بررسی متولدین دهه ۶۰ از منظر بازار کار
آرزوهای برباد رفته
طی سه دهه گذشته دو پدیده مهم ساختار بازار کار ایران را متحول کردند که در مقایسه با سایر کشورهای جهان پدیدههایی منحصربهفرد تلقی میشوند.
طی سه دهه گذشته دو پدیده مهم ساختار بازار کار ایران را متحول کردند که در مقایسه با سایر کشورهای جهان پدیدههایی منحصربهفرد تلقی میشوند. تحول نخست به افزایش شدید کودکان صفر تا چهار ساله در فاصله سالهای 1360 تا 1365 مرتبط است که باعث شد جمعیت این گروه سنی نسبت به گروههای مشابه در سرشماریهای قبل و بعد از خود بسیار بیشتر شود و پدیده دوم نیز به عدم افزایش میزان اشتغال در سالهای 1384 تا 1391 بازمیگردد که دقیقاً در شرایطی به وجود آمد که انبوه متولدین اوایل دهه 60 شمسی در آستانه ورود به بازار کار قرار داشتند. برآیند این دو پدیده و عدم توجه سیاستگذاران کشور به آنها، در حال حاضر منجر به شکلگیری نسلی شده است که در بسیاری از ویژگیهای اجتماعی و اقتصادی در وضعیت متفاوتی با سایر گروههای سنی جمعیت کشور قرار دارد. در مقاله حاضر سعی خواهد شد از طریق مقایسه تطبیقی افراد 30 تا 34 ساله در سال 94 (متولدین سالهای 1360 تا 1364) با همین گروه سنی در یک دهه قبل (افراد 30 تا 34 ساله در سال 1384) تصویری از وضعیت حال حاضر متولدین دهه 60 ارائه شود.
جمعیت 30 تا 34 ساله کل کشور در سال 1394 به هفت میلیون و 600 هزار نفر رسیده است که به نسبت دهه قبل از آن، یعنی افراد 30 تا 34 ساله سال 1384 (چهار میلیون و 800 هزار نفر) افزایش نزدیک به 60 درصد را نشان میدهد. از نظر فعالیت اقتصادی تعداد شاغلان افراد دهه 60 متناسب با جمعیت آن نسبت به نسل قبلی خود افزایش نیافته است و تقریباً 40 درصد زیاد شده است، در صورتی که تعداد بیکاران آن، بیش از دو برابر بیکاران متولدین دهه 50 است.
در واقع انقباض اشتغال و عدم افزایش موقعیتهای شغلی باعث شده متولدین ابتدای دهه 60 نسبت به نسل مشابه خود در سال 1384 در وضعیت به مراتب بغرنجتری قرار بگیرند.
سهم افراد شاغل از کل جمعیت در مردان و زنان متولدین ابتدای دهه 60، به ترتیب چهار و هفت درصد کمتر از متولدین ابتدای دهه 50 است و از سوی دیگر نرخ بیکاری متولدین دهه 60 در سال 1394، بهویژه در میان زنان بسیار بالاتر از متولدین دهه 50 در سال 1384 است. مجموع این عوامل نشان میدهد بازار کار از نظر یافتن شغل، شرایط به مراتب سختتری را برای نسل متولدین دهه 60 داشته است و این افراد از یکسو با احتمال کمتری موفق به یافتن شغل شدهاند و از سوی دیگر با احتمال بیشتری نسبت به نسل قبلی خود بیکار شدهاند.
