کریستی از دوبی تا تهران
بارقه امید هنرهای تجسمی
اردیبهشتماه سال گذشته بود که علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در جمع خبرنگاران اعلام کرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برنامه دارد تا با بانیان حراجی کریستی - حراجی بزرگ آثار هنری که حدود صد شعبه در کشورهای مختلف دنیا دارد - مذاکرات لازم را انجام دهد و راهی بگشاید برای اینکه این حراجی بتواند شعبهای را هم در جزیره کیش ایران داشته باشد.
اردیبهشتماه سال گذشته بود که علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در جمع خبرنگاران اعلام کرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برنامه دارد تا با بانیان حراجی کریستی -حراجی بزرگ آثار هنری که حدود صد شعبه در کشورهای مختلف دنیا دارد- مذاکرات لازم را انجام دهد و راهی بگشاید برای اینکه این حراجی بتواند شعبهای را هم در جزیره کیش ایران داشته باشد. هرچند که بعد از اعلام این موضوع توسط علی جنتی، بلافاصله مدیر روابط عمومی حراجی کریستی اعلام کرد مسوولان کریستی در حال حاضر برنامهای برای حضور در ایران ندارند ولی مطرح شدن موضوع اقدام برای آوردن یک حراجی هنری به ایران توسط علی جنتی، بهخودیخود برای هنرهای تجسمی ایران امیدبخش و نشانگر عزم جزم وزارت ارشاد برای توجه به هنرهای تجسمی و تقویت جریان اقتصاد هنر در ایران بود.
آرزوی 11ساله هنرهای تجسمی
باید در نظر داشت که تلاش برای حضور حراجی کریستی در ایران در دولت یازدهم کلید نخورده است. بلکه از دوران دولت هشتم زمانی که معاونت هنری وزارت ارشاد وقت بر عهده «مرتضی کاظمی» بود، تلاشهایی برای گشودن راههای هموار به روی حضور حراجی کریستی در ایران انجام شد.
در آن دوره اقداماتی در راستای انجام مبادلات بینالمللی هنری صورت گرفت که برگزاری نمایشگاههایی از آثار ایرانی در خارج از کشور را میتوان یکی از آنها دانست. در آن زمان مدیران ارشد کریستی به ایران دعوت شده و وزیر ارشاد اسلامی وقت هم با رئیس کریستی دیدار کرد و در این جریان گفته شد مسوولان کریستی تمایل دارند در ایران هم حراجی برگزار کنند ولی در ادامه با انجام تحقیقات در این زمینه و بررسی بسترها و شرایط ایران، حضور کریستی در کشور ما، حداقل تا مدتی نامعلوم منتفی شد. این موضوع دلایل مختلف داشت، مثلاً اینکه در ایران 11 سال پیش سیستم بانکداری الکترونیکی بسیار محدود بود و همین موضوع سدی بود بر راه خریداران آثار هنری که معمولاً برای خرید این آثار از سیستم E-CARD استفاده میکنند. از سوی دیگر، هنوز برای حمل و نقل آثار هنری در ایران تدابیر امنیتی لازم وجود نداشت. همچنین یکی دیگر از مشکلاتی که مسوولان کریستی برای حضور در ایران عنوان کرده بودند، بوروکراسی نامطمئن و کاغذبازیهای شدیدی بود که برای روابط اداری ایران قائل بودند. در نتیجه همه این موارد، برای حضور کریستی در ایران تصمیم جدی گرفته نشد.
همه چیز در تعلیق!
