وضعیت تولید و بازار گل در ایران به روایت «سیدعلی زعیم»
مردم گل نمیخرند
اغوای گلهای «زعیم» هر عابر میدان پاستور را گرفتار میکند. این گلفروشی که سالهاست در ضلع شرقی میدان پاستور مستقر شده، از یک ضلع گیاهان سبز و درختچههایش را به نمایش گذاشته و البته، رنگ متنوع گلها نیز از ضلعی دیگر شهروندان را به تماشا میخواند.
اغوای گلهای «زعیم» هر عابر میدان پاستور را گرفتار میکند. این گلفروشی که سالهاست در ضلع شرقی میدان پاستور مستقر شده، از یک ضلع گیاهان سبز و درختچههایش را به نمایش گذاشته و البته، رنگ متنوع گلها نیز از ضلعی دیگر شهروندان را به تماشا میخواند. برای بررسی مشکلات تولید و وضعیت بازار گل در ایران با «علی زعیم» صاحب این گلفروشی که یکی از تولیدکنندگان گل در ایران است، به گفتوگو نشستیم. او در واقع مدیر موسسه پرورش گل و گیاه زعیم است که پدرش در سال 1319 پایهگذار آن بوده. او در این گفتوگو دلایل اقبال اندک ایرانیها به گل را شکافت و البته این را هم گفت که تولیدکنندگان ایرانی نمیتوانند گل صادراتی تولید کنند.
اجازه دهید این گفت و گو را با این پرسش آغاز کنیم که چگونه به پرورش گل و گیاه روی آوردید؟
موسسه کشاورزی و گلهای زعیم از سال 1319 شروع به کار کرد و موسس آن مرحوم پدرم سید حسن زعیم بود. پدر شغلی را شروع کرد که آن زمان در ایران نه توجیه اقتصادی داشت و نه برای کسی شناخته شده بود. یعنی برای کسی قابل قبول نبود که این شغل بتواند جنبه اقتصادی هم داشته باشد. اگر کسی در باغچه یا باغی گلی یا گیاهی میکاشت، جنبه تفنن داشت، نه تجاری بود نه اقتصادی. یکی از سوالات من از پدر این بود که چرا این شغل را انتخاب کرده است. او هم توضیح میداد در سال پایانی دبیرستان بوده که به تولید گل و گیاه علاقهمند شده است. او به کسبوکار برادرانش در بازار اشاره میکرد و میگفت، برادرانش تاجر بودند و او همواره از دالان تاریک بازار بیزار بوده و البته تمایل نداشت روزگار خود را در دخمههای بازار سپری کند. پدر اندیشه کار در فضای باز و در طبیعت را در سر میپروراند. او زمانی که پرورش گل و گیاه را آغاز کرد، امکانات مالی چندانی در اختیار نداشت و البته تحقیق نیز به سادگی ممکن نبود. بنابراین او در پی راهاندازی این
کسبوکار، مرارتهای بسیاری را متحمل شد. از طرفی ایران در بحبوحه جنگ جهانی دوم قرار داشت و در این دوره انتقال حکومت از رضاشاه به محمدرضا پهلوی صورت گرفت. مردم نیز در فقر کامل به سر میبردند. بنابراین اینکه فردی در چنین مقطعی، شغلی را انتخاب میکند که تا پیش از آن، هیچ فرد دیگری انتخابش نکرده، همواره برای ما به عنوان یک پرسش تمسخرآمیز مطرح بود یا من میگویم، چگونه ممکن است فردی کاری را انتخاب کند که احساس کند 50 سال دیگر ممکن است موفق شود. اما میدانم، تنها چیزی که محرک ایجاد چنین کسبوکاری شده بیزاری از بازار بوده است. او در نوار کاستهایی که در روزهای تنهایی ضبط کرده، میگوید من 14 سال غذای گرم نخوردهام. به این دلیل که مبادا کرنش برادرانم را کرده و از آنان پول طلب کنم. پدر پس از آنکه توانست برای تحقیقات به خارج از ایران سفر کند، محصولات جدیدی را وارد کشور کرد؛ به گونهای که گیاهان آپارتمانی را او به ایران آورد. در آن زمان، تنها درختچه و درختان میوه در ایران موجود بود. پس از آن، گلهای دیگری مانند رز، ارکیده و گلهای شاخهای جدید نیز وارد بازار شد.
