جامعهشناسی مسوولیت ناپذیری ایرانیان در گفتوگو با علیاصغر سعیدی
عذرخواهی در ایران نشانه ضعف است
علیاصغر سعیدی، جامعهشناس معتقد است قبول شکست و اشتباه به درجه خسارت و جرمی که جامعه برای آن پیشبینی کرده است بازمیگردد. سعیدی در گفتوگو با تجارت فردا همچنین میگوید عذرخواهی و پاسخگویی در عرصه عمومی دو روی یک سکهاند.
علیاصغر سعیدی، جامعهشناس معتقد است قبول شکست و اشتباه به درجه خسارت و جرمی که جامعه برای آن پیشبینی کرده است بازمیگردد. سعیدی در گفتوگو با تجارت فردا همچنین میگوید عذرخواهی و پاسخگویی در عرصه عمومی دو روی یک سکهاند و میگوید: «پاسخگویی عذرخواهی متداوم و پایدار است.» این استاد دانشگاه تهران در این گفتوگو انتقاداتی را نیز به روشنفکران ایرانی وارد کرد و آنان را در ضعف فرهنگ پاسخگویی در ایران مقصر دانست. سعیدی در ریشهیابی ضعف فرهنگ عذرخواهی در ایران به این نگرش گریز میزند که هرچه فرد سمجتر و گستاختر باشد مقبولیت بیشتری خواهد داشت. به معنی دیگر این گروه عذرخواهی را نشانه ضعف میدانند و ارائه واکنشی اقتدارگرایانه در مقابل اشتباهات و خسارات را نقطه قوت.
چنانچه بخواهیم از منظر جامعهشناسی فرهنگ مردم ایران را مورد واکاوی قرار دهیم، ضعف فرهنگ عذرخواهی در میان ما ناشی از چیست؟ به عبارت دیگر چه دلایلی سبب میشود که افراد جامعه از مسوولان گرفته تا افراد عادی از اعتراف به اشتباهات خود و عذرخواهی شانه خالی کنند؟
اگر اجازه دهید، میخواهم در ابتدا این توضیح کلی را ارائه کنم که در جامعه مدرن کنونی عذرخواهی بخشی از زندگی روزمره شده است. اقدامی فردی و اجتماعی که برای روان کردن زندگی روزمره و ثبت یا کاهش تنشها انجام میگیرد. در برخی جوامع به کرات در شبانهروز از این واژه استفاده میشود. مردم حتی در خیابان در عین حال که بدون توجه به رهگذران دیگر به نوعی با بیمحلی مدنی از کنار هم میگذرند، اما در هر برخوردی عذرخواهی میکنند و مدنی بودن خود را با استفاده از این واژه نشان میدهند و بعد به راه خود ادامه میدهند. به ویژه وقتی افراد فکر میکنند قاعدهای را بر هم زدهاند از آن استفاده میکنند. در روابط دیگر اجتماعی از جمله روابط خانوادگی و محلی نیز انتظار میرود مردم هنگام عدم رعایت ناخواسته هنجارها عذرخواهی کنند. در اینجا عذرخواهی چارهای
برای تخفیف خسارتی است که اعمال فرد پوزشطلب به بار آورده است. هرچقدر خسارت وارده کم باشد یا هرچه عذرخواهی خالصانه باشد ترمیم صدمه و خسارت سادهتر میسر میشود. کارکرد عذرخواهی در اینجا به نظر بهبود یک رابطه بعد از خسارت و صدمه وارده است. به همین دلیل است که مساله عذرخواهی هم در فرهنگ و هم در حقوق و هم در اخلاق مورد بحث و تحقیق قرار گرفته و اهمیت دارد. جوامع مختلف نسبتاً به هم در استفاده از واژه عذرخواهی متفاوت عمل میکنند. ایرانیها ممکن است از اروپاییها کمتر عذرخواهی کنند و ژاپنیها بسیار بیشتر از سایر ملل عذرخواهی میکنند؛ و این تمایلات به فرهنگ و رابطه آن با نظام حقوقی و جبرانی در جامعه نیز برمیگردد. مردم به کرات با اظهارنظرهای مختلفی توسط شخصیتهای فرهنگی، سیاسی و مذهبی روبهرو میشوند که برخی را برنمیتابند و مجبور به عذرخواهی میشوند یا به نوعی حرف خود را پس میگیرند یا منکر آن میشوند. در بیشتر کشورها مردم از مسوولان انتظار دارند تا در هنگام کوچکترین رخدادی پوزش بخواهند و این مساله که در فرهنگ و ارزشهای موجود اجتماعی نهادینه شده به نظام حقوقی نیز تسری مییابد. به این معنی که اگر فرهنگ جامعه از
فرد انتظار عذرخواهی داشته باشد و او از این کار چشمپوشی کند نظام حقوقی به یاری فرهنگ و هنجارها آمده و فرد را مجبور به این کار میکند. در بعضی از جوامع مانند ژاپن عذرخواهی یکی از رفتارهای اجتماعی است که برای جبران ضعف ضمانت اجرایی قانون صورت میگیرد. ممکن است در برخی جوامع که فرهنگ عذرخواهی ضعیف باشد بتوان با ضمانت اجرایی قانونی آن را تکمیل کرد. در برخی کشورها مانند آمریکا «عذرخواهی بدون عذرخواهی» نیز وجود دارد که بیانیهای است که اغلب در عالم سیاست و روابط عمومی صادر میشود و نشان میدهد فرد متاسف است نه به خاطر رفتاری که انجام داده بلکه تاسف و عذرخواهیاش به دلیل درخواست فرد صدمهدیده برای صدور بیانیه عذرخواهی است. احتمالاً افراد به صدور چنین بیانیهای توسط حزب یا دادگاه مجبور میشوند.
اما در مورد جوامعی که نه ضمانت اجرایی قانون وجود دارد و هم فرهنگ عذرخواهی در ارزشهای موجود اجتماعی دچار ضعف است، چه تدبیری باید اندیشید؟
مسلماً هر جامعه برای جبران خسارات و تنبیه خاطیان روشهایی دارد. یکی از این روشها عذرخواهی و قبول اشتباه است. اما راههای بازدارنده و تنبیهی دیگری در نظامهای حقوقی سنتی و مدرن وجود دارد. فرهنگ عذرخواهی ممکن است در غرب از ایران قویتر باشد. اما این مساله به این معنی نیست که نظام جبران خسارات در فرهنگ و حقوق ما وجود ندارد. در فرهنگ ما نسبت به غربیها اعتراف به خطا کمتر دیده میشود. در مورد خطاهای کبیره نیز توصیههایی بر پوشش خطا و برملا نکردن آن میشود. این مساله ریشههای تاریخی نیز دارد. سیاستمداران غربی بیشتر از همتایان ایرانی خاطرات خود را به سبک حدیث نفس مینویسند و به خطاهای شخصی و خصوصی اشاره میکنند. شاید همینها باعث شدهاند تا فرهنگ عذرخواهی ضعیفی در جامعه ما وجود داشته باشد. اگرچه باید اعتراف کرد فرهنگ عذرخواهی سطوح متفاوت و مختلفی دارد و هر سطح را باید جداگانه بررسی کرد. به طور مثال عدم اعتراف به شکست و اشتباهات بزرگ در کمتر جامعهای دیده
شده است. اغلب جوامع تمایل دارند شکستهای تاریخی خود را فراموش کنند و منکر آن شوند. بنابراین وجود قوت و ضعف فرهنگ عذرخواهی و قبول شکست و اشتباه به درجه خسارت و شکست و جرمی که جامعه برای آن پیشبینی کرده است برمیگردد. هرچقدر جرم سنگینتر باشد متقابلاً درجه انکار را بالاتر میبرد.
