نگاهی به حاشیه و متن چند آتشسوزی معاصر
در میانه آتش و استعفا
«عروسی اصلاحطلبان در آتش خیابان جمهوری» تیتری بود که صبح روز پنجشنبه ۳ بهمن در صفحه نخست یکی از روزنامههای نزدیک به جریان اصولگرا نقش بست و حکایت از ماجرایی میکرد که از لحظه وقوع آتشسوزی خیابان جمهوری تاکنون، فضای مجازی را درنوردیده است: انتقاد از عملکرد محمدباقر قالیباف، شهردار تهران، در ماجرای آتشسوزی.
«عروسی اصلاحطلبان در آتش خیابان جمهوری» تیتری بود که صبح روز پنجشنبه 3 بهمن در صفحه نخست یکی از روزنامههای نزدیک به جریان اصولگرا نقش بست و حکایت از ماجرایی میکرد که از لحظه وقوع آتشسوزی خیابان جمهوری تاکنون، فضای مجازی را درنوردیده است: انتقاد از عملکرد محمدباقر قالیباف، شهردار تهران، در ماجرای آتشسوزی. خلاصه سخن روزنامه مذکور این بود که عدهای حادثه آتشسوزی را «مصادره به نفع» میکنند. منظور از این عده، منتقدانی است که ضعف عملکرد مدیریت شهری شهردار تهران و سازمان آتشنشانی را از علل اصلی جان باختن دو تن از شهروندان تهران میدانند. به عقیده این افراد، اگر نوسازی و رسیدگی کافی به امکانات و تجهیزات سازمان آتشنشانی صورت میگرفت، شاید این حادثه منجر به مرگ نمیشد. قالیباف نخستین کسی نیست که درست یا غلط، اسیر حاشیههای یک آتشسوزی میشود؛ حاشیههایی که اغلب، استعفا یا برکناری او را هدف گرفتهاند. بیش از 35 سال قبل، در پی مجموعهای از حوادث که آخرین آنها «آتشسوزی در سینما رکس آبادان» بود، اعتراضات تا جایی بالا گرفت که جمشید آموزگار، نخستوزیر وقت، مجبور به استعفا شد. هر چند ابعاد آتشسوزی سینما رکس
آبادان بسیار وسیعتر از حادثه اخیر خیابان جمهوری بود، دور از ذهن نیست که حاشیههای شهردار تهران به همان وسعت و نهایت باشد.
میزبانی گوزنها
در شب 28 مرداد 1357، مردم آبادان به تماشای فیلم «گوزنها» به کارگردانی مسعود کیمیایی نشسته بودند. فیلمی که سرگذشت یکی از مبارزان علیه رژیم پهلوی (با نقشآفرینی فرامرز قریبیان) را به تصویر میکشید و از مضمونی اعتراضی برخوردار بود. در هنگام پخش فیلم، سالن سینما آتش گرفت و بسته بودن درهای خروج باعث شد مردم در سالن گرفتار آتش شوند. تعداد حاضران در سالن تا بیش از 700 نفر نیز برآورد شده است که از این میان، کشته شدن بیش از 300 نفر به تایید رسیده است. بسته بودن درهای سینما، وجود شواهدی مبنی بر عدم همکاری مناسب شهربانی و انتشار برخی مطالب و شایعات موجب شد ماجرا به طرفداران رژیم پهلوی نسبت داده شود. در عین حال، مسوولان وقت نیز در تلاش برای نسبت دادن ماجرا به مخالفان رژیم بودند. حضرت امام خمینی(ره) در آن زمان در بیانیهای، این حادثه را محکوم کردند و به مردم تسلیت گفتند و از دست داشتن رژیم پهلوی در این حادثه سخن به میان آوردند. آتشسوزی سینما رکس، آتش انقلاب را شعلهور کرد و موجب شد انتقادات از دولت مستقر قوت گیرد. چنان که یک هفته بعد در چهارم شهریور، جمشید آموزگار،
نخستوزیر وقت، مجبور به استعفا شد و جای خود را به جعفر شریفامامی داد.