مرحوم زعیم پدر، پرورش گل و گیاه را در چه مقیاسی شروع کرد؟
پدر از یک باغچه کوچک در خیابان غفاری سابق و همان منزلی که در آن زمان اجاره کرده بود کار خود را آغاز کرد. پس از آن باغچهای را اجاره کرد که حدود یک هکتار زمین داشت. پس از آن باغچهای هم در چهارراه اناری سابق تهران و باغچههایی هم در بریانک و هفتچنار اجاره کرد که در این منطقه حدود 30 الی40 سالی مشغول به کار بود. اما به تدریج با مسکونی شدن و افزایش جمعیت این مناطق ادامه کار در آن ممکن نبود. البته از سال 1332 نیز در شریفآباد پاکدشت به پرورش گلهای شاخهبریده اشتغال داشت. مدیریت این باغچهها سخت بود و در نهایت مجبور شدیم کار را در یک نقطه، یعنی در ورامین متمرکز کنیم و از آن زمان تاکنون در شریفآباد ورامین مشغول تولید هستیم.
اما با وجود مرارتهایی که پدر متحمل شده بود، شما هم پیشه او را برگزیدید؟
به هر حال ما در خاک و در میان گل و گیاه بزرگ شده بودیم. من و برادرانم هم به این شغل علاقهمند شده بودیم. از طرفی به دلیل اینکه پدر در این راه دشواریهای بسیاری را متحمل شده بود، روی ما فشار آورد و حتی ما را به کشور هلند فرستاد تا تحصیلات مرتبطی داشته باشیم.
در چه رشتهای تحصیل کردهاید؟
من در رشته تولید گل و گیاه تحصیل کردهام. هنگامی که فارغالتحصیل شدیم، انقلاب نیز به پیروزی رسید و ما به ایران بازگشتیم. اما با وقوع انقلاب، گویی نگرشها به این شغل نیز تغییر کرد؛ به گونهای که جو عمومی کشور، رو به سویی رفت که تولید گل و گیاه، جزو مشاغل اضافه و مزاحم به حساب میآمد؛ یعنی ما در این مقطع شاهد نوعی جنگ فرهنگی علیه صاحبان این کسبوکار بودیم. در واقع جو حاکم به گونهای بود که میگفتند این شغل باید حذف شود. البته در فاصله کوتاهی از انقلاب، جنگ هم شروع شد. در این مقطع مردم از لحاظ مالی در تنگنا قرار گرفتند و گل به عنوان کالای فوقلوکس مورد توجه قرار میگرفت. خاطرم هست که اعضای اتحادیه و شورای تولیدکنندگان گل و گیاه، انجمن صنفی کوچکی را ایجاد کرده بودند. آنها در سال 1360 در نامهای خطاب به مدیران وقت سازمان تامین اجتماعی خواستار آن شدند که تخفیف پنج نفر پرسنل کارگری در مورد بیمه تامین اجتماعی را به واحدهای تولیدی گل و گیاه هم تسری دهند. اما پاسخ مسوولان وقت سازمان تامین اجتماعی، بسیار سرد بود. آنان در جواب این نامه نوشته بودند که بهتر است شما
به فکر یک شغل آبرومندانه باشید و این شغل در انقلاب اسلامی ایران جایگاهی ندارد. محتوای این نامه، مانند یک تلنگر، ما را متوجه این موضوع کرد که به جای درخواست تخفیف به دنبال تثبیت جایگاه خود باشیم. اما هنگامی که آقای هاشمی در راس دولت قرار گرفت به یکباره نگاهها به این کسبوکار تغییر کرد. نمیدانیم چه شد؛ اما به یکباره دیدیم که گل به تریبون سخنرانی مسوولان ارشد کشور راه یافت. این سیگنالی مثبت برای ما بود. گل در سالهای اخیر به عنوان یک محصول بلامنازع در اغلب مراسم و منازل دیده میشود. گل قدرت عجیبی در ایجاد روابط، حتی در سطوح سیاسی دارد. برای مثال، زمانی که حضرت امام در پاریس به سر میبردند، فشار زیادی روی «والری ژیسکار دستن» رئیسجمهور وقت فرانسه برای اخراج امام اعمال میشد. طرفداران امام، متوجه شدند آقای «دستن» به گلایل سفید علاقهمند است، در یک روز هر چه گلایل سفید در تهران بود جمع کردند و روبهروی سفارت فرانسه در خیابان نوفل لوشاتو تجمع کردند. خبرنگاران هم این واقعه را منعکس کردند و موضوع اخراج امام از پاریس هم منتفی شد.
