تاریخ انتشار:
مالیات بر روباتها
چالش اتوماسیون
نمیتوان گفت بیل گیتس طرفدار آن دسته از کارگرانی است که در سالهای ۱۸۱۶-۱۸۱۱ ماشینآلات کارخانهها را عامل بیکاری میدانستند.
نمیتوان گفت بیل گیتس طرفدار آن دسته از کارگرانی است که در سالهای 1816-1811 ماشینآلات کارخانهها را عامل بیکاری میدانستند. با وجود این شرکت مایکروسافت خود وضعیتی را ایجاد کرده است که افراد گاهی اوقات تحریک میشوند که با پتک به جان دستگاههای رایانه بیفتند. بیل گیتس در مصاحبه اخیر خود با نشریه آنلاین کوارتز اظهار داشت در مورد توانایی جامعه برای مدیریت سریع خودکارسازی (اتوماسیون) خوشبین نیست. او گفت که برای پیشگیری از بروز یک بحران اجتماعی دولتها باید بر روباتها مالیات وضع کنند. اگر اتوماسیون در نتیجه چنین کاری کند شود چه بهتر. این دیدگاه پیچیده و غیرقابل اجرا حقایق زیادی را درباره چالش اتوماسیون آشکار میسازد.
شاید در آیندهای نهچندان دور روباتهای هوشمند همانند انسانها و با اشتیاق مالیات بپردازند اما این آن چیزی نیست که آقای گیتس در ذهن دارد. به عقیده او باید برای روباتهای امروزی مالیات وضع شود. این مالیات به نصب و راهاندازی آنها یا منافع حاصل از صرفهجویی در هزینهها به خاطر جایگزین کردن کارگران با روبات تعلق میگیرد. پول حاصل از این مالیات را میتوان برای آموزش مجدد کارگرانی به کار برد که مشاغل غیرقابل اتوماسیون را بر عهده دارند یا برای مراقبتهای بهداشتی و تحصیل هزینه کرد یا آن را برای مراقبت از افراد مریض و سالمند به کار برد.
روبات همانند یک کوره ذوب یا رایانه نوعی سرمایه به حساب میآید. اقتصاددانان همواره در مورد وضع مالیات بر ابزاری که تولید اقتصادی بیشتر را امکانپذیر میسازند هشدار میدهند. به عقیده آنها هرگونه مالیاتی که مانع از سرمایهگذاری شود جلو تولید پول بیشتر را میگیرد و در نتیجه مردم فقیرتر میشوند. اما به عقیده آقای گیتس سرمایهگذاری در روباتها تا حدی همانند سرمایهگذاری در یک نیروگاه زغالسنگی است: این کار تولید اقتصادی را تقویت میکند اما یک هزینه اجتماعی به همراه دارد؛ آن چیزی که اقتصاددانان تاثیر خارجی منفی مینامند. احتمال دارد اتوماسیون باعث شود سرعت بیکار شدن کارگران سریعتر از خلق بخشهای جدید برای جذب آنها باشد. چنین امری به یک بیکاری درازمدت و از نظر اجتماعی پرهزینه منجر میشود و در عمل نوعی سیاست دولتی مخرب خواهد بود. اگر مالیات بر روباتها با هدف کاهش این هزینه اجتماعی صورت گیرد ارزش اجرا دارد درست همانگونه که مالیات بر تصاعد گازهای مضر از کورهها میتواند به کاهش آلودگی و سلامت بیشتر جامعه بینجامد.
اما واقعیت بسیار پیچیدهتر است. سرمایهگذاری در روباتها به جای آنکه انسانها را مازاد تلقی کند بهرهوریشان را بالاتر میبرد بنابراین وضع مالیات بر روباتها به ضرر کارکنان تمام خواهد شد. کارگران خاصی به خاطر جایگزین شدن با روبات آسیب میبینند اما به خاطر کاهش قیمتها کل جامعه کارگری منتفع خواهد شد. شاید کند کردن فرآیند استفاده از روباتها در مراقبتهای بهداشتی و سوق دادن انسانها به سمت چنین مشاغلی یک روش مناسب برای حفظ ثبات اجتماعی باشد اما اگر چنین کاری به معنای رشد سریع هزینههای بهداشت باشد و درآمدهای کارگران را ببلعد آنگاه شکستی در لباس پیروزی خواهد بود.
