی
داستان ابتهاج
کت و شلوارهای خوشدوخت پاریسی، عطرهای گرانقیمت فرانسوی، کفشهای چرم چندهزاردلاری، آلفارومئوی ایتالیایی، قامت رعنا، نگاه نافذ و چانه محکم و برجسته تصویر مردی است که او را لابهلای اسناد میجستم. مردی که خط خوش و خاطرات دقیق روز به روزش، نشان از اندیشهای منسجم و ذهنی منظم داشت. مردی منضبط که کارمندانش هراسی عمیق از او داشتند و به خشونت و اخلاق تند او را میشناختند که در طول صد سال حیاتش، دشمنان بسیاری برایش فراهم ساخت. کسی که در کنار تندمزاجی مشهورش در اوج قدرت، دلباخته زیباییهای زنی شده بود و خواندن نامههای عاشقانهاش در ۷۰سالگی، برایم یادآور خاطره پسرکان عاشقپیشه نورس بود. ابوالحسن ابتهاج و آذرنوش صنیع، اولین زوج بانکدار ایرانی و تنها زوجی که نامشان در میان فهرست ۵۲نفری مقاطعهکاران و صاحبان سرمایه در سال ۱۳۵۸ منتشر شده بود.
شادی معرفتی
کت و شلوارهای خوشدوخت پاریسی، عطرهای گرانقیمت فرانسوی، کفشهای چرم چندهزاردلاری، آلفارومئوی ایتالیایی، قامت رعنا، نگاه نافذ و چانه محکم و برجسته تصویر مردی است که او را لابهلای اسناد میجستم. مردی که خط خوش و خاطرات دقیق روز به روزش، نشان از اندیشهای منسجم و ذهنی منظم داشت. مردی منضبط که کارمندانش هراسی عمیق از او داشتند و به خشونت و اخلاق تند او را میشناختند که در طول صد سال حیاتش، دشمنان بسیاری برایش فراهم ساخت. کسی که در کنار تندمزاجی مشهورش در اوج قدرت، دلباخته زیباییهای زنی شده بود و خواندن نامههای عاشقانهاش در 70سالگی، برایم یادآور خاطره پسرکان عاشقپیشه نورس بود. در کنار این مرد، زنی ایستاده بود که حتی تصاویر کهنسالیاش خاطره خوش دلرباییهای سالهای دور را تازه میکرد، زنی زیبا که هوش و درایت اقتصادیاش را با تحصیلات دندانپزشکی کامل کرده بود. زنی با لباسهای خوشدوخت آخرین مد طراحان اروپایی، با نگاهی جذاب و صورتی فریبنده که سلیقه ظریف ایرانیاش را در طراحی لباس و خانهاش میشد دید. ابوالحسن ابتهاج و آذرنوش صنیع، اولین زوج بانکدار ایرانی و تنها زوجی که نامشان در میان فهرست 52نفری
مقاطعهکاران و صاحبان سرمایه در سال 1358 منتشر شده بود.
ابتهاج پیش از مرگ خاطراتش را منتشر کرده بود، از همین رو ارائه تصویری نو از میان اسناد کار چندان راحتی نبود، هرچه مینوشتم، پیشتر خوانده شده بود. با این حال، لابهلای صدها برگ سند از ابوالحسن ابتهاج در موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، به سراغ اسنادی رفتم که کمتر در خاطراتش آمده است.
دیدگاه تان را بنویسید