شناسه خبر : 16857 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

نگاهی به پیامدهای سیاسی برگزیت

پساتصمیم

شاید سال‌ها بعد نه‌تنها ۱۷ میلیون بریتانیایی موافق برگزیت۱ بلکه تمام بریتانیایی‌ها مجبور باشند از بیست و سوم ژوئن به عنوان تغییر سرنوشت‌شان یاد کنند.

سیدمحمدامین طباطبایی

شاید سال‌ها بعد نه‌تنها 17 میلیون بریتانیایی موافق برگزیت۱ بلکه تمام بریتانیایی‌ها مجبور باشند از بیست و سوم ژوئن به عنوان تغییر سرنوشت‌شان یاد کنند. روزی در کنار سایر روزهای مهم تقویم‌شان! روزی که دیوید کامرون به‌رغم تلاش بسیار برای جلوگیری از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا سرانجام با مشاهده نتیجه همه‌پرسی ناچار به استعفا شد. البته این قصه قدمتی ۴۳‌ساله دارد و صحبت از امروز و دیروز نیست. بریتانیایی‌ها از همان آغاز عضویت یعنی سال ۱۹۷۳ مدل خاص خودشان را داشتند. عضویت در اتحادیه‌ای که نظام پولی آن را به رسمیت نشناختند از نکات قابل توجه رفتار بریتانیایی‌ها بود. در تمام این سال‌ها بریتانیا همچنان به استفاده از ارز رایج خود یعنی پوند استرلینگ ادامه داد بدون آنکه به حوزه پولی یورو وارد شود. شاید اکنون و به دلیل این همه‌پرسی بحث‌برانگیز توجه افکار عمومی به خاص بودن سیاست‌های بریتانیایی بیش از پیش جلب شده باشد. ضمناً آنچه در حال حاضر از اهمیت بالایی برخوردار است آینده اقتصادی،اجتماعی و سیاسی این پادشاهی متحده است. از نظر تاریخی به گواه شواهد موجود، کشمکش‌های داخلی بر سر عضویت در اتحادیه و منطق هزینه و فایده آن همیشه وجود داشته است و این بحث به طور جدی از بدو عضویت بریتانیا در اتحادیه اروپا از سوی گروه‌های مدافع و برخی احزاب دنبال می‌شده است که البته قصد ما در اینجا پرداختن به تاریخچه آن نیست.

