جایگاه استندآپ کمدی در جهان
عبور از خط قرمزها
«جرج کارلین» یکبار گفته بود: «فکر میکنم وظیفه کمدین بیش از هر چیز این است که خطقرمزها را شناسایی کند و بعد در قالب «استندآپ کمدی» هر بار به عمد از این خطوط عبور کند، این تنها راه دوام استندآپ کمدی در برابر جریان سیلآسای هنر مدرن و صنعتی است.»
«جرج کارلین» یکبار گفته بود: «فکر میکنم وظیفه کمدین بیش از هر چیز این است که خطقرمزها را شناسایی کند و بعد در قالب «استندآپ کمدی» هر بار به عمد از این خطوط عبور کند، این تنها راه دوام استندآپ کمدی در برابر جریان سیلآسای هنر مدرن و صنعتی است.»
احتمالاً این تعریف آویزه گوش بسیاری از کمدینهای بعد از او هم شد، کارلین شخصاً تا لحظه مرگ یکی از پیشگامان حفظ این موضع بود و هر بار هم از این خط قرمزها عبور میکرد و شاید برای همین در برابر سریالهای پررنگ و لعابی همچون «فرندز» باز هم ساعتهای پرمخاطب تلویزیونهای کابلی بدون اینکه احساس کنند ریسکی انجام دادهاند حاضر بودند شوی او را که یک تنه حرف میزد و قرار بود مخاطب را بخنداند با جانودل پخش میکردند.
اما به نظر میرسد این رویکرد خاستگاه بسیار قدیمیتری دارد و بسیار پیش از اینها هم این سنت با اشکال قدیمیتر کمدی کلامی گره خورده بود. استندآپ کمدی یا گونههای دیگر کمدی کلامی برآمده از روزگاری هستند که تنها سرگرمی بصری خنیاگران شوخطبعی بودند که کاشفان اولیه آمریکا و بعدها مهاجران و جویندگان طلا را قرار بود شبهنگام دور آتش خوشحال کنند. اوایل سال 1800 میلادی هم چیزی شبیه استندآپ کمدی وجود داشت، در واقع این شیوه کهن از اجراهای طنزآمیز با تاریخ اجتماعی آمریکا سخت گره خورده است، اگر در اروپا و بهویژه بریتانیا طنز کلامی برخاسته از نمایشنامهها و اجراهای قدیمی تئاتر باشد، در آمریکا کاملاً برعکس است، اینگونه نمایشی از زندگی مردم عادی و کوچه و بازار به روی صحنه تئاتر آمده است.
با این وصف اگر سیری منطقی بر آنچه امروز به نام «استندآپ کمدی» میشناسیم، داشته باشیم این روش اجرایی طنزآمیز و پرمطایبه در تاریخ تئاتر آمریکا ریشه در نفرت از جداسازی و تبعیض نژادی دارد و شاید برای همین است که ماهیت این شیوه اجرایی کمدی همچنان روی نقد و طعنه باقی مانده است. مونولوگهای روی صحنه در تاریخ اجتماعی آمریکا چنان نقشی را بر عهده داشتند که گاهی وقتها تاثیرگذاریشان در تدوین قوانین آزادیخواهانه بارها بیشتر از نطقهای آتشین کنگره میشد.
گستره وسیع مخاطب در دنیای مونولوگهای طنزآمیز از زمانی عملی شد که پای رادیو و بعدها سینما به زندگی روزمره باز شد، هر چند این رادیو بود که برای جلب مخاطب در میان برنامههایش سراغ این ژانر از کمدی رفت. سرگرمی تودههای مردم در این رسانهها چنان در اولویت قرار گرفت که دیگر در بسیاری از ایالتها خانههای بزرگ تئاتر موزیکال و شوهای زنده و استندآپ کمدیها تعطیل شد و کلوپهای شبانهای از راه رسیدند که میخواستند خلاء نبودن استندآپ کمدی را پر کنند. اما هنوز مخاطبان گرسنهای بودند که استندآپ کمدی را به هر چیزی ترجیح میدادند و به زودی در میان برنامههای کنسرتها و تئاترهای کمدی استندآپ کمدینها برای خودشان فضایی دستوپا کردند.
