سیاست: کردار ناگزیر انسان
ما از نخستین کردارهای انسانها اطلاعی نداریم، مگر چیزهایی که از طریق روایتهای دینی در باب خلقت انسان و نخستین اعمال حضرت آدم و همسرش حوا در باغ عدن و هبوط آنها به زمین در پی «گناه نخستین» میدانیم.
ما از نخستین کردارهای انسانها اطلاعی نداریم، مگر چیزهایی که از طریق روایتهای دینی در باب خلقت انسان و نخستین اعمال حضرت آدم و همسرش حوا در باغ عدن و هبوط آنها به زمین در پی «گناه نخستین» میدانیم. آنچه غیر از این درباره انسان میدانیم داستان ستیزهای پیوسته برای کسب قدرت و ثروت و منزلت و حفظ و افزایش این سه گوهر کمیاب و پرطرفدار است. این ستیزه، جوهر کنشهای همیشگی انسانها بوده و هست. از این جهت میتوان گفت علم سیاست با وجود اینکه قدیمیترین علم بشر نیست، به قدیمیترین رفتار بشری میپردازد. این ادعا را در مورد دو دانش دیگر هم میتوان مطرح کرد. یکی علم اقتصاد است که موضوع آن همزاد بشر است و دیگری فلسفه است که موضوع آن لابد با نخستین حیرت انسان پدید آمده است. اما به دلایلی میتوان دانشهای اقتصاد و فلسفه را پس از دانش سیاست قرار داد. نخست اینکه «ثروت» به عنوان موضوع اصلی علم اقتصاد، احتمالاً پیش از عصر آگاهی انسان و در روزگار غلبه بیچون و چرای غرایز، بیشتر موضوع منازعه و قدرت بوده است تا محصول تدبیر و تمشیت. البته اقتصاددانان- به ویژه شعبهای از آنان که با عنوان مکتب اتریش شناخته میشوند- به این گزاره شبههای جدی وارد کردهاند که در مبحث اقتصاد در همین نوشته مطرح خواهد شد. باری، دانش سیاسی، که غالب علمای علوم اجتماعی، اطلاق عنوان علم را بر آن دور از احتیاط میدانند، چهار شاخه اصلی دارد: اول فلسفه سیاست است که درباره سرشت قدرت، موجبات اخلاقی اطاعت و عصیان در برابر حاکم و حکومتهای خوب و بد بحث میکند. دوم علوم سیاسی است که به انواع نظامهای سیاسی و ساخت قدرت میپردازد. سوم جامعهشناسی سیاسی است که موضوع آن رابطه قدرت سیاسی و جامعه است؛ و چهارم روابط بینالملل و زیرشاخههای آن است که روابط واحدهای سیاسی را در پهنههای منطقهای و جهانی بررسی میکند.
دیدگاه تان را بنویسید