تاریخ انتشار:
رئیس کل پیشین بانک مرکزی میگوید آرزوهای سیاسی تعیینکننده نرخ ارز نیست
پول ملی آیینه اقتصاد ملی است
به دلیل تورم انباشته در ایران نرخ ارز بیش از این رقم است. بانک مرکزی به عنوان سیاستگذار ارزی در این جدال که نقطه وسط ندارد مسیر دشواری پیش رو دارد.
نرخ ارز در اقتصاد ایران چالشی بیسرانجام است. برخی معتقدند: قیمت ارز در اقتصاد ایران بسیار پایینتر از رقمهای موجود است و گروهی نرخ کنونی را غیرواقعی میدانند و معتقدند: به دلیل تورم انباشته در ایران نرخ ارز بیش از این رقم است. بانک مرکزی به عنوان سیاستگذار ارزی در این جدال که نقطه وسط ندارد مسیر دشواری پیش رو دارد. حرکت به هر سو انتقاد طرف دیگری را به دنبال دارد. پس از اظهار نظر رئیس کل در خصوص واقعیت دلار سه هزارتومانی برای اقتصاد ایران این اتفاق تکرار شد اما با یک تفاوت نسبت به گذشته. برخی از منتقدان با اشاره به کاهش نرخ ارز در بازار غیررسمی عنوان میکردند چون کاهش در بازار بوده بانک مرکزی باید اجازه دهد بازار تعیینکننده قیمت باشد. نکته دیگر آنکه بر اساس قانون وظیفه اصلی بانک مرکزی حفظ ارزش پول ملی است. بنابراین منتقدان از این زاویه تاکید دارند: بانک باید به وظیفه اصلی خود عمل کند و این وظیفه در کاهش نرخ ارز معنا مییابد. در گفتوگو با حسین عادلی رئیس کل پیشین بانک مرکزی این مباحث و انتقادها بررسی شده است. عادلی از زاویه مباحث پولی با
ترجمه حفظ ارزش پول ملی به یک سوال نیز پاسخ داده است. چرا برخی اقتصادهای قوی و نوظهور به دنبال تقویت پول ملی نیستند اما در ایران همواره نرخ ارز تابو بوده است. بر اساس قانون پولی و بانکی اولین وظیفه بانک مرکزی حفظ ارزش پول ملی است، در شرایط فعلی که محدودیت دسترسی به منابع نفتی وجود دارد و نرخ تورم کماکان بالاست بانک مرکزی چطور میتواند ماموریتی را که قانون پولی و بانکی به این نهاد در خصوص حفظ ارزش پول ملی داده است انجام دهد، آیا این ماموریت در کاهش نرخ ارز، معنی پیدا میکند یا باید به طریق دیگری این ماموریت انجام شود؟
سوال مهم در این بحث به ترجمه حفظ ارزش پول بازمیگردد. در شرایط کنونی حفظ ارزش پول ملی چه معنایی دارد و در چه کاری تعریف میشود؟ حفظ ارزش پول، به معنی این است که بانک مرکزی رشد مناسبی برای نقدینگی تعریف کند، که متناسب با رشد تولید ناخالص داخلی کشور باشد. بانک مرکزی باید سعی کند از افزایش بیرویه پول پرقدرت، از طرق مختلف جلوگیری و میزان نقدینگی در جامعه را بر اساس احتیاجات و مناسبات اقتصادی کنترل کند. حفظ ارزش پول در شرایط کنونی چنین معنایی دارد. نقدینگی، در خلال سالهای گذشته به طور بیرویه افزایش یافته و در حال حاضر به مرز 500 هزار میلیارد تومان رسیده که تناسبی با رشد منفی تولید ناخالص داخلی سال قبل و رشدهای نازل دورههای پیش از آن نداشته است. به همین دلیل آثار این رشد بهصورت یک تورم لجامگسیخته در جامعه ظهور یافت و موجبات افزایش نرخ ارز را فراهم کرده است. در نتیجه آنچه تاکنون اتفاق افتاده، به وجود آمدن یک مقدار نقدینگی معین است. توجه داشته باشید نقدینگی به وجود آمده به هیچ وجه از بین نمیرود. از یک جیب به جیبی دیگر، از یک بخش به بخشی دیگر میرود. به همین دلیل، بانک مرکزی نمیتواند در نقطه کنونی، شرایط را به نقط قبل برساند. چرا که اگر بخواهد این کار را بکند باید مقداری از نقدینگی را محو کند. واقعیت این است که این حجم نقدینگی قابل محو کردن نیست. همین موضوع در خصوص تحریمها نیز مطرح است. شرایط اقتصاد ایران قابل بازگشت به قبل از اعمال تحریمها نیست. بازگشت تعادل به اقتصاد، کاهش روند رشد نقدینگی و تورم زمانبر است. هدف بانک مرکزی باید پس از این بر متناسبسازی رشد نقدینگی با رشد تولید استوار باشد. اگر چنین کاری را انجام دهد به وظیفه قانونی خود که حفظ ارزش پول است عمل کرده است.
بنابراین این وظیفه در شرایط کنونی با نرخ ارز ارتباطی پیدا نمیکند.