همچنین همانطور که اشاره شد، طی سالهای 1384 تا 1391 که سالهای کلیدی برای یافتن شغل از سوی متولدین دهه 60 بود، تقریباً شغلی در اقتصاد ایجاد نشد و بخش عمدهای از این جوانان با توجه به موقعیت نامناسب بازار کار، با این انگیزه به تحصیل روی آوردند که بتوانند در سالهای آتی شغل مناسبی بیابند. در نتیجه سهم افراد دارای تحصیلات دانشگاهی نیز در متولدین دهه 60 افزایش یافت به صورتی که در سال 1384، 3 /16درصد مردان و 7 /12 زنان 30 تا 34ساله دارای تحصیلات دانشگاهی بودند اما در سال 1394، سهم زنان و مردان 30 تا 34ساله دارای تحصیلات دانشگاهی به ترتیب به 3 /25 و 1 /27 رسید. اما افزایش سطح تحصیلات نیز نهتنها مساله بازار کار متولدین دهه 60 را بهبود نبخشید، بلکه آنها را در وضعیت به مراتب سختتری نسبت به افراد تحصیلکرده نسل گذشته نیز قرار داده است. در سال 1384، 8 /92 درصد مردان دارای تحصیلات دانشگاهی موفق به یافتن شغل شدهاند و نرخ بیکاری آنها تنها پنج درصد بوده است. در صورتی که در سال 1394 مردان دارای تحصیل دانشگاهی متولد دهه 60 با نرخ بیکاری تقریباً دو برابر نسل گذشته خود و احتمال پایینتری برای اشتغال مواجه شدهاند. مقایسه
زنان تحصیلکرده دو نسل مورد بررسی وضعیت به مراتب بدتری را نشان میدهد. در سال 1384 5 /64 درصد زنان 30 تا 34ساله دارای تحصیلات دانشگاهی شاغل میشدند و 8 /11 درصد آنها بیکار. اما در سال 1394 تنها 8 /31 درصد زنان تحصیلکرده همین گروه سنی موفق به دستیابی به شغل شدهاند و نرخ بیکاری آنها تقریباً 5 /2 برابر 10 سال گذشته شده و به 6 /27 درصد رسیده است. درواقع در یک دهه گذشته توسعه کورکورانه آموزش عالی بدون در نظر گرفتن دورنمایی از مولفههای مورد نیاز بازار کار، نهتنها کمکی به حل مساله اشتغال متولدین دهه 60 نکرده است، بلکه در عمل مشکلی به مشکلات آنها نیز اضافه کرده است.
اما لازم است توجه شود که روی دیگر سکه مصائب متولدین اوایل دهه 60 در بازار کار، تبعات اجتماعی آن است. در واقع بهواسطه داشتن شغل و کسب درآمد است که افراد میتوانند از خانواده مستقل شده و ازدواج کنند. در جدول 1 افراد 30 تا 34ساله سالهای 1384 (متولدین دهه 50) و 1394 (متولدین دهه 60) مورد مقایسه قرار گرفتهاند. طی یک دهه گذشته سهم مردان و زنانی که نتوانستهاند تا سن 30 تا 34 سالگی از خانواده مستقل شوند، به ترتیب 10 و هشت درصد افزایش یافته است.
به عبارت روشنتر در سال 1384، 835 هزار نفر از افرادی که در گروه سنی 30 تا 34 سال قرار داشتند، همراه خانواده زندگی میکردند اما در سال 1394 این مقدار به بیش از دو برابر رسیده است و تقریباً یک میلیون و 900 هزار نفر از افراد 30 تا 34 ساله همراه با خانوادههای خود زندگی میکنند.
این مساله علاوه بر تبعات روحی میتواند با افزایش بار تکفل خانوارها منجر به تشدید فقر شود. همچنین تعداد مردان و زنانی که تا سن 30 تا 34 سالگی هرگز ازدواج نکردهاند طی 10 سال گذشته افزایش شدید یافته است و از 630 هزار نفر در سال 1384 به یک میلیون و 620 هزار نفر در سال 1394 رسیده است. بنابراین همانطور که مشاهده میشود، تبعات اجتماعی بیکاری و عدم ایجاد شغل متناسب با تحصیلات افراد منجر به بحران شده است و حتی متوسط افزایش سالانه 450 هزارنفری شاغلان طی سالهای 1391 تا 11394 نیز نتوانسته است نقش چندانی در حل آن ایفا کند.
در نهایت باید اشاره شود که استمرار سیاستهای نامناسب اقتصادی طی یک دهه گذشته اثرات جبرانناپذیر خود را بر موج انبوه متولدین ابتدای دهه 60 گذاشته است و در حال حاضر که این نسل آستانه 30 سالگی را پشت سر گذاشتهاند با احتمال فراوان دیگر فرصتی برای جبران مافات وجود ندارد. مساله حیاتی در حال حاضر میتواند دوراندیشی برای کاهش تبعات اجتماعی توضیح دادهشده باشد که البته به این طرفه هم نمیتوان چندان خوشبین بود. چه اگر سیاستگذاران دوراندیشی پیشه کرده بودند، اکنون شاهد چنین تبعات ناخوشایندی برای نسل متولدین ابتدای دهه 60 نبودیم.
پینوشت:
محاسبات نگارنده بر اساس تعداد شاغلان کشور طی سالهای 1391 تا 1394- مرکز آمار ایران
دیدگاه تان را بنویسید