نگاهی از درون
پیش از هر چیز خالی از لطف نیست تا اندکی از زاویه تصمیم‌سازان این روز تاریخی یعنی مردم بریتانیا به ماجرا بنگریم. یکی از جالب‌ترین وجوه بریتانیایی‌ها که هم نقطه اشتراک و هم نقطه افتراقشان به شمار می‌آید مناقشه بر سر اسامی مختلفی است که این کشور در عرصه‌های مختلف با آنها شناخته می‌شود. این اسامی آنقدر گمراه‌کننده به نظر می‌آیند که حتی در کشور خود ما بسیاری از افراد لفظ‌های انگلستان، بریتانیا، پادشاهی متحده و پادشاهی متحده بریتانیای کبیر را به جای هم به کار می‌برند. حال آنکه بریتانیای کبیر شامل سه کشور انگلیس، ولز و اسکاتلند می‌شود و این سه به همراه ایرلند شمالی، محدوده چهارگانه پادشاهی متحده را تشکیل می‌دهند. اما اوج ماجرا آنجاست که با اندکی کندوکاو درمی‌یابیم حتی ساکنان جزیره هم به‌رغم تمایز میان عبارات یاد‌شده چندان توجهی به‌بار سیاسی و اقتصادی این کلمات ندارند. این مساله در نگاه اول شاید از نوعی بی‌خبری یا بی‌تفاوتی در میان مردم بریتانیا نسبت به سرنوشت سیاسی و اقتصادی‌شان خبر می‌دهد. شاید هم از آنجا که برخلاف اسم پرطمطراق بریتانیا و فتوحات و مستعمرات گذشته‌اش، در سالیان اخیر صرفاً به کشوری بدل شده که میراث پیشینیانش را یدک می‌کشد،‌ مردم هم چندان ذوقی به درگیر کردن خودشان با این امور ندارند. اما شاید اگر به ترکیب آرا و میزان رای هر یک از چهار ناحیه تشکیل‌دهنده پادشاهی متحده نگاه کنیم سرنخ‌های بیشتری از چرایی این تصمیم دستگیرمان شود. نتایج آرا نشان می‌دهد که مردم اسکاتلند و ایرلند شمالی خواستار ماندن در اتحادیه بوده‌اند. در مقابل، انگلیسی‌ها و ولزی‌ها ساز جدایی زده‌اند. البته در این میان پایتخت یعنی لندن داستان متفاوتی دارد و بیشترین تعداد تعرفه رای به ماندن در اتحادیه از صندوق‌های این شهر بیرون آمده است.
اتفاق جالب دیگر این است که بیش از سه‌چهارم جوانان ۱۸ تا ۲۴ سال بریتانیایی ماندن را بر رفتن ترجیح داده‌اند. در حالی که پدربزرگ‌هایشان که بالای ۶۵ بهار را می‌گذرانند،‌ تصمیمی ۱۸۰ درجه متفاوت گرفته‌اند. نکته شگفت‌آور این است که ولز یکی از بخش‌های بریتانیا بود که از قوانین اتحادیه اروپا بیشترین سود را برد اما اکثریت به خروج از اتحادیه اروپا رای دادند.
نهایتاً اوج شگفتی اینجاست که اکثر مردم این کشور تنها ساعت‌ها پس از اعلام نتایج رفراندوم به این فکر افتاده‌اند تا اندکی درباره عواقب تصمیمی که گرفته‌اند تحقیق کنند. اولین جایی هم که بدین منظور به ذهنشان رسیده است موتورهای جست‌وجو هستند! وقتی عباراتی همچون «اتحادیه اروپا چیست؟»، «اتحادیه اروپا شامل چه کشورهایی می‌‌شود؟»، «خروج از اتحادیه به چه معنی است؟» در صدر نتایج جست‌وجوی گوگل قرار گرفت،‌ شاید انگیزه دیگری برای همگان ایجاد شد تا بیشتر درباره ماهیت این همه‌پرسی و اهمیت آن در نزد مردم بریتانیا کنجکاوی کنند و البته همزمان درباره اینکه واقعاً بریتانیایی‌ها نسبت به آنچه انجام داده‌اند عاقبت‌اندیشی کرده‌اند، تردید بورزند.
اگر این تکه‌های اخیر را کنار هم بگذاریم پازل همه‌پرسی برگزیت تقریباً سروشکل می‌گیرد و ما هم احتمالاً به تفسیری جامع‌تر دست خواهیم یافت. حال احتمالاً می‌توان این‌گونه نتیجه گرفت که عواملی همچون میزان آگاهی عمومی،‌ ارتباط با رسانه‌ها و دید بلندنظرانه به جامعه جهانی سبب شده است تا اکثریت قشر جوان به چنین نتیجه‌گیری برسد. نقطه مقابل این تصمیم، سالمندانی هستند که اولویت‌های دیگری همچون میهن‌پرستی،‌ اتکا به خود و راه بستن بر تاثیرپذیری از نوسانات اقتصادی و سیاسی اتحادیه اروپا بر حکومتی که خورشید هیچ‌گاه بر آن غروب نمی‌کند،‌ متقاعدشان کرده تا با سری برافراشته خواستار خروج از اتحادیه باشند. دست بر قضا خواست گروه اخیر بر فرزندان و نوه‌هایشان فائق آمده و اختلافی کمتر از چهار درصد را میان آرای موافقان و مخالفان رقم زده است. این تفاوت هرچند در دنیای ریاضیات ناچیز به نظر می‌رسد اما در عالم سیاست به اندازه‌ای هست که سرنوشت آینده ملتی را تغییر دهد. به هر حال خوب یا بد هرچه که هست این اتفاق رخ داده و تاریخ درباره صحت تصمیم مردم بریتانیا قضاوت خواهد کرد. اما برخی پیش‌بینی‌های منطقی بر اساس واقعیات دنیای پیرامون،‌ مسلماً تصویری از آینده این تصمیم و پیامدهای آن به ما خواهد داد. این همان چیزی است که در این نوشتار سعی می‌کنیم به آن بپردازیم.