در سالهای جنگ چطور؟ مردم در سالهایی که کشور درگیر جنگ بود، گل میخریدند؟
در روزهایی که موشکباران بود، تهران هم خالی میشد، اصلاً کسی دل و دماغی برای خرید گل نداشت؛ مراسمها حتی عقد و ازدواجها هم پنهانی برگزار میشد. به دلیل آنکه مردم شهید میدادند و شادی بیش از حد برای جامعه قابل قبول نبود. این شرایط اثر مستقیمی روی کار ما میگذاشت. اما اوایل دهه1370 دولتمردان نیز نسبت به گل اقبال نشان دادند. در دانشگاهها نیز رشتههایی به این مقوله اختصاص یافته است. در این دوره، سونامی از ورود صاحبان سرمایه به این حوزه شکل گرفت. جالب است بدانید که به دلیل آمدن آقای کرباسچی به شهرداری تهران، رنسانسی در نگاه جامعه به گل ایجاد شد. او گل و گیاه را جایگزین دیوار پارکها کرد. شنیدهام، برخی به این طرح او اعتراض کردند که با حذف دیوارها، ممکن است اموال و گیاهان پارکها به سرقت بروند. اما او گفته بود که من هم میخواهم فضای سبز به خانهها برود. به هر حال این نوع دیدگاهها، جو حاکم را تغییر داد. البته هنوز هم دچار مشکلاتی هستیم و گویی کار ما با مشکلات در هم آمیخته است.
چه مشکلاتی؟
یکسری مشکلات به تصمیمگیریهای دولتی بازمیگردد و کسانی که بخشنامه صادر میکنند یا قوانین را به تصویب میرسانند، گویی نگاهشان به این صنعت، همان نگاه روزهای نخست انقلاب است. ما انتظار داریم در مورد تعرفه برق، گاز و سوخت امتیازاتی به فعالان این صنعت اعطا شود. در شرایط فعلی، قیمت تمامشده محصول بالاست و دیگر نمیتوانیم به صادرات فکر کنیم. به همین دلیل است که ایران جایگاهی در بازارهای جهانی ندارد. کشورهای همسایه و کشورهای دوردستتر با امکانات مالی کمتر نسبت به ما وضعیت به مراتب بهتری دارند. مانند کشور آذربایجان که در سالهای گذشته، از ایران شاخهای گل میخریدند، اکنون دیگر تولیدکننده شدهاند و من نگرانم که در آینده به تولیدکننده عمدهای در منطقه تبدیل شود. این صنعت به حمایت دولت نیاز دارد. برای مثال در ترکیه فرزندان کسانی که در امر صادرات محصولات کشاورزی اشتغال دارند، از سربازی معاف هستند. این روشها انگیزه ایجاد میکند و برای دولت هم هزینهای ندارد. البته در ایران سیستم توزیع مناسبی هم برای عرضه گل به بازار وجود ندارد. بازاری به نام بازار دلالان وجود دارد که دلالان بر آن
حاکم میشوند و آنها قیمتگذاری میکنند. به بیان دیگر، محصولات یک تولیدکننده تحت نظارت سازمانی مشخص به دست عمدهفروش یا خردهفروش نمیرسد.
تحقیقات نشان میدهد ایرانیها سالانه پنج یا شش شاخه گل میخرند و این با نرم جهانی که به 160 شاخه میرسد، فاصله بسیاری دارد. فکر میکنید مردم ایران به چه دلیل گل کمتری خریداری میکنند؟
دلیل اصلی مصرف پایین گل در ایران این است که مردم تصور میکنند آن را باید برای مناسبتهای خاص خریداری کنند. اما مردم آلمان گل را برای خود میخرند.
