نقشه راهی برای فهم یک سخنرانی
اولتیماتوم اوباما به کنگره
دقایقی پس از ساعت ۲۱ روز سهشنبه به وقت واشنگتن و نزدیک به شش صبح به وقت تهران، باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا در سخنرانی سالانه خود در برابر نمایندگان کنگره، چشمها و گوشهای میلیونها ایرانی در سراسر جهان متوجه این بود که او در خصوص ایران و مذاکرات هستهای چه خواهد گفت؟
دقایقی پس از ساعت 21 روز سهشنبه به وقت واشنگتن و نزدیک به شش صبح به وقت تهران، باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا در سخنرانی سالانه خود در برابر نمایندگان کنگره، چشمها و گوشهای میلیونها ایرانی در سراسر جهان متوجه این بود که او در خصوص ایران و مذاکرات هستهای چه خواهد گفت؟ اوباما در بخشی از سخنرانی خود که بیش از یک ساعت به طول انجامید در خصوص سیاستهای خارجی دولتش، ۹ بار از ایران نام برد، اما با ظرافت از مذاکرات هستهای به صورتی صریح حمایت کرد و سخنانی بر زبان راند که از قاطعیت او برای ادامه و به نتیجه رساندن مذاکرات با ایران حکایت میکرد. شاید بیش از هر کسی، دولتمردان ایرانی و به خصوص هیات مذاکرهکننده هستهای به ریاست دکتر محمدجواد ظریف، وزیر خارجه منتظر آن بودند که ببینند سخنان رئیسجمهور آمریکا چه تاثیری روی روند مذاکرات در حال انجام تهران با کشورهای موسوم به ۱+۵ خواهد داشت. چه هر سخنی از طرف ایرانی و آمریکایی منتشر میشود، تفسیرها و واکنشهای نیروهای مخالف و موافق را در کشور دیگری به همراه میآورد. واکنشهایی که اگر با فهم واقعیتی که در هر طرف این معادله جریان دارد همراه نباشد، میتواند عملاً به
ناکامی مذاکرات منجر شود.
عبور از پسلرزههای داووس
سخنرانی آقای اوباما، تنها چند روز پس از سخنرانی دکتر حسن روحانی، رئیسجمهوری ایران در مجمع جهانی اقتصاد در شهر داووس سوئیس انجام میشد که در آن او به صراحت از اینکه ایران به دنبال دستیابی به سلاح اتمی نیست، به دنبال حل مسائل خود با کشورهای جهان است و از سرمایهگذاری خارجی استقبال میکند، سخن گفته بود. سخنرانی آقای روحانی مورد استقبال زیادی قرار گرفت و اگرچه در برخی موارد کلیگوییهای او نشان از ناآشناییاش با ادبیات اقتصادی جهان امروز داشت، اما در مجموع با تصویری که او طی ماههای گذشته از خود ارائه داده است مبنی بر حضور یک رئیسجمهور میانهرو عاقل در تهران همخوانی داشت. با این وجود آن اجلاس به خاطر اظهارات جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا که در جریان اجلاس مجمع جهانی اقتصاد در داووس، هشدار داده بود که همچنان برای دستیابی ایران در صورت ناموفق بودن مذاکرات از تحریم و دیگر گزینهها استفاده خواهد کرد، مذاق ایرانیها را
تلخ کرد و تردیدهای جدیدی را در آنها دامن زد.
مهمترین بخش سخنان آقای کری که خشم برخی از ناظران مذاکره را در داخل کشور برانگیخت آنجا بود که او که پس از حسن روحانی در این اجلاس سخن میگفت، خطاب به طرف ایرانی تصریح کرد: «بگذارید شفاف باشم. اگر شما در خصوص برنامه صلحآمیز جدی هستید، خیلی دشوار نیست که ثابت کنید برنامه هستهایتان صلحآمیز است. مطمئناً، کشوری که یک برنامه هستهای صلحآمیز را دنبال میکند، نیازمند ساختن تجهیزات غنیسازی در تاریکی عمق کوه نیست. نیازمند رآکتور آب سنگین برای تولید پلوتونیومی که در سلاح اتمی کاربرد دارد، مانند آنچه در (تاسیسات) اراک به کار میرود، نیست. هیچ ترسی از راستیآزمایی و بازرسی سرزده ندارد و هیچ مشکلی برای حل مسائل جدی و عمده با آژانس بینالمللی انرژی اتمی ندارد.»