یعنی اگر ایرانیها و به ویژه مسوولان ایرانی از عذرخواهی پرهیز میکنند، برای مصونیت از مجازات است؟ اگر فردی در مقابل خسارتی به سختی مجازات میشود چه عاملی میتواند او را به عذرخواهی مجبور کند؟
همانگونه که پیش از این نیز اشاره کردم، فرهنگ عذرخواهی در حوزه سیاست، روابط بین مسوولان خدمات عمومی و شهروندان از جامعهای به جامعهای دیگر ممکن است متفاوت باشد. به عبارت دیگر و به طور مثال، فردی که هم نقش پدر و هم مدیر سازمان دولتی را بازی میکند ممکن است به راحتی از همسر یا برادر خود عذرخواهی کند اما در مقابل کاستی در خدمترسانی به شهروندان عذرخواهی نکند. چرا چنین تفاوتی وجود دارد؟ در جامعه، اهمیت عذرخواهی بعد از وقوع واقعهای تاسفبار که موجب خسارتهای مالی و جانی به افراد میشود خود را نشان میدهد. وجود یا عدم وجود عذرخواهی در این شرایط نیز به عوامل فرهنگی و اجتماعی بستگی دارد. چرا در یک جامعه بلافاصله عذرخواهی در حوزه سیاست و بخش عمومی صورت میگیرد و در جامعه دیگر
خیر یا خیلی دیر. گفتهاند صدراعظم سابق آلمان که محبوبیت زیادی نیز داشت هنگامی که فهمید مشاور ارشدش برای ک.گ.ب سازمان جاسوسی شوروی سابق کار میکند در حالی که مردم انتظار و طلب استعفای وی را نمیکردند، به دلیل آنکه خود را مسوول از دست رفتن اطلاعاتی میدانست که منافع ملی کشورش را خدشهدار کرده بود استعفا کرد. این واکنش ناشی از قوت فرهنگ عذرخواهی سیاسی محسوب میشد که به آسانی اعتماد مردم به حکومت را نیز ترمیم کرد. در حالی که تاریخیترین عذرخواهی یک سیاستمدار ایرانی پوزشخواهی شاه ایران بود که بعد از ماهها اعتراضات مختلف مردمی صورت گرفت و صرف نظر از هدف آن یکسره ناموفق بود و به نظر بسیاری خیلی دیر شده بود. این نیز به عنوان نمونه تاریخی ضعف فرهنگ عذرخواهی سیاسی شناخته شد. مردم این عذرخواهی را خالصانه تشخیص ندادند و گمان نمیکردند موقعیت روحی و ذهنی شاه گواه بر این بود که از آنچه صورت گرفته واقعاً متاسف است. اگرچه بعدها هم روشن شد که خود نیز به چنین سخنرانی اعتقادی نداشته و با فشار اطرافیانش صورت گرفته است. برخی نیز گفتند او همین عذرخواهی را هم نباید انجام میداد. به عبارت دیگر اینها معتقدند در فرهنگ ما هرچه
فرد سمجتر و گستاختر باشد مقبولیت بیشتری خواهد داشت. به معنی دیگر عذرخواهی را نشانه ضعف میدانند و ارائه واکنشی اقتدارگرایانه در مقابل اشتباهات و خسارات را نقطه قوت. این تلقی نقطه عکس فرهنگ عذرخواهی و پذیرش اشتباه است. اما تعیین صدق هر ادعا در فرهنگ ایرانیان کاری مشکل است. چرا که در زبان فارسی مانند سایر زبانهای زنده دنیا عبارات عذرخواهی فراوانی وجود دارد که مردم در موقعیتهای مختلف به کار میبرند. استفاده از کلمه «ببخشید» حتی تا آنجا استفاده میشود که فرد استفادهکننده هیچ عملی که موجب خسارت شده باشد نیز انجام نداده است. شاید این به علت تاکیداتی است که در ادب و فرهنگ ایرانیان بر عذرخواهی شده است. در تعالیم اسلام نیز عذرخواهی و طلب بخشش در موارد بسیاری مورد تاکید قرار گرفته است. به نظر میرسد قوت و ضعف فرهنگ عذرخواهی در سطوح و حوزههای مختلف متفاوت است.
