تاریخ انتشار:
سیدحمید حسینی از گذشته و آینده رابطه نفتی ایران و چین میگوید
در توسعه میادین نفتی کار ارزشمندی از چینیها ندیدیم
روابط نفتی ایران و چین بسیار گستردهتر از آن است که بتوان در یک مصاحبه همه ابعاد آن را مورد بررسی قرار داد. چینیها در بخشهای مختلف صنعت نفت، از تامین تجهیزات تا فاینانس و توسعه بخشهای بالادستی و پاییندستی وارد شدهاند. با وجود این، برای بررسی تجربه رابطه نفتی با چین و ارائه چشماندازی از آینده این رابطه، به سراغ سیدحمید حسینی، عضو هیاترئیسه اتاق بازرگانی تهران رفتیم. او تجربه حضور چینیها در بخش بالادستی را ناموفق میداند و در عین حال معتقد است در توسعه بخشهای پالایشگاهی و پتروشیمی، میتوان از حضور چینیها بهره گرفت. حسینی مدلهایی مثل تامین مالی پروژهها با استفاده از پولهای بلوکهشده و ایجاد شراکت میان سازندگان داخلی و چینی را از روشهایی میداند که موجب پیشبرد بهتر همکاری نفتی ایران و چین خواهد شد.
به عنوان نخستین سوال، ارزیابی عمومی شما از پیمانکاران چینی در مقایسه با دیگر پیمانکاران نفتی چیست؟
به عنوان نخستین سوال، ارزیابی عمومی شما از پیمانکاران چینی در مقایسه با دیگر پیمانکاران نفتی چیست؟
کشورهای دنیا را به طور کلی در سه دسته ردهبندی میکنند: کشورهای متکی بر منابع، که بر کشاورزی و معادن و استفاده از منابع طبیعی متکی هستند. کشورهای متکی بر کارایی، که منابع را تبدیل به محصول میکنند و کشورهای مبتنی بر فناوری و نوآوری و دانش هایتک. ما و چین هر دو جزو دسته دوم هستیم. یکی از حوزههایی که بسیار نیازمند دانش و تکنولوژی است، حوزه نفت است. در بحثهای حفاری هوشمند، افقی و مخازن با نفت فوقسنگین، نیاز به دانش بسیار بالایی است. بعد از اینکه ما با مشکل تحریمها مواجه شدیم، تلاش کردیم کشورهایی مثل هند، ونزوئلا، آنگولا، مالزی، اندونزی و چین را جایگزین کنیم و آمدند با ما قرارداد بستند و حتی کشورهایی مثل بلاروس در حوزههای ما ادعای حضور و پیمانکاری و سرمایهگذاری کردند. تقریباً همه این کشورها، عمدتاً به خاطر دانش فنی و تکنولوژی، یا به خاطر بحث مالی یا تحریمها، از کشور ما خارج شدند. تنها کشوری که ماند و اصرار داشت که توان مالی و فنی را دارد و میتواند کار را انجام دهد، چینیها بودند که در حوزه آزادگان و غرب کارون حضور پیدا کردند. ما هم از آنجا که در
این منطقه پتانسیل تولید یک میلیون بشکه در روز را داشتیم، در آزادگان و یادآوران و دیگر مناطق، روی حضور چینیها حساب کردیم و با آنها قرارداد بستیم. متاسفانه خیلی کار ارزشمندی از چینیها ندیدیم. نمیتوانیم بگوییم چینیها دانش فنی حفاری در خشکی را ندارند. چینیها نه مشکل سرمایهگذاری داشتند و نه مشکل دانش فنی. ضمن اینکه میتوانستند از دانش فنی دیگران هم استفاده کنند. به نظر میرسد دلایل دیگری بود که چینیها مایل به همکاری نبودند و شاید هم دنبال بهانهای بودند که ما خودمان اقدام کنیم و نهایتاً ما هم مجبور شدیم این کار را انجام دهیم.
فقط ما به چینیها نیاز داشتیم یا آنها هم به بازار ما نیاز دارند؟
چین بزرگترین سرمایهگذار در حوزه نفت و گاز در جهان است. حجم سرمایهگذاری چینیها حتی از کشورهای خاورمیانه هم بیشتر است. چینیها سالانه در حوزه نفت و گاز خارج از چین، 50 میلیارد دلار سرمایهگذاری میکنند. در سودان، آنگولا، موزامبیک، ونزوئلا، قزاقستان، ترکمنستان و عراق و حتی حوزههای نفتی اروپا و آمریکا و مکزیک، چینیها حضور پیدا میکنند. در واقع به نوعی تامین امنیت انرژی خودشان را نیز انجام میدهند. چینیها در خیلی کشورها و کنسرسیومها حضور دارند. سالی حدود 200 تا 300 میلیارد دلار مازاد ارزی دارند و ترجیح میدهند آن را در خارج کشور سرمایهگذاری کنند. چینیها به دلایل سیاسی وارد بازار ایران شدند، ولی بعد که دیدند فشار تحریمها ممکن است به شرکتهایشان لطمه بزند و ضربه بخورد، سعی کردند همه روابطشان را از طریق یک شرکت تحریمشده با ما داشته باشند و بقیه شرکتهایشان را دچار بحث تحریمها نکنند. به همین لحاظ هم به نظر میرسد در حوزه آزادگان کار خاصی نکردند و تولید در حوزه مشابه آن در عراق، حدود 210 هزار بشکه در روز است.
