تاریخ انتشار:
جمعبندی مجامع شرکتهای بورسی در میزگردی با حضور محمدرضا رهبر، فرزام ابوعلی و شاهین چراغی
از تهی سرشار
سه کارگزار قدیمی و شناختهشده بورس تهران دور یک میز کنار یکدیگر نشستند و از اوضاع نابسامان این روزهای بازار سرمایه سخن گفتند. یکی از آنها از مجامع بانکی تعریف میکرد که امسال چنگی به دل نزد و اغلب سهامداران شرکتها دست خالی به خانه برگشتند یا از مجامعی میگفت که کار به دعوا کشیده بود و نیمهکاره ماندند.
سه کارگزار قدیمی و شناختهشده بورس تهران دور یک میز کنار یکدیگر نشستند و از اوضاع نابسامان این روزهای بازار سرمایه سخن گفتند. یکی از آنها از مجامع بانکی تعریف میکرد که امسال چنگی به دل نزد و اغلب سهامداران شرکتها دست خالی به خانه برگشتند یا از مجامعی میگفت که کار به دعوا کشیده بود و نیمهکاره ماندند. دیگری از سیاستهای متناقض دولت و منزوی کردن بخش خصوصی میگفت که باعث شد بازار با مشکلات بیشتری مواجه شود و ریزشهای شاخص بورس ادامهدار شود. یا ضعف مدیران را علت اصلی مجامع بیرونق امسال میدانست. آن یکی هم آفت تحلیل تکنیکال در نسل جدید بورسبازان را مطرح کرد که اغلب آنها با ارائه اینگونه تحلیلهای بیپایه و اساس در شبکههای مجازی چون تلگرام و وایبر با باد کردن سهام سودهای آنچنانی کسب میکنند یا از افراد نوظهوری در بازار سرمایه گفت که با کسب ثروت بادآورده در سالهای اخیر وارد بورس شدهاند و به راحتی قیمتها را دستکاری میکنند و از این طریق سود کلان نصیبشان میشود و نهاد ناظر نیز تنها این صحنهها را تماشا میکند و کاری به کارشان ندارد. اما چرا بازار سرمایه کشور به این حال و روز افتاد و حتی حصول
توافق هستهای هم نتوانست رونق دوباره به این بازار را بازگرداند؟ و از طرف دیگر شرکتها در فصل مجامع با تقسیم سودهای اندک سهامداران خود را ناامید کردند. این پرسشها در همین میزگردی که با حضور محمدرضا رهبر مدیرعامل سابق کارگزاری حافظ، شاهین چراغی رئیس هیات مدیره کارگزاری مهرآفرین و فرزام ابوعلی مدیرعامل کارگزاری کارآمد در هفتهنامه تجارت فردا برگزار شد، پاسخ داده شده است. در ادامه مشروح این میزگرد را میخوانید.
با توجه به اینکه فصل مجامع به پایان رسیده است اما اغلب سهامداران از تقسیم سودهای اندک در مجامع امسال گلایه داشتند و اغلب میگفتند تنها امیدشان به مجامع بود تا شاید با تقسیم سود مناسب بتوانند بخشی از ضررهایشان را جبران کنند اما این اتفاق هم نیفتاد. گل سرسبد مجامع امسال هم بانکی بود و تقسیم سود به کمترین میزان ممکن رسید. با این اوصاف فصل مجامع امسال را چگونه ارزیابی میکنید.
محمدرضا رهبر: مجامع امسال اکثر شرکتها برخلاف انتظارات، مجامع خوبی نبودند. چند عامل در این زمینه دخیل هستند که باعث شد مجامع شرکتها دور از انتظار سود تقسیم کنند. یک عامل آن، به ساختار اقتصادی کشور و تبعات مربوط به تحریمها برمیگردد. البته تحریمها در گذشته هم وجود داشت و مساله جدیدی در اقتصادمان نیست. به هر حال هرچه میگذرد اثر خود را آشکارا نشان میدهد. عامل دوم به ضعف عملکرد مدیران شرکتها ربط دارد. باید قبول کنیم که عملکرد مدیران در بسیاری از شرکتها موفق نبوده است و نتوانستند تغییری در شرایطشان با وجود اینکه موضوع تحریمها و مشکلات اقتصادی مربوط به سالهای گذشته بود ایجاد کنند و نهایتاً به فروش ثروت سهامدارانشان اقدام کردهاند. یعنی با فروش برخی داراییها، سود عملیاتی به دست آوردهاند و در ازای این سود غیرعملیاتی، پاداش هم گرفتهاند. اصلاً این مدیریت هم وجود نداشت، فرقی به حال آن شرکت نمیکرد و به احتمال زیاد همین سود را به دست میآورد. جالب این است که مثلاً یک شرکت، 10 ریال سود داده است اما 300 میلیون سهم، مدیر مربوطه پاداش گرفته است در حالی که آن مدیر کار چندانی
انجام نداده است. در صورتی که پاداش برای عملکرد هیات مدیره بر اساس خلاقیتها، نوآوری، بازاریابی، توسعه و... آن شرکت باید پرداخت شود. یعنی عملکرد مدیران در مجامع بر اساس اینکه بر فرض یک تومان سود دادهاند نباید بررسی شود و بر مبنای آن سود داده شود. باید دید آن مدیر در توسعه و رشد آن شرکت چه نقشی داشته است؟
باید سنجش عملکرد مدیران در مجامع، بر اساس این فاکتورها باشد و ناظر سازمان بورس هم بر امر صحه بگذارد. متاسفانه نهاد ناظر تنها حضور فیزیکی در مجامع دارد و نقش کارشناسی خود را نادیده گرفته است. مدیر شرکتی که ثروت سهامدار را فروخته و بر مبنای آن سود تقسیم کرده است، چه عملکرد درخور توجهی داشته که انتظار دارد پاداش بگیرد.