بعد از این سخنان، که بخشی از مسائل فنی جدی در جریان مذاکرات را مطرح میکرد و البته حرف جدیدی در خود نداشت، هیات مذاکرهکننده هستهای تنها چیزی که کم داشت این بود که رئیسجمهور آمریکا هم در سخنرانی سالانه خود حرفهایی بزند که پایههای توافق هستهای ژنو را متزلزل کند و جو روانیای ایجاد کند که مخالفان به نتیجه رسیدن مذاکرات در دو سوی اقیانوس، از کنگره تا تلآویو و مخالفان داخلی ادامه مذاکرات، از آن به عنوان چماقی برای کوبیدن بر عمارت نوبنیادی که دو طرف با کوشش بسیاری طی ماههای گذشته بنا نهاده بودند، استفاده کنند.
اما این اتفاق نیفتاد. آقای اوباما در سخنرانی خود که حدود دوسوم آن به موضوعات داخلی اختصاص داشت، اشارهای به اینکه ایران نباید غنیسازی اورانیوم بکند، نکرد. از اینکه همه گزینهها روی میز است سخن نگفت و اشارهای به این ادعا که ایران باید دستگاههای سانتریفوژ خود را از کارایی خارج کند، نکرد. جای کری که در چند متری باراک اوباما نشسته بود و مسوول پیگیری و به نتیجه رساندن برنامه دیپلماسی رئیسجمهور است، احتمالاً به خوبی از کلماتی که قرار بود درباره مذاکره با ایران گفته شود آگاه بود و به خوبی میدانست چقدر سخنان اوباما میتواند در ادامه مسیر مذاکرات موثر باشد. آن هم در برابر مخاطبی که تا همین چند هفته پیش بر آن بود که با قطعنامه تحریمهای جدید، عملاً مذاکرات هستهای را با خطر بدون نتیجه متوقف شدن، مواجه کند. برای فهم آنچه رئیسجمهور آمریکا در مورد ایران گفت، البته فهم مخاطب این سخنان خیلی مهم است و بدون توجه به اینکه مخاطب چه کسی است، طرف ایرانی در فهم اینکه پیام اصلی سخنان رئیسجمهور اوباما در کدام جمله نهفته بود میتواند به راحتی دچار اشتباه شود.
مخاطب سخنرانی سالانه کیست؟
سخنرانی سالانه رئیسجمهور آمریکا در برابر کنگره سنتی است که اولین بار توسط جرج واشنگتن در سال ۱۷۹۰ یعنی بیش از ۲۲۴ سال پیش ارائه شد. در این سخنرانی که در قانون اساسی ارائه آن تصریح شده است، رئیسجمهور، در خصوص وضعیت کشور گزارش میدهد و از این فرصت استفاده میکند که دستور کار قانونگذاری و سیاستگذاری را که برای پیشبرد برنامههایش در نظر دارد، مطرح کند.
بنابراین در یک مقیاس کلان، این سخنرانی، محور موضوعات داخلی است. برای همین هم سخنرانی آقای اوباما در بیش از دو سوم آن، به مسائل داخلی آمریکا میپرداخت. در این مراسم که پروتکلهای بسیار زیادی درخصوص بخشهای مختلف آن وجود دارد، علاوه بر نمایندگان سنا (۱۰۰نماینده)، مجلسنمایندگان (۴۳۸نماینده) حضور دارند. همچنین پیش از اینکه رئیسجمهور وارد سالن شود، اعضای کابینه او، قضات دادگاه عالی و برخی دیگر از مقامات کشوری و لشگری وارد میشوند.
