رائول کاسترو و باراک اوباما چگونه تاریخساز شدند؟
اصلاحطلبی در جزیره کمونیست
آرامش تقریباً همیشگی، پنج سال کوچکتر بودن از برادر کاریزماتیک و داشتن جثهای کوچکتر از رهبری که سخنرانیهای طولانیاش میان انقلابیون، شورانگیز به نظر میآمد، رائول کاسترو را سالها در سایه «فیدل بزرگ» قرار داده بود، اما داشتن مناصب ارشد در کوبای منزوی نیز نشانهای بود از ظرفیت او برای تصمیمگیریهای بزرگ.
آرامش تقریباً همیشگی، پنج سال کوچکتر بودن از برادر کاریزماتیک و داشتن جثهای کوچکتر از رهبری که سخنرانیهای طولانیاش میان انقلابیون، شورانگیز به نظر میآمد، رائول کاسترو را سالها در سایه «فیدل بزرگ» قرار داده بود، اما داشتن مناصب ارشد در کوبای منزوی نیز نشانهای بود از ظرفیت او برای تصمیمگیریهای بزرگ. نزدیک شدن کوبا و ایالات متحده در سالهای اخیر را میوه تفاوتهای فکری و شخصیتی این دو برادر میدانند، گرچه نباید فراموش کرد که حدود نیم قرن «انقلابزدگی»، کوبا، کوباییها و نظام حاکم را آماده انجام اصلاحات واقعی و البته تدریجی کرده است.
کوبای «رائول مودستو کاسترو روز» از همان ابتدا در مسیر اصلاحات گام برداشت، با سرعتی کمتر از حد انتظار اما قابل توجه، «انتظاری» که بیتوجه به این واقعیت شکل گرفته بود که روزگاری برخی رائول را سوسیالیستتر از فیدل میدانستند. حرکت کوبا در مسیر اصلاحات همان قدر که نتیجه تفاوتهای رائول با فیدل کاسترو است، نتیجه تغییر شرایط سیاسی جهان نیز هست. وقتی بیماری رهبر انقلابی کوبا رائول را به قدرت رساند، صحبت از اصلاحات شد، اما روند امور وقتی تشدید شد که موج دموکراسیخواهی 2009 بسیاری از دیکتاتوریها را درنوردید.
سرآغاز بازنگری
عمل جراحی دستگاه گوارش فیدل کاسترو در سال 2006 او را ناچار کرد از قدرت اول بودن در کوبا فاصله بگیرد، گرچه او حتی پس از مرگ نیز شخص اول کوبای انقلابی باقی خواهد ماند. در 18 ماه پس از کنارهگیری غیررسمی فیدل، رائول رهبر موقت دولت به نظر میآمد، اما تصمیم برادر بزرگتر به بازنشستگی از قدرت، رائول را در 24 فوریه سال 2008 رسماً رئیسجمهور کوبا کرد. اما چالش نزدیک شدن کوبا و آمریکا در این دوره، رئیسجمهوری جرج بوش پسر بود.
بوش در آگوست 2006 در نخستین واکنش به عمل فیدل کاسترو با لحنی که برای دولت این کشور خوشایند نبود از کوباییها خواست برای رسیدن به دموکراسی تلاش کنند. عجیب نبود که وقتی در دسامبر همان سال بزرگترین هیات نمایندگی آمریکا از سال 1959، سال انقلاب کوبا، از این جزیره کارائیب بازدید کرد، رائول کاسترو که هنوز رسماً قدرت را به دست نگرفته بود حاضر به دیدار با آنها نشد. اما نشانههای علاقه او به پایان روابط خصومتآمیز هاوانا و واشنگتن از همان دوره پررنگتر شد. او در جولای سال 2007 گفت آماده گرم شدن روابط دو کشور است. رائول حتی پیشنهاد انجام گفتوگو را داد، اما پس از معلوم شدن نتایج انتخابات 2008.
و نتیجه انتخابات 2008 همانی بود که حامیان روابط دو کشور میخواستند. باراک اوباما نهتنها به عنوان نخستین رئیسجمهور سیاهپوست ایالات متحده به قدرت رسید، بلکه نشان داد سیاست خارجی خاص خود را دارد، سیاستی که در احترام به قدرتهای منطقهای و کشورهای کوچکتر آشکارا با روند دولت جرج بوش متفاوت بود.
