طرحی برای مطالعه علوم اجتماعی
کتابهایی که باید خوانده شوند
کتابهایی که باید خوانده شوند، بیشمارند و عمر هیچ انسانی کفاف خواندن حتی بخش بسیار کوچکی از آنها را نمیدهد. در روزگاران قدیم، یعنی از زمانهایی که کسی تاریخ دقیقش را نمیداند تا قرون پنج و چهار قبل از میلاد، معارف بشری محدود میشد به افسانهها و اسطورههای مردمان مناطق مختلف جهان.
کتابهایی که باید خوانده شوند، بیشمارند و عمر هیچ انسانی کفاف خواندن حتی بخش بسیار کوچکی از آنها را نمیدهد. روزگاری چنین نبود. در روزگاران قدیم، یعنی از زمانهایی که کسی تاریخ دقیقش را نمیداند تا قرون پنج و چهار قبل از میلاد، معارف بشری محدود میشد به افسانهها و اسطورههای مردمان مناطق مختلف جهان. مردمانی که در این مناطق پراکنده میزیستند، غالباً از حال دیگران خبر نداشتند و هر قبیلهای جادوگران و کاهنانی داشت که گنجینههای علم و معرفت همان قبیله به شمار میرفتند. جادوگر و کاهن در واقع معلم و بشارتدهنده و تفسیرکننده و پزشک و قاضی بود و فرض بر این بود که «همه چیز را میداند». حتی در عصر فیلسوفان یونان باستان نیز به ایشان و همگنانشان در چین و هند «حکیم» گفته میشد. منظور از حکیم یا معادل ایرانی آن یعنی «موبد» کسی بود که بر همه معارف زمانهاش از شعر و خطابه گرفته تا نجوم و طبیعیات و احکام و اصول ملکداری اشراف دارد. از آن روزگاران تنها دو روایت خارق عادت به ما رسیده که اولی از سقراط یونانی است که میگفت کلید دانایی، علم آدمی به ندانستههای اوست و دومی جمله منسوب به بزرگمهر ایرانی است که میگفت «همه چیز
را همگان دانند و همگان هنوز نزادهاند». اما از حوالی سده پیش از تولد مسیح به بعد، بر شمار حکیمان افزوده شد و هر یک، اوراقی بر دفتر معرفت افزودند و تجمیع همه علوم در ذهن کسی با عنوان «حکیم یگانه» دشوار شد. رواج فلسفه یونانی و حقوق رومی در غرب و بزرگتر شدن گستره حکیمان مزدایی در ایران و تکثیر آرای کنفسیوس و بودا در چین و هند، به تدریج تصور حکیم یگانه را ناممکن کرد و عصر تفرق و تکثر حکیمان آغاز شد.
تفرق حکیمان به معنای زایش شاخههای تازه دانش، ولو با تفاوتهای ناچیز، بود. به محاق رفتن اندیشه فلسفی در یونان و سلطه بیچون و چرای کلیسا بر دانش، علیالظاهر، علم را دوباره یکپارچه کرد و ذیل علم کلیسا قرار داد، اما غول تفکر که از شیشه زمان خارج شده بود، دیگر بازگشتنی نبود و زیر جلد تفکر واحد کلیسا، اندیشههای دیگر هم نشو و نما کردند و در شامگاه کلیسا یعنی قرون 15 و 16 میلادی عصر حکیمان رو به پایان گذاشت و هرکس میتوانست «فقط چیزهایی بداند». روزگاری که ما در آن زندگی میکنیم از جنبه شکست آمریت حکیمان، ادامه همان روزگاری است که هر کس میتوانست فقط چیزهایی بداند و نه همه چیز را. روزگار ما ترجمان سخنان سقراط و بزرگمهر در باب مرزهای دانایی بشر است. در این روزگار اگر حکیمی «همه چیزدان» بتوان تصور کرد، آن هم از باب مطایبه، شبکه مجازی اینترنت و همه کتابخانههای جهان است. در این روزگار که همه چیز را، و بلکه گوشه ناچیزی از معارف بشری را نمیتوان آموخت، هنر دانایان در این است که دریابند از میان معارف بیکران بشری کدامها را برگزینند و آن برگزیدهها را چگونه بیاموزند. توصیه در این باب هم از کسی بر نمیآید؛ زیرا کسی که