مساله دیگر به مجامع بانکی برمیگردد. در سالهای گذشته بانکها سود بالایی تقسیم کردند و پاداشهای کلانی به هیات مدیره بانکها دادهاند. اما امسال میبینیم بانک مرکزی مانع این کار شد. چرا که دستور داده بانکها ذخیره مطالبات مشکوکالوصول بگیرند و در نتیجه شاهد بودیم امسال سود بسیار پایینی را تقسیم کردند. اما چرا در سالهای گذشته بانکها بدون توجه به مطالبات معوق، سودهای آنچنانی تقسیم کردهاند و حتی نهاد ناظر یعنی سازمان بورس و بانک مرکزی مانع این کار نشده است؟
شاهین چراغی: معتقدم اقتصاد ایران دچار بیماری ژنتیکی شده است. بهطور مثال در حوزه بازار سرمایه سالهاست خون جدیدی تزریق نشده است. یعنی عمدتاً سرمایهگذاریها، درونشرکتی بوده است. متاسفانه تمام طرحهای توسعه در شرکت مادر، عملاً عقیم ماندهاند. بهطور مثال ما در صنایع معدنی شاهدیم که اغلب شرکتها عملاً نتوانستهاند طرحهای توسعهای را به بهرهبرداری برسانند و حجم عمدهای از منابع آنها در این پروژهها بلاتکلیف ماندهاند. وقتی طرحهای توسعهای شرکتها با بنبست مواجه شدهاند و سرمایهگذاریها در صنایع به ایجاد چند هلدینگ محدود شده است که عمدتاً عقیم هستند و بازدهی چندانی ندارند، آنوقت چطور انتظار داریم بازار سرمایه توسعه پیدا کند؟ ریشه این مساله به رابطه نامطلوب دولت با بخش خصوصی برمیگردد. متاسفانه ما تاکنون سرمایهگذاری موفق بین بخش خصوصی و دولتی نداشتهایم. یعنی اصلاً قائل به این قضیه نیستیم. طبیعی است در کشوری که دولت برای بخش خصوصی اهمیتی قائل نیست و اختیار کامل به آن نمیدهد در نتیجه سرمایهگذاریها هم به بیراهه میروند و در بلندمدت عوارض خودش را در جایی نشان میدهد. به
نظر میرسد مجامع که امسال برگزار شد این حقیقت را به خوبی به نمایش گذاشت. دیگر شرکتها به جایی رسیدند که به قول آقای رهبر ثروت سهامداران خود را فروختهاند تا سود در مجامعشان تقسیم کنند. بنابراین برای اینکه علل ناکامی مجامع امسال را بررسی کنیم باید ریشهیابی کنیم در سالهای گذشته چه بلایی بر سر اقتصاد ایران آمده است که اثر خود را به شکل بارزی در حال حاضر نشان داده است. معتقدم وضعیت مجامع امسال به خوبی نشان میدهد که اگر مجامع قبلی با رونق مواجه بودهاند بخش دولتی یا بخش نهادی تاکنون از رانت اقتصاد استفاده کرده است. این موضوع را بدون تعارف میگویم. بر اساس همین رانتها نیز مجامع شرکتهای دولتی تقسیم سود داشتند. در این میان مجامع شرکتهای خصوصی هر سال که میگذشت به علت تحمیل مشکلات اقتصادی میتوانستند سود کمتری را تقسیم کنند. البته اکنون شاهدیم کار به جایی رسید که دیگر بانک مرکزی اجازه نداد در مجامع بانکی سود بالایی تقسیم شود. چرا که متوجه شده است این سودها موهوم بوده و تنها روی کاغذ نمایان شدهاند. اگر مانع این تقسیم سودهای آنچنانی نشود در این شرایط اقتصاد کشور با چالشهای اساسیتری مواجه خواهد شد.