آنچه در تاریخ سیاسی ما روشن است عذرخواهی به معنای پذیرش مسوولیت و قبول اشتباهات، چه به صورت شفاهی و کتبی، یعنی با یک پوزشخواهی ساده و چه به صورت عملی یعنی استعفا از مقام و موقعیت سیاسی و دولتی کمسابقه است. به طور کلی آیا این مطالبه عمومی در مورد عذرخواهی مسوولان یا انتظار کنارهگیری از مسوولیت توسط آنان مطالبه بحقی است؟
در حوزه سیاست، عذرخواهی یا پوزش خواستن از خطایی که رخ داده، بیش از آنکه یک اجبار تلقی شود، به مثابه یک هنر شناخته میشود. به این معنی که سیاستمداران و مسوولان با عذرخواهی ساده و با صدور یک بیانیه یا شفاهی سعی میکنند اعتبار خود را در میان شهروندان حفظ کنند. مردم روزبهروز به علت مشاهده رفتار دیگر مسوولان در کشورهای دیگر به سبب وجود جهان جهانیشونده سطح انتظاراتشان بالا میرود و میخواهند کسی پاسخگوی اشتباهات رخداده شود. بارها اتفاق افتاده است که مسوولان از هوای آلوده، ترافیک، خدمات ناقص در زمان سوانح طبیعی و امثالهم عذرخواهی کردهاند. هرچند عملکرد خود را تغییر ندادهاند. اگرچه این، واکنشی لازم تشخیص داده شده است اما تنها در کوتاهمدت توانسته اعتماد عمومی را حفظ کند.
به نظر میرسد مسوولان در چنین مواقعی فکر میکنند مردم به زودی حادثه را فراموش میکنند اما حافظه تاریخی حتی با انکار و فراموشی نیز از بین نمیرود.
در کشورهای توسعه یافته اما شاهد هستیم که مسوولان حتی با وجود آگاهی از آنکه مجازاتهای سنگینی در انتظارشان است به خطای خود معترف میشوند. این فرهنگ چگونه در چنین جوامعی شکل گرفته است؟
اساساً مطالبه عمومی در مورد عذرخواهی مسوولان یا انتظار کنارهگیری از مسوولیت توسط آنان مطالبهای عمومی و جهانی شده است و روزبهروز کار را بر مسوولان مشکل میسازد. یکی از علل چنین درخواستی به خواستهای دموکراتیک، گردش اطلاعات و مقایسهای که مردم با شرایط مشابه در جوامع دیگر انجام میدهند، بستگی دارد. وقتی مردم میبینند نماینده مجلس کشوری به سبب کمترین میزان سوءاستفاده مالی استعفا میدهد انتظار مشابهی دارند. به علاوه، در کشورهای توسعهیافته مسوولان حتی با وجود آگاهی از مجازاتهای سنگین به خطای خود اعتراف میکنند و عذرخواهی میکنند. یکی از علتها ممکن است نظام حقوقی آنها باشد. معمولاً به هنگام محاکمه از آنها خواهند پرسید که خود را گناهکار میدانید یا نه؟ و دروغگویی در اینگونه موارد - که خطا یا جرم با کنش مستقیم فرد مرتبط باشد - خود مجازاتی سختتر دارد. همان طور که گفته شد علت دیگر این اعتراف به بازاندیشی
و اعترافی است که ریشههای فرهنگی و تاریخی دارد. به علاوه ضعف فرهنگ روابط و بخش عمومی در کشورهای در حال توسعه به حکشدگی روابط استبدادی و اقتدارگرایانه در رابطه بخش عمومی و مردم نیز برمیگردد. هرچند این روند حداقل از سوی جامعه با گسترش انجمنهای جامعه مدنی و بازاندیش شدن شهروندان بر طرف دیگر رابطه به شدت تاثیر میگذارد. برای اینکه مسوولان در موقعیتهای ناگوار عذرخواهی قرار نگیرند باید همواره امر پاسخگویی را در این رابطه مورد توجه قرار دهند.
