شناسه خبر : 15040 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

آیا نتایج انتخابات اتاق ایران آغاز یک عصر جدید را نوید می‌دهد؟

راه فیروزه‌ای

سیاست به اتاق بازرگانی راه یافته است یا حتی سیاسیون و چهره‌های نزدیک به آنها هم اهمیت تشکلی را که از آن به عنوان «پارلمان بخش خصوصی» یاد می‌شود، دریافته‌اند؟

رامین فروزنده

سیاست به اتاق بازرگانی راه یافته است یا حتی سیاسیون و چهره‌های نزدیک به آنها هم اهمیت تشکلی را که از آن به عنوان «پارلمان بخش خصوصی» یاد می‌شود، دریافته‌اند؟ حضور چهره‌های واجد گرایش‌های روشن و برجسته سیاسی یا نزدیکان مقامات مسوول را در اتاق باید به فال نیک گرفت و نشان‌دهنده نقش اتاق بازرگانی در تصمیم‌گیری‌های کشور دانست، یا آن را جزیی از پدیده همیشگی حضور سیاسیون در همه جا، از ورزش گرفته تا هنر، ارزیابی کرد؟ حتی اگر این مورد اخیر درست باشد، چه چیز باعث شده است اتاق بازرگانی به عنوان مقصد انتخاب شود؟ اصلاً حضور چهره‌ای همچون محمد نهاوندیان را در دولت به جایگاه «رئیس اتاق بازرگانی ایران» برای دولت می‌توان نسبت داد یا به اهمیت «ریاست دفتر رئیس‌جمهوری»؟ اینکه همزمان با تمامی رویدادهای مذکور، ائتلاف‌ها و گروه‌های متشکل از فعالان اتاق بازرگانی به صرافت بهره‌گیری از الگوی تحزب در یک نهاد صنفی افتند، دست به ایجاد کمپین می‌زنند، لیست معرفی می‌کنند و ائتلاف تشکیل می‌دهند، تصادفی است؟ اگرچه نمی‌توان پاسخ دقیق و لااقل بی‌طرفانه‌ای به تمامی این پرسش‌ها داد، اما همه آنها حکایت از تغییراتی دارند که بیش از یک دهه پیش نمونه مشابه آن آغاز شد و در همان ابتدا روزگار دشواری را برای بانیان آن رقم زد. این بار اما، ظاهراً حامیان ایده تغییر در عصر جدید قصد دارند تجربه‌ای متفاوت را با تحول‌خواهان ابتدای دهه 80 رقم بزنند و از قضا در انتخابات دوره جدید اتاق بازرگانی تهران، حساب خود را از ائتلاف «تحول‌خواهان» جدا کردند تا این گروه، ناکام انتخاب اتاق لقب گیرد. در انتخابات اتاق ایران نیز با ائتلافی حساب‌شده، نتیجه مطابق برنامه و بدون چالش و درگیری پیش رفت تا در نخستین گام، تغییر مسوولان با «آرامش» همراه باشد و نه «حاشیه». فرماندهی خط مقدم جبهه «تغییر» اتاق بازرگانی در سال‌های ابتدایی دهه 80 کسی نبود جز محمدرضا بهزادیان؛ مردی که منتقدانش او را پرحاشیه می‌دانند و به سیاسی کردن یک تشکل اقتصادی متهم می‌سازند و طرفدارانش معتقدند بدون او، بیش از دو دهه حکمرانی بلامنازع جریان سنتی بازار بر اتاق بازرگانی پایان نمی‌یافت.

هیاهوی پساخاموشی
با هر معیاری احتمالاً تاریخ اتاق بازرگانی ایران و تهران به دوران قبل و پس از حضور علینقی خاموشی در کرسی ریاست این دو تقسیم می‌شود؛ مردی که در ابتدای انقلاب، اتاق را از تیم قبلی آن تحویل گرفت و طی بیش از دو دهه فراز و نشیب ریاست آن را در دست داشت. در دوران خاموشی، که طی آن، او همزمان رئیس اتاق‌های تهران و ایران بود، ثباتی بر این دو نهاد حاکم بود که در نهایت به دلیلی برای نقد عملکرد او تبدیل شد. خاموشی در پی برگزاری انتخابات دوره پنجم اتاق بازرگانی تهران در اسفند 1381 کرسی ریاست اتاق تهران را به محمدرضا بهزادیان وانهاد. با این اتفاق، تفکیک ساختمان و تجهیزات اداری دو اتاق نیز کلید خورد و هویت مستقل دو تشکیلات محرز شد. بهزادیان حدود سه سال پس از انتخابات دور پنجم و به دلیل شکل‌گیری مجموعه حاشیه‌هایی کم‌سابقه در پی اختلاف با خاموشی، از ریاست اتاق برکنار شد تا محمد نهاوندیان به جای او بنشیند. نهاوندیان بعد از مدتی کوتاه در انتخابات دور ششم به ریاست اتاق ایران رسید تا یحیی آل‌اسحاق رئیس اتاق تهران شود. نهالی که محمدرضا بهزادیان اصلاح‌طلب کاشت، اکنون توسط دو چهره محافظه‌کار آبیاری می‌شد و البته طعم میوه آن را فعالان بخش خصوصی می‌چشیدند. اگرچه مشی محافظه‌کارانه روسای دوره ششم و هفتم بعضاً مورد انتقاد واقع شده است، ایجاد ثبات، گسترش نرم‌افزاری و سخت‌افزاری و نهایتاً ارتقای جایگاه اتاق بازرگانی در دید مسوولان، فعالان اقتصادی و عموم مردم از ثمرات دوران پساخاموشی به شمار می‌رود. تحولی که بهزادیان به نماد آن تبدیل شد، توسط نسل جدید محافظه‌کاران ادامه یافت و «دوران گذار» را رقم زد.

فصل ائتلاف
انتخابات دوره جدید اتاق بازرگانی تهران و ظهور تعداد زیادی ائتلاف، آغازگر روندی بود که دامنه آن به اتاق ایران نیز کشیده شد و از همین رو بررسی آن برای توضیح آنچه در جریان انتخاب هیات‌رئیسه اتاق ایران گذشت، ضروری به نظر می‌رسد. باوجود حضور چندین گروه در انتخابات اتاق تهران از جمله «گروه فعالان توسعه» و «خواستاران تحول»، پدیده دوره هشتم انتخابات هیات نمایندگان در پایتخت، ظهور گروه «ائتلاف برای فردا» بود. جمعی متشکل از فعالان هر چهار بخش اتاق بازرگانی یعنی صنعت، معدن، تجارت و کشاورزی که تاکید ویژه‌ای بر انسجام عملکرد و رای به لیست (به جای چهره‌های شاخص) داشتند. تاکید بر لیست و کار تشکیلاتی، گروه را بیشتر به یک حزب سازمان‌یافته شبیه ساخته است که از قضا برخی از اعضای آن نیز از چهره‌های شاخص گروه خواستاران تحول بودند. تفاوت اساسی خط‌مشی ائتلاف برای فردا با تحول‌خواهان نیز از همین‌جا مشخص می‌شود؛ گرچه هر دو رویکردی اصلاح‌گرایانه دارند و به لحاظ سیاسی محافظه‌کار به حساب نمی‌آیند، اما یکی به حاشیه‌ها و جلوه‌های سیاسی و اظهارات بعضاً جنجال‌آمیز در رسانه‌ها شهره است و دومی به استفاده بهینه از ظرفیت رسانه برای ارائه تصویری آرام و معتدل. یکی، اولویت خود را بر نقد جدی عملکرد دیگران می‌گذارد و دیگری از حضور چهره‌های باسابقه و قدیمی اتاق بازرگانی نیز در لیست خود بهره می‌گیرد. یکی مطرح کردن نظرات رادیکال را مسیری برای جلب رای فعالان می‌داند و دیگری بر جلب نظر تشکل‌ها تمرکز دارد. با ادبیات سیاسی، یکی را می‌توان چپ دانست و دیگری را راست مدرن. در عرصه سیاسی، یکی را می‌توان به «مشارکت» تشبیه کرد و دیگری را به «کارگزاران». کما اینکه یکی از اعضای شاخص آن یعنی فاطمه مقیمی، عضو حزب کارگزاران نیز بوده است و عضو دیگر آن به عنوان برادر اسحاق جهانگیری، عضو حزب کارگزاران و معاون ‌اول رئیس‌جمهور، شناخته می‌شود. ناگفته پیداست که حسابگری اقتصادی توام با محافظه‌کاری مورد انتظار از فعالان اقتصادی در چنین شرایطی چه نتیجه‌ای رقم می‌زند: کسب 35 کرسی از 40 کرسی انتخابی اتاق تهران توسط ائتلاف برای فردا همزمان با ناکامی چهره‌های تحول‌خواه در ورود به اتاق. index:3|width:300|height:200|align:left

راه فیروزه‌ای
آنچه در اتاق تهران به وقوع پیوست، کمابیش در اتاق ایران نیز روی داد. پدرام سلطانی، مسعود خوانساری و محمدرضا انصاری سه عضو شاخص ائتلاف برای فردا کرسی نایب‌رئیسی را به دست آوردند تا در یک برنامه هماهنگ، ریاست اتاق نیز به محسن جلال‌پور، بازرگانی کرمانی و نایب‌رئیس دوره پیشین برسد. همان برنامه‌ریزی و سازماندهی که در انتخابات اتاق تهران مشاهده می‌شد، در اتاق ایران نیز تکرار شد. اگر تاثیر شانس و تصادف را نادیده بگیریم، فتح پیاپی سمت‌های کلیدی دو تشکل صنفی بخش خصوصی توسط «ائتلاف برای فردا» را از چند جنبه می‌توان بررسی کرد.
نخست اینکه پیروزی ائتلاف برای فردا با کار گروهی و برنامه‌ریزی تشکیلاتی کم‌سابقه‌ای در تاریخ انتخابات اتاق همراه بود. برنامه‌ریزی که باعث شد در روزهای نهایی نزدیک به انتخابات بسیاری این گروه را شانس اول بدانند و سپس این برنامه‌ریزی به شیوه‌ای دیگر در انتخابات اتاق ایران نیز نمایان شد. تا پیش از این مطابق روال معمول انتخابات‌های ایران و در انتخابات اتاق بازرگانی به پیشینه و عملکرد چهره‌ها توجه بیشتری می‌شد؛ ولی ظاهراً این بار برنامه و کار تیمی است که حرف اول را می‌زند. ممکن است به نظر برسد حضور چهره‌های عضو یا نزدیک به جریان موتلفه اسلامی و به طور کلی طیف سنتی بازار را که در تمامی ادوار اتاق بازرگانی پس از انقلاب اسلامی کمابیش ادامه داشته است می‌توان نمونه‌ای از حضور گروهی در اتاق پیش از دوران جدید دانست. این تحلیل از چند نظر قابل نقد است. نخست آنکه «ائتلاف برای فردا» بر مبنای خاستگاه مشترک مذهبی، تاریخی و سیاسی شکل نگرفته است و میان افراد حاضر در لیست این ائتلاف اشتراک از این دست وجود ندارد. حتی می‌توان مدعی شد اغلب افراد حاضر در لیست اصولاً فاقد کنش‌های سیاسی قابل‌توجه هستند. این وجه، نقطه افتراق ائتلاف با جریان تحول‌خواه نیز به شمار می‌رود که اغلب چهره‌های حاضر در آن از کنشگران سیاسی یا نزدیکان آنها به شمار می‌روند. از سوی دیگر می‌توان گفت چهره‌های حاضر در ائتلاف برخلاف جریان نزدیک به موتلفه، از گروه‌های مختلف صنعت و بازرگانی می‌آیند و بار اصلی این ائتلاف بر دوش تاجران نیست.
کار گروهی ائتلاف برای فردا، از این جنبه نیز قابل‌توجه است که محوریت شکل‌گیری آن را چهره‌های مطرح و کاریزماتیک در دست نداشته‌اند. برخلاف بسیاری از احزاب که باوجود یدک کشیدن نام حزب، عملاً شامل یک چهره به علاوه تعدادی از نزدیکان و طرفداران او می‌شوند، ائتلاف برای فردا به یک چهره خاص متکی نبوده است. ضمن آنکه افراد عضو ائتلاف در نشست‌ها و سخنرانی‌های خود بر رای به کل لیست و نه فرد خاص تاکید داشته‌اند.
مجموع دو ویژگی فوق، زمینه‌ای است تا ائتلاف برای فردا را نزدیک‌ترین گروه به میانگین فعالان اقتصادی صنعت و تجارت ایران دانست: تمرکز خاصی بر حضور جوانان یا چهره‌های میانسال ندارد، اگرچه می‌توان آن را گروهی جوان‌گرا دانست. این گروه منحصر به تاجران یا صنعتگران نیست و از حضور فعالان اقتصادی زن نیز بهره می‌گیرد. در عین حال حضور همه‌جانبه ائتلاف برای فردا و متحدان آنها را می‌توان پتانسیلی برای کنار رفتن چهره‌های خارج از این جریان از روند تصمیمات و به عبارتی «انحصار» دانست. واقعیت این است که کار تیمی و رای به «لیست» به جای «اشخاص» اگرچه ممکن است به یکپارچگی ترکیب اعضای هیات نمایندگان بینجامد اما از سویی، ممکن است بهره‌گیری از دانش و تجربه چهره‌های شاخص بخش خصوصی که نام آنها خارج از ائتلاف پیروز بوده است، به حداقل برسد. همان‌طور که ورود به دوران پساخاموشی (در اتاق تهران و ایران) هزینه‌های متعددی را به اتاق بازرگانی و چهره‌های اصلی آن تحمیل کرد و بخشی از این هزینه را می‌توان ضرورت اجتناب‌ناپذیر تغییر دانست، حذف برخی چهره‌ها را نیز می‌توان به هزینه تکمیل فرآیند گذار تعبیر کرد.index:4|width:300|height:200|align:left