واکنش‌های سیاسی
از آنجا که با عینکی سیاسی در حال بررسی پیامدهای برگزیت هستیم بد نیست تا ابتدا اظهارنظرهای شخصیت‌های مهم سیاسی در این ارتباط را نیز با هم مرور کنیم. آنگاه درخواهیم یافت که بازیگران عمده صحنه بین‌الملل از این پس چگونه واکنش نشان خواهند داد. به عبارت بهتر اظهارنظر اولیه آنها تا حد زیادی برآمده از نوع بینشی است که به این مساله داشته‌اند.
اوباما رئیس‌جمهوری ایالات متحده که پیش از این مردم انگلیس را به ماندن در اتحادیه اروپا تشویق کرده بود با مشاهده نتایج همه‌پرسی صرفاً به لزوم بررسی شرایط جدید پیش آمده و راهکارهای احتمالی بسنده کرده است.
اما در مقابل، ترامپ، نامزد جمهوریخواه ریاست‌جمهوری آمریکا صراحتاً اعلام کرده این خیلی عالی است که مردم انگلیس موفق به پس‌گرفتن کشور خود شدند. آمریکایی‌ها هم چنین می‌کنند! البته چنین اظهارنظری با در نظر داشتن سابقه ترامپ چندان هم جای تعجب نداشت. دو نفر دیگر که اظهاراتی همسو با ترامپ داشته‌اند، اگرت ویلدرز رهبر حزب راستگرای افراطی هلند و مارین لوپن، رهبر حزب راستگرای افراطی جبهه ملی فرانسه هستند. ویلدرز می‌گوید:‌ «هورای بزرگ برای انگلیسی‌ها! اکنون نوبت ماست و زمان آن رسیده که چنین همه‌پرسی در هلند برگزار شود!» همتای فرانسوی‌اش هم موضع مشابهی داشته است:‌«این یک پیروزی برای آزادی است. همان‌طور که سال‌ها تقاضا داشتم اکنون لازم است که همین همه‌پرسی در فرانسه و دیگر کشورهای اتحادیه اروپا برگزار شود.»
مقامات آلمانی اما عکس‌العمل متفاوتی داشته‌اند و با در نظر داشتن آینده اتحادیه‌ای که با سایر همسایگانشان تشکیل داده‌اند، از این تصمیم ابراز نگرانی کرده‌اند. آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان گفته است این تصمیم تاسف‌آور است و تاکید کرده اتحادیه اروپا نباید سریع و ساده نتیجه‌گیری کند. اشتاین مایر، وزیر خارجه آلمان نیز مشابه مرکل اظهار داشته که نتایج همه‌پرسی انگلیس حقیقتاً هشداردهنده است و این یک روز غمبار برای اروپا و انگلیس است.
مارتین شولتز رئیس پارلمان اتحادیه اروپا هم با رد پیش‌بینی مقامات بدبین یا واقع‌بین انگلیسی تاکید کرده که خروج انگلیس از اتحادیه اروپا موجب این نخواهد شد که کشورهای دیگر نیز از اتحادیه اروپا خارج شوند. حال باید ماه‌های آتی ماند و دید پیش‌بینی کدام‌یک به واقعیت می‌پیوندد.