در پایان دهه 80 محبوبیت استندآپ کمدی به اوج خودش رسید، بسیاری از باشگاههای شبانه محفلی بودند که روشنفکران و اهالی تئاتر آفآف برادوی در آن گردهم میآمدند و بخشی از نیمهشبشان را به تماشای یک استندآپ کمدی میگذراندند، البته استندآپ کمدی در هر گوشه و کناری برای خودش بساطی پهن میکرد، درست مثل اینکه قهوهفروشی استارباکس باشد، به همان اندازه از واجبات محله پررفتوآمد سالنهایی بودند که هر شب استندآپ کمدینها در آن روی صحنه میرفتند. در این سالها دیگر برنامههای استندآپ کمدی چهرههایی همچون وودی آلن روی نوارهای ویدئو هم به فروش میرفت، اما سال 1986 برنامهای که وودی آلن در کافه کاریل اجرا میکرد چنان خبرساز شد که صبح فردا مشروح شوخیهایی که او در یک برنامه استندآپ کمدی تعریف کرده بود در روزنامههایی همچون واشنگتنپست و نیویورکتایمز منتشر میشد. در همان سالها چهرههایی همچون دیو چاپل و کریس راک به اندازه تئوریسینهای سیاسی طرفدار داشتند و هر سال نوارهایی از اجراهای مشهورشان در صدر پرفروشترین آلبومهای سال قرار میگرفت. این چهرهها در کنار نیل سایمون و دیگران به بار طنز استندآپ کمدی غنایی ادبی نیز
بخشیدند، در واقع وودی آلن و نیل سایمون در این زمینه همسنگ هم حرکت میکردند، آنها بعدها از سنت استندآپ کمدی و شوخینویسی برای کمدیهای تکنفره که به «ویک» شهرت دارد و برای خودش در تئاتر و نمایشنامهنویسی یک ژانر به حساب میآید، به نوشتن نمایشنامه رسیدند. ویک به عنوان متنی که برای استندآپ کمدی نوشته میشود قرار نیست نعلبهنعل اجرا شود، در واقع بنای اصلی اجرا «ویک» است، اما بداهه نیز به همان اندازه در طول اجرا اهمیت دارد و در کنار همه اینها ارتباط بیوقفه با تماشاچی نیز یک اصل است. استندآپ کمدین در طول اجرا مدام با تماشاچی حرف میزند و گاهی حتی او را مورد پرسش قرار میدهد و واکنش تماشاچی به اندازه نحوه اجرا اهمیت پیدا میکند، البته در اجراهای استندآپ کمدینهایی همچون آلن و سایمون بیش از هر چیز قائمبهذات بودن کمدین اهمیت داشت که ناشی از یک نوع اعتماد به نفس میشد. با این حال در سریالهای طنز تلویزیونی سنتی باقی مانده است که در بخشهایی از سریال صدای خنده تماشاگران گنجانده میشود که برآمده از سنت استندآپ کمدی است.
استندآپ کمدیهای مستقل که به شکل تکنفره اجرا میشوند و مثلاً یک ساعت ادامه پیدا میکنند اغلب اجراهایی هستند که «ویک» در آنها اهمیت دارد و در دهه 90 بسیار محبوب شدند. با این حال استندآپ کمدی کابارهای که اجرای چنددقیقهای در میان برنامههای یک کنسرت یا برنامه دیگر است، در اروپا همیشه محبوبتر از آمریکا بود و آمریکاییها بیش از همه به استندآپ کمدیهای مستقل اقبال نشان میدادند. اما در اروپا همان استندآپ کمدیهای کابارهای و میانبرنامهای نیز وظیفه روشنگری را در بسیاری از موارد حفظ کردند، در این زمینه سنتی از دهه 30 باقی مانده بود که از آلمان میآمد و آن روشنگری بود که درباره هیتلر و نازیها از سوی استندآپ کمدینهای آلمانی در پیش گرفته شده بود و بعدها هم ادامه پیدا کرد. با این حال در دهههای بعدی استندآپ کمدی همیشه در آمریکا محبوبتر از هر جای دیگری در اروپا باقی ماند.
دیدگاه تان را بنویسید