وقتی رائول کاسترو در فوریه 2008 رسماً به قدرت رسید، دولت آمریکا از لزوم برگزاری انتخابات عادلانه و برجا ماندن تحریمها سخن گفت تا اینکه اوباما در نوامبر همان سال رئیس کاخ سفید شد. دسامبر همان سال بود که نظرسنجیهای آمریکایی نشان داد اکثر تبعیدیهای کوبایی تمایل دارند تحریمها علیه کشورشان به پایان برسد. به این ترتیب در آوریل سال 2009، اوباما محدودیت سفرهای خانوادگی و فرستادن پول خانوادهها به کوبا را کم کرد و این روند به نزدیکی فرهنگی دو کشور کمک کرد. بهرغم مشکلات پیش آمده در پی دستگیری آلن گراس آمریکایی به جرم جاسوس بودن در دسامبر سال 2009، تئاتر باله آمریکا حدود یک ماه بعد برای نخستین بار در 50 سال پیش از آن به کوبا رفت. این نزدیکیهای فرهنگی در نهایت راه را برای دیدارهای دیپلماتیک هموار کرد.
همکاری سوسیو-لیبرال
این روند با ریاستجمهوری باراک اوباما و رائول کاسترو، هر دو ممکن شد. رائول که پیش از ریاستجمهوری چند منصب کلیدی از جمله ریاست حزب کمونیست و عضویت ارشد نیروهای مسلح را در دست داشت، پس از تبدیل شدن به قدرت اول سیاسی کوبای بحرانزده به سرعت اصلاحاتی کوچک اما مهم را عملی کرد. او برداشتن محدودیتهای مالکیت تلفن همراه و رایانه را تسهیل کرد و میزان حقوق و خدمات بازنشستگی را افزایش داد. اینها گرچه گامهای به نسبت کوچکی بودند، اما به شدت مورد استقبال کوباییهای تحت فشار قرار گرفتند. رائول همچنین اجازه داد زمینهای دولتی بدون استفاده به کشاورزان داده شود تا تولید غذای داخلی با رشد مواجه شود.
رائول کاسترو در سال 2010 اعلام کرد در حال بررسی بازسازی ساختار سوسیالیسم کوباست، فرآیندی که برخی کارشناسان آن را تلاش دولت جدید کوبا برای حرکت به سمت مدل چینی ارزیابی کردند، مدلی که اجازه تجارت خصوصی را بهرغم دولتی بودن اقتصاد میدهد. خود رئیسجمهور کوبا آن زمان گفت: «بسیاری از کوباییها برابری و تساویطلبی سوسیالیسم را با زندگی رایگان و یارانه اشتباه گرفتهاند.» در سپتامبر 2010 بود که دولت رائول کاسترو، برنامههایی را برای کاهش اندازه دولت اعلام کرد، برنامهای که گرچه طبق زمانبندی اعلامشده پیش نرفت، اما نماد اصلاحات دوره جدید بود. آنچه لزوم این اصلاحات را بیشتر یادآور میشد سرایت بحران از دیکتاتوریها به یکدیگر از اواخر نخستین دهه هزاره سوم میلادی بود.
اصلاحات بیسابقه کوبا را رائول اعلام کرد و فیدل بر آنها مهر تایید زد. رائول در اوایل سال 2011 حتی از محدود شدن دوران خدمت مقامهای ارشد کشور و کرانمند شدن ریاستجمهوری به دو دوره پنجساله خبر داد. رائول در سخنرانی آن سال خود در کنگره حزب کمونیست گفت که رهبری حزب نیاز به «احیای سیستماتیک» دارد، سخنانی که تیتر بسیاری از رسانههای جهان شد. او گفت: «اعتماد اکثریت مردم کوبا به حزب کمونیست و انقلاب کشور محک زده شده و تنها خطری که نظام کمونیستی را تهدید میکند ناتوانی رهبران در اصلاح اشتباهات است.» فیدل کاسترو انقلابی هم با تایید مواضع برادر کوچکتر خود هم رای اعتماد دیگری به او داد و هم به نوعی بازنشستگی «انقلابیگری» را در کوبا اعلام کرد. فیدل آن زمان گفت که سخنرانی رائول مایه افتخار اوست.