از زمان ریاستجمهوری رونالد ریگان، رسم دیگری هم اضافه شده است که برخی از میهمانان ویژه در این مراسم شرکت میکنند. برای مثال آقای اوباما میزبان افراد دیگری بود که در بخشهای مختلف سخنرانیاش موضوعاتی به آنها اختصاص داشت. از سربازی که در جریان یک بمبگذاری در افغانستان به شدت مجروح شده بود، تا دختر یک کارگر کارخانه، که هماکنون ریاست یکی از بزرگترین شرکتهای اتومبیلسازی آمریکا را بر عهده دارد. به علاوه، میلیونها نفر از مردم آمریکا این سخنرانی را که از شبکههای مختلف کابلی و سراسری پخش میشود تماشا میکنند و میخواهند ببینند در سال آینده قرار است چه سیاستهایی دنبال شود؟ چه برنامههای دولتی اجرا شود؟ و کلاً زندگی روزمرهشان ممکن است چه تغییراتی بکند؟ برای مردم آمریکا هم پیش از هر چیزی مساله اقتصاد اهمیت دارد و موضوعی مانند اینکه حالا جزییات مذاکرات هستهای چیست و سانتریفوژها بچرخد یا نچرخد، اهمیتی ندارد. مگر آنکه مانند موضوع عراق و افغانستان، موضوع ایران هم گره بخورد به یک موضوع داخلی، مانند عراق و افغانستان، یا خطر امنیت ملی، که برایشان مهم باشد.
با چنین مخاطبی، رئیسجمهور آمریکا، با سخنرانی خود، هم نشان میدهد که چقدر به قولهای انتخاباتی خود پایبند است، چه رابطهای با نمایندگان کنگره دارد، و چه دستاوردها و ناکامیهایی داشته است. با چنین مخاطبی، نام بردن از ایران برای ۹ دفعه، اهمیت موضوع را نشان میدهد. با در نظر گرفتن اینکه، آنچه او میگوید برای راضی کردن مخاطب داخلی است و افزایش وجهه خود.
تمرکز بر مخاطب داخلی
در شناسایی پیام اصلی بخشهایی از سخنرانی اوباما که به ایران مربوط میشد، علاوه بر مخاطب، این موضوع نیز اهمیت زیادی دارد که دستاوردهایی که روسای جمهور آمریکا از نظر داخلی از چنین سخنرانیهایی در نظر دارند مورد توجه قرار گیرد. واضح است که موضع اصلی و دقیق دولت آمریکا در جریان مذاکرات جاری و ساری بوده و همین موضوع در مرحلهای به توافق اجلاس ژنو منجر شد و فرصت شش ماه برای رسیدن به توافقنامه جامع را به همراه آورد. بنابراین اگر این انتظار برای مخاطب ایرانی، وجود دارد که چنین سخنرانیای میتواند چشم انداز آینده مذاکرات را روشن کند، اینکه قرار است نتیجه این سخنرانی چه باشد نیز مهم است.
باراک اوباما که در پنجمین سال ریاستجمهوری خود به نوعی با بحران محبوبیت مواجه است، سخنرانی در چنین مناسبتهایی را به عنوان یک فرصت طلایی برای نفوذ دوباره در قلب مردم آمریکا میبیند. از سال ۱۹۷۴ که نیکسون رئیسجمهور آمریکا درصد محبوبیت ۲۷ درصد داشت، اوباما به همراه جرج بوش با ۴۳ درصد رتبه دوم را در افکار عمومی آمریکا دارد. رونالد ریگان رئیسجمهور آمریکا با درصد محبوبیت ۶۴درصدی (سال ۱۹۸۶) و بیل کلینتون رئیسجمهور دموکرات با ۵۹درصد (در سال ۱۹۹۸) بیشترین درصد محبوبیت را در پنجمین سال ریاستجمهوری خود نشان میدهند. اگر چه به اعتقاد کارشناسان سخنرانی سالانه نقش کمی در جابهجا کردن این درصدها دارد، اما برای اوباما که از چنین کاهش محبوبیتی رنج میبرد، این سخنرانی به مثابه یک فرصت طلایی به شمار میرفت.