مدارس غیراستاندارد: از سفیلان تا شینآباد
ماجرای دختران شینآباد، از مشهورترین نمونههای آتشسوزی در مدارس در سالهای اخیر است. آذر سال گذشته، در روستای شینآباد استان آذربایجان غربی، بخاری نفتی دچار آتشسوزی شد و هنگام تلاش برای بیرون بردن آن از کلاس، انفجاری روی داد که نتیجه آن، سوختگی 29 کودک بود. دو تن از این کودکان به دلیل شدت جراحات وارده، جان خود را از دست دادند و بقیه با مشکلات جسمی دست به گریبان هستند. در زمان آتشسوزی، حمیدرضا حاجیبابایی وزیر آموزش و پرورش بود و همین حادثه او را به مجلس کشاند. در جلسه علنی مجلس، رسول خضری، نماینده پیرانشهر، نسبت به مواردی همچون عدم وجود سیستم حرارت مرکزی، استفاده از بخاری نفتی، بالا بودن تعداد دانشآموزان در کلاس، وجود نرده پشت شیشههای کلاس و عدم امکان گریز از طریق پنجرهها و عدم آشنایی دانشآموزان و معلمان با نحوه مواجهه با حوادث انتقاد کرد و خواستار استعفای حاجیبابایی شد. در مقابل، حاجیبابایی استعفا نداد و گفت: «من که وزیر هستم قطعاً اندازه معلم دلسوز نیستم؛ معلم این کلاس بسیار حساس و دلسوز بوده به همین دلیل به کلاس
روبهرویی مراجعه کرده و از آقایی که در آن کلاس بوده درخواست کمک میکند، متاسفانه آن آقا دانشآموزان را به بیرون از کلاس نفرستاده چرا که تصور میکرده با بیرون بردن بخاری مشکل حل میشود. اگر دانشآموزان به بیرون از کلاس فرستاده میشدند قطعاً این مشکل پیش نمیآمد.» او در ادامه اعلام کرد: «از الان تا قیامت بابت هر اتفاقی که در آموزش و پرورش میافتد عذرخواهی میکنم.» در ادامه، مرتضی رئیسی، معاون عمرانی وزیر آموزش و پرورش هم پشت تریبون رفت و اعلام کرد بر اساس گزارش آتشنشانی، بخاری نفتی شرکت ارج عامل آتشسوزی بوده است. مطرح شدن نام بخاری ارج که به گفته حاجیبابایی در زمان مذکور، 150 هزار کلاس درس از آن استفاده میکردند، موجب شد مساله به سوژه جدیدی برای رسانهها بدل شود. یک تشکل دانشجویی به نام «جنبش عدالتخواه دانشجویی» نیز در اقدامی نمادین، با یک بخاری نفتی جلوی ساختمان وزارت آموزش و پرورش ظاهر شدند تا آن را به حاجیبابایی اهدا کنند؛ و البته همانطور که نمایندگان موفق نشدند حاجیبابایی را وادار به استعفا کنند، دانشجویان حتی نتوانستند بخاری را به دست وزیر برسانند. با گذشت بیش از یک سال، تاثیرات ماجرای شینآباد بر
جسم و روح دانشآموزان هنوز ادامه دارد و برخی از کودکان تحت عمل جراحی ترمیمی قرار دارند. اما شینآباد، تنها آتشسوزی دوران مسوولیت حاجیبابایی نبود. یک سال قبل از شینآباد و در خوابگاه دبیرستانی در چابهار، اتصال سیم برق موجب آتشسوزی شد و دو دانشآموز دبیرستانی جان باختند. یک سال قبل از حادثه چابهار نیز اتفاقی مشابه در روستای چاهرحمان یک دانشآموز را به کام مرگ فرستاد.
حوادثی از قبیل شینآباد و چابهار، حتی مختص سالهای اخیر هم نیستند. وقایع ناشی از غیرایمن بودن مدارس، سالهاست گریبان دانشآموزان را میگیرد و چه بسا اگر حساسیت و گسترش فعلی رسانهها را در سالهای دور هم شاهد بودیم، امروزه تاریخ شینآبادهای بیشتری را به یاد میآورد. هرچند حتی زخمی شدن یک نفر هم خسارت انسانی قابل توجهی به شمار میرود، خسارتبارترین حادثه آتشسوزی مدارس در سالهای اخیر، مربوط به سال 1382 در روستای سفیلان شهرستان لردگان استان چهارمحال و بختیاری است. روز 24 دی آن سال، به دلیل آتش گرفتن بخاری نفتی، 13 دانشآموز جان باختند.
با نگاهی به حوادث آتشسوزی مدرسهها و مراکز آموزشی، چند نکته اساسی و مشترک به چشم میخورد. نخست آنکه در اغلب موارد، علت آتشسوزی عدم رعایت مسائل ایمنی و به طور خاص عدم وجود بخاریهای استاندارد بوده است. با توجه به محدودیتهای بودجهای، هنوز بسیاری از مدرسههای کشور به ویژه در روستاها، از سیستمهای گرمایی مثل بخاری نفتی استفاده میکنند که خود این بخاریها هم در بسیاری موارد حداقل استانداردهای لازم را ندارند؛ یا قدیمی و فرسودهاند یا به شکل مناسب به کار گرفته نمیشوند. دیگر آنکه آموزشهای لازم جهت مقابله با حوادث و استفاده صحیح از این وسایل ارائه نمیشود. نحوه خروج از کلاس درس و مقابله با آتش یا نحوه انبار سوخت، از جمله مواردی هستند که به نظر میرسد مورد توجه لازم قرار نگرفتهاند.
از مسجد ارک تا خیابان جمهوری
هرچند در نگاه نخست ممکن است به نظر برسد وقایع آتشسوزی بیشتر در نقاط کمتر توسعهیافته کشورمان به وقوع میپیوندد، وقوع حوادثی از قبیل حادثه اخیر در خیابان جمهوری نشان میدهد این قبیل وقایع در همه جای ایران ممکن است روی دهد و ای بسا روی دادن آن در شهرهایی همچون تهران، اگر با واکنش سریع و به موقع آتشنشانی مواجه نشود، تلفات انسانی بیشتری را به همراه خواهد داشت. مشهورترین نمونه از این دست حوادث، 9 سال قبل در مسجد ارک تهران به وقوع پیوست. روز دوشنبه 26 بهمن، در حالی که نمازگزاران مشغول اقامه فریضه بودند، آتشسوزی در این مسجد به وقوع پیوست و در نتیجه آن 78 تن کشته و حدود 350 تن زخمی شدند. گفته میشود علت اصلی حادثه، آتش گرفتن چادر برزنتی در محوطه مسجد بوده است که به دلیل عدم وجود خروجی مناسب، مردم نیز نتوانستند در فرصت مناسب از محل خارج شوند. محمود قدیری، معاون پیشگیری سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی شهرداری تهران، سال گذشته اعلام کرد: «یکی از مهمترین فاکتورها و مولفهها در ایمنی اماکن تجمعی، مسیر خروج است که متاسفانه در این مکان بزرگ به دلیل قدمت
ساختمان آن دچار مشکل شده بود. برای ایمنی مساجد، تکایا و حسینیهها باید علاوه بر تجهیز امکانات اولیه اطفایی، مسیرهای خروج مناسب نیز در نظر گرفته شود تا عزاداران در صورت وقوع حادثهای بتوانند به راحتی از ساختمان خارج شوند.»
هرچند حادثه مسجد ارک تهران را میتوان پرتلفاتترین حادثه آتشسوزی سالهای اخیر دانست، حادثه خیابان جمهوری در عمل تراژدی دامنهدارتری را رقم زد. پیش از ظهر روز 29 دی، آتشسوزی در یک تولیدی لباس در ساختمانی پنج طبقه در خیابان جمهوری باعث شد دو زن و یک مرد به لبه پنجره بیایند تا از آتش و دود فرار کنند. اما اشکال فنی در نردبان آتشنشانی و عدم وجود تشک نجات، در نهایت باعث شد دو زن سقوط کنند و جان خود را از دست دهند. در این میان، اظهارات مقامهای مسوول بار تراژیک ماجرا را بیش از پیش کرد. جلال ملکی، سخنگوی شهرداری تهران در اظهار نظری دلیل پرتاب شدن دو خانم به پایین و جان باختن آنها را «ناتوانی در استقرار مستحکم» اعلام کرد و در اظهارنظر دیگری گفت: «ترس و عجله این دو زن و عدم توجه آنها به توصیههای آتشنشانان مرگ دلخراش آنها را رقم زد.» مجتبی عبداللهی، معاون خدمات شهری شهرداری تهران نیز با اشاره به عملکرد آتشنشانی، اینگونه به توصیف ماجرا پرداخت: «تنها دلیل سقوط این دو خانم، ترس بیش از حد آنها بوده، زیرا چنین استنباط کردهاند که آتش به این اتاق هم سرایت میکند یا آتشنشانی نمیتواند اینها را نجات بدهد. در حالی که
اگر افراد حاضر در اتاق این دو خانم را تسکین میدادند یا این دو خانم هول نمیشدند، مانند پنج نفر دیگر توسط آتشنشانی نجات مییافتند.» رضا خوشزاد، مدیرعامل سازمان آتشنشانی تهران نیز گفت: «نخستین قربانی قبل از آغاز عملیات سقوط کرد و نفر دوم نیز اگر 15 ثانیه دیگر طاقت میآورد این حادثه رخ نمیداد و باید بررسی شود یکی از افراد جانباخته چرا دست به چنین ریسکی زد.» در نقطه مقابل این اظهارات، منتقدان معتقدند اگر مشکلاتی همچون باز نشدن نردبان و عدم وجود تشک نجات نبود، احتمالاً دو قربانی حادثه اکنون زنده بودند. نماینده شرکت تامینکننده تجهیزات آتشنشانی تهران نیز از بدهی 430 میلیون تومانی شهرداری تهران خبر داده که در نتیجه آن، شهرداری اجازه بازدید فنی به شرکت را نداده است. رقم مذکور در مقابل هزینههای صورت گرفته در تهران قابل توجه به نظر نمیرسد. از سوی دیگر، نماینده شرکت تامینکننده تجهیزات نیز میگوید: «این نردبانها حساس هستند. باید قطعات و سنسورهای آنها بعد از مدتی عوض شود. نگهداری این
ماشینآلات همانطور که گفتیم استاندارد و درست نبوده.» حسین جعفری، نجاتیافته حادثه که چهرهاش در تصاویر منتشرشده از روز حادثه مشخص است، در گفتوگو با روزنامه شرق درباره آتشسوزی میگوید: «من 15 دقیقه آنجا داد میزدم که نردبان را بفرستید، اما نردبان را بالا ندادند، تشک پایین نینداختند تا کسی زنده بماند. من آخرین لحظه، یک دقیقه مانده بود که خود را به پایین پرت کنم، یعنی اگر یک دقیقه دیرتر نردبان دوم را که از سر پیچ، پیچید نمیدیدم من هم داشتم خودم را پرت میکردم پایین. لحظه آخرم بود، نمیخواستم بسوزم. آنها هم واقعیتش به خاطر اینکه زنده نسوزند از پنجره بیرون آمدند و بعد افتادند و مردند.»
با وجود اظهارات مسوولان شهرداری و انتقادات رسانهها از عملکرد شهرداری در مورد حادثه آتشسوزی، محمدباقر قالیباف، شهردار تهران، از رسیدگی به حادثه ظرف مدت 15 روز و گزارش آن به شهروندان گفته است. قالیباف که به عقیده منتقدانش باید به دلیل ضعف در مدیریت بحران مذکور پاسخگو باشد و حتی استعفا دهد، پس از حادثه جمهوری، از حاشیههایی گفت که در ماجرای آتشسوزی ایجاد شده است و از حرفهایی گله کرد که به نظر او، کارشناسی نبودهاند. او کنایهای هم به شیوه بررسی حوادث در ایران زد و گفت اعلام نتایج به گونهای نخواهد بود که «در انتها اعلام کنند، راننده مقصر بوده است». با وجود این، منتقدان قالیباف بعد از حاشیههای سیاسی انتخاب شهردار در چند ماه گذشته، کماکان معتقدند دوران او در شهرداری تهران به سر آمده است و باید استعفا دهد. سوال اینجاست که پایان قالیباف، چه خواهد بود؟ آیا وادار به استعفا خواهد شد؛ یا مثل حمیدرضا حاجیبابایی با لبخند به کار خود ادامه خواهد داد؟
دیدگاه تان را بنویسید