یعنی ضعف فرهنگ عذرخواهی نشانه ضعف فرهنگ پاسخگویی نیز میتواند باشد؟
عذرخواهی و پاسخگویی در عرصه عمومی دو روی یک سکهاند. توجه شما را به دیدگاه ژانت نیومن یکی از متخصصان سیاستگذاری اجتماعی جلب میکنم که معتقد است «پاسخگویی» نشانه مجموعهای از ارزشهای موجود اجتماعی و اخلاقی است که به رابطه میان افراد با یکدیگر و مسوولان خدمات دولتی و عمومی از سوی دیگر با شهروندان و استفادهکنندگان از خدمات عمومی و رفاهی برمیگردد. در این راستا فرهنگ عذرخواهی هنگامی قوت میگیرد که مسوولان نشان دهند تا چه حد مسوولیتپذیرند؛ تا چه حد شفاف عمل میکنند؛ و تا چه حد به نحوه خدماترسانی عمومی واکنش نشان میدهند. فرهنگ عذرخواهی مانند پاسخگویی در حقیقت در این سطح بخشی از مدیریت نوین در استراتژی نهادهای عمومی محسوب میشود. همانطور که عذرخواهی در دنیای جدید و نزد مردمی که روزبهروز به حقوق شهروندی خود آگاه میشوند امری مثبت تلقی میشود، پاسخگویی نیز لازم و ضروری میشود. به علاوه، برای اجتناب از موقعیتهایی که افراد را به عذرخواهی وادار میکند باید فرهنگ ارزیابی و پیشگیری از حادثه را در خدمات عمومی نهادینه کرد. در
بسیاری موارد، مانند حوادث آتشسوزی هیچ سیاستگذاری مربوط به موارد غیرمترقبه وجود ندارد. به سخن دیگر، عذرخواهی به تنهایی کافی نیست. باید برای مورد خاص آتشسوزی جنبشی آغاز شود وگرنه باید منتظر وقایع دیگری بود. همانطور عذرخواهی به هر شکلی چه به صورت بیانیه و چه به صورت استعفا یکی از واکنشهایی است که در حوزه سیاست و در رابطه با دستگاههای عمومی با شهروندان صورت میگیرد و مسوولان مربوطه باید واکنشی مناسب به افکار عمومی جریحهدارشده بدهند، پاسخگویی نیز در فرآیند خدماترسانی ضروری است. در سخن دیگر شاید پاسخگویی را عذرخواهی متداوم و پایدار دانست که به اقداماتی اشاره دارد که مدیران و مسوولان باید برای ارتقای خدمات عمومی بردارند از جمله بازرسیهای مستقل از نحوه عملکرد خدماتی که ارائه میدهند. شیوه دیگر پیشگیری شفافیت در عملکرد است. اگر این اقدام در عملکرد صورت نگیرد حادثه چنان افشاگرانه خواهد بود که هیچ راهی جز عذرخواهی باقی نمیگذارد زیرا رویههای غلط صورتگرفته را نشان میدهد. نشان میدهد مسوولان در گذشته به وظایف خود عمل نکردهاند و از این امر عذرخواهی میکنند. عذرخواهی مانند پاسخگویی ابعاد مختلفی دارد. در هر