به علاوه با توجه به اینکه انتخابات میاندورهای آمریکا در سال جاری میلادی در پیش است، باراک اوباما با پیشنهاد کردن برخی برنامههای اقتصادی در زمینه تولید کار، مهاجرت، آموزش، اصلاح قوانین مالیاتی و مواردی از این دست، تلاش زیادی کرد تا امید بیشتری را به اردوگاه دموکراتها بیاورد. چرا که با این محبوبیت پایین، شانس این که در انتخابات امسال، جمهوریخواهان همچنان کنترل خود را بر مجلس نمایندگان حفظ کنند و به احتمالی، اکثریت کنونی را از چنگ دموکراتها در مجلس سنا بربایند بسیار محتمل به نظر میرسد. اگر اکثریت دموکراتها در سنا بشکند، عملاً اوباما در دو سال آخر ریاستجمهوریاش با در اختیار نداشتن کنگره، در پیش بردن سیاستهایش میتواند با چالش بسیار جدی مواجه شود. رئیسجمهور آمریکا هنگامی که در سال ۲۰۰۹ به کاخ سفید رفت، از محبوبیت ۷۶درصدی برخوردار بود و حضور او در کمپین هر یک از نمایندگان سنا یا مجلسنمایندگان عملاً به معنای تضمین پیروزی آنان بود. اما طی هفتههای گذشته، برخی از نمایندگان کنگره در ایالتهای مختلف، به صراحت از اینکه حضور اوباما میتواند به شانس پیروزی دموکراتها صدمه بزند سخن گفتهاند که برای اوباما
یک چالش جدی به شمار میرود. بنابراین سخنان او در کنگره، باید به نوعی طراحی میشد که او آتشی به هیزم جمهوریخواهان در رقابتهای محلی در ایالتهای مختلف در رقابت با همتایان دموکرات خود اضافه نکند. موضوع ایران که در ارتباط تنگاتنگی با مواضع و حساسیتهای اسرائیل قرار دارد، ظرافت زیادی را طلب میکرد که هم اطمینان خاطر بدهد که منافع امنیتی اسرائیل و آمریکا محفوظ میماند (با توجه به نفوذ سیاسی و اقتصادی لابی اسرائیل در آمریکا و تاثیری که در حمایت از کاندیداهای کنگره دارند)، هم از طرف دیگر، با قاطعیت مطمئن سازد که مذاکرات حداقل تا پایان شش ماه وعده داده شده به پیش خواهد رفت.
با در نظر گرفتن مختصاتی که در بالا آمد، سخنرانی آقای اوباما عملاً به دو هدف یادشده بسیار نزدیک بود. هم این اطمینان خاطر که ایران به هیچ عنوان اجازه دستیابی به سلاح اتمی را نخواهد داشت، چه با استفاده از تحریم و چه با استفاده از «گزینههای دیگر» (اگرچه ایران بارها تصریح کرده است به دنبال چنین برنامهای نیست و شواهد موجود هم چنین ادعایی را تایید نمیکند) و دوم اولتیماتوم جدی به کنگره برای اینکه در مسیر مذاکرات کنونی کارشکنی نکند و در این میان، آنچه برای طرف ایرانی میتواند از همه مهمتر باشد، اولتیماتوم به کنگره است که حاکی از جدیت دولت آمریکا برای ادامه مذاکرات و رسیدن به یک توافق جامع احتمالی پس از شش ماه اجرای توافق ژنو است.
لایحه جدید تحریم؟ وتو میکنم!
