تاریخ انتشار:
نرسی قربان از بازگشت غولهای نفتی و سالهای حضور شل در ایران میگوید
طرح شل برای ایران، در قطر اجرا شد
با نرسی قربان، کارشناس اقتصاد انرژی و مدیرعامل شرکت نار کنگان در مورد صحبتهای اخیر مدیران عامل شرکت شل و توتال به گفتوگو نشستیم. او که خود روزگاری در دهه ۷۰ با شرکت شل همکاری نزدیکی داشته است، از مشکلات حضور شرکتهای نفتی خارجی در ایران و موانع بازگشت این شرکتها میگوید.
با نرسی قربان، کارشناس اقتصاد انرژی و مدیرعامل شرکت نار کنگان در مورد صحبتهای اخیر مدیران عامل شرکت شل و توتال به گفتوگو نشستیم. او که خود روزگاری در دهه 70 با شرکت شل همکاری نزدیکی داشته است، از مشکلات حضور شرکتهای نفتی خارجی در ایران و موانع بازگشت این شرکتها میگوید.
شرکتهای بینالمللی نفتی چقدر به منابع ایران علاقهمند هستند و تا چه میزان بدان نیاز دارند؟
یک اصل کلی در مورد شرکتهای نفتی بینالمللی وجود دارد و آن اصل این است که این شرکتها به وجود آمدهاند تا منابع نفتی را در هر جای جهان که باشد، توسعه دهند؛ لذا به طور کلی این شرکتها قطعاً تمایل دارند در ایران نیز حضور داشته باشند. ایران در منطقه از ذخایر نفت و گاز کمنظیری برخوردار است. به لحاظ تاریخی هم این شرکتها سالها در ایران حضور داشتهاند. برای مثال در سال 1954 وقتی قرارداد کنسرسیوم منعقد شد، سهم شرکت شل 14 درصد بود. یعنی شرکت شل بیش از نیمقرن در ایران حضور داشته است. توتال نیز تقریباً به همین شکل در ایران حضور داشته است. شرکتهای آمریکایی نیز از همان زمان وارد شدند که البته بیش از سه دهه است که در ایران حضور ندارند؛ لذا حساب توتال و شل که بیش از 50 سال در ایران حضور داشتهاند با دیگر شرکتهایی که سالیان دراز در ایران فعالیتی نداشتند، متفاوت است و این شرکتها علاقهمند به حضور در ایران هستند.
آیا در شرایط فعلی امکان این بازگشت و حضور در ایران وجود دارد؟
طبیعتاً این مساله به تحریمها بستگی دارد. اگر موفقیتی در مذاکرات آتی ژنو به دست آید، مقدمات آمدن این شرکتها بیشتر فراهم خواهد بود. بدون باز شدن درها، این شرکتها با تحریمهای اتحادیه اروپا و آمریکا مواجه خواهند بود. شرکتهای آمریکایی که اصولاً با مشکلات زیادی مواجه هستند و سرمایهگذاری آنها در حال حاضر امکانپذیر نیست. شرکتهای اروپایی کار راحتتری در پیش دارند. اما در نهایت تا وقتی تحریمها کاهش نیابد و به سمت بهبود نروند، امکان حضور هیچیک از آنها وجود ندارد.
