تاثیر همهپرسی اسکاتلند بر اروپا
عرض ادب به کاتالونیا
دیوید کامرون نتوانست برای درخواستهای خود به منظور به مذاکره گذاشتن مجدد عضویت بریتانیا در اتحادیه اروپا طرفداری پیدا کند. اما در یک نقطه از اروپا مردم او را تحسین میکنند: کاتالونیا.
دیوید کامرون نتوانست برای درخواستهای خود به منظور به مذاکره گذاشتن مجدد عضویت بریتانیا در اتحادیه اروپا طرفداری پیدا کند. اما در یک نقطه از اروپا مردم او را تحسین میکنند: کاتالونیا. این احترام به خاطر آن نیست که کامرون خواهان برگزاری همهپرسی در مورد اتحادیه اروپاست بلکه از آن نشات میگیرد که او به اسکاتلند اجازه داد تا در ماه سپتامبر استقلال خود را از بریتانیا به رای بگذارد. مردم کاتالونیا قصد دارند دو ماه پس از آن در رایگیری شرکت کنند هرچند ماریانو راخوی نخستوزیر اسپانیا مصمم است جلوی آن را بگیرد. به گفته ملیگرایان کاتالان این دو تصمیم نمایانگر عمق دموکراسی در بریتانیا و خودکامگی در اسپانیاست.
سرنوشت اسکاتلند و کاتالونیا مشابه است. هر دو سرزمینهای کوچکی بودند که در اوایل دهه 1700 در قلمروهای پادشاهی بزرگتر ادغام شدند و اکنون تلاش دارند حاکمیت را از آن خود سازند. دولتهای دیگر از این بابت نگران شدهاند. اگر اسکاتلند یا کاتالونیا مستقل شوند امکان دارد ایالات دیگری مانند باسک، فلاندرز، کورسیکا یا حتی باواریا مسیری مشابه در پیش گیرند.
رهبران ارشد بروکسل مرتباً به کشورهای استقلالطلب هشدار میدهند. هرمان وان رامپوی رئیس شورای اروپا که در ماه دسامبر و در روزی که تاریخ همهپرسی تعیین شد در شهر مادرید سخنرانی میکرد، به صراحت گفت هر منطقه جداییطلب به عنوان کشوری جدید تلقی خواهد شد و پیمان اتحادیه اروپا در مورد آن به کار گرفته نمیشود. این کشورهای جدید باید برای عضویت درخواست بدهند. این سخنان از زبان نخستوزیر سابق نروژ که خود اهل فلاندرز است بیان شد. او گفت علاقهمند است کشورش همچنان منسجم باقی بماند. خوزه مانوئل باروسو رئیس کمیسیون اروپا در دیدار خود از لندن موضع شدیدتری نشان داد. او گفت برای اسکاتلند بسیار دشوار خواهد بود که بتواند موافقت 28 کشور عضو اتحادیه اروپا را برای پذیرش عضویت خود جلب کند. او اضافه کرد یکی از دلایل دشواری کار مخالفت اسپانیاست که سرسختترین کشور در میان پنج عضو مخالف به رسمیت شناختن استقلال کوزوو به شمار میرود. آقای باروسو ادعا کرد قصد ندارد در امور اسکاتلند مداخله کند اما کاری که عملاً انجام داد خلاف آن را نشان میدهد. به عنوان رئیس کمیسیون او این حق را دارد که دیدگاه خود را در مورد قانون اروپا بیان کند. اما او
نباید در مورد موفقیت یا عدم موفقیت درخواست عضویت حرفی بزند، از طرف اسپانیا صحبت کند یا بگوید همهپرسیهای آرام و صلحجویانه اروپای غربی مشابه تجزیه خشونتبار کشورهای حوزه بالکان است. به هر حال وظیفه کمیسیون آن است که در مورد ارزیابی درخواستهای عضویت بیطرفانه عمل کند.
شاید آقای باروسو نگران آن است که اگر اسکاتلندیها به استقلال از بریتانیا رای دهند گروههای بدبین به اروپا در این کشور قدرت بیشتری پیدا کنند و در سال 2017 به جدایی از اتحادیه اروپا رای دهند. بروکسل که هماکنون با تبعات بحران یورو درگیر است و تلاش دارد با افزایش احساسات ضد اتحادیه اروپا مقابله کند ترجیح میدهد مسائل مناطق استقلالطلب را به دغدغههای خود اضافه نکند. تجزیه کشورها به معنای اضافه شدن کشورهای کوچک بیشتری به اتحادیه است. این در حالی است که تجزیهطلبی با روحیه اتحاد و تشکیل جامعهای بزرگتر منافات پیدا میکند.
شاید خود اتحادیه اروپا نیز بخشی از مشکل باشد. این اتحادیه با سوق دادن اختیارات به سطح اروپایی (به ویژه در منطقه یورو) دولتهای ملی را تضعیف کرده است. از طرف دیگر و از سطح پایین، این اتحادیه با تسهیل فرآیند استقلالخواهی برای جداییطلبان به تضعیف دولتها دامن زده است. فرانسیس هونر عضو ارشد دولت کاتالان اعتقاد دارد همهپرسی بدون کمک اتحادیه اروپا هیچگاه اتفاق نمیافتاد چرا که این اتحادیه بود که پس از دیکتاتوری فرانکو به ثبات دموکراسی در اسپانیا کمک کرد. به گفته او «ما اکنون ایمن و مطمئن هستیم. ما نگرانیها را کنار گذاشتهایم و دیگر کسی نیست که ما را به اجبار سرکوب کند».
پیمانهای اروپایی به کشورهای عضو اختیار میدهد تا از باشگاه خارج شوند اما در مورد تجزیه کشورهای عضو حرفی نزده است. در حال حاضر جدایی امری بیسابقه تلقی میشود هرچند بسیاری از کشورهای عضو در گذشته خود از دولتی بزرگتر جدا شدهاند. سه دولت بالتیک از شوروی سابق جدا شدند، جمهوری چک و اسلواکی محصول جدایی مخملی چکسلواکی هستند، اسلوونی و کرواسی از میان خشونتهای یوگسلاوی سابق به دنیا آمدند. سایر کشورهای غرب بالکان نیز به اتحادیه اروپا نزدیکتر میشوند. صربستان گفتوگوهای عضویت را آغاز کرده است و حتی کوزوو نیز با آغاز توافق اولیه گامهایی در جهت عضویت برداشته است.
بنابراین اشتباه است تصور شود که کشورهای تازه استقلالیافته هیچگاه نمیتوانند به عضویت اتحادیه اروپا درآیند. آیا ممکن است مقدونیه و مونتهنگرو زودتر از اسکاتلند و کاتالونیا که از قبل قوانین اتحادیه را اعمال میکنند به عضویت اتحادیه درآیند؟ با وجود این نمیتوان پذیرفت که فرآیند جدایی حتی در بهترین حالت امری ساده باشد. تمام اعضای اتحادیه باید در مورد شروع و پایان گفتوگوهای عضویت تصمیمگیری کنند و پیمان نهایی را به امضا رسانند. 35 فصل برای مذاکره هست که در طول زمان دشوار و دشوارتر شدهاند. اسکاتلند قصد دارد رویه بریتانیا در مورد بیرون ماندن از واحد پولی یورو و مسافرت آزاد در منطقه شینگن را حفظ کند اما این انتخاب برای تایید به زمان زیادی نیاز دارد. کاتالونیا میتواند بدون گذراندن دوران آزمایشی کسب صلاحیت وارد اتحادیه اروپا شود، اما آیا بانک مرکزی اروپا نقدینگی را در اختیار بانکهای آن قرار خواهد داد؟ مقامات اتحادیه بر این عقیدهاند مذاکره و تایید جدایی اسکاتلند و کاتالونیا حداقل چهار تا پنج سال به طول انجامد.
آزادی به چه بهایی؟
نوعی جدایی دوستانه که در آن طرفین نتایج را پذیرفته و به آن احترام میگذارند مطمئناً به پذیرش سریعتر اسکاتلند کمک میکند. در این صورت بریتانیا میتواند پشتیبان و حامی محکمی باشد. اسپانیا نیز با وجود نارضایتی هیچگاه اعلام نکرد که سر راه اسکاتلند قرار میگیرد. امتناع دولت این کشور از پذیرش همهپرسی در کاتالونیا نشاندهنده آن است که در نهایت اتحادیه اروپا نخواهد توانست درخواست عضویت کشورهای استقلالیافته را رد کند. اما جدایی همراه با قهر و تلخی و دعوا بر سر تقسیم داراییها و تعهدات فرآیند پذیرش در اتحادیه اروپا را دشوارتر میسازد. در این صورت این لندن - و نه مادرید - است که ممکن است مانع عضویت اسکاتلند در اتحادیه اروپا شود.
جدایی به آن معناست که کشورهای استقلالیافته حداقل تا زمان مشخصی باید تنها بمانند. در این مدت بروکسل هیچ کمکی ارائه نمیدهد و هیچکدام از چکهای دولتی توسط بانکهای مرکزی دیگر تضمین نخواهند شد. این معنای استقلال است: چه ترسناک باشد و چه آزادیبخش.
دیدگاه تان را بنویسید