آقای اوباما در مورد برنامه هستهای سخنانی را مطرح کرد که بخشهایی از آن دقیقاً با توافقات ژنو همخوانی نداشت یا روی مرزی حرکت میکرد که اطمینان خاطرنمایندگان کنگره را هم در نظر بگیرد بدون اینکه مواردی را که با آن مخالف هستند برجسته کند. رئیسجمهور آمریکا در سخنان سالانه خود در کنگره با سرزنش کردن اینکه همواره برای مقاصد امنیت ملی از گزینه نظامی استفاده شود، گفت به هیچ عنوان تا زمانی که واقعاً ضروری نباشد نباید از قدرت نظامی استفاده کرد (اشاره به موضوع سوریه) و موضوع مذاکرات با ایران را به دیپلماسی آمریکایی پیوند زد و چنین آغاز کرد: «... و این دیپلماسی آمریکایی است که برای اولین بار در یک دهه، به پشتوانه فشار، پیشرفت برنامه اتمی ایران را متوقف کرده است و بخشهایی از آن را به عقب بازگردانده است. در حالی که ما اینجا گرد هم آمدهایم، ایران شروع به حذف ذخیره اورانیومش با غلظتهای بالا کرده است. ایران سانتریفوژهای پیشرفتهای نصب نمیکند. بازرسیهای بیسابقه به دنیا کمک میکند تا روزانه عدم ساخت بمب توسط ایران تایید شود؛ ما با متحدان و شرکایمان در
مذاکراتی هستیم تا ببینیم آیا میتوانیم به شکلی مسالمتآمیز، به هدفی مشترک که جلوگیری از دست یافتن ایران به سلاح هستهای است، برسیم.»
در این بخش، آقای اوباما از طرح بحث غنیسازی اورانیوم توسط ایران خودداری کرد. نخست، به این دلیل که برای مخاطب عام، طرح چنین جزییاتی میتوانست ملالآور باشد. دوم آنکه طرح این بحث چالش برانگیز است. چون در دولت اوباما تقریباً اجماعی وجود دارد که در بازی نهایی با ایران، تهران بتواند تا زیر پنج درصد به غنیسازی اورانیوم بپردازد. حتی اگر در توافقنامه نهایی از حق غنیسازی نامی برده نشود. کما اینکه کشورهای ژاپن، فرانسه و کانادا و دیگر کشورهایی نیز که برنامه هستهای فعال دارند و به غنیسازی اورانیوم اقدام میکنند، سند و مدرک و توافقنامهای ندارند که در آن نوشته شده باشد آنها حق غنیسازی دارند. چرا که آژانس بینالمللی انرژی اتمی از چنین ادبیاتی استفاده نمیکند. اما عملاً این کشورها در سایه توافقات و چارچوبهای متعارف پذیرفتهشده به این کار اقدام میکنند. در بازی نهایی، چنین گزینهای برای ایران وجود خواهد داشت و بسیاری از کارشناسان هم اذعان دارند که اساساً بدون در نظر گرفتن چنین امکانی برای ایران، وارد مذاکرات هستهای شدن اقدامی بیحاصل است.
به علاوه او گفت ایران سانتریفوژهای جدید نصب نمیکند. بر اساس توافقنامه ژنو، ایران از نصب سانتریفوژهای نسل دوم پیشرفته در زمان اجرای این توافقنامه خودداری میکند. اما در عین حال این بند از توافقنامه به این معنی نیست که ایران سانتریفوژهای خود را پیاده و انبار کند. یا اینکه سانتریفوژهای نسل اول خود را استفاده نکند. این موضوع چالشبرانگیزی است که رئیسجمهور آمریکا از کنار آن گذشت و اشارهای به آن نکرد تا نشان دهد با مفاد توافقنامه آشناست و طرح چنین مباحثی میتواند صدمات جبرانناپذیری با توجه به واکنشهایی که از طرف ایرانی میتواند شاهد باشد به بار بیاورد. باراک اوباما در ادامه افزود: «این مذاکرات دشوار خواهند بود. ممکن است موفق نباشند. ما در مورد حمایت ایران از سازمانهایی همچون حزبالله که متحدان ما را تهدید میکنند هوشیار هستیم و این عدم اعتماد بین ملتهای ما نمیتواند فراموش شود. اما این مذاکرات بر پایه اعتماد نیستند؛ هر توافق بلندمدتی که ما به آن برسیم باید بر اساس اقدامات قابل تاییدی باشد که ما و جامعه بینالمللی را متقاعد کند که ایران در حال ساخت بمب اتمی نیست. اگر جان اف. کندی و رونالد ریگان توانستند با
اتحاد جماهیر شوروی مذاکره کنند، پس قطعاً یک آمریکای قوی و بیپروا میتواند با حریفان کمقدرتتر امروز مذاکره کند.»
