تاریخ انتشار:
آیا از فرصت ایجاد نهادهای کارآمد اقتصادی و سیاسی بهره میبریم؟
لحظه سرنوشتساز
بازرگانان ایرانی، نقش و سهم قابل توجهی در رونق و شکوفایی اقتصاد دوبی داشتهاند، و با اقامت دائم در دوبی، برتری تجاری دوبی را مستحکم و مسجل ساختند.
در تاریخ هر کشوری لحظاتی تعیینکننده وجود دارد که اگر رهبران سیاسی و صاحبان کسب و کار موفق به بهرهبرداری درست از آن مقطع شوند به نقطه عطفی در مسیر رونق و شکوفایی بلندمدت کشور تبدیل خواهد شد. ایران اکنون در لحظه سرنوشتسازی در تاریخ خویش قرار دارد که امکان ایجاد نهادهای کارآمد و خوب اقتصادی و سیاسی فراهم است.
توسعه اقتصادی و سیاسی در هر کشوری در بستر نهادی و شرایط تاریخی خاص آن کشور امکان تحقق دارد. به بیان دیگر دست سنگین وابستگی نهادی است که مسیر پیشرفت هر کشور را تعیین و محدود میکند. برخی کشورها مانند ژاپن با تداوم و پیگیری تغییرات تدریجی و بطئی موفق شدند به توسعه اقتصادی برسند. برخی دیگر مثل ایران که دائماً با تغییرات و شوکهای بزرگ روبهرو بودند، مسیر تاریخی متفاوتی برای خود برگزیدند. اما تجربه چند دهه گذشته نشان داده است این مسیر تاریخی نتوانست عملکرد اقتصادی مطلوبی به ارمغان آورد. اقتصاد ایران چندین دهه است که در میانه مرحله گذار از درآمد متوسط به درآمد بالا گرفتار شده است که به آن دام درآمد متوسط گفته میشود. برای مثال دولت سابق با وجود تمام ادعاهای خود موفق نشد کشور ایران را به عضویت در باشگاه تازهتاسیس کشورهای گروه 20 جای دهد. پس مهمترین چالش دولتهای حال و آینده در ایران این خواهد بود که چگونه کشور را به سطح اقتصادهای با درآمد بالا برسانند.
با اینکه جلوی چشممان کشورهایی که همسطح ما بودند، پیشرفت کردند ما مرتب درجا زدهایم. چند صباحی میخواستیم سوئیس آسیا شویم، سپس به مدل ژاپنی فکر کردیم و پس از آن کره جنوبی چشمانمان را خیره کرد و به دنبالش مالزی و چین جلو آمدند. اما درستتر این است که ما خودمان باشیم و به تقلید صرف اکتفا نکرده بلکه ایدههای خوب را برگزینیم و عملیاتی کنیم. پس اگرچه امکان وارد کردن نهادها از خارج وجود ندارد اما ویژگیهایی هست که میتوانیم در جامعه خود نهادینه کنیم مثل حاکمیت قانون؛ حقوق مالکیت روشن و مطمئن که به صورت غیرشخصی اجرا میشود؛ نظام اداری صادق و لایق و شایسته؛ و نظامهای سیاسی- اقتصادی شفاف و رقابتی. نهادگرایان تاریخی جریان رویدادهای تاریخی را اغلب به دورههای تداومبخش تقسیم میکنند که با «بزنگاههای سرنوشتساز» قطع میشود.
بزنگاههای سرنوشتساز آن مقاطع زمانی هستند که به رهبران کشورها این فرصت و انتخاب را میدهند تا آزادتر و اثربخشتر بر توسعه نهادی کشور خود تاثیر بگذارند. در این لحظات حیاتی و مقاطع تاریخی میتوان تغییرات نهادی قابل توجهی به وجود آورد به طوری که توسعه تاریخی در مسیر جدیدی حرکت میکند. از اینرو مساله مهم برای نهادگرایان تاریخی این است که رویدادهای معین، باعث بزنگاه سرنوشتساز میشوند.برای مثال در تاریخ کشور انگلستان، انقلاب باشکوه در سال 1688 چنین کارکردی داشت که اشراف و ملاکین توانستند قدرت غیرپاسخگو و فرصتطلبی نهاد دربار و شخص پادشاه را مهار و محدود سازند که در نتیجه شرایط برای سرمایهگذاری و نوآوری در کشور فراهم شد و قرنها رشد بالای اقتصادی و انقلاب صنعتی را برای انگلستان به ارمغان آورد. بدینسان با انقلاب باشکوه، اندیشهها و ساختار مناسبات سیاسی مدرن و طبقه تجاری جدید، جانشین مناسبات فئودالی رانتی و حکومتی دموکراتیکتر جایگزین نظام خودکامه پیشین شد.
