تاریخ انتشار:
چرا در بلندمدت تعادل ارزی باید حفظ شود؟
واردات بیشتر از صادرات
حساب جاری ایران به معنای صادرات کالا منهای واردات در حال رسیدن به ارقام خطرناکی است.
تئوری مصرف دوزنبری
یکی از تئوریهای مشهور مصرف در کوتاهمدت، از آن دوزنبری است که میگوید، مصرف خاصیت چرخدندهای نسبت به درآمد دارد. بدین معنی که هنگام افزایش درآمد، افزایش مصرف همبستگی بیشتری نسبت به درآمد دارد تا زمانی که درآمد کاهش مییابد. به عبارت بهتر وقتی درآمد کاهش مییابد، کاهش در مصرف کمتر است از کاهش در درآمد. چرا؟ پاسخ خیلی ساده است. انسانها به راحتی نمیتوانند وقتی به سطح مشخصی از مصرف رسیدند، با کاهش در درآمد خود، مصرف خویش را نیز به همان میزان کاهش دهند. آنان سعی میکنند تا جای ممکن سطح مصرف قبلی خود را حفظ کنند و از پساندازهای خود برای این منظور استفاده میکنند. پسانداز به کمک کاهش درآمد میآید تا مصرف تا جای ممکن دستنخورده باقی بماند. البته این وضعیت تنها در کوتاهمدت رخ میدهد و هیچ کس نمیتواند برای مدتی طولانی از پسانداز ارتزاق کند و بالاخره در بلندمدت سطح مصرف کاهش مییابد. آمار نشان میدهد ما در چنین وضعیتی قرار گرفتهایم. درآمد ارزی ما کاهش بسیار زیادی یافته اما مصرف ارزی ما به آن اندازه تقلیل نیافته است و کشور از پساندازهای ارزی خود ارتزاق میکند. چنین شرایطی آنچنان که شرح آن رفت تنها در کوتاهمدت میتواند تداوم یابد و بعد از چندی، مصرف نیز به میزان قابل توجهی کاهش مییابد. چرخدنده مصرف در سطح گذشته تا زمانی تداوم مییابد که ذخیره ارزی وجود داشته باشد و در بلندمدت باید تعادلی میان ورود و خروج ارز وجود داشته باشد. شاید پرسیده شود چگونه کشورهایی مانند ایالات متحده میتوانند همیشه واردات بیشتر از صادرات داشته باشند و ما نتوانیم؟ پاسخ باز هم روشن است. اقتصادی چون آمریکا دارای حساب سرمایه مثبتی است به معنای آنکه سرمایهگذاران به دلیل امنیت سرمایهگذاری در آن کشور مشتاق هستند تا سرمایههای خود را به این کشور منتقل کنند و از این رو این کشور میتواند در بلندمدت کسری تجاری داشته باشد. اما این ابزار برای کشور ما مهیا نیست و اگر میخواهیم سطح واردات خود را در سطوح قبلی نگه داریم تا رفاه اجتماعی کاهش نیابد باید اقدام به صادرات بیشتر کنیم و ارزآوری بیشتری داشته باشیم.
صادرات در تلههای مختلف
مهمترین صادرات ایران نفت خام است که به علت تحریمهای بینالمللی عملاً به میزان نگرانکنندهای کاهش یافته است. فراتر از این بخش مهمی از صادرات غیرنفتی نیز محصولات پتروشیمی است که آن نیز وابسته به نفت است و نهتنها برخی از تحریمها جلوی صادرات این محصولات را گرفته بلکه دستورالعملها و بخشنامهها نیز در این ورطه به کمک تحریمهای بینالمللی آمده تا صادرات ایران افت شدیدی را تجربه کند. اما این تمام داستان نیست.
رد یک انتظار
در حالی که با کاهش قابل توجه ارزش ریال، انتظار آن بود تا صادرات غیرنفتی رشد داشته باشد، اما آمار گویای آن است که این امر محقق نشده است. در حالی که تولید بسیاری از کالاها با نرخ ارز کنونی، توجیه اقتصادی دارد، لیک این امر در آمار صادرات خود را بروز نداده است. این امر نیز خود معلول بسته شدن اقتصاد ایران است که ابعاد آن در شماره پیشین تجارت فردا تشریح شد.
صادرات و نوسان ارز
اما یکی دیگر از عوامل موثر بر عدم رشد صادرات غیرنفتی بهرغم افزایش نرخ ارز، به نوساناتی بازمیگردد که در این بازار وجود دارد. وقتی بازار ارز شوکآور باشد، تولیدکنندگان در حالت سردرگمی قرار میگیرند و نمیدانند چه زمانی اقدام به خرید یا فروش ارز خود کنند. هر چه شوکها بیشتر، سردرگمی بیشتر و تاخیر برای انجام معامله بیشتر شده و این در نهایت میتواند موجب آسیب تولید و صادرات شود.
نااطمینانی در بازار
تاکنون در همین ستون بارها در مورد آثار زیانبار نااطمینانی در بازارهای مختلف سخن به میان آوردهایم، این نیز یکی از آن آثار است. توجه کنید که در اینجا میگوییم درست است که افزایش نرخ ارز و کاهش پول ملی میتواند تشویقکننده صادرات باشد، اما نوسانات بازار ارز خود رابطه معکوسی با میزان صادرات دارد و هر چه میزان نوسانات بازار ارز بیشتر باشد، با وجود افزایش نرخ ارز، میتواند موجب کاهش صادرات کالاها شود.
اقتصاد ایران در خلسه
وقتی آمارهای مختلف را از تورم تا سرمایهگذاری و اشتغال و تولید ناخالص داخلی و صادرات و واردات و... نگاه میکنیم به خوبی مشهود است که اقتصاد ایران، از بسیاری جهات در خلسهای قرار گرفته است که شاید بیرون آمدن از بسیاری از آنها برای کارشناسان امر دور از ذهنی باشد. لیک چارهای نیست. اگر بحث منزلت و رفاه اجتماعی ایرانیان باشد باید هر چه سریعتر از این خلسه بیرون آمد. اقتصاد ایران با وجود مشکلات ساختاری فراوان اما دارای زیرساختهایی است که باید به هر شکل ممکن از آنها دفاع کرد و روند کنونی میتواند این زیرساختها را با مشکل مواجه کند و از این رو با تحتالشعاع قرار گرفتن این زیرساختها، بازگشت از روند کنونی میتواند مشکلتر باشد.
بودجه و درآمدهای ارزی
با کاهش درآمدهای ارزی، عملاً بودجه با بخش جاری آن تعریف میشود و این میتواند ایران را از یک کشور در حال توسعه با درآمد سرانه متوسط رو به بالا در بلندمدت و با عدم تعریف پروژههای سرمایهگذاری به کشورهای پایین لیست نزدیک کند. آماری که بسیاری از ارگانهای دولت منتشر میکنند، همگی گواه این مطلب است که باید اقدامی از سوی سیاستگذاران و تصمیمگیرندگان انجام پذیرد. ایران در تاریخ خود نشان داده که همواره دوران سخت را پشت سر گذاشته است، اما مسالهای که اکنون وجود دارد آن است که باید جلوی عمق گرفتن این دوره را گرفت و به نظر میرسد اغلب سیاستگذاران اکنون به این آگاهی رسیدهاند و تنها باید دید آیا اجماع کلان در سطح تصمیمگیری به نقطهای برای ترمیم وضعیت فعلی و چشمک زدن آمار مناسب در حوزههای مختلف اقتصادی خواهد رسید یا خیر.
دیدگاه تان را بنویسید