طرح موضوع اعتماد مسالهای است که اتفاقاً طرف ایرانی هم آن را قبول دارد. یعنی طرف ایرانی هم به آمریکا اعتماد نمیکند مگر اینکه در هر توافقی اقدام عملی متناسب با آن صورت گیرد تا قدم بعدی برداشته شود. اما نکته مهم این بخش از سخنان رئیسجمهور آمریکا آنجاست که او به اقدام دو رئیسجمهور محبوب تاریخ آمریکا یعنی جان اف. کندی و رونالد ریگان اشاره کرد که یکی با چینیها و دیگری با روسها مذاکره کرد. این نهیبی به ایرانهراسینمایندگان کنگره بود که از مذاکره با ایران به مثابه یک تابو یاد میکنند و آنچنان از بیاعتمادی سخن میگویند که پنداری در تاریخ آمریکا مذاکره با کشورهایی که با آنها دشواریهای جدی را تجربه میکردند، وجود نداشته است. معنی صریح این سخن این بود که اگر ما توانستیم با روسیه و چین مذاکره کنیم با ایران هم میتوانیم.
بعد از آن، آقای اوباما، کنگره را تهدید کرد که اگر در اثنای مذاکره با ایران بخواهد لایحه تحریم جدیدی مطرح کند آن را وتو خواهد کرد. در تمام مدت سخنرانی او تنها یک بار از وتو کردن لوایح کنگره سخن گفت که آن هم در مورد ایران بود. در واقع این عبارت ، اتمام حجت با کنگره و تلاش برای پایان دادن به هفتهها جنگ روانی برای ایجاد اختلال در روند مذاکرات هستهای بود. رئیسجمهور آمریکا البته در این بخش بار دیگر از گزینههای دیگری سخن گفت که برای مخالفان مذاکره در داخل ایران خوراک خوبی به شمار میرود. او گفت: «...تحریمهایی که ما برقرار کردیم این فرصت را امکانپذیر کرد. اما اجازه بدهید صراحتاً اعلام کنم؛ اگر این کنگره لایحه جدیدی برای تحریمها به من بدهد که روند این مذاکرات را تهدید کند، من آن را وتو خواهم کرد. به خاطر امنیت ملیمان، ما باید به دیپلماسی فرصتی بدهیم تا موفق شود. اگر رهبران ایران این فرصت را درنیابند، آن وقت من اولین کسی خواهم بود که تحریمهای بیشتری خواهد خواست و برای استفاده از تمام گزینهها آماده خواهم بود تا مطمئن شوم ایران سلاح هستهای نخواهد ساخت. اما اگر رهبران ایران این فرصت را دریابند، آن وقت ایران
میتواند گام مهمی در پیوستن به جامعه بینالملل بردارد و آنگاه ما یکی از مهمترین چالشهای زمان خود را بدون خطرات جنگ حل و فصل کردهایم.»
فاصله گرفتن از ماجراجوییهای کنگره
رئیسجمهور آمریکا شاید هیچ چارهای نداشت جز اینکه چشم در چشمنمایندگان کنگره بدوزد و به صراحت بگوید لایحه تحریم جدید ایران را وتو میکند. چرا که ۵۹ تن از ۱۰۰نماینده کنگره از جمله ۱۶نماینده دموکرات، از لایحهای حمایت کردند که به موجب آن محدودیتهای جدیدی بر ایران اعمال شود اگر توافق جامع و پایدار با ایران به دست نیاید. این موضوع البته واکنش جدی مقامات ایرانی را به همراه داشت و این هشدار را برای دولت آقای اوباما در پی داشت که چنین اقدام ماجراجویانهای در صورت تصویب لایحه و تبدیل شدن آن به قانون، میتواند در نهایت به شعلهور شدن یک منازعه جدید در منطقه خاورمیانه منجر شود.
اما مقامات شورای امنیت ملی به همراه وزارت خارجه آمریکا و شخص رئیسجمهور با استفاده از نفوذ خود توانستند از طرح این لایحه در صحن سنا جلوگیری کنند. موافقان این تحریمهای جدید ادعا میکنند چنین محدودیتهایی باعث خواهد شد که ایران جدیت بیشتری در مذاکرات داشته باشد. این لایحه که به نام دو سناتور تندرو ضدایرانی به نامهای منندز و کرک مشهور است، عملاً از طرف این نمایندگان به عنوان بیمه کردن مذاکرات در نظر گرفته شده است. اما خطرناک بودن ماجرا آنجاست که در این لایحه به نوعی سخن گفته شده که ایران باید در یک بازه زمانی، تاسیسات و زیرساختارهای هستهای خود را از بین ببرد. موضوعی که عملاً میتواند دولت آقای اوباما را با بحران جدیدی در منطقه دست به گریبان کند و سه سال آخر حضور او در کاخ سفید را تحت الشعاع قرار دهد و مردم آمریکا و البته بسیاری از مردم جهان را که امید داشتند او مسیری متفاوت از روسای جمهور پیشین آمریکا طی کند ، مایوس سازد.
از نظر برخی از ناظران داخلی، به خصوص آنها که بدبینانه روند مذاکرات هستهای را دنبال میکنند، اینکه اوباما از تحریمهای بیشتر و استفاده از تمام گزینهها در صورتی که مذاکرات به نتیجهای نرسد سخن گفت، میتواند دلیلی بر بیاعتمادی به آمریکا یا تهدید مستقیم مذاکرات تلقی شود. اما با توجه به مواردی که در بالا مطرح شد، و به خصوص تهدید کنگره به وتوی لایحه تحریمهای جدید، مشخص است که دولت آمریکا قصد دارد - حداقل تا پایان سررسید زمان توافق ژنو- شانس به توافق رسیدن با ایران را بیازماید.
حتی فراتر از آن، و با توجه به بخشهای دیگر سخنان اوباما مبنی بر اینکه «فقط نمیتوانیم به قدرت نظامی تکیه کنیم» یا «سربازان را به میدان جنگ نمیفرستم مگر اینکه واقعاً ضروری باشد» یا «از جنگ دائمی جلوگیری کنیم» و مواردی از این دست، نشان داد که اگرچه عبارت «همه گزینهها روی میز است» عبارتی است که بارها و بارها از سوی او یا همکارانش مطرح شده، اما سیاست کلی دولت او بر اساس پرهیز از مواجهه نظامی است. در واقع محور سخنرانی باراک اوباما تاکید بر پرهیز از زور و قدرت نظامی برای حل مشکلات کشور است، موضوعی که البته بسیاری از جمهوریخواهان از آن استقبال نمیکنند. خروج آمریکا از عراق، کاهش شدید تعداد سربازان آمریکا در افغانستان در سال جاری میلادی که بعد از انعقاد یک پیماننامه امنیتی عملاً سربازان آمریکایی را محدود به آموزش نظامیان افغانی و همچنین عملیاتهای محدود ضدتروریستی خواهد کرد، پرهیز از وارد شدن به جنگ در سوریه و تلاش برای انعقاد یک توافقنامه جامع با ایران بر سر مساله هستهای، همگی بخشهایی از یک بسته سیاست خارجی هستند که کاهش مداخله نظامی و استفاده از نیروی نظامی آمریکا را در منطقه نشان میدهد و به همین جهت جدا