بزنگاههای سرنوشتساز آن مقاطع زمانی هستند که به رهبران کشورها این فرصت و انتخاب را میدهند تا آزادتر و اثربخشتر بر توسعه نهادی کشور خود تاثیر بگذارند. در این لحظات حیاتی و مقاطع تاریخی میتوان تغییرات نهادی قابل توجهی به وجود آورد به طوری که توسعه تاریخی در مسیر جدیدی حرکت میکند. از اینرو مساله مهم برای نهادگرایان تاریخی این است که رویدادهای معین، باعث بزنگاه سرنوشتساز میشوند.برای مثال در تاریخ کشور انگلستان، انقلاب باشکوه در سال 1688 چنین کارکردی داشت که اشراف و ملاکین توانستند قدرت غیرپاسخگو و فرصتطلبی نهاد دربار و شخص پادشاه را مهار و محدود سازند که در نتیجه شرایط برای سرمایهگذاری و نوآوری در کشور فراهم شد و قرنها رشد بالای اقتصادی و انقلاب صنعتی را برای انگلستان به ارمغان آورد. بدینسان با انقلاب باشکوه، اندیشهها و ساختار مناسبات سیاسی مدرن و طبقه تجاری جدید، جانشین مناسبات فئودالی رانتی و حکومتی دموکراتیکتر جایگزین نظام خودکامه پیشین شد.
مثال اندکی مفصلتر دیگر را از امیرنشین دوبی در ابتدای قرن بیستم میآوریم، زمانی که یک بزنگاه سرنوشتساز اتفاق افتاد و حاکم دوبی تصمیم به دادن مشوقهای اقتصادی به طبقه بازرگانان در ایران گرفت تا به دوبی نقل مکان کنند. این تصمیم، مسیر و محیط مساعدی برای کسب و کار به وجود آورد که دوبی، توسعه آینده خویش را بر آن بنا نهاد. تا نیمه دوم قرن نوزدهم، بندر لنگه در ایران، بندرگاه اصلی منطقه خلیجفارس بود. نقطه توقف اکثر کالاهایی که وارد خلیجفارس میشد و نیز معدود محصولاتی که به قصد صادرات از خلیجفارس خارج میشد. در انتهای قرن نوزدهم، دولت ایران به علت نیاز شدید به منابع مالی، مالیاتهایی بر اهالی لنگه وضع کرد. در سالهای بعد، مالیاتها مکرراً افزایش یافت و عوارض جدیدی وضع شد. این وضعیت باعث نارضایتی جامعه بازرگانان شد و آنها به دنبال مکانهای مناسبتری برای انجام کسب و کار در ساحل عربی خلیج فارس بودند. در ابتدای امر، دوبی نخستین انتخاب آنها نبود. در آن زمان، شارجه و راسالخیمه، شیخنشینهای همجوار دوبی، هر دو تسهیلات بندری بهتر و سکونتگاههای بزرگتری برای بازرگانان ارائه میکردند.
شیخ مکتوم حاکم دوبی، با آگاهی از این وضعیت، تصمیم گرفت هر آنچه را که برای ترغیب بازرگانان لنگه جهت آمدن به دوبی لازم است، انجام دهد. امتیازات دادهشده به جامعه تجاری، بزنگاه سرنوشتسازی برای توسعه آینده دوبی بود. این راهبرد، موفقیتآمیز بود و طی یک دوره زمانی کوتاه، بخش اعظم تجارت خلیج فارس از لنگه به دوبی انتقال یافت. نقل مکان بازرگانان سرشناس ایرانی با ورود قابل توجه بازرگانان کوچک، صنعتگران، دریانوردان و خانوادههایشان به دوبی همراه شد. در دهه 1920، روشن شده بود که وضعیت در ایران بهتر نخواهد شد به طوری که بسیاری از بازرگانان ایرانی که قصد اقامت موقت در دوبی در ابتدای قرن بیستم داشتند، تشخیص دادند که بعید است به لنگه بازگردند و تصمیم گرفتند پیشنهاد دوبی برای اقامت دائمی در این شیخنشین را بپذیرند.
بازرگانان ایرانی، نقش و سهم قابل توجهی در رونق و شکوفایی اقتصاد دوبی داشتهاند، و با اقامت دائم در دوبی، برتری تجاری دوبی را مستحکم و مسجل ساختند. به معنای دقیق کلمه، مهارتهای تجاری، کارآفرینی و پیوندهای تجاری با آسیا و آفریقا عملاً از ایران به دوبی منتقل شده و اینگونه شد که ایرانیان عملاً پیشگام در ساختن دوبی شدند. نکته مهم دیگر اینکه موفقیت دوبی در جذب طبقه بازرگانان از ایران و سایر دخالتهای موفقیتآمیز دولت در اقتصاد، این باور که دولت نهتنها میتوانست روی توسعه آتی امارات از طریق نقش فعال داشتن تاثیر بگذارد بلکه باید چنین کاری میکرد جنبه غالب پیدا کرد. این درس یک باور مهم را در میان حاکمان و مردم دوبی نهادینه کرد که «دوبی بهتنهایی آیندهاش را شکل میدهد و میسازد». پس در تاریخ هر کشور دریچهها یا پنجرههای فرصتی وجود دارد که میتواند سرنوشت آن کشور را به کلی دگرگون کند.