به این ترتیب کوبا در سال 2012 محدودیتهای خروج از کشور را لغو کرد. این یکی دیگر از اصلاحاتی بود که دولت جدید عملی کرد تا نیاز دیوانسالارانه کوباییها برای دریافت مجوز برای سفر به خارج کنار گذاشته شود. در نهایت رائول کاسترو در جولای سال 2012 اعلام کرد دولت کشورش مایل است گفتوگوهایی را با دولت ایالات متحده برای «بحث بر سر هر چیزی» برگزار کند. این واکنش دولت کوبا به لحن ملایم رئیسجمهور دموکرات آمریکا بود. وقتی در 10 دسامبر 2013 در حاشیه مراسم خاکسپاری نلسون ماندلا، رهبر جنبش ضدآپارتاید آفریقای جنوبی، باراک اوباما و رائول کاسترو با هم دست دادند، آخرین نشانه از تلاش دو طرف برای پایان دشمنیهای دست کم لفظی نمودار شد. کاسترو آن روز خود را به زبان انگلیسی اینطور معرفی کرد: «آقای رئیسجمهور! من کاسترو هستم.»
پایان تنش سرد با مذاکره مخفیانه
اوضاع البته مانند پیشبینیهای دقیقتر، سریع بهبود نیافت. هر چه باشد بیل کلینتون و فیدل کاسترو هم در سال 2000 در سازمان ملل متحد با یکدیگر دست داده بودند. اما مواضع پیش از این رویداد تاریخی، کسانی را امیدوار کرده بود. دو طرف پس از این دیدار حاشیهای در آفریقای جنوبی تلاش کردند آن را امری نهچندان شگفتانگیز ترسیم کنند، اما واژههای استفادهشده نشان از تمایل به نزدیکی داشت. اوباما پس از آن دیدار کوتاه گفت مایل به ارتقای روابط با کوباست، «گرچه درباره مسائل حقوق بشری نگرانیهایی دارد».
این سرآغاز فرآیندی بود که به دیدار مفصلتر آوریل 2015 انجامید. مقامهای کوبا و ایالات متحده از اوایل سال 2013 گفتوگوهای پنهانی را با میانجیگری پاپ فرانسیس در واتیکان و کانادا انجام داده بودند. در همین مذاکرات بود که دو کشوری که دههها همدیگر را به شدیدترین شکل ممکن مینواختند، بر سر احیای روابط دیپلماتیک به نتیجه رسیدند. در 17 دسامبر 2014، چارچوبی برای عادیسازی روابط و در نهایت پایان تحریمهای دوجانبه توسط کاسترو و اوباما اعلام شد، کمتر کسی فکر میکرد تنها 18 ماه مذاکره مخفیانه بتواند به خصومتهای درازمدت جنگ سردی پایان دهد. تایید همزمان دو رئیسجمهور نشان داد دو طرف برای عادیسازی روابط جدیاند. بنا شد واشنگتن گامهای بیشتری برای رفع محدودیتهای مسافرتی، تجاری و دیپلماتیک بردارد و هاوانا در عوض شهروندان آمریکایی و ناراضیان کوبایی زندانی را آزاد کند. آن زمان مشخص بود که رفع کامل تحریمهای تجاری علیه کوبا نیاز به تایید کنگره دارد اما هم اوباما و هم کاسترو اعلام کردند که باور دارند اقدامات انجامشده برای بازتر شدن روابط بین دو کشور کافی است.
از اینجا بود که دیدارهای رسمی شروع شد. مذاکرات رسمی کوبا و ایالات متحده با هدف بازگشایی سفارتخانهها در هاوانا و واشنگتن دیگر علنی پیگیری میشد. به عنوان بخشی از توافق، آلن گراس و یک کوبایی که برای سرویس اطلاعاتی آمریکا کار میکرد آزاد شدند و کوبا قول آزادی شماری از زندانیان سیاسی را هم داد تا ایالات متحده در عوض زندانیان کوبایی خود را آزاد کند. این سیاست در آمریکا با مخالفتهای زیادی از سوی برخی از جمهوریخواهان روبهرو شده، اما روند بهبود روابط فعلاً بدون مشکل ادامه دارد. همزمان با ستایش جهانی از سیاستهای دولت باراک اوباما در قبال کوبا، نظرسنجیها نیز نشان میدهد عموم آمریکاییها حامی ارتقای روابط این دو «دشمن سابق» هستند.
دیپلماتهای سطح بالایی از دو طرف در ژانویه 2015 با هم دیدارهایی داشتند که با آنکه از سوی برخی بدون پیشرفت قابل ملاحظه توصیف شد، طرفین آن را سازنده خواندند. همان زمان وزارت خارجه کوبا اعلام کرد دیدارهای بیشتری برنامهریزی شده است. در 16 ژانویه دولت اوباما تقریباً بخش عمدهای از محدودیتهای باقیمانده مسافرتی را حذف کرد و حتی واردات اقلامی مانند سیگار برگ کوبایی و نوشیدنیهای مخصوص این کشور را مجاز دانست. همزمان بنا شد آمریکا به کوبا صادراتی مانند رایانه و تجهیزات ارتباطی داشته باشد.