کردن جملات و کلمات از میان سخنرانیهای بلند یا سیاستهای کلی و جاری دستگاه سیاست خارجه آمریکا، موضوعی است که میتواند به بدفهمی روندهای عمومی منجر شود. آنچه مسلم است اینکه، دولت اوباما در سه سال آخر ریاستجمهوریاش تمرکز جدی بر مسائل داخلی خواهد داشت و با توجه به ناکامیهایی که در خصوص ایجاد اشتغال، کاهش کسری بودجه، برنامه جامع خدمات درمانی و دیگر سیاستهای حوزه داخلی داشته است، دور از ذهن مینماید که او اجازه بدهد کنگره آمریکا به ماجراجویی نظامی در مناطق مختلف جهان به خصوص خاورمیانه اقدام کند. آقای اوباما در چندین نوبت اعلام کرد اگر کنگره آمریکا با او و دولتش همسو نباشد او از اختیارات خود به عنوان رئیسجمهور استفاده خواهد کرد و برنامههای خود را اجرا خواهد کرد. این بدان معناست که آقای اوباما دریافته است که زمان برای او به سرعت میگذرد و در عین حال توانایی محدودی برای ایجاد صدای واحد در واشنگتن دارد و اگر بخواهد همچنان اسیر تصمیمگیریهای ماجراجویانه کنگره آمریکا بشود -چه در حوزه سیاست داخلی و چه در حوزه سیاست خارجی- عملاً باید کاخ سفید را به زودی با سیاههای از ناکامیها ترک کند. شاید به همین جهت است که
مذاکرات هستهای، فرصت مغتنمی است برای طرف ایرانی که از همه ظرفیتهای موجود استفاده کرده و بدون توجه به سر و صداها و جنجالهایی که برای انحراف مذاکرات بین کشورهای ۱+ ۵ و ایران صورت میگیرد با طمانینه و صبر به مذاکرات بپردازد و درگیر ماجراجوییهای طرفهایی که خواستار اختلاف در مذاکرات و به شکست کشاندن آن هستند، نشود. به گواه تحلیلگران مسائل ایران در واشنگتن، طی سه دهه گذشته هیچ دولتی در آمریکا این چنین برای رسیدن به یک توافق جامع با ایران بر سر مسائل مختلف منطقهای و همچنین بحث هستهای، از اراده جدی به اندازه دولت کنونی دموکرات آمریکا برخوردار نبوده است. آقای اوباما محور کاری خودش را «برنامه عمل» در سال جاری نامید و از کنگره خواست یا همراهش باشد یا اینکه خودش کارها را پیش خواهد برد. فهم سیاست داخلی آمریکا و بازیگران تاثیرگذار آن و همچنین عوامل مختلفی که در شکلگیری سیاستهای دولت دموکرات آمریکا میتواند طی دو سال آینده نقش ایفا کند نقش مهمی در پرهیز از واکنشهای غیرمتناسب و نادیده گرفتن واقعیتهای سیاسی خواهد داشت. واکنش رسانهها و مسوولان در حوزههای مختلف به این سخنرانی نشاندهنده این است که تا چه میزان
پیچیدگیهایی که میتواند مذاکرات هستهای را از خود متاثر کند درک میکنند و چگونه با موضعگیریهای خود، نقش سازندهای بر روند مذاکرات و پایان آن و یا وارد شدن آن به لایههایی خطرناک و برگشتناپذیر ایفا میکنند. مروری بر صفحات روزنامهها در روزهای گذشته میتواند شاقول مناسبی برای ارزیابی دقیق یا فاجعهبار نیروهای سیاسی از واقعیتی با دهها هزار کیلومتر فاصله باشد.
دیدگاه تان را بنویسید