فرزام ابوعلی: بگذارید من از منظر دیگری به این مساله بپردازم. توجه کنید بخش عمده تامین مالی در اقتصاد ایران روی دوش نظام بانکی افتاده است. طبیعتاً وقتی که نظام بانکی در یک مقطع به فرض 20ساله، تامین مالی شرکتها را انجام میدهد مدیران شرکتها به بانکها تکیه میکنند و در هر جایی با کمبود منابع مواجه میشوند به سراغ سیستم بانکی میروند. تا وقتی سیستم بانکی با کمبود شدید منابع مواجه نبود تقاضاهای مربوطه را به شکلی پاسخ میداد و شاید این مسائل امروز نمایان نمیشد. به هر حال وقتی مدیران میدانند سهامداران به هر قیمتی به دنبال کسب سود بودهاند از هر طریقی تلاش میکنند خواسته آنها را تامین کنند. مثلاً یک مدیر با وجود اینکه به مشکلات شرکتش واقف است و نباید سود تقسیم کند برای اینکه سهامدارانش را راضی نگه دارد از سیستم بانکی اعتبار و تسهیلات کوتاهمدت و بلندمدت و... میگیرد تا بر ضعفها و مشکلاتش سرپوش بگذارد. در واقع به شکلی از سهامدارانش استقراض میکند تا به آنها سود بدهد. در حالی که بدترین نوع تامین مالی این است که شرکت از سهامداران استقراض کند. یعنی اینکه شرکتی با وجود مشکلات مالی،
سود نقدی پرداخت میکند در حالی که از سیستم بانکی اعتبار گرفته است و باید این منابع را بازگرداند. در صورتی که سیاست تقسیم سود در کشورهای پیشرفته یک روند ساده و بسیار جزیی است و مدیر یک شرکت اگر توانایی پرداخت سود را نداشته باشد این موضوع را با سهامدارانش در میان میگذارد. اما مدیران ما حاضرند سودسازی کنند و سود ساختگی تقسیم کنند اما نگویند ضعف عملکردی دارند یا به قول دوستان خلاقیت و نوآوری ندارند تا با مشکلات مقابله کنند و در نهایت مسیری را برای رشد و توسعه شرکتشان باز کنند. متاسفانه سودسازی شرکتها در این شرایط اقتصادی کار را به جایی رساند که اثرات مخرب آن در حال حاضر آشکار شده است. بهطوری که کفگیر به ته دیگ شرکتها خورده است و دیگر شرکتهای دولتی که به ورطه سودسازی افتاده بودند آهی در بساط ندارند که بخواهند سودهای کلان تقسیم کنند. طبیعی است امسال با مجامعی مواجه شویم که کمترین سود بین سهامداران تقسیم شده است.
یعنی معتقدید بازتابی از واقعیتهای اقتصادی کشور را امسال میتوانیم در مجامع شرکتها مشاهده کنیم؟
محمدرضا رهبر:در مجامع سالهای گذشته یعنی در دولت قبلی شاهد بودیم که نمایندگان دولت میآمدند در مجامع بانکی تکلیف میکردند که بانکها 80 درصد سود تقسیم کنند یا در سایر مجامع هم وضع به همین صورت بود و به بهانه سهام عدالت این تکلیف را ایجاد میکردند که سود بالایی تقسیم شود. اصلاً به این موضوع توجه نمیکردند که تقسیم 80 درصد سود رقم بسیار بالایی میشود و نهتنها به بانکها و شرکتها بلکه به اقتصاد کشور ضربه وارد میکند. اما در مقابل امسال شاهدیم نمایندگان دولتی در مجامع تکلیف کردهاند که مثلاً 10 درصد سود در مجامع بانکی تقسیم شود و حتی بعضی از بانکها، پنج درصد تقسیم سود داشتند. این موضوع نشان میدهد تقسیم سود در مجامع منطقی انجام نمیشود؛ یا افراط داشتهایم یا تفریط. سهامدار هم، چشم به مجامع دوخته است تا سود منطقی و خوبی را به دست بیاورد و انتظار دارد بازدهی سرمایهگذاریاش، بازده منطقی برایش داشته باشد.
مساله دیگر نیز به عدم حمایتهای دولت و قیمتگذاریهای نامطلوب در این عرصه برمیگردد. بهطور مثال، در پتروشیمیها که حدود 26 درصد از ارزش بازار سرمایهمان را در اختیار دارند، شاهد هستیم که قیمت خوراک را طوری تعیین کردهاند که باعث افت شدید قیمت سهام این شرکتها شد و هنوز هم سردرگمی در نرخ خوراک وجود دارد. یا در مورد فولادیها و معدنیها هم به نوعی وضع به مراتب بدتر است. متاسفانه سیاستهای اقتصادی دولت، همسو با شعارهایش نیست و حمایتی وجود ندارد. از طرف دیگر هم کاهش قیمت نفت و کاهش قیمت جهانی محصولات فلزات و مواد معدنی مزید بر علت شد و همه اینها شرایطی را ایجاد کرد که شرکتها گزارش عملکردهای مطلوبی نداشته باشند و در نتیجه مجامع امسال نامطلوب برگزار شوند و تقسیم سودها دور از انتظارات باشد.
شاهین چراغی:به نظرم، وضعیت بد مجامع بورسی اتفاق عجیبی نیست. اگر این اتفاق نمیافتاد، عجیب بود. به هر حال آثار تشدید رکود اقتصادی، ناکارآمدی مدیران و سیاستهای متناقض دولت در جایی نمایان میشد. معتقدم مجامع امسال نمایی واقعی از وضعیت نابسامان اقتصاد کشور را به نمایش گذاشت. بهتر است مدیران و اعضای هیات مدیره با سهامدارانشان صادق باشند و اگر مشکلات شرکتی به جایی رسیده و صلاح در عدم تقسیم سود است، این موضوع را بهطور شفاف با سهامدارانشان در میان بگذارند نه اینکه به هر قیمتی حتی با سودهای ساختگی اقدام به تقسیم سود کنند. متاسفانه میان مدیران شرکتهای بورسی و سهامدارانشان صداقت و اعتماد وجود ندارد. یعنی عملاً سهامداران دنبال حداکثر تقسیم سود و مدیران تعمداً دنبال پرداخت حداقل سود هستند. در حالی که در دنیا این مسائل سابقه ندارد. سهامداران و مدیران یک شرکت کاملاً باهم صادق هستند و سیاست تقسیم سودشان کاملاً مشخص است. اینگونه نیست یک سال مثلاً 80 درصد سود تقسیم کنند و سال دیگر 20 درصد.
فرزام ابوعلی:قطعاً وقتی شرکتها بهرهوری ندارند و در زمینه تکنولوژی با تحولات روز دنیا پیش نمیرویم هر روز درگیر این مساله هستیم که دولت و مجلس سیاستی را اتخاذ کردهاند که هزینه بیشتری به شرکتها تحمیل کرده است. از طرف دیگر بخشی از مشکلات به تامین مالی شرکتها از بانکها برمیگردد. همانطور که پیش از این گفتم وقتی اقتصادی به تامین مالی از طریق بانکها تکیه میکند در شرایطی که بانکها با مشکل کمبود منابع مواجه شوند تمام اقتصاد کشور با این مساله درگیر خواهد شد. بنابراین در شرایط رکود اقتصادی شرکتها مانند گذشته نمیتوانند از سیستم بانکی اعتبار بگیرند و از طرفی هم اقتصاد با تنگنای مالی مواجه شده است و دولت اجازه نمیدهد به همین سادگی منابع از شرکتهای دولتی خارج شود، پس طبیعی است که در این شرایط مجامع کمرونق باشند و حتی کار به جایی برسد که شرکتها سودهای یک و دو ریالی تقسیم کنند.
با این حال اختلافنظرهایی بر سر تقسیم سود نقدی وجود دارد و برخی معتقدند تقسیم سود بالا بدعتی اشتباه محسوب میشود، چرا که در کشورهای پیشرفته نیز شرکتها سود بالایی را تقسیم نمیکنند؟
محمدرضا رهبر:اول اجازه بدهید این توضیح را بدهم و بعد به پاسخ این پرسش بپردازم. بخشی از مشکلاتی که در حال حاضر شرکتها و بانکها با آن درگیر هستند مساله بدهیهای دولت است. بسیاری از شرکتهای پیمانکاری و بانکها از دولت طلبکار هستند و مجبور شدهاند تسهیلات گرانقیمت بگیرند و چون شرکتها و بانکهای ما به علت تحریم ارتباطی هم با بانکهای خارجی ندارند که مثلاً وامهای ارزی با نرخ سود مناسبی بگیرند، چارهای نداشتند جز اینکه با هزینههای سنگین و سرسامآور استقراض کنند که این مساله باعث شد عمده منابع شرکتها صرف پرداخت بهرههای سنگین شود، بنابراین منابعی باقی نمیماند که صرف توسعه و رشد آن شرکت شود که در نهایت در مجمع انتهای سال خود سودی هم داشته باشد که تقسیم کند. همه بانکهای ما، از دولت طلبکار هستند ولی اگر حسابشان، نزد بانک مرکزی قرمز شود باید 34 درصد جریمه سود تسهیلات بدهند وقتی هزینه مالی شرکتها افزایش پیدا میکند، قیمت تمامشده محصولات و خدماتشان بالا میرود و در نتیجه سودی را نمیتوانند بدهند. در نهایت طبق قانون تجارت حداقل باید 10 درصد سود تقسیم کنند، بنابراین شرکتها سعی
میکنند همین حداقل را تقسیم کنند زیرا جز این چارهای ندارند. بنابراین امروز وضعیت بازار به جایی رسیده است که با وجود اینکه توافق هستهای هم حاصل شد اما برخلاف پیشبینیها بازار نهتنها با رشد مواجه نشد بلکه ریزشهای سنگین هم داشت وقتی ناامیدی در بازار سرمایه ایجاد میشود همه سعی میکنند قبل از مجمع سهمشان را بفروشند. ما در تیرماه همیشه شاهد افزایش رشد شاخصها بودیم و در فصل مجامع بورس رونق میگرفت اما امسال این اتفاق رخ نداد و حتی ریزشهای شاخص بورس هم شدیدتر شد و این امر عجیب است. دلیلش این بود که قبل از برگزاری مجامع سهامداران ناامید بودند و میگفتند در مجمع شرکتها امسال سود خوبی تقسیم نمیشود، حتی گزارشهای سهماهه شرکتها نشاندهنده همین مساله بود. بنابراین سهامدار تصمیم میگیرد زودتر سهمهای خود را بفروشد. در نتیجه این حرکت رفتارهای تودهوار شکل میگیرد و یکباره هم فروشنده میشوند. طبیعی است که بزرگترین اتفاق بازار سرمایه هم نتواند از ریزش بورس جلوگیری کند چون همه فروشنده هستند زیرا نسبت به کسب عایدی سود مناسب در مجامع ناامید شدهاند.
محمدرضا رهبر: مدیر شرکتی که ثروت سهامدار را فروخته و بر مبنای آن سود تقسیم کرده است، چه عملکرد درخور توجهی داشته که انتظار دارد پاداش بگیرد؟ فرزام ابوعلی: من معتقدم بازار تحلیلهایش را ناقص انجام میدهد همین موضوع باعثشده سرمایهگذار سردرگم باشد و براثر جو روانی حرکت کند.
شاهین چراغی:بنده قبول ندارم که شرکتها نباید سود تقسیم کنند اتفاقاً در تمام دنیا تقسیم سود امری پذیرفته و منطقی است اما باید تقسیم سود معقول و متناسب با برنامههای توسعهای شرکتها باشد. تقسیم سود به فرصتهای سرمایهگذاری شرکت بستگی دارد. اگر شرکتی به این نتیجه برسد که در آینده از محل سرمایهگذاریهای جدیدی که انجام خواهد داد سهامدارانش میتوانند منافع بیشتری را کسب کنند، طبیعی است که تقسیم سود کمتری داشته باشد. یا اگر شرکت مشکلی دارد باید مسائل را صادقانه به سهامدارانش اطلاع دهد که مثلاً امسال به این دلایل نمیتواند سود تقسیم کند. همانطور که گفتم این اعتماد میان مدیران و سهامداران وجود ندارد. در نتیجه سهامداران در مجامع بورسی به هر قیمتی انتظار تقسیم سود را دارند در حالی که در کشورهای پیشرفته این برداشت از تقسیم سود وجود ندارد. دوستان اشاره کردند اکنون بانک مرکزی به این جمعبندی رسیده است که به بانکها اجازه تقسیم سود ندهد. اما چرا در سالهای قبلی مانع نمیشد؟ البته معتقدم در دولت یازدهم بانک مرکزی این جسارت را داشته است که مانع دادن سودهای بالا برای بانکها شود.
فرزام ابوعلی:اجازه بدهید بنده هم نکتهای در اینجا بیان کنم. درست است که بانک مرکزی حالا آمده است در مجامع بانکی مانع از تقسیم سود شده است چرا که متوجه شده است بانکها دچار سودسازی شدهاند و سودهای کاغذی را در مجامع قبلی تقسیم کردهاند اما همه مسائل به مشکلات ساختاری اقتصاد کشور برمیگردد و ریشه آن در این است که اقتصاد ما بانکمحور است و بار تامین مالی هم بر دوش بانکها قرار دارد. در این میان بازار سرمایه در حاشیه قرار گرفته است و در اولویت برنامههای حمایتی دولت قرار ندارد. از طرف دیگر شاهدیم در کشور ما بانکها برای جذب سپرده رقابت میکنند این در حالی است که در دنیا بانکها بر سر تسهیلات دادن رقابت سنگین باهم دارند وقتی دولت با وجود کاهش تورم سود بانکی را بالا نگه میدارد طبیعی است که سرمایهگذار ترجیح میدهد پول خود را از بازار سرمایه خارج کند و در بانک سپردهگذاری کند چرا که در بانک سود بیشتری میگیرد. از طرف دیگر توجه داشته باشیم دولت بدهی خود را نمیتواند به بانکها پرداخت کند و داراییهای بانک فریز شده است، پس چارهای ندارد جز اینکه برای سپردهگیری رقابت کند تا منابع جذب
کند و کمبود نقدینگیاش را به شکلی جبران کند. به همین خاطر بانکها دست از رقابت برای جذب سپرده برنمیدارند و همچنان بالاتر از نرخ 20 درصد سود میدهند. دولت و بانک مرکزی هم به نظر میرسد با پرداخت سود بالا چندان مشکلی ندارند چرا که شاهدیم بانکها به راحتی قوانین را دور میزنند و با سودهای بالایی سپرده جذب میکنند در مقابل نهاد نظارتی تنها هشدار میدهد و با بانکها برخورد جدی نمیکند. اگر قرار بود به نسبت کاهش تورم نرخ سود پایین بیاید باید بیشتر از دو درصد از نرخ سود کاسته میشد اما این اتفاق رخ نداده است. بنابراین بخشی از مسائل و مشکلات بازار سرمایه به ساختار نظام مالی کشور باز برمیگردد و باید تعادلی در میان سهم بازار سرمایه و بازار پول در اقتصاد کشور ایجاد شود. اگر این اتفاق رخ دهد این مشکلات حل و فصل میشود و هر دو بازار به وظایف اصلی خود در اقتصاد عمل میکنند؛ یکی تهدید دیگری نیست بلکه میتوانند هر دو باهم رشد کنند.
شاهین چراغی:من هم معتقدم بخشی از تاوانی که در حال حاضر در بازار سرمایه میدهیم، ناشی از بیدرایتی بازار پولی است. اگر آن بازار با مکانیسم درستی، کار کند در کنار آن بازار سرمایه تقویت میشود. اما متاسفانه در اقتصاد ما سیاستها به شکلی در نظر گرفته میشود که منابع به سمت بانکها حرکت کند و در این میان بازار سرمایه آسیب میبیند. بهطور مثال در مقطعی که بازار سرمایه با رشد بیسابقهای مواجه بود بانک مرکزی مانع از پرداخت سودهای بالا در نظام بانکی نشد. همین مساله به بازار سرمایه فشار آورد. تقریباً تمام مردم، پولها را از حساب جاری خارج کردند و همه سپردهبگیر شدند چرا که بانک سودهای بیشتری آن هم در یک سرمایهگذاری بدون ریسک پرداخت میکرد. این مساله ناشی از یک عارضه در اقتصاد کشور است و همانطور که در اول صحبتهایم اشاره کردم متاسفانه اقتصادمان از یک بیماری ژنتیکی رنج میبرد و باید برای آن چاره اساسی اندیشید. معتقدم باید پیوندهایی میان مجموعههای دولتی یا نهادی با مجموعههای خصوصی برای همکارهای مشترک ایجاد شود. اگر این اتفاق رخ دهد و در کنار آن با توجه به اینکه در شرایطی قرار داریم که
تحریمها برداشته خواهند شد، میتوانیم سرمایههای خارجی را جذب کنیم و در این صورت دوباره خون تازهای در اقتصاد کشور به جریان خواهد افتاد که اثر آن با به سرانجام رسیدن طرحهای توسعه شرکتها در بازار سرمایه بروز خواهد کرد. متاسفانه سایه سنگین اقتصاد دولتی بر اقتصاد ایران باعث شده دایره فعالیت بخش خصوصی هر روز تنگتر شود. به گذشته نگاه کنید؛ در مقطعی در اقتصادمان رشد کسب و کارهای خانوادگی باعث شد تا کارهای بسیار بزرگی در صنعت کشور انجام شود. اما متاسفانه دولت به جای آنکه به اینگونه کسب و کارها فضا بدهد و آنها را زیر چتر حمایت خود بگیرد سیاستهایی را اتخاذ کرد که عملاً باعث شد بخش خصوصی به حاشیه برود و نتواند رشد کند. خدا رحمت کند آقای خلیلی را، او یکی از کارآفرینان بنام کشور بود. اما جای تاسف دارد که دولت کارآفرینان بزرگ را نمیبیند و از تجربیات آنها استفاده نمیکند و به آسانی این سرمایههای ملی را از دست میدهد. آیا واقعاً مرحوم خلیلی حقش نبود که یکی از بزرگترین هلدینگهای صنایع لوازم خانگی کشور را مدیریت کند؟ در صورتی که «شستا» که کارش اصلاً لوازم خانگی نیست، مدیریت لوازم خانگی پارس را بر عهده میگیرد.
با وجود اینکه بازار ماهها منتظر بود تا توافق هستهای به سرانجام برسد اما وقتی این اتفاق رخ داد چرا واکنش منفی نشان داد. علت چیست؟
فرزام ابوعلی:توجه کنید این موضوع به عوامل مختلفی بستگی دارد که باعث شد بازار برخلاف انتظارها عمل کند و با ریزش مواجه شود. یکی از عوامل آن را دوستان اشاره کردند، تقسیم سود پایین در مجامع بود. چون از قبل این موضوع قابل پیشبینی بود و بسیاری از سهامداران ترجیح دادند وارد مجامع نشوند و قبل از برگزاری مجامع سهمهایشان را فروختند. این موضوع بر بازار اثرگذار است. البته گفته میشود دلیل دیگر هم این است با توجه به طولانی شدن روند مذاکرات بازار از قبل خبر توافق را پیشخور کرده است اما من معتقدم بازار تحلیلهایش را ناقص انجام میدهد همین موضوع باعث شده سرمایهگذار سردرگم باشد و براثر جو روانی حرکت کند. چرا که تحلیلهای ناقص به آنها میگوید با وجود توافق هنوز اتفاقی در اقتصاد رخ نداده است و چون زمان میبرد تا تحریمها برداشته شوند و اثرات خود را بر صورتهای مالی شرکتها نشان دهد طبیعی است که بازار واکنش مثبت نشان ندهد. این در حالی است که ما از قبل میتوانستیم برخی مسائل را پیشبینی کنیم و بر اساس آن تحلیل همهجانبه داشته باشیم و وقتی توافق رخ داد بر مبنای آن تصمیمگیری کنیم. اما
تحلیلهای ناقص در بازار باعث شدهاند که همه چیز مبهم باشد و سرمایهگذار نتواند مسیر صحیح را تشخیص بدهد. این در حالی است که به خوبی میدانیم با برداشته شدن تحریمها برای شرکتها در آینده اتفاقات خوبی رخ میدهد و گردش مالی افزایش پیدا میکند و مواد اولیه بیشتر به دست کارخانهها میرسد، از این شرایط نامطلوب تا حدودی فاصله میگیریم و این امید وجود دارد که قیمت سهام شرکتها افزایش یابد اما عجیب است که بازار با وجود این پالسهای مثبت واکنش منفی به توافق هستهای نشان میدهد. باید این موضوع به درستی بررسی شود که چرا وقتی سایه سنگین ریسک سیستماتیکی که سالها در بازار بوده برداشته میشود، بازار نسبت به این مساله بیتفاوت است. به نظرم اما برخی از اتفاقاتی که بعد از اعلام توافق در بازار سرمایه رخ داد، طبیعی نبود و باید این مساله مورد بررسی قرار گیرد. متاسفانه بازار ما بسیار کمعمق شده است. بازیگران زیادی از این بازار در سال 92 خارج شدهاند و تمایلی ندارند دیگر به این بازار بازگردند چرا که معتقدند سیاستهای دولت به نفع بازار سرمایه نیست. کمعمقی بازار و حجم پایین معاملات این زمینه را ایجاد میکند تا به راحتی عدهای
بتوانند در قیمتها دستکاری کنند. از طرف دیگر نهاد ناظر نیز برخورد جدی با این افراد ندارد و متاسفانه یکباره مشاهده میکنیم اتفاقات غیرطبیعی در بازار رخ میدهد.
شاهین چراغی: به هر حال آثار تشدید رکود اقتصادی، ناکارآمدی مدیران و سیاستهای متناقض دولت در جایی نمایان میشد. معتقدم مجامع امسال نمایی واقعی از وضعیت نابسامان اقتصاد کشور را به نمایش گذاشت.
محمدرضا رهبر:روز پس از اعلام توافق هستهای شاهدیم عرضههای قابل توجهی در بازار انجام شده است و باید سازمان بورس به این مساله رسیدگی کند و دلایل این عرضههای سنگین را توضیح دهد تا ابهامات از بین برود. البته نکات دیگری هم وجود دارد. مثلاً گزارشهای سهماهه شرکتها مطلوب نبوده است. از طرفی برخی از شرکتها و نهادهای مالی و هلدینگها به پول نیاز داشتند و شروع کردند به عرضه کردن سهم و وقتی حقیقیها میبینند اشخاص حقوقی یا شرکتها سهم عرضه میکنند با این جو همراه میشوند و آنها سهمهایشان را میفروشند. بنابراین به یکباره میبینیم که توافق به سرانجام رسیده است در حالی که همه منتظر اعلام این خبر بودند اما جو روانی منفی در بازار بهگونهای حاکم است که اثر مثبت توافق هستهای در بازار خنثی میشود. آقای ابوعلی هم اشاره کردند، در دو سال گذشته عده قابل توجهی از این بازار رفتند به علت اینکه اعتمادشان را به بورس از دست دادهاند وقتی تقاضای سوداگرانه کاهش پیدا کرد، رونق بورس را تحت تاثیر قرار داد. تقاضای سوداگرانه باید در بازار وجود داشته باشد چرا که رونق بازار را به همراه دارد. از طرفی معتقدم
گزارشهای سهماهه شرکتها، خیلی محافظهکارانه دیده شده است در حالی که شرکتها میدانستند تیرماه احتمال حصول توافق هستهای بسیار زیاد است. به نظرم بدبینانه به موضوع نگاه شده است. طبیعی است که این مساله روی بازار اثر منفی بگذارد.
شاهین چراغی: آقای رهبر به نکته جالبی اشاره کردند خالی شدن بازار از سوداگران باعث شده تا این بازار کمعمق شود. اتفاقاً کسانی که به عنوان سوداگری به این بازار میآیند، مشکلساز نیستند. سوداگر به دنبال سود است بنابراین دائماً در حال خرید و فروش در بازار است که موضوع به رونق بازار کمک میکند. در جایی این موضوع خطرناک است که سوداگر به اطلاعات نهانی دسترسی دارد و بازار را دستکاری کند. اما اگر سوداگر ما مانند بقیه افراد تحلیل داشته باشد و مانند بقیه بر اساس همین تحلیلها خرید و فروش کند نهتنها به ضرر بازار نیست بلکه به رونق بورس کمک میکند. متاسفانه شاهدیم عدهای در سالهای اخیر وارد بورس شدهاند که از دانش لازم برخوردار نیستند و تنها به صرف اینکه در سالهای اخیر پولهای بادآورده به دست آوردهاند با کمک برخی از شرکتهای سرمایهگذاری هرطور که بخواهند در بازار رفتار میکنند و حتی قیمتها را دستکاری میکنند. چرا به یکباره نماد یک شرکت تا 20 درصد مثبت میشود و یکباره تا 20 درصد منفی میشود. مشخص است عدهای با سرپوش شرکتهای سرمایهگذاری با توجه به ثروت بادآوردهای که دارند با نماد
شرکتها بازی میکنند. این مساله بسیار خطرناک است و نهاد ناظر باید نسبت به این بیاخلاقیها واکنش نشان دهد. بازار رقابتی است و از اصول اخلاق حرفهای تبعیت میکند. باید نهاد ناظر نسبت به این مسائل واکنش نشان دهد.
با این اوصاف پیشبینی شما از وضعیت بازار سرمایه چیست و به سهامداران چه توصیهای دارید؟ بهطورکلی میتوان به آینده سرمایهگذاری در بورس خوشبین بود؟
محمدرضا رهبر:من به آینده بازار سرمایه خوشبین هستم. ممکن است مدتی طول بکشد که تحریمها کاملاً رفع شوند و منابعی که آزاد شدهاند وارد کشور شود اما به هر حال واقف هستیم اتفاقات خوبی در آینده برای شرکتها رخ خواهد داد. اینجاست که سهامداران باید صبر و حوصله داشته باشند. اگر صبور باشند حتماً منفعت میبرند. بهزودی این توافق در اقتصادمان اثر خود را نشان میدهد. اینکه تنها بر اساس گزارشهای سهماهه شرکتها تحلیلهایمان را انجام دهیم این امر درست نیست چون ممکن است در ششماهه دوم شرکتها گزارشهای بسیار مطلوبی ارائه دهند. اتفاقاً توصیه میکنم سرمایهگذاران جدید اکنون وارد بازار سرمایه شوند چرا که اکنون بهترین شرایط را برای خرید در بازار داریم و هنوز بازار گرفتار جو روانی و تشنج مربوط به تقاضا نشده است. نکته اساسی دیگری که میتواند از سوی سازمان بورس و وزارت اقتصاد و دارایی مورد توجه قرار گیرد بحث برنامهریزی برای دوران پساتحریم در بازار سرمایه است. باید از همین حالا برنامهریزی انجام شود تا این بار از جو هیجانی مثبت در بازار غافلگیر نشویم و طوری نباشد که همه سهمها صف خرید شود و
اصلاً سهمی برای عرضه وجود نداشته باشد. بورس ما نیازمند یک برنامه پنجساله است که منطبق با برنامههای توسعه اقتصادی باشد و مخصوصاً با توجه به رفع تحریمها، باید روی این موضوع به شدت کار شود. هر کدام از این شرکتها پتانسیل رشد دارند. بانکها موقعیت مطلوبی دارند، باید کمیتهای خاص بازار سرمایه تشکیل شود و سیاستگذاریها و برنامهریزیهای لازم انجام شود و بهطور شفاف اطلاعات در اختیار سهامداران قرار داده شود تا آنها هم به این موضوع دلگرم باشند که واقعاً اتفاقات خوبی قرار است در اقتصاد کشور رخ دهد و با خیال آسوده سرمایهگذاری کنند.