برخی معتقدند ما نیاز چندانی به حضور شرکتهای نفتی غربی نداریم. نظر شما چیست؟
ما نیاز به شرکت خاصی نداریم. یعنی اینگونه نیست که ما بگوییم به شرکت توتال یا شل نیازمندیم. نیاز ما، دسترسی به بهترین تکنولوژیهای موجود روز است. اصلاً کاری نداریم این تکنولوژی در روسیه، چین، آمریکا یا کانادا قرار دارد. اگر این دسترسی به بهترین تکنولوژیهای نفتی در حفاری، بهرهبرداری، پالایش و موارد دیگر را داشته باشیم، احتیاج به شرکت خاصی نداریم. امروزه بهترین تکنولوژیهای صنعت نفت و گاز لزوماً در اختیار شرکتهای بزرگ نفتی نیست و آنها نیز از شرکتهای دیگر استفاده میکنند. ولی متاسفانه تکنولوژیهای مورد نیاز ما، اکنون در جایی قرار دارد که مشمول تحریمهاست. مساله بعدی سرمایه مورد نیاز است. شرکتهای نفتی بزرگ، قدرتمند هستند و از قدرت سرمایهگذاری زیادی برخوردارند. این شرکتها میتوانند حوزههای نفت و گاز را با سرمایه و تکنولوژی خود توسعه دهند و پس از تولید هزینهها را از محل نفت یا گاز تولیدی برمیدارند و قسمت عمده درآمد این ذخایر طبق قرارداد نصیب صاحبان اصلی منابع میشود. اگر ما مکانیسم دیگری بیابیم که بتوانیم این تامین مالی را نیز انجام دهیم، میتوانیم بگوییم نیازی به این شرکتها نیست. یعنی اگر از طریق بانکها و سرمایهگذاران بتوانیم سرمایه مورد نیاز را تامین کنیم، دیگر نیازی به این شرکتها نخواهیم داشت. اما احتمال این مساله خیلی اندک است. مساله دیگری که وجود شرکتهای بزرگ نفتی را جذاب میکند تجربه مدیریتی توسعه مخازن نفت و گاز است. ما تجربه تاخیرهای عمده در توسعه منابع را در هشت سال گذشته تجربه کردهایم که بخشی از آن مربوط به کمبود مدیریت بوده است. هر سال تاخیر در تولید از یک فاز پارس جنوبی 5/2 میلیارد دلار به ضرر منافع ملی است.
چرا ما شاهد چندین شرکت بزرگ نفتی در دنیا هستیم و خودمان شرکتی در این اندازه نداریم؟
ما ملی شدن نفت را به دولتی شدن نفت ترجمه کردیم. ملی شدن نفت اینگونه نبود که صنعت نفت در اختیار مردم ایران قرار گیرد و عملاً در اختیار دولت قرار گرفت. دلیل آن هم ساختار بخش نفتی کشور ماست. در خیلی از کشورها، بخش خصوصی امکان حضور و مشارکت دارد. اما در مورد ایران، دولت عملاً اجازه این کار را نداده است. به طور کلی، بخش خصوصی در صنعت نفت و گاز نتوانسته است سهم واقعی خود را به دست آورد. حوزههای بالادستی طبق قوانین به طور کلی از دسترس شرکتهای بخش خصوصی خارج است. در بخش پاییندستی هم حضور شرکتهای خصوصی بیش از چند سال قدمت ندارد. این وسط مشکل بزرگ بخش خصوصی ایران، دریافت مطالبات از دولت هم هست. یعنی شرکتی که برای دولت کار کرده است، نمیتواند پول خود را به موقع از دولت دریافت کند و در نتیجه همواره با کمبود نقدینگی مواجه میشود.
شما زمانی در دهه 70 شمسی، با شرکت شل همکاری داشتید و از نزدیک با مشکلات حضور یک شرکت خارجی در ایران آشنا هستید. مشکلات عمده شرکتهای خارجی در ایران چه بود؟
شاید بزرگترین مشکل شرکت شل، ساختار غیریکپارچه صنعت نفت ایران بود. خودشان به شوخی میگفتند در قطر، ما با یک شیخ مواجه بودیم و در ایران با 60 شیخ. ساختار صنعت ما برای آنها خیلی مناسب نبود. چرا که این شرکتها مجبور بودند با چندین شرکت و بخشهای مختلف برای یک پروژه مذاکره کنند. برای تولید گاز با شرکت ملی نفت، برای پالایش با شرکت ملی نفت و برای صادرات هم با شرکت صادرات گاز. این یک معضل اساسی به شمار میرفت، ولی لاینحل نبود. مشکل اساسی، قراردادها و ماجرای قراردادهای بیع متقابل بود که به صورت طنز میتوان آن را «زجر متقابل» نامید. بیع متقابل راهحلی بود که در آن زمان برای حضور شرکتهای نفتی خارجی در ایران ابداع شد که متناسب با قوانین کشور باشد. این قرارداد برای شرکتهای خارجی جذابیت نداشت، اما جذابیت منابع ایران و نیز تمایل آنها به حضور پرقدرت در ایران، باعث شد با بیع متقابل کنار بیایند. شرکتهای نفتی اصلاً علاقه ندارند بیایند و میدان را توسعه بدهند و بعد از چند سال بروند. ضمن اینکه ما هم نمیدانیم بعد از چند سال، چه مشکلاتی ممکن است برای طرح به وجود آید. اگر شرکت در درازمدت حضور داشته باشد، برای منافع خود از بهترین تکنولوژی و روش روز استفاده خواهد کرد. ما اگر بخواهیم شرکتهای خارجی در ایران حضور موثری داشته باشند، باید قراردادهایی پیشنهاد دهیم که از قراردادهای قطر و عراق جذابتر باشد؛ و بیع متقابل احتمالاً دارای این ویژگی نیست و نخواهد بود. هر قدر هم مفاد قرارداد تغییر کند و تصحیح شود، باز هم نتیجه نهایی مطلوب نخواهد بود. البته محذورات قانونی و حقوقی فراوانی وجود دارد و مساله به همین سادگی هم نیست. در نهایت نیز به طور خلاصه میتوان گفت مشکل شرکتهای خارجی در ایران تعدد مراکز قدرت و تصمیمگیری در صنعت نفت و مشکلات مربوط به قرارداد و از جمله نوع قرارداد و زمانبر بودن مذاکرات است.