نگاهی دقیق‌تر
اگر بخواهیم بدبینانه به موضوع بنگریم، به اظهارنظری جذاب بر‌خواهیم خورد: «تا پنج سال آینده، دیگر پادشاهی متحده‌ای وجود نخواهد داشت!» این جمله‌ای است که ریچارد هاس رئیس شورای روابط خارجی آمریکا با بدبینی تمام بیان می‌کند. او همچنین معتقد است تا پنج ماه دیگر، رفراندوم‌های متعددی را در میان سایر کشورهای عضو اتحادیه اروپا شاهد خواهیم بود.
اتحادیه اروپا با چالش‌های عمده‌ای نظیر؛ تروریسم، یورو، تنش با روسیه، بحران اوکراین، هویت، بیکاری و آوارگان روبه‌رو است که هر کدام می‌تواند همگرایی در اتحادیه اروپا را با مشکل مواجه کند و در نهایت به تهدیدی جدی برای امنیت و ثبات در اروپا منجر شود. بنابراین سال 2016 نیز سال پر‌چالشی برای اتحادیه اروپا خواهد بود که عبور از آنها تنها به آینده‌نگری و واقع‌گرایی رهبران اروپا بستگی دارد. فارغ از این اظهارنظر،‌ به صورتی واقع‌بینانه می‌توان پیش‌بینی کرد که بریتانیا از لحاظ اقتصادی تنزل خواهد کرد. به احتمال زیاد بوریس جانسون هم‌حزبی کامرون و شهردار سابق لندن که جنبش خروج از اتحادیه را رهبری می‌کرد نخست‌وزیر بعدی خواهد بود!
به علاوه، می‌توان سقوط آزاد ارزش پوند که از سال ۱۹۸۵ بی‌سابقه بوده است، تاثیر بر اقتصاد ژاپن و حتی در دیدی وسیع‌تر تاثیر بر اقتصاد ایالات متحده را هم بر تمام موارد قبلی اضافه کرد! البته این آخری پیامدی جالب‌تر نیز بر جای خواهد گذاشت:‌ تضعیف موقعیت هیلاری کلینتون به نفع دونالد ترامپ در آستانه انتخابات ماه نوامبر! البته تفسیر دیگر می‌تواند این باشد که درنتیجه کاهش رشد و سایر تبعات اقتصادی این تصمیم، کشورهای اروپایی توجه خود را بیش از پیش به آمریکا معطوف کنند و این بدین معنی است که مردم به دنبال ایده‌های منظم و منسجم اقتصادی در میان صحبت‌های کاندیداها باشند که در این صورت سناتور کلینتون از شانس بیشتری در مقایسه با رقیب پرهیاهویش برخوردار خواهد بود.
در کل آنچه تقریباً محتمل به نظر می‌آید این است که در ماه‌های آتی باید شاهد قدرت‌نمایی حزب محافظه‌کار باشیم که پس از استعفای کامرون، کشور را برای برگزاری انتخابات عمومی آماده می‌‌کند. همچنین احتمالاً گفت‌وگوهایی میان اتحادیه اروپا و مقامات بریتانیایی در جهت تصویب نوعی موافقتنامه همکاری، چیزی محدودتر از عضویت تمام و کمال،‌ در دستور کار قرار خواهد گرفت. در ضمن احتمالاً آنچه تاکنون به عنوان «رابطه خاص» میان بریتانیا و ایالات متحده وجود داشته است، از این پس کمرنگ‌تر خواهد شد و آمریکا به سراغ سایر کشورهای اروپایی خواهد رفت.

مزاحم همیشگی
استقلال اسکاتلند مساله دیگری است که به احتمال فراوان رخ خواهد داد کمااینکه در همین چند روز اخیر زمزمه‌هایی در این خصوص شنیده می‌شود. اگر همه‌پرسی سال ۲۰۱۴ را درباره استقلال اسکاتلند به خاطر بیاوریم تقریباً چنین مطالبه‌ای منطقی جلوه خواهد کرد. در همه‌پرسی ۱۸ سپتامبر، ۵۵‌درصدی که رای به متحد ماندن با بریتانیا دادند دغدغه‌های مهمی ازجمله برخورداری از منافع عضویت در اتحادیه اروپا داشتند. اما حال که این مزیت دیگر وجود ندارد بنابراین دلیل موجهی هم برای متحد ماندن با همسایه جنوبی وجود نخواهد داشت! اگر این را هم در نظر بگیریم که در این صورت اسکاتلند به عنوان کشوری مستقل شانس عضویت در اتحادیه اروپا را به دست خواهد آورد،‌ متوجه فوریت این استقلال برای اسکاتلندی‌ها خواهیم شد. حتی می‌توان انتظار داشت که بخشی از ایرلندی‌های شمالی‌نشین به نیمه جنوبی این خطه بپیوندند. در این میان دولت اسپانیا هم به دنبال رای مردم بریتانیا برای خروج از اتحادیه اروپا، خواهان حاکمیت مشترک بر جبل‌الطارق شد. اینجاست که می‌توان گفت گل بود به سبزه نیز آراسته شد!