آیا سلیقه مردم از گذشته تاکنون در انتخاب گل تغییر کرده است؟
نسل جدید سلیقههای قدیمی را در رنگ و فرم گل نمیپسندد. اگر قدیمیها رنگهای گرم و تند مانند قرمز یا بنفش را انتخاب میکردند اکنون رنگهای ملایم مورد توجه نسل جدید قرار میگیرد. نسل جدید نگاهش به تزیین گل هم تغییر کرده و این نوید خوبی است. اما میخواهم بگویم؛ اگر این نگاه فرهنگی در ایران که گل در مناسبتهای خاصی تقاضا میشود، تغییر کند، سرانه مصرف با تولید گل متناسب خواهد شد. در روزهایی از سال و در ایام مذهبی، خرید گل افزایش مییابد. روزهایی مانند نیمه شعبان، روز مادر یا روز پدر. اغلب عقد و عروسیها هم در همان زمان شکل میگیرد. اما در سایر ایام سال، فروش ناچیز است. دو ماه محرم و صفر و در ماه رمضان یا در ایام شهادت مردم گل خریداری نمیکنند.
شما تولید گل را با این ایام تطبیق میدهید؟
به هیچ وجه؛ تولید گل در ماه رمضان یا محرم و صفر متوقف نمیشود. به همین دلیل خسارت هنگفتی را متحمل میشویم و ضرر میکنیم. این خسارت ناگزیر در روزهایی که تقاضا بالا میرود، جبران میشود و قیمت گل افزایش مییابد. این هم به تولیدکننده فشار میآورد و هم به مصرفکننده. چرا که ما ترجیح میدهیم، روند عادی در قیمتگذاری طی کنیم. اما به طور کلی مردم به گل به عنوان یک کالای لوکس نگاه میکنند که تنها برای هدیه دادن کاربرد دارد. این نگاه فرهنگی هنوز در جامعه ما حاکم است و به همین دلیل مقدار تقاضا یا خیلی کم است یا خیلی زیاد است.
به چه دلیل متناسب با میزان تقاضا تولید نمیکنید که خسارتهای کمتری متوجه شما باشد؟
تولید در این بخش مانند تولید در صنایع دیگر نیست که هر گاه بخواهیم آن را متوقف کنیم. زمانی که پیاز گل را میکاریم سر زمان خود رشد میکند و برای مثال با ماه رمضان مصادف میشود. شرایط جوی هم جای خود را دارد. بنابراین شش ماه سال بازار نداریم و در شش ماه دیگر بازار نسبی وجود دارد. در شش ماهی که تقاضا وجود ندارد باید محصولات خود را دور بریزیم. زبالهای که ما تولید میکنیم اکنون به یک کوه تبدیل شده است.
مازاد تولیدات گل صادر نمیشود؟
مازاد تولیدات تبدیل به زباله میشود. در ایران، تولید صادراتی منظم، یکدست و منطبق با سایزهای بینالمللی صورت نمیگیرد. ما تولید را با مناسبتهای داخلی تنظیم میکنیم. در عین حال، تفکر صادراتی هم در میان تولیدکنندگان وجود ندارد. تفکر تولیدکنندگان این است که اگر خریداری آمده یک تومان را 10 تومان بفروشد. یا گلهایی با درجه کیفی دو یا سه را هم لابهلای دسته گل جاسازی کند و به فروش برساند. خریداران خارجی هم هنگامی که میبینند کیفیت پایین است برای همیشه ما را بایکوت میکنند. یکی از بازارهای فروش گلهای درجه دو ایران آذربایجان بود. اما در حال حاضر، این کشور نیز گل مورد نیاز خود را از هلند وارد میکند. به طور کلی در بازارهای صادراتی از محصولات ایرانی به نیکی یاد نمیشود. اگر روزی سرمایهگذاران خارجی برای سرمایهگذاری در این زمینه وارد ایران شوند، زمینه صادرات نیز فراهم میشود. کشورهایی مانند کنیا یا اتیوپی نیز به همین شیوه به بازارهای صادراتی راه یافتهاند. آنها سرمایهگذاران آلمانی و هلندی را وارد کشورهای خود کردهاند و این سرمایهگذاران محصولات این کشورها را به
بازارها صادر میکنند. این یکی از بخشهای کشاورزی است که در صورت رونق، سطح اشتغال بالایی دارد. صادرات ما اکنون جسته و گریخته و با دلالی میسر است. اما اینکه یک موسسه خارجی از ایران درخواست گل کند، وجود نداشته است. در حالی که اگر سرمایهگذار خارجی بیاید، در فکر ایجاد گلخانهای 500 هزار متری خواهد بود و با تولیدات منظم و مکانیزه محصول خود را به بازارهای جهانی عرضه میکند. با ورود سرمایهگذاران خارجی تولیدکنندگان داخلی نیز مجبور میشوند تن به رقابت دهند. اکنون این ضرورت احساس میشود که شرکتهای هلدینگ هم ایجاد شوند.