فرزام ابوعلی:قبل از اینکه درباره پیشبینیام از آینده بازار سرمایه بگویم اجازه بدهید به این نکته اشاره کنم. مد شدن تحلیل تکنیکال در چند سال اخیر به بلای جان بورس تبدیل شده است. عدهای در شبکه مجازی دائماً در حال تبلیغ تحلیل تکنیکال هستند و نسل جوان نیز به سادگی تحت تاثیر این تبلیغات قرار میگیرند و فکر میکنند اگر از تحلیل تکنیکال تبعیت کنند بازدهی قابل توجهی به دست میآورند. در حالی که در دنیا تا آنجا که من اطلاع دارم تحلیل تکنیکال دیگر منسوخ شده است اما جای تاسف دارد که در بازار ما تازه تحلیل تکنیکال مد شده است و طرفداران زیادی هم پیدا کرده است. در حالی که چون بازار کمعمق است و بازیگران کمتجربهاند یک عده فرصتطلب با اینگونه تحلیلهای غلط با نمادها بازی و بازار را دستکاری میکنند. بنابراین وقتی بازار کمعمق است احتمال دستکاری در آن بالا میرود. پس سازمان بورس بهعنوان نهاد ناظر باید برای مقابله با این مسائل چارهاندیشی کند و نگذارد یک عده فرصتطلب هر طور دلشان میخواهد بازار را بالا و پایین کنند. اما در مورد آینده بازار با توجه به اینکه دوران پساتحریم را در پیش داریم
معتقدم این وضعیت پایدار نیست و قطعاً اثر مثبت توافق و برداشتن شدن تحریمها تا چند ماه دیگر نمایان میشود. همانطور که آقای رهبر گفتند سهامداران باید صبر و حوصله به خرج دهند. اما وقتی که میگوییم بورس در آینده وضعش به چه صورت خواهد شد، چقدر بلندمدت دیدهایم. آیا بحث ما این است که در پنج ماه آینده، بورس، به چه سمت و سویی خواهد رفت؟ یک سال آینده یا 10 سال آینده. طبیعتاً همه متفقالقول خواهند بود که بورس در یک سال آینده به ویژه در سال 95 به وضعیت خوبی خواهد رسید اما در مورد پنج سال یا 10 سال دیگر از حالا نمیتوان اظهارنظر کرد. البته اگر هم پیشبینی میکنیم بازار برای انتهای سال و سال آینده وضعیت مطلوبی خواهد داشت این امر نیز در گرو اصلاح سیاستهای اقتصادی دولت است. اگر سیاستها و استراتژی دولت برای بازار سرمایه، همین است که تا الان وجود داشته است بنابراین بهرغم اینکه بازار رونق خواهد گرفت اما پایدار نخواهد بود و دوباره گرفتار بحران در بازار سرمایه خواهیم شد. فعالان بازار سرمایه از دولت انتظار دارند اصلاحاتی در برنامههایش انجام دهد و این بازار را زیر چتر حمایتی خود بگیرد.
شاهین چراغی:معتقدم یک انقلاب در حوزه اقتصاد و بازار سرمایه لازم داریم. یعنی اگر این اتفاق نیفتد، ما با سرعت فعلی که اکنون در حال حرکت هستیم به بنبست میرسیم. حتی آقای دکتر مسعود نیلی در مقالهای که من به تازگی از ایشان خواندهام بر همین موضوع تاکید کردهاند. بنابراین باید تمام مکانیسمها تغییر کند، باید انقلاب در عرصه اقتصادی به پا کنیم. اگر این کار را انجام ندهیم و به همان شیوه گذشته وارد دوران پساتحریم شویم نگرانم با این مدیران که اکنون در اقتصاد کشور داریم و به دنبال خلاقیت و نوآوری و ریسک نیستند نتوانیم از حلاوت توافق هستهای استفاده کنیم. باید در تمامی عرصهها انقلاب به پا کنیم و مدیران کارآمد و جسور و خلاق را در عرصه اقتصادی و صنایع کشور به کار گیریم. هر زمان در اقتصادمان آدمهای با شهامت و مدیران بادانش و تجربه را به کار گرفتیم اثرات مثبت آن را به خوبی مشاهده کردیم پس دولت باید آستینهایش را بالا بزند و افراد کارآمد بر سر کار بیاورد. در مقابل نیز همانطور که تاکید کردم باید به بخش خصوصی بها داده شود و یقین داشته باشید دولت با پیوندهایی که با بخش خصوصی ایجاد میکند
تحولات اساسی در اقتصاد کشور ایجاد میکند.
دیدگاه تان را بنویسید