ما نباید حفظ ارزش پول را در نوسانات نرخ ارز ترجمه کنیم. در نرخ ارز، یا حتی نرخ ریال، دو مقوله قابل بحث است. نوسانات کوتاهمدت و روند میانمدت و بلندمدت نرخ ارز، که همان نرخ ریال هم میشود، دو مقوله مورد اشاره است. نرخ ارز یا ارزش ریال در میانمدت تابعی از یکسری متغیرها مانند رشد نقدینگی، میزان درآمدهای ارزی و در دسترس بودن آن درآمدها و تفاوت نرخ تورم در داخل و خارج از کشور است. اما نوسانات کوتاهمدت نرخ ارز، علاوه بر اینکه تابعی از بنیادهای اساسی اقتصادی کشور است از اخبار سیاسی و اجتماعی و اقتصادی روز نیز تاثیر میگیرد. انتظارات در نوسانات کوتاهمدت نقش جدی ایفا میکنند بنابراین، وظیفه اصلی بانک مرکزی که کنترل این تورم و نقدینگی است نباید در نوسانات کوتاهمدت نرخ خلاصه شود. در همه کشورهای دنیا یک دامنه مناسبی برای نرخ ارز یا ارزش پولشان تعریف میشود و در آن دامنه، از نرخ دفاع میکنند. در هر کشوری دامنه هدف بر اساس واقعیات موجود اقتصادی تعریف میشود.
برخی با توجه به احتمال کمرنگ شدن تحریمها و تغییر فضای روانی معتقدند دامنه هدف برای برابری ریال در مقابل دلار باید در سطوح پایینتری از شرایط کنونی تعریف شود. در مقابل برخی میگویند تحریم عکس رادیولوژی بود که نقصانهای زیر پوست اقتصاد ایران را به ما نشان داد و همین سطوح فعلی واقعیت اقتصاد ایران است. از نگاه شما دامنه مورد نظر برای نرخ ارز در چه سطحی است؟
قدر مسلم این است که نرخ ارز یا ارزش پول کشور منعکسکننده شرایط اقتصادی کشور است. کسی نمیتواند غیر از این سخنی بگوید. زیرا به هر حال اندازه تولید، حجم تجارت، میزان سرمایهگذاری، نرخ اشتغال و ... در ارزش پول یک کشور خلاصه میشود؛ لذا اگر ارزش پول یک کشور، کم یا زیاد شود، نشاندهنده تغییر در متغیرهای اصلی اقتصادی است؛ لذا نرخ ارز گرچه یک متغیر است، اما این نرخ منعکسکننده تحولات کلانتری است. به بیان دیگر نرخ ارز معلول اتفاقاتی پسینی در یک اقتصاد است. نکته دوم اینکه اگر بازار نرخهایی مانند 3700،3800 و حتی 4 هزار تومان را تجربه کرده به دلیل رشد بالای نقدینگی، کاهش درآمدهای نفتی، غیرقابل دسترس بودن همان میزان درآمد، سخت شدن نقل و انتقال تجاری، افزایش قابل ملاحظه نرخ تورم و... بوده است.
تورم در داخل کشور در شرایطی بالا رفته که نرخ تورم در کشورهای دیگر روند رو به رشدی نداشته است. برای مثال تورم در ایران در سالهای گذشته همواره دورقمی بوده در حالی که در آمریکا این رقم اندک بوده. قبل از تحریم به دلیل برخورداری از درآمدهای نفتی ما ریال را به صورت مصنوعی تقویت کردهایم و اجازه ندادیم متناسب با تفاوت دو تورم تعدیل شود. پس از تحریم و در دسترس نبودن دلارهای نفتی واقعیت اقتصاد ایران بروز کرد. حال عوامل تعیینکننده ارزش دلار در داخل متغیرهای اقتصادی هستند. حالا سوال این است که کدام یک از این شرایط تغییر یافته که ارزش ریال تقویت شود. وقتی نقدینگی از بین نرفته، تحریمها کماکان برقرار است، نقل و انتقال پول هنوز روان نیست چه اتفاقی در بازار رخ داده؟ فقط یک عامل تغییر یافته و آن مقدار امید و انتظارات مثبت نسبت به آینده است. این امید و انتظارات بدون اینکه بنیادهای واقعی را تغییر دهد میتواند یک نوسان موقتی در بازار ایجاد کند. اما تعیینکننده روند پایدار نیست که توقع داشته باشیم صرف این متغیر باید نرخ پایین بیاید.
اما بحث بر سر این است که افزایشهای قبلی به دلیل انتظارات بوده و نرخها مصنوعی بالا رفته حال هم باید اجازه داد نرخها پایین بیاید.
نوسانات برای دو یا سه سال که نمیتواند به صورت مصنوعی اتفاق بیفتد. انتظارات در شکلگیری یک جریان نوسانی اثر کوتاهمدت دارد نه بلندمدت. زمان قابل ملاحظهای است که نرخها بالای 3 هزار تومان بوده، آیا میشود گفت که فقط انتظارات چنین نرخی را رقم زده است.
یعنی تورم و نقدینگی در نتیجه کنونی دخیل نبوده است؟ به اعتقاد من در دوره کنونی و پس از اعمال تحریم اثرگذاری دولت در بازار کم شد و واقعیتهای اقتصادی دست بالا را پیدا کردند. کاهش هفتههای اخیر هم فقط به دلیل شکلگیری یک فضای امیدبخش است. این امید به وجود آمده که در آینده، یکسری اتفاقات بیفتد. اما نرخ واقعی، آن است که در بازار به وجود میآید. آن نیست که کسی بیاید و تعیین کند.
اما حرف این است که در شرایط کنونی بازار در حال کاهش نرخ بود.
اینطور نیست. کاهش نرخها اتفاقاً مصنوعی بود زیرا بخشی از تقاضای موجود در بازار به هر دلیلی فعلاً در تعلیق است. این تعلیق یا به وسیله مقررات رخ داده یا بر اثر رکود. حالا اگر رکود اقتصادی کنونی کاهش یابد و وضع کمی بهتر شود، تقاضا بیشتر خواهد شد، تقاضا بیشتر شود، باید ارز بیشتری هم تزریق شود. در غیر این صورت نرخ ارز افزایش مییابد. بنابراین در شرایطی که نرخ ارز 4هزار تومانی را قبلاً تجربه کردهایم، این تصور که نرخ را باید پایین آورد، تا ارزش پول تقویت شود تصور خطایی است. بانک مرکزی باید رشد نقدینگی را کنترل کند، تا به وظیفه حفظ ارزش پول ملی، وفا کرده باشد.
آقای دکتر، چرا میگویید نرخهایی حول و حوش 3700 تومان مصنوعی نیست؟
من فکر میکنم، علتی که نرخ ارز به آنجا رسید افزایش تقاضا برای ارز بود و تقاضای ایجادشده به اصطلاح معمولی بود که مردم تقاضا میکردند.
بحث سرمایهگذاری روی نرخ ارز نبود؟
سرمایهگذاری شاید یک بخش کوچک را به خود اختصاص میداد. نکته دیگر اینکه اگر انگیزه سرمایهگذاری به وجود آمد به چه دلیل بود. تقاضای سرمایهگذاری یعنی حفظ ارزش پول. ممکن است الان کاهش یافته باشد. گرچه هنوز به نظرم، مردم روی دلار به عنوان یک ابزار سرمایهگذاری فکر میکنند، بنابراین شما نمیتوانید بگویید که آن تقاضا، تقاضا نیست. انگیزه سرمایهگذاری هم تقاضاست. به این دلیل که پشت آن نقدینگی است. مردم اگر دارایی داشته باشند، حق دارند به فکر نگهداری دارایی خود باشند. مادامی که بانکها نمیتوانند به دلیل نرخ سود غیرواقعی پایین از ارزش پول مردم حمایت کنند، مردم به دنبال کالایی میروند که قدرت خرید آنها را حفظ کند.
برخی میگویند ما در ایران بازار ارز نداریم. چون طرف عرضهکننده به صورت انحصاری یا حالا تقریباً شبهانحصاری، دولت است. ولی در کشورهای دیگر چون عوامل ذرهای در طرف عرضه و تقاضا وجود دارد قیمتی که به وجود میآید، مبتنی بر واقعیتهاست. در ایران دولت میتواند خودش فعال اصلی باشد و قیمتگذاری کند و به خاطر این قیمتگذاری انعکاسدهنده واقعیتهای اقتصادی ایران نباشد.
نه، درست است که بازار ما انحصاری است. ولی با همین انحصار، قیمت کنونی واقعی است. چون همین انحصار دولتی، بعضی اوقات توانایی عرضه را دارد و بعضی اوقات توانایی چنین کاری را ندارد. در نتیجه قیمت بر اساس توانایی واقعی آن انجام میشود. یعنی توانایی واقعی عرضه دلار توسط دولت، تابعی است از درآمد نفتی اگر نفتش را نتواند بفروشد، نمیتواند چنین کاری کند. لذا، منعکسکننده یک اتفاق واقعی اقتصادی است. درست است که انحصاری است؛ و قیمت رقابتی نیست، قیمت واقعی است. یعنی قیمتی است که روی زمین است. این قیمت را باید به عنوان قیمت واقعی بازار قبول کنید. چرا، چون منعکسکننده توانمندی عرضه همان انحصارگر هم است. اتفاقاً زمانی که دولت توانایی عرضه را دارد با تزریق بیرویه تلاش میکند قیمت ارز را مصنوعی پایین نگه دارد. اگر منظور آن عده از واقعی نبودن این است که قیمت ارز در بازار بالاست باید گفت چرا به محض اینکه که طرف عرضه کم شد قیمتها به سرعت به سطوح جدیدی رسیدند. برخی تصور میکنند اگر تورم را پنهان کنیم و کسی نبیند، مردم خوشحال میشوند. مثل همین یارانهای که به مردم داده شد، مردم اولش خوشحال شدند ولی متوجه نبودند آنچه به آنها داده میشود، ایجاد تورم کرده و بعد از یک سال و دو سال یک مرتبه قدرت خرید 45 هزار تومان عددی بسیار کمتر از رقم دریافتی میشود. در خصوص ارز نیز همین موضوع صادق است. عرضه بیخودی ارز در زمان توانمندی دولت، در بازار، و به طور مصنوعی پایین نگه داشتن نرخ ارز، خود نوعی پنهان کردن واقعیات اقتصادی است.
آقای دکتر مردم هنوز به گذشته که نگاه میکنند حسرت میخورند زیرا روزگاری قیمت دلار هفت هزار تومان بود و اکنون سه هزار تومان. این موضوع حتی از سوی برخی نخبگان نیز مطرح میشود بنابراین این تلقی شکل گرفته که باید رابطه دلار و ریال به گونهای تنظیم شود که با ریال کم بتوان دلار را خریداری کرد؟
این یک واقعیت است که باید پذیرفت رشد اقتصادی یک کشور در ارزش پول آن کشور منعکس میشود. ما در دورههای مختلف با درآمدهای نفتی تلاش بر حفظ ارزش داشتهایم. در سال 1960، 360 ین ژاپن یک دلار بود؛ حدود 15 سال بعد از به اصطلاح جنگ جهانی دوم. به تدریج با تقویت واقعی اقتصاد، افزایش تولید، و افزایش صادرات، آرامآرام این 360 ین تبدیل شد به صد ین. الان در دامنه 80 تا 100 ین در خلال این سالها، نوسان داشته است. چرا ارزش ین تقویت شد؟ چون تولیدش بالا رفت. در کشور ما هم مجموعه برآیند نیروهایی که وجود دارند، تعیینکننده نرخ ارز هستند برای مثال مدیریت اقتصادی، در خلال مثلاً یک دهه گذشته، چگونه بوده که حال توقع داریم نرخ ریال تقویت شود؟ واقعیت این است که با نرخ پول سیاسی نباید برخورد کرد. یعنی نباید آمال و آرزوها و اهداف سیاسی را با ابزار پول به دست آورد. پول یک واقعیت اقتصادی است و ارزش آن بر اساس اتفاقات اقتصادی محاسبه میشود؛ لذا همانگونه که نمیتوانیم انتظار داشته باشیم اگر در یک بخشی، اقتصاد کشور رشد نکند، توسعه رخ دهد نمیتوان انتظار داشت وقتی تولید ملی متناسب با دیگر کشورها نیست، ارزش پول ما مثلاً به اندازه دلار باشد. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی روسیه یک روبل را، یک دلار اعلام کرد چون آرزویش تحقق چنین اتفاقی بود. بدون توجه به اینکه واقعیتهای اقتصادی روسیه جز آن میگوید. روسیه هنوز رشد نیافته بود تا بتواند دلار و روبل را برابر کند. به فاصله یک سال پس از این تصمیم 10هزار روبل یک دلار شد. توجه کنید هر دو یا سه روبل یک دلار نشد، 10 هزار روبل یک دلار ارزش داشت. به دلیل این اتفاق مجبور شد روبل را از نو تعریف کند. به هر حال در ارزشگذاری نرخ ارز واقعیات اقتصادی تعیینکننده است. این اتفاق برای کشورهای دیگر نیز رخ داده است. پول ملی انعکاسدهنده اقتصاد ملی است. بازی سیاسی با پول، ارزش پول را پایین میآورد. تحقق آمال و آرزوهای اقتصادی سیاسی با پول هم میسر نیست؛ لذا پول واقعیت زندگی شما را به شما نشان میدهد. اگر ارزش پول بد است، معنیاش این است که شما واقعیات اقتصادیتان درست نیست؛ و اگر خوب است، یعنی واقعیتهای اقتصادی شما به خوبی تعیین شده است.
شما تاکید کردید ارزش پول ملی منعکسکننده قدرت اقتصادی است. سوال این است که چرا کشوری مانند چین با آمریکا بر سر تقویت یوان درگیر است؛ آمریکا میگوید باید یوان تقویت شود اما چین از این کار احتراز میکند، همین اتفاق برای آلمان در سالها پیش رخ داد. فشار به این کشور وارد شد تا مارک (واحد پول ملی آن کشور قبل از یورو) را افزایش ارزش دهد اما آلمانها چنین کاری را نکردند. چرا برخی کشورهای حاضر با وجود اقتصادی قوی حاضر به تقویت پول ملی خود نیستند اما در ایران اینقدر نسبت به افزایش قیمت دلار با وجود تورمهای بالای داخلی حساسیت وجود دارد؟
برای این سوال شما دو جواب دارم. جواب اول این است که ما در ایران یکسری تابوهایی داریم که هیچگونه پایه و اساس ندارد. اجازه بدهید یک مثال بزنم تا بحث روشنتر شود. اگر فردی موقعیت اقتصادی مناسبی نداشته باشد، آیا شما از او توقع دارید که برود در یک رستوران خاصی که منوی گرانی دارد غذا سفارش دهد. یا مثلاً یک اتومبیل بسیار گرانقیمتی سوار شود؟ شما چنین توقعی دارید.
مسلماً خیر.
در خصوص نرخ ارز هم نگاه باید همین باشد، نباید توقع باشد وقتی وضع اقتصاد کشور خراب است نرخ ارز نشکند. نرخ ارز و شرایط اقتصادی به هم چسبیده هستند و در واقع نرخ ارز معلول شرایط اقتصادی است اما در کشور ما این نرخ تبدیل به تابو شده است باید این تابوها توضیح داده شود و تغییر یابد. ما تابوهای زیادی در کشورمان داریم. این تابوها به مرور زمان با اطلاعرسانی مناسب و آموزش عمومی موثر تعدیل شد. در این خصوص نیز باید فرهنگسازی شود باید برای مردم و افکار عمومی به درستی توضیح داده شود که جایگاه و اهمیت نرخ ارز چگونه است. نکته دوم، اینکه وقتی یک فرد یا جامعه، کمبودی دارد، دلش میخواهد با یک چیز دیگری از نظر روانی آن کمبود را جبران کند. بالاخره زمانی آلمان یا امروز چین با آمریکا بر سر تقویت پول ملی دعوا داشتند چرا که تقویت پول ملی خود را موجب کاهش صادرات میدانستند. چینیها امروز با نرخ یوان احساس پرستیژ نمیکنند. چون یک پرستیژ دیگری دارند و آن هم صادرات این کشور است. ما چون آن قسمت را نداریم، یعنی قدرت اقتصادی را نداریم دلمان میخواهد لااقل ویترین خوبی داشته باشیم. در حالی که اگر ویترین را هم خیلی خوب بتوانید طراحی کنید وقتی در داخل فروشگاه کالای مناسبی برای عرضه نباشد، بازدهی ندارید و ویترین زیبا بیمعنی خواهد بود.
سوال مهم در این بحث به ترجمه حفظ ارزش پول بازمیگردد. در شرایط کنونی حفظ ارزش پول ملی چه معنایی دارد و در چه کاری تعریف میشود؟ حفظ ارزش پول، به معنی این است که بانک مرکزی رشد مناسبی برای نقدینگی تعریف کند، که متناسب با رشد تولید ناخالص داخلی کشور باشد. بانک مرکزی باید سعی کند از افزایش بیرویه پول پرقدرت، از طرق مختلف جلوگیری و میزان نقدینگی در جامعه را بر اساس احتیاجات و مناسبات اقتصادی کنترل کند. حفظ ارزش پول در شرایط کنونی چنین معنایی دارد. نقدینگی، در خلال سالهای گذشته به طور بیرویه افزایش یافته و در حال حاضر به مرز 500 هزار میلیارد تومان رسیده که تناسبی با رشد منفی تولید ناخالص داخلی سال قبل و رشدهای نازل دورههای پیش از آن نداشته است. به همین دلیل آثار این رشد بهصورت یک تورم لجامگسیخته در جامعه ظهور یافت و موجبات افزایش نرخ ارز را فراهم کرده است. در نتیجه آنچه تاکنون اتفاق افتاده، به وجود آمدن یک مقدار نقدینگی معین است. توجه داشته باشید نقدینگی به وجود آمده به هیچ وجه از بین نمیرود. از یک جیب به جیبی دیگر، از یک بخش به بخشی دیگر میرود. به همین دلیل، بانک مرکزی نمیتواند در نقطه کنونی، شرایط را به نقط قبل برساند. چرا که اگر بخواهد این کار را بکند باید مقداری از نقدینگی را محو کند. واقعیت این است که این حجم نقدینگی قابل محو کردن نیست. همین موضوع در خصوص تحریمها نیز مطرح است. شرایط اقتصاد ایران قابل بازگشت به قبل از اعمال تحریمها نیست. بازگشت تعادل به اقتصاد، کاهش روند رشد نقدینگی و تورم زمانبر است. هدف بانک مرکزی باید پس از این بر متناسبسازی رشد نقدینگی با رشد تولید استوار باشد. اگر چنین کاری را انجام دهد به وظیفه قانونی خود که حفظ ارزش پول است عمل کرده است.
بنابراین این وظیفه در شرایط کنونی با نرخ ارز ارتباطی پیدا نمیکند.
ما نباید حفظ ارزش پول را در نوسانات نرخ ارز ترجمه کنیم. در نرخ ارز، یا حتی نرخ ریال، دو مقوله قابل بحث است. نوسانات کوتاهمدت و روند میانمدت و بلندمدت نرخ ارز، که همان نرخ ریال هم میشود، دو مقوله مورد اشاره است. نرخ ارز یا ارزش ریال در میانمدت تابعی از یکسری متغیرها مانند رشد نقدینگی، میزان درآمدهای ارزی و در دسترس بودن آن درآمدها و تفاوت نرخ تورم در داخل و خارج از کشور است. اما نوسانات کوتاهمدت نرخ ارز، علاوه بر اینکه تابعی از بنیادهای اساسی اقتصادی کشور است از اخبار سیاسی و اجتماعی و اقتصادی روز نیز تاثیر میگیرد. انتظارات در نوسانات کوتاهمدت نقش جدی ایفا میکنند بنابراین، وظیفه اصلی بانک مرکزی که کنترل این تورم و نقدینگی است نباید در نوسانات کوتاهمدت نرخ خلاصه شود. در همه کشورهای دنیا یک دامنه مناسبی برای نرخ ارز یا ارزش پولشان تعریف میشود و در آن دامنه، از نرخ دفاع میکنند. در هر کشوری دامنه هدف بر اساس واقعیات موجود اقتصادی تعریف میشود.
برخی با توجه به احتمال کمرنگ شدن تحریمها و تغییر فضای روانی معتقدند دامنه هدف برای برابری ریال در مقابل دلار باید در سطوح پایینتری از شرایط کنونی تعریف شود. در مقابل برخی میگویند تحریم عکس رادیولوژی بود که نقصانهای زیر پوست اقتصاد ایران را به ما نشان داد و همین سطوح فعلی واقعیت اقتصاد ایران است. از نگاه شما دامنه مورد نظر برای نرخ ارز در چه سطحی است؟
قدر مسلم این است که نرخ ارز یا ارزش پول کشور منعکسکننده شرایط اقتصادی کشور است. کسی نمیتواند غیر از این سخنی بگوید. زیرا به هر حال اندازه تولید، حجم تجارت، میزان سرمایهگذاری، نرخ اشتغال و ... در ارزش پول یک کشور خلاصه میشود؛ لذا اگر ارزش پول یک کشور، کم یا زیاد شود، نشاندهنده تغییر در متغیرهای اصلی اقتصادی است؛ لذا نرخ ارز گرچه یک متغیر است، اما این نرخ منعکسکننده تحولات کلانتری است. به بیان دیگر نرخ ارز معلول اتفاقاتی پسینی در یک اقتصاد است. نکته دوم اینکه اگر بازار نرخهایی مانند 3700،3800 و حتی 4 هزار تومان را تجربه کرده به دلیل رشد بالای نقدینگی، کاهش درآمدهای نفتی، غیرقابل دسترس بودن همان میزان درآمد، سخت شدن نقل و انتقال تجاری، افزایش قابل ملاحظه نرخ تورم و... بوده است.
تورم در داخل کشور در شرایطی بالا رفته که نرخ تورم در کشورهای دیگر روند رو به رشدی نداشته است. برای مثال تورم در ایران در سالهای گذشته همواره دورقمی بوده در حالی که در آمریکا این رقم اندک بوده. قبل از تحریم به دلیل برخورداری از درآمدهای نفتی ما ریال را به صورت مصنوعی تقویت کردهایم و اجازه ندادیم متناسب با تفاوت دو تورم تعدیل شود. پس از تحریم و در دسترس نبودن دلارهای نفتی واقعیت اقتصاد ایران بروز کرد. حال عوامل تعیینکننده ارزش دلار در داخل متغیرهای اقتصادی هستند. حالا سوال این است که کدام یک از این شرایط تغییر یافته که ارزش ریال تقویت شود. وقتی نقدینگی از بین نرفته، تحریمها کماکان برقرار است، نقل و انتقال پول هنوز روان نیست چه اتفاقی در بازار رخ داده؟ فقط یک عامل تغییر یافته و آن مقدار امید و انتظارات مثبت نسبت به آینده است. این امید و انتظارات بدون اینکه بنیادهای واقعی را تغییر دهد میتواند یک نوسان موقتی در بازار ایجاد کند. اما تعیینکننده روند پایدار نیست که توقع داشته باشیم صرف این متغیر باید نرخ پایین بیاید.
اما بحث بر سر این است که افزایشهای قبلی به دلیل انتظارات بوده و نرخها مصنوعی بالا رفته حال هم باید اجازه داد نرخها پایین بیاید.
نوسانات برای دو یا سه سال که نمیتواند به صورت مصنوعی اتفاق بیفتد. انتظارات در شکلگیری یک جریان نوسانی اثر کوتاهمدت دارد نه بلندمدت. زمان قابل ملاحظهای است که نرخها بالای 3 هزار تومان بوده، آیا میشود گفت که فقط انتظارات چنین نرخی را رقم زده است.
یعنی تورم و نقدینگی در نتیجه کنونی دخیل نبوده است؟ به اعتقاد من در دوره کنونی و پس از اعمال تحریم اثرگذاری دولت در بازار کم شد و واقعیتهای اقتصادی دست بالا را پیدا کردند. کاهش هفتههای اخیر هم فقط به دلیل شکلگیری یک فضای امیدبخش است. این امید به وجود آمده که در آینده، یکسری اتفاقات بیفتد. اما نرخ واقعی، آن است که در بازار به وجود میآید. آن نیست که کسی بیاید و تعیین کند.
اما حرف این است که در شرایط کنونی بازار در حال کاهش نرخ بود.
اینطور نیست. کاهش نرخها اتفاقاً مصنوعی بود زیرا بخشی از تقاضای موجود در بازار به هر دلیلی فعلاً در تعلیق است. این تعلیق یا به وسیله مقررات رخ داده یا بر اثر رکود. حالا اگر رکود اقتصادی کنونی کاهش یابد و وضع کمی بهتر شود، تقاضا بیشتر خواهد شد، تقاضا بیشتر شود، باید ارز بیشتری هم تزریق شود. در غیر این صورت نرخ ارز افزایش مییابد. بنابراین در شرایطی که نرخ ارز 4هزار تومانی را قبلاً تجربه کردهایم، این تصور که نرخ را باید پایین آورد، تا ارزش پول تقویت شود تصور خطایی است. بانک مرکزی باید رشد نقدینگی را کنترل کند، تا به وظیفه حفظ ارزش پول ملی، وفا کرده باشد.
آقای دکتر، چرا میگویید نرخهایی حول و حوش 3700 تومان مصنوعی نیست؟
من فکر میکنم، علتی که نرخ ارز به آنجا رسید افزایش تقاضا برای ارز بود و تقاضای ایجادشده به اصطلاح معمولی بود که مردم تقاضا میکردند.
بحث سرمایهگذاری روی نرخ ارز نبود؟
سرمایهگذاری شاید یک بخش کوچک را به خود اختصاص میداد. نکته دیگر اینکه اگر انگیزه سرمایهگذاری به وجود آمد به چه دلیل بود. تقاضای سرمایهگذاری یعنی حفظ ارزش پول. ممکن است الان کاهش یافته باشد. گرچه هنوز به نظرم، مردم روی دلار به عنوان یک ابزار سرمایهگذاری فکر میکنند، بنابراین شما نمیتوانید بگویید که آن تقاضا، تقاضا نیست. انگیزه سرمایهگذاری هم تقاضاست. به این دلیل که پشت آن نقدینگی است. مردم اگر دارایی داشته باشند، حق دارند به فکر نگهداری دارایی خود باشند. مادامی که بانکها نمیتوانند به دلیل نرخ سود غیرواقعی پایین از ارزش پول مردم حمایت کنند، مردم به دنبال کالایی میروند که قدرت خرید آنها را حفظ کند.
برخی میگویند ما در ایران بازار ارز نداریم. چون طرف عرضهکننده به صورت انحصاری یا حالا تقریباً شبهانحصاری، دولت است. ولی در کشورهای دیگر چون عوامل ذرهای در طرف عرضه و تقاضا وجود دارد قیمتی که به وجود میآید، مبتنی بر واقعیتهاست. در ایران دولت میتواند خودش فعال اصلی باشد و قیمتگذاری کند و به خاطر این قیمتگذاری انعکاسدهنده واقعیتهای اقتصادی ایران نباشد.
نه، درست است که بازار ما انحصاری است. ولی با همین انحصار، قیمت کنونی واقعی است. چون همین انحصار دولتی، بعضی اوقات توانایی عرضه را دارد و بعضی اوقات توانایی چنین کاری را ندارد. در نتیجه قیمت بر اساس توانایی واقعی آن انجام میشود. یعنی توانایی واقعی عرضه دلار توسط دولت، تابعی است از درآمد نفتی اگر نفتش را نتواند بفروشد، نمیتواند چنین کاری کند. لذا، منعکسکننده یک اتفاق واقعی اقتصادی است. درست است که انحصاری است؛ و قیمت رقابتی نیست، قیمت واقعی است. یعنی قیمتی است که روی زمین است. این قیمت را باید به عنوان قیمت واقعی بازار قبول کنید. چرا، چون منعکسکننده توانمندی عرضه همان انحصارگر هم است. اتفاقاً زمانی که دولت توانایی عرضه را دارد با تزریق بیرویه تلاش میکند قیمت ارز را مصنوعی پایین نگه دارد. اگر منظور آن عده از واقعی نبودن این است که قیمت ارز در بازار بالاست باید گفت چرا به محض اینکه که طرف عرضه کم شد قیمتها به سرعت به سطوح جدیدی رسیدند. برخی تصور میکنند اگر تورم را پنهان کنیم و کسی نبیند، مردم خوشحال میشوند. مثل همین یارانهای که به مردم داده شد، مردم اولش خوشحال شدند ولی متوجه نبودند آنچه به آنها داده میشود، ایجاد تورم کرده و بعد از یک سال و دو سال یک مرتبه قدرت خرید 45 هزار تومان عددی بسیار کمتر از رقم دریافتی میشود. در خصوص ارز نیز همین موضوع صادق است. عرضه بیخودی ارز در زمان توانمندی دولت، در بازار، و به طور مصنوعی پایین نگه داشتن نرخ ارز، خود نوعی پنهان کردن واقعیات اقتصادی است.