تصویر بریتانیایی
یکی دیگر از جنبه‌های قابل بررسی که به عنوان پیامد سیاسی این همه‌پرسی قابل بررسی است، خدشه‌دار شدن تصویر بریتانیایی است. عوامل مختلفی این مساله را سبب‌ساز می‌شوند. از یک طرف این واقعیت که در مورد نزدیکی درصد آرای موافقان و مخالفان برگزیت توضیح داده شد علاوه بر تراژیک بودن وجه جدی‌تری نیز دارد و آن پتانسیل ایجاد تنش در میان مردم است. در واقع هرچند که در ظاهر اکثریت رای به خروج داده‌اند اما این واقعیت غیرقابل انکار است که مخالفان جدایی، احتمالاً با دیدن بدتر شدن شرایط راحت نخواهند نشست که تبعات آن حتی می‌تواند گریبانگیر کل حوزه یورو شود.
درواقع روی دیگر این مساله از لحاظ بین‌المللی کاهش اقتدار بریتانیا و تصویر مستحکمی که از آن وجود دارد یکی از دغدغه‌های جدی است به‌ویژه زمانی که در نظر بیاوریم بریتانیا تنها کشوری است که به همراه فرانسه از کرسی دائم شورای امنیت برخوردار است و این سبب شده اتحادیه اروپا در روابط بین‌الملل خود با سایر کشورها از اقتدار کافی برخوردار باشد و همچنین در حفظ صلح و امنیت بین‌المللی به عنوان بازیگری تاثیرگذار عمل کند. از همین رو خروج انگلیس از این اتحادیه ممکن است اثری مخرب بر سیاست خارجی و امنیتی اتحادیه اروپا داشته باشد.
از طرف دیگر مساله مهمی که به تصویر سایرین از بریتانیا مربوط می‌شود مساله مهاجرت است که خود یکی از دلایل اصلی موافقان خروج از اتحادیه بود. آنها اغلب با این استدلال که مهاجرین فرصت شغلی را از جوانان بریتانیایی ربوده‌اند، سرسختانه به دنبال راهی برای کاهش این امر بودند که به نظر می‌رسد با پیروزی در رفراندوم به این مهم تا حد زیادی دست یافته‌اند. ولی این تصور که حتی در بدترین حالت ممکن در مورد وجهه بین‌المللی بریتانیا بازهم مهاجرت به این کشور از اتحادیه اروپا تقریباً به صفر می‌رسد، امری خلاف واقع به نظر می‌آید چرا که آن‌طور که رهبران جنش خروج از اتحادیه ادعا کرده‌اند هدف اصلی آنها در این موضوع صرفاً کنترل مرزها و نظارت بر روند و پروسه مهاجرت بوده است. البته فارغ از ارزیابی این ادعا آنچه اکنون مسلم به نظر می‌آید این است که با خروج انگلیس از اتحادیه اروپا شمار مهاجرانی که از اتحادیه اروپا وارد بریتانیا می‌شوند به شدت کاهش خواهد یافت که این مساله به نوبه خود موجب کمبود نیروی کار در بخش‌های ساخت و ساز و خدمات در این کشور خواهد شد.

جمع‌بندی
درنهایت پس از همه این بحث‌ها به نظر می‌رسد، درسی بزرگ در برگزیت وجود دارد. آن هم اینکه در جهان درهم‌تنیده امروز تصمیمات کشورها دیگر صرفاً بر خودشان تاثیر نخواهد گذاشت بلکه سایر کشورها و روند بین‌المللی را نیز متاثر خواهد کرد. ضمن آنکه اگر این کشور، کشوری با پیشینه و اهمیت بریتانیا باشد. در این مطلب سعی بر آن شد تا از زاویه مردم بریتانیا و سیاستمدارانشان به برگزیت نگریسته شود. آنچه در پایان باید به آن اشاره کرد این واقعیت است که نتایج همه‌پرسی ۲۳ ژوئن به نوعی همه دنیا را از سیاستمداران گرفته تا دنبال‌کنندگان آکادمیک دنیای روابط بین‌الملل و سیاست شگفت‌زده کرد. هر چند که ظاهراً روند خروج بریتانیا از اتحادیه دو سال به طول خواهد انجامید اما تاثیر روانی این تصمیم به قدری بزرگ است که قبل از آنکه فکر بکنیم، بسیاری از پیامدهای آن رخ داده است. جدا از تمامی تحلیل‌های ارائه‌شده در این نوشتار و فارغ از ارزیابی اثرات اقتصادی و سیاسی که در حال حاضر اکثرشان جنبه پیش‌بینی و آینده‌نگری دارد، یک مساله را می‌توان با اطمینان بیان کرد، آن هم اینکه از امروز به بعد افکار عمومی دنیا با حساسیت و جذابیت بیشتری مسائل مربوط به جزیره که روزگاری حدود یک‌چهارم خشکی‌های جهان را تحت امر خود می‌دید، دنبال خواهند کرد.

پی‌نوشت:
۱- خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا به برگزیت (Brexit) مخفف می‌شود.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها