سیاستهای اقتصادی اشتباه فیدل کاسترو
تلخی اقتصاد شکر
یک اظهارنظر اتفاقی سر یک میز که روی آن سالاد، ماهی و نوشیدنی گذاشته شده بود: «مدل کوبایی دیگر جواب نمیدهد.» اظهارنظری که تاریخدانان در آینده تکتک کلماتش را تجزیه و تحلیل میکنند.
یک اظهارنظر اتفاقی سر یک میز که روی آن سالاد، ماهی و نوشیدنی گذاشته شده بود: «مدل کوبایی دیگر جواب نمیدهد.» اظهارنظری که تاریخدانان در آینده تکتک کلماتش را تجزیه و تحلیل میکنند.
این اعتراف 9 کلمهای فیدل کاسترو در جریان گفتوگو با یک روزنامهنگار و تحلیلگر آمریکایی گفته شد. جملهای که نیمقرن باور انقلابی رعدآسا از سوسیالیسم کوبایی را فروریخت. بعد از یک ناهار آرام و طولانی در هاوانا، جفری گلدبرگ خبرنگار مجله آتلانتیک از کاسترو پرسید آیا نظام اقتصادی کوبا هنوز ارزش صدور دارد؟ و پاسخ کوتاه کاسترو حیرتآور بود. تا جایی که گلدبرگ مجدد از همراهش که یک آمریکای لاتینشناس بود خواست پاسخ کاسترو را برایش ترجمه و تفسیر کند. به گفته همراه گلدبرگ، فیدل کاسترو ایدههای انقلابیاش را رد نمیکند اما به عقیده او در مدل کوبایی دولت نقش بسیار بزرگی در زندگی اقتصادی کشور بازی میکند. نقشی بزرگتر از آنچه باید. این پایانی بود بر ایدههای انقلابی چریکی که روی کار آمد تا با برانداختن دولت آن دوران، حکومتی بنا نهد که به انسان ارزش و مسوولیت بدهد. بعد از آنکه نیروهای مخالف دولت به رهبری فیدل کاسترو در یکم ژانویه 1959 موفق شدند بر نیروهای دولت باتیستا پیروز شوند، کاسترو که پیش از آن و در جریان انقلاب صحبتی از ایدههای سوسیالیستی خود نکرده بود، دست به اقداماتی زد که اقتصاد کوبا را یکشبه در ید دولت قرار
داد.
اقتصاد کوبا پیش از انقلاب، اقتصادی تکمحصولی و بر پایه تولید شکر استوار بود. در واقع این کشور در دورانی که مستعمره اسپانیا بود به یک تولیدکننده بزرگ شکر و نیشکر تبدیل شد. اسپانیاییها با توجه به آبوهوای کوبا و رشد خوب نیشکر در کوبا، با آوردن بردههای آفریقایی هکتارها مزرعه نیشکر درست کردند. بعد از خروج اسپانیاییها این مزارع در اختیار شرکتهای آمریکایی قرار گرفت. بزرگترین صنعت کوبا طی تمام سالهای قبل از انقلاب تولید شکر و عرق نیشکر بود. بعد از آن هم گردشگری و تنباکو بود که اقتصاد کشور آشفته و بیثبات کوبا را زنده نگه میداشت. فیدل کاسترو و ارنستو چهگوارا اما برای این اقتصاد که با سرمایهگذاری خارجی میچرخید برنامههای دیگری داشتند. «چه» میگفت: «موضوع این نیست که یک نفر باید چند کیلو گوشت مصرف کند یا چند بار در سال کنار دریا برود یا اینکه با دستمزدهای امروزی چه مقدار اجناس لوکس میتوان از خارج تهیه کرد. موضوع این است که فرد خود را موجودی کاملتر حس کند، احساسی حاکی از یک غنای درونی بیشتر و داشتن مسوولیتی بیش از پیش.» آنها به سوی این رفتند که به جای گوشت، سفر و اجناس لوکس برای مردم غنای درونی و مسوولیت
بیشتر بیاورند و برای رسیدن به این مقصود ابتدا 400 هکتار زمین نیشکر را که در اختیار شرکتهای خارجی و افراد حقیقی بود ملی کردند. چند سال بعد قدم دیگری برداشته شد و 57 هزار بنگاه خصوصی را که شامل فروشگاههای بزرگ و کوچک و حتی آرایشگاهها، تعمیرگاهها و کافهها میشد نیز ملی کردند. کوبا به یکی از کشورهای تمامسوسیالیست جهان تبدیل شد. رفتار رهبران کوبا با سرمایهگذاران خارجی و تصرف اموال آنان در تمام حوزه از کشاورزی گرفته تا مخابرات و حملونقل باعث شد آمریکا نهتنها روابط اقتصادی خود با کوبا را قطع کند که این کشور را تحت تحریم قرار دهد و خرید کالا از یا فروش کالا به این کشور را ممنوع کند. اقتصاد سوسیالیستی کوبا تحت تحریم شدید قرار گرفت و نوک پیکان مبادلات خارجی به سمت جمهوری سوسیالیستی شوروی چرخید تا کوباییها شکر بدهند و به جایش نفت و مواد غذایی بگیرند. فیدل کاسترو که این روزها در کهنسالی به اشتباهات خود پی برده است در دوران رهبریاش بر کوبا اشتباهات استراتژیک اقتصادی متعددی داشت:
استراتژی صنعتیسازی فوری
دولت کاسترو در سال 1961 اولین استراتژی توسعه خود با نام صنعتیسازی فوری را تصویب کرد. نصب سریع گستره وسیعی از صنایع جایگزین واردات مثل متالورژی، ماشینآلات سنگین، تولیدات شیمیایی، تجهیزات حملونقل و حتی مونتاژ خودرو در دستور کار قرار گرفت. اما برنامه ناگزیر به شکست بود چرا که نیازمند واردات ماشینآلات و تجهیزات، مواد خام، کالاهای واسطهای، پرسنل فنی و مدیریتی، و تجهیزات نگهداری و تعمیر بود. با قرار گرفتن این برنامه در مرکز توجه دولت، به کاشت نیشکر و تولید شکر بیتوجهی شد و در نتیجه تولید شکر از 7 /6 میلیون تن در سال 1961 به 8 /3 میلیون تن در سال 1963 منجر شد و بحران تراز پرداخت را موجب شد. نتیجه نهایی این بود که کوبا بیش از قبل به صادرات شکر و واردات کالاهای بیشتری وابسته شد و اینجا بود که یک شریک هژمونیک به نام اتحاد جماهیر شوروی ظهور کرد.