یکی از پروژههای نافرجام شرکت شل در ایران، پروژه GTL است که ظاهراً در ایران به توافق نهایی نرسیدند و رفتند مشابه آن را در قطر ایجاد کردند. ماجرای این پروژه شرکت شل چه بود؟
شرکت شل، علاوه بر توسعه میادین نفتی سروش و نوروز، مراحل اولیه توسعه میدان گازی پارس شمالی را هم انجام داد. طرحهایی هم برای پروژههای LNG و GTL در ایران داشت. شل در ایران میخواست همان کاری را انجام دهد که الان در قطر انجام داده است. یعنی دو فاز را توسعه دهد، گاز آن را پس از پالایش برای خوراک برای دو واحد GTL با ظرفیت تولید 70 هزار بشکه در روز، هر کدام استفاده کند. یعنی توسعه، پالایش و تولید در یک بسته صورت گیرد. ایران میخواست توسعه میدان، با یک قرارداد بیع متقابل هفتساله صورت گیرد. تولید GTL نیز به صورت جوینت ونچر با پتروشیمی انجام شود. تمایل شل نیز این بود که پروژه به صورت یکپارچه انجام شود. مذاکرات انجام شد و تفاهمهایی ایجاد شد و 30 میلیون دلار برای پروژه GTL بین شل و شرکت پتروشیمی هزینه شد. اما در نهایت در این مورد و قیمت گاز برای خوراک مجتمع به نتیجه نرسیدند و از حدود سال 2004 شل مذاکراتی با قطر انجام داد و با آنها قرارداد امضا کرد. شل حدود 19 میلیارد دلار در قطر سرمایهگذاری و بزرگترین واحد GTL جهان را احداث کرد. قطر از همان اول اعلام کرد میخواهد پایتخت GTL و LNG جهان شود و اینگونه هم شد.
یک اصل کلی در مورد شرکتهای نفتی بینالمللی وجود دارد و آن اصل این است که این شرکتها به وجود آمدهاند تا منابع نفتی را در هر جای جهان که باشد، توسعه دهند؛ لذا به طور کلی این شرکتها قطعاً تمایل دارند در ایران نیز حضور داشته باشند. ایران در منطقه از ذخایر نفت و گاز کمنظیری برخوردار است. به لحاظ تاریخی هم این شرکتها سالها در ایران حضور داشتهاند. برای مثال در سال 1954 وقتی قرارداد کنسرسیوم منعقد شد، سهم شرکت شل 14 درصد بود. یعنی شرکت شل بیش از نیمقرن در ایران حضور داشته است. توتال نیز تقریباً به همین شکل در ایران حضور داشته است. شرکتهای آمریکایی نیز از همان زمان وارد شدند که البته بیش از سه دهه است که در ایران حضور ندارند؛ لذا حساب توتال و شل که بیش از 50 سال در ایران حضور داشتهاند با دیگر شرکتهایی که سالیان دراز در ایران فعالیتی نداشتند، متفاوت است و این شرکتها علاقهمند به حضور در ایران هستند.