آقای دکتر مردم هنوز به گذشته که نگاه میکنند حسرت میخورند زیرا روزگاری قیمت دلار هفت هزار تومان بود و اکنون سه هزار تومان. این موضوع حتی از سوی برخی نخبگان نیز مطرح میشود بنابراین این تلقی شکل گرفته که باید رابطه دلار و ریال به گونهای تنظیم شود که با ریال کم بتوان دلار را خریداری کرد؟
این یک واقعیت است که باید پذیرفت رشد اقتصادی یک کشور در ارزش پول آن کشور منعکس میشود. ما در دورههای مختلف با درآمدهای نفتی تلاش بر حفظ ارزش داشتهایم. در سال 1960، 360 ین ژاپن یک دلار بود؛ حدود 15 سال بعد از به اصطلاح جنگ جهانی دوم. به تدریج با تقویت واقعی اقتصاد، افزایش تولید، و افزایش صادرات، آرامآرام این 360 ین تبدیل شد به صد ین. الان در دامنه 80 تا 100 ین در خلال این سالها، نوسان داشته است. چرا ارزش ین تقویت شد؟ چون تولیدش بالا رفت. در کشور ما هم مجموعه برآیند نیروهایی که وجود دارند، تعیینکننده نرخ ارز هستند برای مثال مدیریت اقتصادی، در خلال مثلاً یک دهه گذشته، چگونه بوده که حال توقع داریم نرخ ریال تقویت شود؟ واقعیت این است که با نرخ پول سیاسی نباید برخورد کرد. یعنی نباید آمال و آرزوها و اهداف سیاسی را با ابزار پول به دست آورد. پول یک واقعیت اقتصادی است و ارزش آن بر اساس اتفاقات اقتصادی محاسبه میشود؛ لذا همانگونه که نمیتوانیم انتظار داشته باشیم اگر در یک بخشی، اقتصاد کشور رشد نکند، توسعه رخ دهد نمیتوان انتظار داشت وقتی تولید ملی متناسب با دیگر کشورها نیست، ارزش پول ما مثلاً به اندازه دلار باشد. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی روسیه یک روبل را، یک دلار اعلام کرد چون آرزویش تحقق چنین اتفاقی بود. بدون توجه به اینکه واقعیتهای اقتصادی روسیه جز آن میگوید. روسیه هنوز رشد نیافته بود تا بتواند دلار و روبل را برابر کند. به فاصله یک سال پس از این تصمیم 10هزار روبل یک دلار شد. توجه کنید هر دو یا سه روبل یک دلار نشد، 10 هزار روبل یک دلار ارزش داشت. به دلیل این اتفاق مجبور شد روبل را از نو تعریف کند. به هر حال در ارزشگذاری نرخ ارز واقعیات اقتصادی تعیینکننده است. این اتفاق برای کشورهای دیگر نیز رخ داده است. پول ملی انعکاسدهنده اقتصاد ملی است. بازی سیاسی با پول، ارزش پول را پایین میآورد. تحقق آمال و آرزوهای اقتصادی سیاسی با پول هم میسر نیست؛ لذا پول واقعیت زندگی شما را به شما نشان میدهد. اگر ارزش پول بد است، معنیاش این است که شما واقعیات اقتصادیتان درست نیست؛ و اگر خوب است، یعنی واقعیتهای اقتصادی شما به خوبی تعیین شده است.
شما تاکید کردید ارزش پول ملی منعکسکننده قدرت اقتصادی است. سوال این است که چرا کشوری مانند چین با آمریکا بر سر تقویت یوان درگیر است؛ آمریکا میگوید باید یوان تقویت شود اما چین از این کار احتراز میکند، همین اتفاق برای آلمان در سالها پیش رخ داد. فشار به این کشور وارد شد تا مارک (واحد پول ملی آن کشور قبل از یورو) را افزایش ارزش دهد اما آلمانها چنین کاری را نکردند. چرا برخی کشورهای حاضر با وجود اقتصادی قوی حاضر به تقویت پول ملی خود نیستند اما در ایران اینقدر نسبت به افزایش قیمت دلار با وجود تورمهای بالای داخلی حساسیت وجود دارد؟
برای این سوال شما دو جواب دارم. جواب اول این است که ما در ایران یکسری تابوهایی داریم که هیچگونه پایه و اساس ندارد. اجازه بدهید یک مثال بزنم تا بحث روشنتر شود. اگر فردی موقعیت اقتصادی مناسبی نداشته باشد، آیا شما از او توقع دارید که برود در یک رستوران خاصی که منوی گرانی دارد غذا سفارش دهد. یا مثلاً یک اتومبیل بسیار گرانقیمتی سوار شود؟ شما چنین توقعی دارید.
مسلماً خیر.
در خصوص نرخ ارز هم نگاه باید همین باشد، نباید توقع باشد وقتی وضع اقتصاد کشور خراب است نرخ ارز نشکند. نرخ ارز و شرایط اقتصادی به هم چسبیده هستند و در واقع نرخ ارز معلول شرایط اقتصادی است اما در کشور ما این نرخ تبدیل به تابو شده است باید این تابوها توضیح داده شود و تغییر یابد. ما تابوهای زیادی در کشورمان داریم. این تابوها به مرور زمان با اطلاعرسانی مناسب و آموزش عمومی موثر تعدیل شد. در این خصوص نیز باید فرهنگسازی شود باید برای مردم و افکار عمومی به درستی توضیح داده شود که جایگاه و اهمیت نرخ ارز چگونه است. نکته دوم، اینکه وقتی یک فرد یا جامعه، کمبودی دارد، دلش میخواهد با یک چیز دیگری از نظر روانی آن کمبود را جبران کند. بالاخره زمانی آلمان یا امروز چین با آمریکا بر سر تقویت پول ملی دعوا داشتند چرا که تقویت پول ملی خود را موجب کاهش صادرات میدانستند. چینیها امروز با نرخ یوان احساس پرستیژ نمیکنند. چون یک پرستیژ دیگری دارند و آن هم صادرات این کشور است. ما چون آن قسمت را نداریم، یعنی قدرت اقتصادی را نداریم دلمان میخواهد لااقل ویترین خوبی داشته باشیم. در حالی که اگر ویترین را هم خیلی خوب بتوانید طراحی کنید وقتی در داخل فروشگاه کالای مناسبی برای عرضه نباشد، بازدهی ندارید و ویترین زیبا بیمعنی خواهد بود.
دیدگاه تان را بنویسید