تاریخ انتشار:
درباره ناکامیهای کشتی فرنگی، بوکس و دوومیدانی در المپیک
بیبرنامگی مهندسی شده
گویا المپیک برای ما ایرانیها تعریف دیگری دارد. اگرچه مدیران ورزش ایران، اهمیت و جایگاه المپیک را درک میکنند اما بهنظر میرسد برنامهریزیها و تدارکات برای ورزشکاران ایرانی در حد بازیهای المپیک نیست و جنس شکستها در این آوردگاه جهانی، با علامت سوالهای بسیاری روبهروست.
گویا المپیک برای ما ایرانیها تعریف دیگری دارد. اگرچه مدیران ورزش ایران، اهمیت و جایگاه المپیک را درک میکنند اما بهنظر میرسد برنامهریزیها و تدارکات برای ورزشکاران ایرانی در حد بازیهای المپیک نیست و جنس شکستها در این آوردگاه جهانی، با علامت سوالهای بسیاری روبهروست. نمونه روشن در این مسیر، نتایج کشتی فرنگی بود که سرمربی تیم با عملکرد فوق درخشان سه مدال طلا در المپیک لندن، اکنون با کسب دو مدال برنز شکست بزرگی در کارنامهاش برای المپیک ریو ثبت شد. هرچند پیش از این و بهجز سه مدال طلای المپیک گذشته، کشتی فرنگی در تاریخ المپیک تنها یک مدال نقره کسب کرده بود، اما عملکرد محمد بنا نشان داده بود که میتواند عملکرد موفقتری در این المپیک داشته باشد.
مدیران، ورزشکاران و کادر فنی ورزش ایران همانقدر که افتخارآفرینیهایشان مورد تقدیر بود، شکستهایشان را هم باید نقد کرد. مردم ایران، آدمها را با ساختههایشان قضاوت میکنند و نه خراب کردنهایشان. محمد بنا هم یکی از همانهاست. مثل حمید سوریان. همانند احسان حدادی. سالها بعد همه ما از افتخارآفرینیهایشان میگوییم. از مدالهای جهانی و المپیک. اما ضعفها را نادیده میگیریم و فراموش میکنیم. عملکرد بوکس، دوومیدانی و کشتی فرنگی در المپیک قابل دفاع نیست. باید از مراحل تمرین و آمادهسازی و تدارکات، شفافسازی شود و مشخص کنیم مشکل اصلی کجاست؟ اما وقتی جامعه ایرانی ورزشکارانشان را «دستنیافتنی» مینمایند، نقد کردن کار مشکلی خواهد بود. امروز در دنیای کشتی، مدیریت و برنامهریزی حرف نخست را میزند. یک کشتیگیر دیگر نمیتواند در همه مسابقات شرکت کند. بسیاری از کشورها از همان روز اختتامیه بازیهای المپیک برای چهار سال آینده برنامهریزی میکنند. آنها به جوانگرایی رو میآورند، چون میدانند المپیک محل آزمون و خطا نیست و تیم را با جوانهای مستعد و باانگیزه برای المپیک چهار سال بعد آماده میکنند. ورزش ایران در درون یک ساختار به ظاهر منظم و پایدار، دچار یک بینظمی ساختاری و اجرایی گسترده و در حال گسترش است. ما هنوز در باور خود و متناسب با نیازها و اقتضائات کشور خود، ترسیم نکردهایم که ورزش را برای چه اهداف و دستاوردهایی و با چه امکانات و افرادی و با چه مشخصات و شرایطی و در چه مکانی و با چه اندازه و ویژگیهایی دنبال کنیم. مدیران و برنامهریزان ورزش ایران غالباً در جهت شکوه و شکوفایی ورزش نقش محرک ندارند زیرا آنان نیز از شکوه و شکوفاساز بودن ورزش، تصویر ذهنی درستی کسب نکردهاند. راهکار مناسب برای برونرفت از این چالش، اولاً اصلاح تصویر ذهنی فعلی اهالی ورزش و نیز مدیران و برنامهریزان ورزش و ثانیاً ترسیم یک تصویر ذهنی شفاف، همهجانبه، مترقی و ایرانیزهشده از ورزش برای برنامهریزان و مدیران فوتبال ایران است.
مدیران، ورزشکاران و کادر فنی ورزش ایران همانقدر که افتخارآفرینیهایشان مورد تقدیر بود، شکستهایشان را هم باید نقد کرد. مردم ایران، آدمها را با ساختههایشان قضاوت میکنند و نه خراب کردنهایشان. محمد بنا هم یکی از همانهاست. مثل حمید سوریان. همانند احسان حدادی. سالها بعد همه ما از افتخارآفرینیهایشان میگوییم. از مدالهای جهانی و المپیک. اما ضعفها را نادیده میگیریم و فراموش میکنیم. عملکرد بوکس، دوومیدانی و کشتی فرنگی در المپیک قابل دفاع نیست. باید از مراحل تمرین و آمادهسازی و تدارکات، شفافسازی شود و مشخص کنیم مشکل اصلی کجاست؟ اما وقتی جامعه ایرانی ورزشکارانشان را «دستنیافتنی» مینمایند، نقد کردن کار مشکلی خواهد بود. امروز در دنیای کشتی، مدیریت و برنامهریزی حرف نخست را میزند. یک کشتیگیر دیگر نمیتواند در همه مسابقات شرکت کند. بسیاری از کشورها از همان روز اختتامیه بازیهای المپیک برای چهار سال آینده برنامهریزی میکنند. آنها به جوانگرایی رو میآورند، چون میدانند المپیک محل آزمون و خطا نیست و تیم را با جوانهای مستعد و باانگیزه برای المپیک چهار سال بعد آماده میکنند. ورزش ایران در درون یک ساختار به ظاهر منظم و پایدار، دچار یک بینظمی ساختاری و اجرایی گسترده و در حال گسترش است. ما هنوز در باور خود و متناسب با نیازها و اقتضائات کشور خود، ترسیم نکردهایم که ورزش را برای چه اهداف و دستاوردهایی و با چه امکانات و افرادی و با چه مشخصات و شرایطی و در چه مکانی و با چه اندازه و ویژگیهایی دنبال کنیم. مدیران و برنامهریزان ورزش ایران غالباً در جهت شکوه و شکوفایی ورزش نقش محرک ندارند زیرا آنان نیز از شکوه و شکوفاساز بودن ورزش، تصویر ذهنی درستی کسب نکردهاند. راهکار مناسب برای برونرفت از این چالش، اولاً اصلاح تصویر ذهنی فعلی اهالی ورزش و نیز مدیران و برنامهریزان ورزش و ثانیاً ترسیم یک تصویر ذهنی شفاف، همهجانبه، مترقی و ایرانیزهشده از ورزش برای برنامهریزان و مدیران فوتبال ایران است.
دیدگاه تان را بنویسید