مشکل دیگر پیشنهاد آقای گیتس آن است که حداقل در زمان کنونی اتوماسیون به سرعت اتفاق نمیافتد و برعکس روند بسیار کندی دارد. جایگزینی کارگران با دستگاهها نشانهای از رشد بهرهوری و رشد سریعتر اقتصاد است اما پس از دوران رشد سریع بهرهوری در اواخر دهه 1990 و اوایل دهه 2000 اقتصاد آمریکا دیگر شاهد چنین تحولی نبوده است. نگرانی قابل درک آقای گیتس به زمانی مربوط میشود که در آن اتوماسیون جای رانندگی یا انبارداری را بگیرد اما اکنون که نیروی کار ارزان هنوز فراوان است بنگاهها اشتیاقی ندارند تا در فناوریهای صرفهجوییکننده در کار سرمایهگذاری کنند. وقتی افراد حاضرند با حداقل دستمزد کار کنند دلیلی برای مجهز ساختن انبار وجود ندارد. پیشنهاد آقای گیتس برای افزایش هزینه روباتها در مقایسه با نیروی کار انسانی ممکن است روند بهرهوری را باز هم کندتر سازد.
روباتها در زمان سرعتگیری اتوماسیون هدف مناسبی نیستند. اتوماسیون را میتوان به عنوان جایگزینسازی انسان با سرمایه تعریف کرد. به این ترتیب؛ برای جلوگیری از آسیب به انسانها بخشی از درآمد سرمایهای اقتصاد باید به سمت کارگران بیکارشده هدایت شود. افزایش مالکیت سرمایه یکی از راهبردهاست. به عنوان مثال افراد میتوانند مالک اتومبیلهای خودرانی شوند که به عنوان تاکسی کار میکنند و به این صورت کرایه آن را به عنوان بخشی از درآمد خود دریافت کنند. وضع مالیات بر روباتها و بازتوزیع درآمدها دو موضوع کاملاً متفاوت و مجزا هستند.
اما همانطور که دستگاهها در بخش تولید جای انسان را میگیرند درآمدها تحت فشار قرار خواهند گرفت. سهم دستمزدها از کل درآمدها (سهم کارگر) در طول دههها رو به کاهش بوده است. بخشی از آن به خاطر فراوانی نیروی کار است. مالکان عوامل تولید مانند زمین در سیلیکونولی یا حق مالکیت معنوی جایگاه بهتری برای چانهزنی دارند چراکه این عوامل کمیاب هستند. اما دستگاهها به همان اندازه انسانها فراوانند. کارخانهها میتوانند هزینه دستگاههای پیچیده را بپردازند و هزینه تولید دومین قطعه یا قطعه چندین میلیون از یک نرمافزار تقریباً معادل صفر خواهد بود. هر راننده کامیون به آموزش انفرادی نیاز دارد اما یک سامانه توانمند خودران را میتوان تا بینهایت کپی کرد و ساخت. اگر تعداد دستگاهها زیاد شود سهم بیشتری از منافع حاصل از رشد مطالبه نمیکنند اما نیروی انسانی فراوان سهم بیشتری میخواهد. مقاله جدیدی که از سوی بارکای از دانشگاه شیکاگو نوشته شده است نتیجه میگیرد با وجود اینکه در دهههای اخیر سهم کارگران از جریان درآمدی رو به کاهش بوده است سهم سرمایه (از جمله روباتها) کاهش بیشتری داشت. به همین ترتیب پژوهشی مشابه که در ماه ژانویه انتشار
یافت نشان میدهد کاهش سهم کارگر از ظهور بنگاههای ابرستاره ناشی میشود. بسیاری از بازارها وضعیت «برنده صاحب همه چیز است» را دارند که در آن بنگاههای غالب سودهای سرشاری نصیب خود میسازند.
سودهای بزرگ و فزاینده نشانهای از قدرت بازار هستند. این قدرت میتواند از اثرات شبکهای، فرهنگ برتر مولد در بنگاههای پیشرو، حمایتهای دولتی یا موارد دیگر نشات گیرد. گسترش موج اتوماسیون ضرورت تسهیم ثروت بنگاههای ابرستاره را ایجاب میکند. این کار میتواند از طریق توزیع مالکیت سهام بنگاههای عمومی یا وضع مالیات بر بنگاههای خصوصی انجام گیرد. روباتها اهداف ساده و در دسترس هستند اما آقای گیتس باید در آنها تجدیدنظر کند. وقتی بنگاهها جایگاه مستحکم و غیرقابل نفوذی در بازار پیدا کنند هم کارگران و هم دستگاهها بازنده خواهند بود.
منبع: اکونومیست
منبع: اکونومیست
دیدگاه تان را بنویسید