بخواهد به دیگران بگوید در این پهنه بیکران کجا و دنبال چه بگردند، ادعای «حکیم بودن» کرده است و توصیهاش شنیدنی نیست. اما در این فضای جهل محتوم بشری، کاری کوچک میتوان کرد: بر پایه مشهورات علمی و شاخههایی از دانش که اجماع نسبی علما بر آنهاست میتوان به طبقهبندیهایی اعتباری دست یازید و با طرح مجدد پرسشهای بنیادی در هر یک از این طبقات دانش، از درون علوم موجود برایشان پاسخهایی یافت و احیاناً چیزهایی بر آنها افزود. بنای مجله تجارت فردا بر این است که از امروز هر دو هفته یک بار در قالب صفحات کتاب، عمومیترین و اجماعیترین آرای علمی در باب یکی از موضوعات دهگانه زیر را مطرح و کتابهایی را که خواندن آنها به فهم این موضوعات کمک میکند، معرفی کند. طبعاً این بررسیها و معرفی کتاب برای اهل فن نیست؛ بلکه تمهیدی است برای مطالعات عمومی افرادی که مایلند از حوزههای گوناگون دانش، عمدتاً علوم اجتماعی، «چیزهایی بدانند». هدف این برنامه مطالعاتی این است که جوانان کوشنده و دانشدوست را از پراکندهکاری و مطالعات تصادفی و نوعاً کمبازده به سوی مطالعه سازمانیافته و مدون و معطوف به پرسشهای مشخص دعوت کند. پاسخ درست به پرسشهای
مطروحه همان پاسخی است که فرد کوشنده، خود به دست میآورد. زیرا اهمیت دانش، بیشتر در طرح پرسشهای درست و دقیق است تا پاسخ دادن به آنها. هر پرسشی که از ذهن انسان بیرون بیاید، قاعدتاً باید پاسخی داشته باشد؛ ولو اینکه آن پاسخ سرانجام این باشد که «فهم این پرسش خارج از توان بشر و یا دست کم بشر امروز است». در خلال بحثهای آتی خواهیم دید که انسان برای رسیدن به همین پاسخ که بسیار آسان مینماید، هزاران سال وقت صرف کرده است: از حیرت اسطورهای تا نظریههای جهل هابز و کانت.
در شماره این هفته به عنوان فتح باب، 10 حوزه دانش-که نباید با رشتههای دانشگاهی یکی انگاشت- اجمالاً معرفی و در نوبتهای بعدی این موضوعات شکافته و کتابهای مرتبط با آنها معرفی خواهد شد. علت ترتیبی که برای موضوعات انتخاب شده، فرضی اولیه است که در خلال توضیح این بخشها و مطالب شمارههای آتی توضیح داده خواهد شد؛ اما اجمال قضیه این است که احتمالاً نخستین رابطهای که بین انسانها در زندگی اجتماعی ایشان شکل گرفته رابطهای مبتنی بر قدرت و حکمرانی یا استیلای یکی بر دیگری یا دیگران بوده است و دیگر ساحتهای زندگی و پرسشها و دانشها از درون این رابطه بیرون آمده است. البته بر این فرض، شبهه و اشکال وارد است و میتوان پرسید از کجا معلوم انسانها تفکر پیرامون چیستی خود و حیات را زودتر از کنشگری سیاسی و سلطهگری و سلطهپذیری شروع نکرده باشند و فلسفه بر سیاست تقدم نداشته باشد؟ این پرسش جدی است و میتوان با استناد به آن، سیاست را در رتبههای بعدی قرار داد. اما از آنجا که تصور «انسان تنها» ما را با امتناع زبان به معنای هویت یکی در برابر دیگری مواجه میکند، و اساساً موضوعات مرتبط با انسان فقط در نسبت او با دیگران قابل فهم است،
فرض این مباحث بر «انسان اجتماعی» متکی است و موضوع انسان تنها و تاملاتش ذیل مقوله آفرینش در اسطورهها و ادیان بررسی خواهد شد. علاوه بر موضوع «کتابهایی که باید خوانده شوند»، در صفحات دیگر نیز مباحثی مرتبط با بازار نشر و کوشندگان این عرصه، بستههای مطالعاتی و معرفی و نقد کتاب مطرح خواهد شد.
دیدگاه تان را بنویسید