در بررسی روابط نفتی ایران و چین، یک نکته به چشم میخورد: چرا چینیها با سابقه نفتی حدود نصف ما، اکنون وارد بازار ایران شدهاند و ما هنوز نتوانستهایم شرکتی در این قد و قواره داشته باشیم؟
اولاً چینیها یک شرکت نفت دولتی ندارند. چند شرکت دولتی نفتی دارند که با هم رقیب هستند. اقتصاد خود را به جای اینکه به دولت وصل کنند، به بازارهای جهانی متصل کردند. چینیها یاد گرفتند اگر بخواهند رشد و توسعه پیدا کنند، باید به بازار جهانی وصل شوند. لذا میبینیم که شرکتهایشان وارد بازار جهانی شدند و با استفاده از منابع مالی توانستند با شرکتهای بزرگ جهان شریک شوند. روزگاری شرکت ملی نفت ما هم این توانایی را داشت. ما در خیلی کشورهای جهان پالایشگاه ساختیم و حضور داشتیم. چند سال پیش یکی از کارشناسان استاتاویل برای کنفرانسی به ایران آمده بود. گفت تعجب میکند، چراکه 50 سال قبل برای دوره کارآموزی به ایران آمده بود. الان چه اتفاقی افتاده است که ایران نیازمند شده است من برای کارشناسان ایرانی دوره بگذارم. به نظر میرسد ما خیلی نتوانستهایم شرکت نفت را با اقتضائات روز و وضعیت دنیا مدیریت کنیم. خیلی کشورها، شرکتهای ملی نفت خود را به شرکتهای بینالمللی تبدیل کردند. ما نهتنها شرکت نفت خود را رقابتی نکردیم، تمرکز و تمام اختیارات حاکمیتی را به شرکت نفت دادیم. از سوی
دیگر دست شرکت ملی نفت را برای حضور در بازارهای بینالمللی بستیم. این باعث شده است ما که روزگاری در دنیا حرف برای گفتن داشتیم و صاحب دانش بودیم، از این بازارها محروم شدیم و عقب افتادیم. الان بیشترین دانشجوهای خارجی در اروپا و آمریکا، چینی هستند. وضع ما قبلاً در این زمینه خوب بود. بیشترین دانشجو را در رشتههایی مثل شیمی و نفت و رشتههای وابسته داشتیم. اگر من وزیر نفت بودم، 100 نفر اول دانشجویان کشوری را با هزینه شرکت نفت برای تحصیل در خارج از کشور بورسیه میکردم.
به بحث روابط با چین برگردیم. در بالادستی، ما با چینیها هنوز به نتیجه خاصی نرسیدهایم. در پاییندستی، پروژههایی در بخشهای ساخت پالایشگاه و پتروشیمی با چینیها تعریف شده است. فکر میکنید این پروژههای پاییندستی به چه سرانجامی خواهند رسید؟
عملکرد چینیها در بحث پالایشگاهی بد نیست. ما برای برخی پروژهها توانستیم دانش فنی را خریداری کنیم. کارهای مطالعاتی و فنی را آنها برای ما انجام دادند و لیسانس را از شرکتهای اروپایی خریدیم. لذا بیشتر بحث سرمایهگذاری و تجهیزات مد نظر است. چینیها با همکاری پیمانکاران ایرانی در بحث پالایشگاه اراک و اصفهان، کار خوبی انجام دادند. در صنعت پتروشیمی هم به نظر میرسد چینیها از ما جلوتر هستند. به راحتی توانستند از زغالسنگ متانول تولید کنند، یا از متانول پلیاتیلن تولید کنند. به نظر میرسد عمق زنجیره پتروشیمی آنها از ما بیشتر است. آنها هستند که محصولات ما همچون متانول، پارازایلین و اورتوزایلین و همچنین میعانات ما را خریداری میکنند، چرا که ما در داخل امکان پالایش و تولید محصول نداریم. آنها این توانایی را دارند که اینها را تبدیل به محصولات دیگری کنند.
ما مقداری پول بلوکهشده نزد چینیها داریم. آیا میتوان از این پول برای فاینانس پروژههای نفتی استفاده کرد؟
یک بحثی بود که ما حدود 22 میلیارد دلار در یکی از بانکهای چینی داریم و در ازای آن بیایند و یکسری پروژهها را فاینانس کنند و پول را به عنوان سپرده نزد خود نگه دارند. عملاً در سه،چهار سال گذشته اتفاقی نیفتاده است. شرایطی که میخواستند و هزینههای مدیریتی و فاینانس، عملاً هیچکس حاضر نشد زیر بار آن برود. اخیراً تغییراتی در این شرایط همکاری ایجاد شده و مقداری شرایط تسهیل شده است. بانک صنعت و معدن به صورت جدی وارد و موفق شده است چند پروژه را فاینانس کند و استارت بزند. دو پروژه فولادی و یک پروژه پتروشیمی از این محل گشایش اعتبار شدهاند. برای پتروشیمی مسجدسلیمان 450 میلیون دلار اعتبار در نظر گرفته شده است. همزمان بعد از انتشار گزارش صندوق بینالمللی پول از چشمانداز مثبت اقتصاد ایران، بانک مرکزی با چینیها وارد مذاکره شد و اعلام کرد اینطور نیست که با 22 میلیارد دلار، فقط به همین میزان اعتبار تخصیص داده شود. بلکه حداقل باید دو برابر این مبلغ فاینانس شود. ظاهراً چینیها رد نکردند و گفتند فعلاً از این 22 میلیارد دلار استفاده شود و برای استفاده از 22
میلیارد دلار اضافی هم قول مساعد دادند که وارد مذاکره شوند تا ما بتوانیم به نسبت یک به دو یا یک به سه، از این پول استفاده کنیم. البته بستگی به مذاکرات ژنو دارد. اگر مذاکرات به جمعبندی برسد، قطعاً چینیها به سرعت خود را تطبیق میدهند. نهتنها حاضرند در مقابل این 22 میلیارد دلار، دو برابر اعتبار بدهند، بلکه برای ماندن در بازار ایران و حفظ بازار، شاید پنج برابر هم حاضر باشند فاینانس کنند. آن موقع ما هستیم که تصمیم میگیریم آیا به صلاح است تخممرغهایمان را در سبد چینیها بگذاریم یا نه.
آخرین سوال در مورد تامین تجهیزات نفتی اعم از دکل حفاری و دیگر ادوات مورد استفاده در صنعت نفت است. برخی معتقدند حضور چینیها به منزله کنار رفتن سازندگان داخلی بوده است. نظر شما چیست؟
در بحث تامین دکل حفاری دریایی، چینیها با ما همکاری کردند. حاضر شدند اغلب از کامپوننتهای اروپایی استفاده کنند. درست است که شاکله و استراکچر را خودشان ساختند و از امکانات Shipyardهای چینی استفاده کردند، ولی پذیرفتند عمده تجهیزات دستگاههای هیدرولیک و حفاری را با استفاده از امکانات اروپایی به ما تحویل دهند. قطعاً آنها در این زمینه همکاری و به ایران کمک کردند. نهتنها در دکل حفاری، بلکه در جرثقیلهای اسکلههای دریایی هم یاری کردند. به خاطر اینکه میخواستند وارد بازار ایران شوند و بیایند به عنوان پایلوت، سابقه و تجربهای کسب کنند تا در دیگر کشورها هم حضور یابند، به ما کمک کردند. ما از این فرصت استفاده کردیم. در بحث دستگاههای حفاری خشکی، خیلیها اعتقاد دارند ما در داخل کشور میتوانیم بسازیم و چیز پیچیدهای نیست و رفتن به سمت چینیها، اقتصادی نیست. از سوی دیگر هم مدیران پروژهها میگویند ما نمیتوانیم تا ابد معطل شویم که ایرانیها بخواهند چند سال آن را طول دهند. مثل کشتیسازی خلیجفارس که سال 1384 LC باز کردند و 10 سال طول کشید تا یک کشتی را تحویل
دهند. لذا مدیران پروژهها هم میگویند عدمالنفعی که از پروژهها داریم، خیلی بیشتر از این است که بخواهیم معطل شویم که یک سازنده داخلی با تواناییهای خود بتواند تولید کند. لذا باید کاری کنیم که سازندگان داخلی و خارجی با هم شریک شوند. به همان تولیدکننده چینی بگوییم مثلاً هشت قلم از یک کالا میخریم، به این شرط که چهار کالا در خارج و چهار کالا در داخل ایران تولید شود. این تجربه را در نفت قبلاً هم داشتهایم. با زیمنس قرارداد بستیم که این مقدار توربین نیاز داریم و باید تعدادی از آن در داخل کشور مونتاژ شود. امروز ما سازنده توربین شدهایم. این الگو را میتوانیم در رابطه با تجهیزات نفتی احیا کنیم.
دیدگاه تان را بنویسید