یعنی شما هم نتوانستهاید مطابق با استانداردهای بینالمللی به تولید گل بپردازید؟
من در دهه70 به عنوان صادرکننده نمونه برگزیده شدم؛ اما در حال حاضر صادرات نداریم. به دلیل هزینههایی که وجود دارد. ضمن آنکه من دیگر پرسنلی ندارم؛ جوان تحصیلکرده در حوزه کشاورزی راغب نیست که در واحد تولیدی من کار کند. دوست دارد مسافرکشی کند. این شوخی تلخی است. ما در گذشته توانسته بودیم بازارهایی را بهدست بیاوریم؛ به ویژه بازارهایی در کشورهای تازه استقلالیافته شوروی. جو حاکم در این کشورها، مافیایی بود و باید به سران این کشورها باجهایی میپرداختیم که بازارها را برایمان باز کنند. صرف این هزینهها، بازگشتی نداشت، از طرفی هم میترسیدیم پیگیری کنیم. شنیده بودیم که کسانی که به دنبال پولهای خود رفتهاند، بعضاً از زندگی ساقط شده بودند. این موسسه در سال 1367 کد ورود به بازار گل هلند را دریافت کرد که هنوز هم فرصتهایی که این کد ایجاد میکند، پابرجاست. یعنی ما میتوانیم در حراجی بزرگ هلند گلهایمان را برای فروش بفرستیم؛ اما نه هواپیمایی وجود دارد و نه تولید یکسانی. ضمن اینکه تحصیل کردههای این رشته نیز از همکاری
با ما امتناع میکنند و اغلب ترجیح میدهند، مسافرکشی کنند. البته نباید فراموش کرد که نگاه حاکم بر ادارات دولتی نیز مدافع صادرات نیست و وزارت جهاد کشاورزی برای صادرات محصولات کشاورزی آمادگی ندارد. وضعیت حمل و نقل از گریه و زاری گذشته و به حالت مشمئزکننده رسیده است. یعنی یک صادرکننده با چه هواپیما یا وسیلهای میتواند تولیدات خود را صادر کند و مطمئن باشد که این بار سالم به مقصد میرسد. از سوی دیگر، هزینههای سربار پنهان غیرقابل بازگویی تحت عناوینی چون رشوه و انعام خدمات ویژه نیز وجود دارد. وقتی این روابط ایجاد میشود، قیمت تمامشده نیز قابل کنترل نخواهد بود. از این گذشته، کیفیت بستهبندی نیز نازل است.
آیا در بخش گل و گیاه واردات صورت میگیرد؟
در این بخش وارداتی صورت نمیگیرد اما در بخش نهادههای گیاهی مانند بذر و قلمه کم و بیش واردات وجود دارد. البته خاک هم از کشورهای مختلفی مانند روسیه شمالی، هلند و آلمان وارد میشود. چرا که ما خاک خوب برای تولید گیاهان آپارتمانی نداریم. اما اکنون تولیدکننده سرحالی باقی نمانده که در فکر واردات بذر یا قلمه باشد. اگر هم ما در این حرفه همچنان فعالیت میکنیم به این دلیل است که کار دیگری بلد نیستیم. در شهرکهای اطراف تهران نیز به ندرت گلخانهای که هنوز فعال باشد، وجود دارد. همکاران ما با این هزینهها نمیتوانند خود را جمع و جور کنند.
این وضعیت از چه زمانی تشدید شد؟
تقریباً از هفت یا هشت سال پیش.
یعنی از زمان آغاز به کار دولت نهم؟
من سیاسی نیستم؛ هر چند که سیاست همواره روی کسبوکار ما سایه انداخته است. در طول این مدت تصمیمگیریهایی صورت گرفت که همه با یک چوب رانده شدند. اوایل دهه 1380 این صنعت در حال اوج گرفتن بود اما پس از آن رو به سقوط گذاشت.
دیدگاه تان را بنویسید