در ایران نسل Baby Boomerها یا نسل پرزایی که ناشی از انفجار جمعیتی پس از انقلاب بود در این سالهای اخیر میتوانست همچون پنجره فرصتی عظیم در خدمت رشد اقتصادی بلندمدت کشور باشد که در عوض به لشگر بیکاران و تهدیدی بزرگ برای کشور تبدیل شدهاند. یکی از تفاوتها و شاید سرمایههای مهم دولت روحانی در مقایسه با دولتهای پیشین در این است که مجموعه غنی از تجربیات گوناگون اقتصادهای دولتی، بسته، انحصاری، مداخلهگر و پوپولیستی را در اختیار دارد. باورها و ذهنیتهای گذشته نتوانست نتایج مطلوب اقتصادی به بار آورد. به بیان دیگر شاید اینک دقیقتر و بهتر میفهمیم که یک اقتصاد سالم و موفق چگونه کار میکند و به چه اجزا و عناصری نیاز دارد. خوشبختانه همگان از بالاترین سطوح رهبری کشور تا مردم عادی اذعان دارند که وابستگی اقتصاد به نفت باید قطع شود و بخش خصوصی مولد و رشدافزا باید تقویت شود. همچنین مقامات عالی کشور درک و فهم بهتری از طرز کار جهان امروزی و روابط بینالمللی پیدا کردهاند. این هم از تجربه تحریمها بود که به ما آموخت بدون ارتباط و پیوند با جهان خارج نمیتوان به رشد و شکوفایی و بالندگی پایدار رسید.
در ایران نسل Baby Boomerها یا نسل پرزایی که ناشی از انفجار جمعیتی پس از انقلاب بود در این سالهای اخیر میتوانست همچون پنجره فرصتی عظیم در خدمت رشد اقتصادی بلندمدت کشور باشد که در عوض به لشگر بیکاران و تهدیدی بزرگ برای کشور تبدیل شدهاند. یکی از تفاوتها و شاید سرمایههای مهم دولت روحانی در مقایسه با دولتهای پیشین در این است که مجموعه غنی از تجربیات گوناگون اقتصادهای دولتی، بسته، انحصاری، مداخلهگر و پوپولیستی را در اختیار دارد. باورها و ذهنیتهای گذشته نتوانست نتایج مطلوب اقتصادی به بار آورد. به بیان دیگر شاید اینک دقیقتر و بهتر میفهمیم که یک اقتصاد سالم و موفق چگونه کار میکند و به چه اجزا و عناصری نیاز دارد. خوشبختانه همگان از بالاترین سطوح رهبری کشور تا مردم عادی اذعان دارند که وابستگی اقتصاد به نفت باید قطع شود و بخش خصوصی مولد و رشدافزا باید تقویت شود. همچنین مقامات عالی کشور درک و فهم بهتری از طرز کار جهان امروزی و روابط بینالمللی پیدا کردهاند. این هم از تجربه تحریمها بود که به ما آموخت بدون ارتباط و پیوند با جهان خارج نمیتوان به رشد و شکوفایی و بالندگی پایدار رسید.
میتوان ادعا کرد مسیر درست برای رسیدن به سطح درآمدی بالا مشخص است و بستگی به مهارت و قدرت تصمیمگیری دولت دارد که شجاعت اقدام را داشته باشد و با سرعت بشتابد تا این پنجره فرصتی هم در شرایط جدید پساتحریم از دست نرفته و بسته نشود. پس وظیفه اصلی دولت کنونی این است که این مقطع سرنوشتساز را به عصر نهادسازی تبدیل کند و کاتالیزوری باشد که نهادهای باز و شفاف، فراگیر و رقابتی در تمام عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شکل بگیرند. اجرای چنین پروژهای ابداً ساده نبوده و بهواسطه جانسختی نهادهای کهنه و ناکارای قدیمی بسیار دشوار و زمانبر است. دولت باید فرآیند تغییر و اصلاح نهادی را به سرعت شروع کرده و باورهای مردم را در آن جهت تصحیح کند تا مخالفان تغییر که منافع خود را در ساختارهای کهنه پیشین میبینند امکان قدرتنمایی و عرضاندام و سد راه شدن نداشته باشند.
دیدگاه تان را بنویسید