دو موقعیت باید «کسی»، برای «چیزی»، به «کسی» و به «وسیله و شیوه»ای پاسخگو باشد یا عذرخواهی کند. در مورد پاسخگویی این احتمال وجود دارد که سیاستمداران مانند وزیر مربوطه، مسوولان شهری مانند شهردار، مدیران دستگاهها مانند مدیر بیمارستان، حرفهایها مانند پزشکان و مهندسان از اشتباهات خود عذرخواهی کنند یا قبل از وقوع پاسخگوی اقدامات خود باشند. بنابراین تنها نباید در موردی مانند آتشسوزی اخیر منتظر عذرخواهی مسوولان مربوطه بود بلکه اگر متخصصان داخلی و خارجی مرتکب این خطای فاحش شدهاند نیز باید عذرخواهی کنند و پاسخگو باشند. از همین جا میتوان گفت بعد دیگر عذرخواهی یا پاسخگویی معیارهایی است که مورد قضاوت قرار میگیرند مانند هزینههای خرجشده، معیارهای حرفهای، عملکرد سازمانی. بعد دیگر این است که از چه کسی عذرخواهی صورت گیرد و به چه کسی پاسخگویی شود. برای تحقق این امر باید در نظام اداری سلسلهمراتب منطقی کار کند؛ در انجمنهای حرفهای متخصصان نسبت به یکدیگر پاسخگو باشند. به طور مثال، نظام پزشکی خطای پزشکان و نه خطای پزشکی را به خاطر منافع جمعی پاسخ دهد و مجازاتی منصفانه برای آن در نظر گیرد. آخرین بعد عذرخواهی و
پاسخگویی نیز شیوه انجام آن است. در برخی فرهنگها با یک عذرخواهی صادقانه مساله فیصله پیدا میکند. در برخی موارد باید گزارش، بیانیه، بازرسی و دیگر فرآیندهای دموکراتیک را به کار برد تا بتوان مردم، مشتریان، ارباب رجوع و شهروندان را قانع کرد. در غیر این صورت ترمیم اعتماد عمومی در دنیای جدید هزینههای بسیار سختتری در پی دارد. مساله دیگر در مورد ضعف و قوت فرهنگ عذرخواهی نگاه روشنفکران به آن است.
اما جامعه روشنفکری ایران عموماً به مسائل اجتماعی حساسیتی نداشته است؛ اگر بخواهیم اندکی ملموستر صحبت کنیم، در هشت سال گذشته شاهد خطاهای جبرانناپذیری در مدیریت کشور بودهایم که بخشی از آنها در همان دوران افشا شد و برخی دیگر نیز در حال آشکار شدن است؛ اما روشنفکران ایرانی به جای برخورد فعالانه در قبال این نوع مدیریت، کنج انزوا را برگزیدند و به تعبیری قهر کردند. حال سوال اینجاست که نقش روشنفکران در اصلاح فرهنگ پاسخگویی و عذرخواهی چگونه باید باشد.
باید اعتراف کنم که ما با فقدان گفتمان مسائل اجتماعی روبهرو هستیم. شاید هنگامی که خویشاوندی از هنرمندان یا روشنفکران در حادثه از دست برود واکنشها شدیدتر باشد اما به زودی همین موج کوتاه نیز آرام میشود. اینکه چرا روشنفکران در مقابل مسائل اجتماعی حساس نیستند شاید به تعبیر مارشال بتوان گفت آنها معتقد به نوعی تطور خطی حقوق سهگانه - از حقوق مدنی به حقوق سیاسی و بعد حقوق اجتماعی - هستند. چیزی که یکبار در غرب رخ داد. مسائلی مانند خدمات عمومی در زمره حقوق اجتماعی هستند. شاید آنها میخواهند بگویند بعد از توسعه سیاسی میتوان به حقوق و مسائل اجتماعی
اندیشید و در مورد آن گفتوگو کرد. اما باید پرسید اگر امر پاسخگویی در رابطه ارائهکنندگان خدمات عمومی به شهروندان را مطلوب دانسته و در مورد آن گفتوگو کنیم به توسعه فرآیندی دموکراتیک در جامعه دست نمییابیم؟
دیدگاه تان را بنویسید