آیا در شرایط فعلی امکان این بازگشت و حضور در ایران وجود دارد؟
طبیعتاً این مساله به تحریمها بستگی دارد. اگر موفقیتی در مذاکرات آتی ژنو به دست آید، مقدمات آمدن این شرکتها بیشتر فراهم خواهد بود. بدون باز شدن درها، این شرکتها با تحریمهای اتحادیه اروپا و آمریکا مواجه خواهند بود. شرکتهای آمریکایی که اصولاً با مشکلات زیادی مواجه هستند و سرمایهگذاری آنها در حال حاضر امکانپذیر نیست. شرکتهای اروپایی کار راحتتری در پیش دارند. اما در نهایت تا وقتی تحریمها کاهش نیابد و به سمت بهبود نروند، امکان حضور هیچیک از آنها وجود ندارد.
برخی معتقدند ما نیاز چندانی به حضور شرکتهای نفتی غربی نداریم. نظر شما چیست؟
ما نیاز به شرکت خاصی نداریم. یعنی اینگونه نیست که ما بگوییم به شرکت توتال یا شل نیازمندیم. نیاز ما، دسترسی به بهترین تکنولوژیهای موجود روز است. اصلاً کاری نداریم این تکنولوژی در روسیه، چین، آمریکا یا کانادا قرار دارد. اگر این دسترسی به بهترین تکنولوژیهای نفتی در حفاری، بهرهبرداری، پالایش و موارد دیگر را داشته باشیم، احتیاج به شرکت خاصی نداریم. امروزه بهترین تکنولوژیهای صنعت نفت و گاز لزوماً در اختیار شرکتهای بزرگ نفتی نیست و آنها نیز از شرکتهای دیگر استفاده میکنند. ولی متاسفانه تکنولوژیهای مورد نیاز ما، اکنون در جایی قرار دارد که مشمول تحریمهاست. مساله بعدی سرمایه مورد نیاز است. شرکتهای نفتی بزرگ، قدرتمند هستند و از قدرت سرمایهگذاری زیادی برخوردارند. این شرکتها میتوانند حوزههای نفت و گاز را با سرمایه و تکنولوژی خود توسعه دهند و پس از تولید هزینهها را از محل نفت یا گاز تولیدی برمیدارند و قسمت عمده درآمد این ذخایر طبق قرارداد نصیب صاحبان اصلی منابع میشود. اگر ما مکانیسم دیگری بیابیم که بتوانیم این تامین مالی را نیز انجام دهیم، میتوانیم بگوییم نیازی به این شرکتها نیست. یعنی اگر از طریق بانکها و سرمایهگذاران بتوانیم سرمایه مورد نیاز را تامین کنیم، دیگر نیازی به این شرکتها نخواهیم داشت. اما احتمال این مساله خیلی اندک است. مساله دیگری که وجود شرکتهای بزرگ نفتی را جذاب میکند تجربه مدیریتی توسعه مخازن نفت و گاز است. ما تجربه تاخیرهای عمده در توسعه منابع را در هشت سال گذشته تجربه کردهایم که بخشی از آن مربوط به کمبود مدیریت بوده است. هر سال تاخیر در تولید از یک فاز پارس جنوبی 5/2 میلیارد دلار به ضرر منافع ملی است.
چرا ما شاهد چندین شرکت بزرگ نفتی در دنیا هستیم و خودمان شرکتی در این اندازه نداریم؟
ما ملی شدن نفت را به دولتی شدن نفت ترجمه کردیم. ملی شدن نفت اینگونه نبود که صنعت نفت در اختیار مردم ایران قرار گیرد و عملاً در اختیار دولت قرار گرفت. دلیل آن هم ساختار بخش نفتی کشور ماست. در خیلی از کشورها، بخش خصوصی امکان حضور و مشارکت دارد. اما در مورد ایران، دولت عملاً اجازه این کار را نداده است. به طور کلی، بخش خصوصی در صنعت نفت و گاز نتوانسته است سهم واقعی خود را به دست آورد. حوزههای بالادستی طبق قوانین به طور کلی از دسترس شرکتهای بخش خصوصی خارج است. در بخش پاییندستی هم حضور شرکتهای خصوصی بیش از چند سال قدمت ندارد. این وسط مشکل بزرگ بخش خصوصی ایران، دریافت مطالبات از دولت هم هست. یعنی شرکتی که برای دولت کار کرده است، نمیتواند پول خود را به موقع از دولت دریافت کند و در نتیجه همواره با کمبود نقدینگی مواجه میشود.
شما زمانی در دهه 70 شمسی، با شرکت شل همکاری داشتید و از نزدیک با مشکلات حضور یک شرکت خارجی در ایران آشنا هستید. مشکلات عمده شرکتهای خارجی در ایران چه بود؟
شاید بزرگترین مشکل شرکت شل، ساختار غیریکپارچه صنعت نفت ایران بود. خودشان به شوخی میگفتند در قطر، ما با یک شیخ مواجه بودیم و در ایران با 60 شیخ. ساختار صنعت ما برای آنها خیلی مناسب نبود. چرا که این شرکتها مجبور بودند با چندین شرکت و بخشهای مختلف برای یک پروژه مذاکره کنند. برای تولید گاز با شرکت ملی نفت، برای پالایش با شرکت ملی نفت و برای صادرات هم با شرکت صادرات گاز. این یک معضل اساسی به شمار میرفت، ولی لاینحل نبود. مشکل اساسی، قراردادها و ماجرای قراردادهای بیع متقابل بود که به صورت طنز میتوان آن را «زجر متقابل» نامید. بیع متقابل راهحلی بود که در آن زمان برای حضور شرکتهای نفتی خارجی در ایران ابداع شد که متناسب با قوانین کشور باشد. این قرارداد برای شرکتهای خارجی جذابیت نداشت، اما جذابیت منابع ایران و نیز تمایل آنها به حضور پرقدرت در ایران، باعث شد با بیع متقابل کنار بیایند. شرکتهای نفتی اصلاً علاقه ندارند بیایند و میدان را توسعه بدهند و بعد از چند سال بروند. ضمن اینکه ما هم نمیدانیم بعد از چند سال، چه مشکلاتی ممکن است برای طرح به وجود آید. اگر شرکت در درازمدت حضور داشته باشد، برای منافع خود از بهترین تکنولوژی و روش روز استفاده خواهد کرد. ما اگر بخواهیم شرکتهای خارجی در ایران حضور موثری داشته باشند، باید قراردادهایی پیشنهاد دهیم که از قراردادهای قطر و عراق جذابتر باشد؛ و بیع متقابل احتمالاً دارای این ویژگی نیست و نخواهد بود. هر قدر هم مفاد قرارداد تغییر کند و تصحیح شود، باز هم نتیجه نهایی مطلوب نخواهد بود. البته محذورات قانونی و حقوقی فراوانی وجود دارد و مساله به همین سادگی هم نیست. در نهایت نیز به طور خلاصه میتوان گفت مشکل شرکتهای خارجی در ایران تعدد مراکز قدرت و تصمیمگیری در صنعت نفت و مشکلات مربوط به قرارداد و از جمله نوع قرارداد و زمانبر بودن مذاکرات است.
یکی از پروژههای نافرجام شرکت شل در ایران، پروژه GTL است که ظاهراً در ایران به توافق نهایی نرسیدند و رفتند مشابه آن را در قطر ایجاد کردند. ماجرای این پروژه شرکت شل چه بود؟
شرکت شل، علاوه بر توسعه میادین نفتی سروش و نوروز، مراحل اولیه توسعه میدان گازی پارس شمالی را هم انجام داد. طرحهایی هم برای پروژههای LNG و GTL در ایران داشت. شل در ایران میخواست همان کاری را انجام دهد که الان در قطر انجام داده است. یعنی دو فاز را توسعه دهد، گاز آن را پس از پالایش برای خوراک برای دو واحد GTL با ظرفیت تولید 70 هزار بشکه در روز، هر کدام استفاده کند. یعنی توسعه، پالایش و تولید در یک بسته صورت گیرد. ایران میخواست توسعه میدان، با یک قرارداد بیع متقابل هفتساله صورت گیرد. تولید GTL نیز به صورت جوینت ونچر با پتروشیمی انجام شود. تمایل شل نیز این بود که پروژه به صورت یکپارچه انجام شود. مذاکرات انجام شد و تفاهمهایی ایجاد شد و 30 میلیون دلار برای پروژه GTL بین شل و شرکت پتروشیمی هزینه شد. اما در نهایت در این مورد و قیمت گاز برای خوراک مجتمع به نتیجه نرسیدند و از حدود سال 2004 شل مذاکراتی با قطر انجام داد و با آنها قرارداد امضا کرد. شل حدود 19 میلیارد دلار در قطر سرمایهگذاری و بزرگترین واحد GTL جهان را احداث کرد. قطر از همان اول اعلام کرد میخواهد پایتخت GTL و LNG جهان شود و اینگونه هم شد.
دیدگاه تان را بنویسید