«صداقت» اوباما، «احساسات» کاسترو
تمام اینها در نهایت به نخستین نشست روسای جمهور دو کشور از زمان انقلاب کوبا انجامید. آخرین نشست رهبران قاره آمریکا در پاناما فرصتی برای دست دادن گرم، گفتوگوی کوتاه و در نهایت نشستی حدوداً یکساعته را برای این دو رهبر متفاوت فراهم کرد. دو رهبر ابتدا در نشست پاناما با یکدیگر گفتوگویی کوتاه داشتند که در پایان آن به گرمی با هم دست دادند، اما نشست مهمتر روز بعد انجام شد تا روسای جمهور کوبا و آمریکا برای نخستین بار از سال 1956 نهتنها با هم دیدار کرده باشند، بلکه یک ساعت را به بررسی مسائل مورد علاقه دو طرف پرداخته باشند. اوباما در سخنرانی خود در ابتدای این نشست گفت علاقهای به ادامه مناقشاتی که پیش از تولد او آغاز شده، ندارد و تغییر سیاست دولتش نسبت به کوبا، یک نقطه عطف است. رائول کاسترو هم گرچه ابتدا به «مصائبی» که در یک قرن گذشته آمریکا بر این کشور تحمیل کرده، اشاره کرد اما بلافاصله از «احساساتی شدن» خود عذرخواهی کرد و گفت بسیاری از روسای جمهوری آمریکا به کوبا ظلم کردهاند اما به نظر اوباما انسانی «صادق» است و نمیتواند مسوول سیاستهای
دولتهای قبلی باشد. این دیدار تاریخی پس از 57 سال نداشتن روابط دیپلماتیک انجام شد تا صحبت از حذف کوبا از کشورهای حامی تروریسم دیگر تعجببرانگیز نباشد. پیش از این نیز جان کری و برونو رودریگز، وزرای خارجه دو کشور در حاشیه نشست پاناما برای نخستین بار از سال 1958 میلادی با هم دیدار کرده بودند.
این فرآیند در حال تکامل برای این دو کشور که رابطهشان بهانه هزاران میزگرد و مقاله بود واقعاً جالب توجه است. کوبا توانست از پس فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی برآید تا اوباما اعتراف کند که سیاستهای واشنگتن در قبال کوبا در نیم قرن گذشته بیفایده بوده است. اما کوبا در این میان هم از سیاستهای نادرست داخلی و هم از فشار خارجی آسیب بسیار دید. با حذف شوروی از معادلات نظام بینالملل، فیدل کاسترو حامی استراتژیک خود را از کف داد، اما دیگر تهدیدی برای آمریکا نبود. به قول جرج فریدمن، رئیس موسسه «استرتفور»، کوبا دیگر تهدید نبود اما در تئوری میتوانست تبدیل به تهدید بشود، پس واشنگتن دشمنیاش را ادامه داد، اما تلاشی واقعی برای سرنگونی نظام حاکم بر کوبا نکرد.
کوبا همیشه تنها در زمانی برای آمریکا تهدید به شمار میآمد که در کنار قدرتی بزرگ قرار میگرفت. این قدرت زمانی شوروی بود، اما تلاش کوبا برای استقلال از آمریکا برابر با وابستگی به شوروی بود. این وابستگی هزینههایی داشت که با حذف شوروی حتی بیشتر شد. حالا کوبا در شرایطی تلاش میکند به آمریکا نزدیک شود که تنشهای ونزوئلا میتواند بهترین بهانه برای تشدید شتاب این نزدیکی باشد. رائول کاسترو گویا به خوبی درک کرده که با کاهش قیمتهای نفت و با تشدید نزاع در میدان سیاست ونزوئلا ممکن است دیگر خبری از مقادیر هنگفت نفت ارزان نباشد. اگر بنا باشد نظام برادران کاسترو پایدار بماند، موضوعاتی مانند رابطه با آمریکا حالا باید حل شوند. فیدل و رائول کاسترو هر دو بسیار پیر هستند و حذف دشمنی 50ساله بدون تاثیر پذیرفتن نهادهای کوبایی درگیر، در دست این دو است. در حل این دشمنی، همان قدر که سیاستهای اوباما- که به دنبال به جا گذاشتن میراثی نیک از خود است- مهم است، سیاستهای رائول کاسترو، برادر کسی که بارها مورد سوءقصد آمریکا قرار گرفته است نیز دارای اهمیت است. رائول و فیدل از دهه 1950 با هم کار کردهاند تا با گذار از شرایط انقلابی به
اصلاحطلبی آرام برسند. رائول کاسترو حتی میتواند ادعا کند پیش از برادرش به سوسیالیسم رو آورده است. در دورهای که مهمترین ایده زندگی فیدل ملیگرایی بود، رائول کاملاً معتقد به باورهای چپ بود. حتی گفته میشود این رائول بوده که چهگوارا و فیدل را با هم آشنا کرده است.