سال 10 میلیون تنی
فیدل کاسترو سال 1970 را در کوبا سال تولید 10 میلیون تن شکر اعلام کرد. کاسترو در آن سال در مقالهای نوشت: «معنی 10 میلیون تن چیزی فراتر از وزن شکر تولیدی و پیروزی اقتصادی است. این یک آزمون است. یک وظیفه اخلاقی برای کشور ما. بنابراین ما نمیتوانیم حتی به یک گرم کمتر هم راضی شویم... ما در برابر همه جهانیان اعلام میکنیم حتی یک پوند کمتر از 10 میلیون تن یعنی شکست و نه موفقیت.» نتیجه کاملاً روشن بود. اگرچه کوبا در آن سال با افزایش زمینهای زیر کشت به 4 /1 میلیون هکتار، چند بار کشت در سال، حذف تعطیلات کریسمس و فرستادن دانشآموزان و دانشجویان به مزارع توانست 5 /8 میلیون تن شکر تولید کند اما کاسترو شکست خورد و به هدفش نرسید. بدتر از آن قربانی شدن دیگر بخشهای اقتصادی بود. حملونقل، تولیدات صنعتی، انرژی و استحصال مواد خام همه قربانی شدند تا هدف تولید 10 میلیون شکر دستیافتنی شود اما در نهایت شکستی همهجانبه حاصل شد.
نظام بودجه مالی
در تجربهای دیگر کوباییهای رو به «نظام بودجه مالی» آوردند که برابر آن بنگاهها مجبور بودند کار خود را بدون استقلال مالی و بدون هرگونه حسابداری انجام دهند. برابر این نظام، بنگاهها نه از فروش تولید خود درآمدی کسب میکردند و نه برای خرید مواد اولیه خود هزینهای میپرداختند. در این نظام خبری از ساختار عقلانی قیمتها نبود و بنگاهها بدون اینکه بدانند هزینه واقعی یا ارزش واقعی کالایشان چقدر است، کار میکردند. در این شرایط نه بنگاهها و نه مقاماتی که این نظام را برقرار ساخته بودند ایدهای برای بهرهوری و کارآمدی بنگاهها، بخشهای مختلف اقتصادی یا استفاده از منابع نداشتند. نتیجه این سیستم مشخص بود: فاجعه در بهرهوری. فیدل کاسترو در هفتم دسامبر 1970 در مورد این سیستم گفت: «این چاه بیانتها که دارد تمام منابع انسانی کشور، ثروت کشور و مواد اولیه ما را که به شدت به آنها نیازمندیم، قورت میدهد چیست؟ این چیزی جز عدم بهرهوری و عدم تولید نیست.»
«اقدام انقلابی» و «ملیسازی همه چیز»
دولت فیدل کاسترو در سال 1968 طی فرآیندی با عنوان اقدام انقلابی تمام آنچه از بنگاههای کوچک باقی مانده بود را با این عنوان که این بنگاههای سرمایهداری، مخرب و مضر برای شخصیت مردم هستند مصادره کرد. این اقدام منجر به سقوط کیفیت و کمیت خدمات و محصولات شد و این اقتصاد زیرزمینی را در کوبا رواج داد. دزدی از دولت و بیقانونی ترویج شد و کارآفرینی از بین رفت. این سیاست در سال 1993 تغییر یافت اگرچه هنوز تحت قوانین و مقررات سخت، مجوز و مالیات سنگین بود. در سپتامبر 2010 دولت رائول کاسترو که مجبور بود 500 هزار کارمند دولت را اخراج کند اجازه داد این بنگاههای کوچک دوباره شکل بگیرند و فعالیت کنند.
تعطیل کردن نیمی از صنعت تولید شکر
در سال 2002 فیدل کاسترو ناگهان به این نتیجه رسید که تولید شکر دیگر آیندهای ندارد. این تصمیم از آن رو بود که قیمت شکر در آن زمان کاهش یافته بود و برای این صنعت عظیم در کوبا مشکلاتی ایجاد کرده بود. کاسترو 71 کارخانه از مجموع 156 کارخانه شکر را تعطیل کرد. این کار باعث بیکاری 100 هزار کارگر و خالی شدن 33 درصد از زمینهای کشت نیشکر شد. او امیدوار بود که این زمینها برای کشت محصولاتی غیر از نیشکر مورد استفاده قرار گیرد و کارخانجات قندی که تعطیل نشده بودند بهرهوری خود را افزایش دهند. با این حال با کاهش قابل توجه تولید شکر، قیمت آن افزایش یافت. اما بازگشایی کارخانجات بسیار سخت بود و کشت دوباره نیشکر در زمینهای قبلی دشوار. همچنین شهرکهای نزدیک کارخانجاتی که تعطیل شده بودند به شهر ارواح تبدیل شده بودند. این سیاست فیدل نیز نتیجهای جز خسارت برای کوبا دربر نداشت.
دیدگاه تان را بنویسید