با پایان دولت هشتم و روی کار آمدن کادر معاونت هنری دولت نهم و دولت دهم، به نظر میرسید که انگیزهای برای تلاش برای تقویت جریان هنر و البته تلاش برای فراهمآوری بسترهای لازم برای حضور کریستی در ایران وجود ندارد. شاید به قول پرویز کلانتری، هنرمند پیشکسوت و مطرح نقاشی سقاخانه و کویر، «با روی کار آمدن محمود احمدینژاد و تغییرات ایجادشده در سیاستگذاریهای حوزه معاونت هنری و بهطور خاص هنرهای تجسمی، بانیان کریستی متوجه شدند، که هیچ جوره در این دوره نمیتوانند فعالیتی برونمرزی را در ایران اداره کنند در نتیجه تصمیم گرفتند حراجی را به دوبی ببرند». به هر حال دوبی مشکلات موجود در ایران را نداشت و البته در نزدیکی ایران بود و به این ترتیب هنرمندان و کلکسیونرهای ایرانی میتوانستند به راحتی در آن حضور پیدا کنند و در واقع به این ترتیب بود که ثروتی که همه منتظر بودند به ایران برسد، راهش را کج کرد و روانه دوبی شد. در ادامه فعالیتهای دولت نهم و دهم و با وضع تحریمهای بیشتر علیه ایران وضعیت مبادلات بینالمللی از آنچه بود بدتر شد، چنانچه نهتنها با گذر زمان، بانکداری
الکترونیک ایران بهبود نیافت بلکه خرید و فروش آثار هنری و جابهجایی پول با خارج از کشور سختتر و حتی ناممکن شد. و در این میان بحث نبودن امکانات لازم برای بیمه آثار هنری در ایران هم مزید بر علت شد. چون با قرار گرفتن ایران در فهرست تحریمها عملاً امکان بیمه آثار هنری وجود نداشت و شرکتهایی هم که چنین بیمههایی را انجام میدادند، به خاطر شرایط موجود مبالغ کلانی را طلب میکردند.
چرخه اقتصاد هنرهای تجسمی از کی چرخید؟
در چنین شرایطی معاونت هنری دولت وقت هم تلاشی برای رایزنی و انجام اقدامات لازم برای حضور کریستی در ایران نکرد. البته از خرید و فروشهای بینالمللی هم جلوگیری نکرد، چنانچه میتوان گفت جریان اقتصاد هنرهای تجسمی ایران در این دوره قوت گرفت. به این ترتیب که بخشی از مدیرانی که در دولت هشتم در کسوت رسمی، فعالیتهایی را در زمینه خرید و فروش آثار تجسمی ترتیب داده بودند با برکنار شدن از مسوولیت خود و با تکیه به ارتباطات و اطلاعات به دست آمده در دوره تصدیگری خود، این بار در مقام تجار، آثار هنری ایرانی را به حراجیهای هنری خارجی مانند کریستی دوبی بردند و همین راهی شد تا جریانی برای تقویت اقتصاد هنرهای تجسمی در ایران به راه بیفتد. گرچه همواره انتقادات جدی به نحوه عملکرد این افراد وجود داشته است ولی به هرحال به دنبال فعالیتهای همین افراد بود که آثار هنرمندان تجسمی ایرانی که در ایران با قیمت نازلی خرید و فروش میشد، به خارج از ایران راه پیدا کرد و با حضور در حراجیها و خوردن چکش حراج بر آن، به تدریج بر قیمتشان افزوده شد و اندکاندک به جایی رسید که
آثار هنری ارزشمند ایرانی به قیمتهای واقعی خود رسیدند. این جریان گرچه فراگیر نبود و شامل حال همه هنرمندان تجسمی در همه شاخههای این هنر نشد ولی به هر حال توانست آثار عدهای از هنرمندان را در دنیا مطرح کند و این امیدواری را ایجاد کند که با تقویت جریان اقتصاد هنر این امکان وجود دارد که این شاخه هنری نیز رونق بگیرد و هنرمندانشان به جایی برسند که بتوانند هزینه معاش خود را از راه هنر و مهارت خود تامین کنند. از جمله هنرمندانی که آثارشان در حراجیها مورد استقبال قرار گرفته و با قیمتهای قابل توجه فروخته شد، میتوان به پرویز تناولی، محمد احصایی، آیدین آغداشلو، مرحوم سهراب سپهری، مرحوم ژازه تباتبایی، تاها بهبهانی، کوروش شیشهگران، فرهاد مشیری و حسین زندهرودی اشاره کرد.
