از مردم توقعی نیست
باید تحقیقات لازم انجام شود برای اینکه بررسی کنیم چگونه میتوانیم هنر را به مردم بشناسانیم.
اینکه شرایطی فراهم شود که ما بتوانیم شعبهای از حراجیهای بزرگ دنیا مانند کریستی را در ایران داشته باشیم و به دنبال آن، مبادلات بینالمللی و خرید و فروش آثار تجسمی ایرانی را در دنیا گسترش دهیم بسیار مطلوب است و میتواند زمینهای را فراهم کند که هنرمندان و آثار هنرمندان ایرانی آنگونه که واقعاً شایستهاند در دنیا دیده شوند و آثار تجسمی ایرانی هم با قیمت مناسبی فروخته شوند ولی به نظرم در شرایط کنونی این موضوع که ما بتوانیم شعبهای از حراجیهای بزرگ آثار هنری در دنیا مانند کریستی را داشته باشیم، بسیار دور از واقعیت است و اکنون حضور حراجی هنری در ایران، حتی با برداشتن تحریمها و تغییر شرایط ما در نگاه بینالمللی اصلاً امکانپذیر نیست.
فقط مشکلات ما بیمه، خرید و فروش بینالمللی، کارتهای الکترونیک، حمل و نقل و ... نیست. در واقع بودن یا نبودن تحریمها تاثیر چندانی در وضعیت هنرهای تجسمی ما ندارد. برای تمام این مشکلات همواره راههایی هست که میتوان آن را حل کرد.
ولی ما به خاطر موانع فرهنگی بسیاری که داریم اصلاً نمیتوانیم میزبانی کسانی را به عهده بگیریم که برای خرید و فروش اثر هنری به ایران میآیند.
از سوی دیگر باید در نظر داشت که اساساً هنوز فرهنگ خرید و استفاده از آثار هنری در ایران جا نیفتاده است و بسیاری از مردم ما هنوز هنرمندان خود و آثار آنها را نمیشناسند که بخواهند آثار آنها را خریداری و آن را بر دیوار خانه خود نصب کنند.
باید تحقیقات لازم انجام شود برای اینکه بررسی کنیم چگونه میتوانیم هنر را به مردم بشناسانیم. در کشورهای توسعهیافته، مردم نهتنها هنرمندان خود و در بسیاری از مواقع آثار آنها را به خوبی میشناسند بلکه هنرمندان خارج از مرزهای کشورشان را هم میشناسند و آثار آنها را تهیه کرده و بر دیوار خانههایشان نصب میکنند ولی شرایط در ایران به گونهای است که هنوز فرهنگ حضور اثر هنری بر دیوارهای خانههای ایرانیان و البته ادارهها وجود ندارد و من در این زمینه مردم را مقصر نمیدانم و فکر میکنم که بانیان آموزش عمومی در این زمینه مقصرند. آموزش و پرورش و رسانهها، هیچکدام هنر و هنرمند را به مردم معرفی نمیکنند. متاسفانه در حالیکه رسانه ملی میتواند با تدارک برنامههای هنری نقش فعالانهای در معرفی هنر و هنرمند به مردم داشته باشد ولی در شناساندن هنر تجسمی به مردم ضعیف عمل میکند و ما میبینیم که این رسانه در هیچ شبکهای بخشی را برای پرداختن به هنرهای تجسمی، نقد و بحث و گفتوگو درباره آن در نظر نگرفته است. تاکنون دیدهاید که در یکی از برنامههای تلویزیونی دو هنرمند مثلاً نقاش یا مجسمهساز یا دو منتقد هنری بنشینند و درباره مکتب
و سبک آثار هنری با یکدیگر بحث و گفتوگو کنند تا از این طریق مردم آموزش ببینند؟ در کشور ما تعداد زیادی هنرمند، تاریخ هنرشناس، منتقد هنری و... داریم که هیچ وقت از دانش آنها برای صحبت درباره موضوعات مختلف هنری بهره گرفته نشده است، این در حالی است که درباره شاخههای دیگر هنر مانند سینما، حداقل ولو زمان کوتاهی را در نظر گرفته و ما میبینیم که جلسات نقد و بررسی فیلم در تلویزیون برگزار میشود و عدهای متخصص مینشینند و درباره موضوعات روز سینما بحث و گفتوگو میکنند. در چنین شرایطی ما چگونه میتوانیم از مردم خود انتظار داشته باشیم به هنر تجسمی علاقهمند شده و پیگیر موضوعات مربوط به آن باشند؟ از نظر من، در این شرایط طبیعی است که مردم هم هنرمندان تجسمی، هنر و سبکشان را نشناخته و هزینهای هم صرف دیدن یا خریدن آثار آنها نمیکنند. متاسفانه آموزش و پرورش هم در زمینه هنرهای تجسمی ضعیف عمل میکند. در بسیاری از مواقع مدارس و مراکز فرهنگی ایرانی اساساً به هنرجویان آموزش صحیح هنر نمیدهند و کودکان ایرانی در مدارس ما با هنر آشنا نمیشوند. این در حالی است که ما میبینیم در کشورهای خارجی در مدارس چنین برنامهریزی شده است که
گروه گروه از دانشآموزان کوچک به موزهها میروند و آثار بزرگ دنیا را در آنجا میبینند. در چنین شرایطی چشم افراد از سنین پایین با اثر هنری و گوششان با شنیدن مطالبی درباره هنر آشنا میشود.
دیدگاه تان را بنویسید