اما رائول که زمانی بار هدایت و گسترش ارتش چریکی کوبا را بر شانههایش داشت، حالا منجی اقتصاد کوبا شده است. حتی در زمان اوج اقتدار فیدل کاسترو هم گفته میشد که او وزیر در سایه اقتصاد است. آن زمان گفته میشد رائول تعیینکننده سیاستهای اقتصادی کشور است.
اکنون دو کشور در آستانه بازگشایی سفارتخانههای خود در کشور دیگر هستند، در حالی که موارد مورد اختلاف همچنان پرشمارند. وقتی باراک اوباما از بیفایده بودن بیش از نیم قرن تحریم علیه کوبا بگوید، جای شگفتی ندارد که کمونیستهای کوبا مفتخرانه اعلام پیروزی کنند. تردیدی نیست که اگر هدف تحریمهای یکجانبه ایالات متحده علیه دولت کوبا، سرنگونی رژیم کمونیست این کشور بوده، تحریمها شکست خوردهاند، اما در این نیز شکی نیست که تاثیر محدودیتهای مختلف بر تمام لایههای جامعه کوبا آشکار است. واشنگتن دستکم میتواند از خالی کردن دست دولتی آمریکاستیز راضی باشد و هاوانا از مقاومت در برابر «امپریالیسم»؛ در این میان بازنده بزرگ مردم کوبا هستند که پنج دهه هم از سرکوبهای سیاسی دولت مرکزی رنجیدند، هم از فشار اقتصادی ابرقدرت همسایه.
اما مانند رائول کاسترو، بیش از تاریخ باید چشم به آینده داشت. فعلاً دو دولت تصمیمی تاریخی گرفتهاند. باراک اوباما که در دوره ریاستجمهوری خود بلندپروازیهای پرشماری داشته، برای برقراری رابطه با کاستروها پا به میدان گذاشته است. وقتی رئیسجمهور دموکرات آمریکا و رائول کاسترو، رئیسجمهور کوبا و برادر کوچکتر فیدلی که دههها خار چشم «عمو سام» بود، در جریان مراسم خاکسپاری نلسون ماندلا برای نخستین بار با هم دست دادند، امیدها زنده شد، اما کمتر کسی فکر میکرد دو دولت پس از تنها 18 ماه مذاکره، از برقراری دوباره روابط دیپلماتیک سخن بگویند. واشنگتن و هاوانا اعلام کردهاند روابط حسنه ایجاد خواهد شد، گرچه اوباما از لزوم تقویت اصلاحات گفته و کاسترو از زنده بودن کمونیسم در کوبا. با این همه از پس تمام لفاظیها میتوان به وضوح دید که هر دو سوی ماجرا عملگرایانه قدم برمیدارند. آمریکا تلاش میکند پس از عدم موفقیت در سرنگونی کمونیستهای این جزیره کارائیب، به گشایشهای سیاسی و اقتصادی برای 11 میلیون نفر جمعیت این کشور کمک کند تا نفع غیرمستقیم ببرد و کوبا میکوشد پس از تحمل سختیهای بسیار، پیش از آنکه فیدل و رائول کاسترو
کوباییها را تنها بگذارند، تکلیف رابطه با آمریکا را مشخص کند. البته همان قدر که در آمریکا بحث بر سر نحوه رابطه با هاوانا داغ است، در کوبا مباحث مربوط به سرعت اصلاحات بالا گرفته است. در آمریکا مخالفان اقدام باراک اوباما از تقویت اقتصادی و اخلاقی رژیمی میگویند که سرکوبگر آزادی و حقوق بشر است و موافقان از لزوم فراهم آوردن فرصتهایی برای کوباییهای متوسط. در کوبا مخالفان تسریع اصلاحات از خارج شدن کنترل از دست دولت و ارتش نگراناند و موافقان خواهان تغییر اوضاع پس از نیم قرن مخاصمه. اما برآیند همه این امور این است که در ماهها و سالهای آینده تاریخ متفاوتی بر دوران جنگ سرد نوشته خواهد شد.
دیدگاه تان را بنویسید