راهی برای حضور کریستی در ایران
با پایان دولت دهم و روی کار آمدن دولت یازدهم و انتخاب «علی مرادخانی» به عنوان معاون هنری وزارت ارشاد که چهره موجهی در میان هنرمندان دارد و در سخنرانیهای خود نیز بارها بر ضرورت توجه به اقتصاد هنر تاکید کرده است، بارقه امید در میان هنرمندان ایجاد شد که اقتصاد هنر تجسمی در ایران بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد. از سوی دیگر نیز با مطرح شدن موضوع لغو تحریمها، به نظر میرسد که زمینهها برای پیشبرد امور اقتصادی مربوط به مبادلات بینالمللی هنرهای تجسمی فراهم میشود چون امکان بیمه کردن آثار هنری، سهولت انجام مبادلات الکترونیکی، سهولت در حمل و نقل و... بهخودیخود میتواند زمینهساز انجام مبادلات بینالمللی در عرصه آثار هنری باشد و راه را برای حضور حراجیهای بینالمللی آثار هنری مانند کریستی به ایران باز کند. البته علاوه بر آنچه به عنوان مشکلات فنی حضور حراجیهایی مانند کریستی در ایران ذکر شد که به نظر میرسد با لغو تحریمها قابل حل است، شاید هنوز فکری برای مسائل فرهنگی مانع از برگزاری حراجی آثار هنری در ایران و البته حضور خریداران، فروشندگان، دلالان،
کلکسیونرها و البته هنرمندان خارجی در ایران نشده است. به هر حال باید در نظر داشت که ما در ایران با مشکلاتی از قبیل نحوه حضور هنرمندان خارجی در ایران و البته ارائه و نمایش آثاری که ممکن است با فرهنگ مردم و حکومت ایران سازگاری نداشته باشد مانند تصاویر برهنه بر تابلوهای نقاشی روبهرو هستیم و این موضوعی است که لغو تحریمها هم نمیتواند کمکی به آن بکند و باید دید که مسوولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که حدود یک سال پیش وعده گسترش مبادلات هنری با دنیا و مذاکره برای حضور حراجیهایی مانند کریستی در ایران را داده بودند چه راهکارهایی برای این موضوع اندیشیدهاند؟
حراجی تهران چه میکند؟
حدود سه سال است که در تهران نیز حراجی آثار هنرهای تجسمی برگزار میشود. این حراجی که در سه دوره متوالی برگزار شده است، «حراجی تهران» نام دارد و بانیان آن نیز همان افرادی هستند که در معاونت هنری دولت هشتم مسوولیت رسمی داشتند و در دولتهای نهم و دهم اقدام به ارائه آثار هنری ایرانی در حراجیهای دنیا کردند. با اینکه در حراجی تهران فقط آثار هنری ایرانی ارائه و خرید و فروش میشوند ولی این حراجی نیز اکنون با سرعت زیادی در میان اهالی هنر و کلکسیونرها شناخته میشود و کارنامه خرید و فروش هر دوره نسبت به دوره قبل نشان میدهد این حراجی از حیث کیفیت آثار، حضور هنرمندان، قیمت فروش آثار و... ارتقا پیدا کرده است. در سومین دوره این حراجی که در خردادماه سال گذشته برگزار شد، مجموعهای از 90 اثر، با قیمت 13 میلیارد و 257 میلیون تومان به فروش رسیدند. که در میان آن آثار فروخته شده، دو اثر نقاشی از سهراب سپهری با قیمت یک میلیارد و 800 میلیون تومان و دیگری با قیمت یک میلیارد و 600 میلیون تومان فروخته شدند. همچنین آثار آیدین آغداشلو با قیمت 380 میلیون تومان و محمد احصایی به
مبلغ 580 میلیون تومان چکش خوردند.
دیدگاه تان را بنویسید