گذار آرام به عصر جدید
عمده دوران گذار اتاق بازرگانی ایران و تهران در زمان صدارت یحیی آل‌اسحاق و محمد نهاوندیان گذشت. پس از برکناری بهزادیان، نهاوندیان ریاست اتاق بازرگانی تهران را در دست گرفت که تا پایان دوره ششم این سمت را بر عهده داشت. در دوران حضور او در اتاق تهران، ارتباط با رسانه‌ها گسترش یافت. نهاوندیان که سال‌ها در دولت حضور داشت، نشست‌های صبحانه کاری را با مسوولان اقتصادی کشور بنیان گذاشت. اقداماتی از این دست باعث شد نام اتاق بازرگانی بیش از گذشته در میان عموم مطرح شود. نهاوندیان با تجربه صدارت اتاق تهران، از دوره ششم هیات نمایندگان، ریاست اتاق ایران را در دست گرفت. حضور او در این سمت، در دوره هفتم نیز ادامه یافت که البته او در اواسط این دوره، به خیابان پاستور کوچ کرد. حضور نهاوندیان در دولت، همزمان با ریاست اتاق بازرگانی ایران، با دو انتقاد عمده مواجه شد: نخست عدم حضور کافی نهاوندیان در اتاق و دوم شائبه دولتی شدن این نهاد. نتیجه آنکه در سال 1392 نهاوندیان از ریاست اتاق ایران کنار رفت و جای خود را به شافعی داد. از آن طرف پس از نقل مکان نهاوندیان از اتاق تهران به اتاق ایران، یحیی آل‌اسحاق بر جای او نشست. فردی با گرایش‌های محافظه‌کارانه‌تر نسبت به نهاوندیان و البته با وجهه سیاسی و نزدیکی بیشتر به جریان سنتی بازار. باوجود تفاوت‌هایی از این دست، دوران حضور او در اتاق را، که برای دو دوره پیاپی ادامه یافت، می‌توان تداوم روند گذار آرام اتاق دانست. آل‌اسحاق سنت نشست‌های صبحانه کاری را ادامه داد و همان مشی پیشین را در روابط عمومی و ارتباط با فعالان اقتصادی در پیش گرفت. شاید برای بررسی کارنامه دورانی که با نهاوندیان به اوج رسید و با شافعی پایان یافت، هیچ معیاری بهتر از جایگاه اتاق در اذهان مسوولان دولتی، فعالان اقتصادی، رسانه‌ها و مردم نباشد که امروزه اتاق را به مراتب بهتر از سال‌های نخست دهه 80 می‌شناسند؛ تحولات آن و از جمله انتخابات را با دقت پیگیری می‌کنند و عنوان «عضو هیات‌رئیسه اتاق بازرگانی» یا «رئیس کمیسیون» آن را واجد ارزش و معنایی خاص می‌دانند. خصوصیت بارز دیگر دوران گذار این بود که به جز سال‌های نخست، با آرامش ادامه یافت و شاید جز علینقی خاموشی نتوان کسی را یافت که انتقاد اساسی به خط‌مشی اتاق‌های بازرگانی در دوره‌های ششم و هفتم وارد کند. اما آیا همین قضاوت را چهار سال بعد و درباره کارنامه عملکرد اعضای دوره هشتم نیز می‌توان داشت؟

املای نانوشته دوره هشتمی‌ها
در انتخابات اتاق ایران، سهم آرای اتاق تهران کمتر از شهرستان‌هاست و البته این سهم متناسب با جایگاه و قدرت اتاق تهران نیست. همین سهم اندک باعث می‌شود در انتخابات، اتاق‌های شهرستان درصدد تصاحب کرسی‌های اصلی برآیند و البته در عین حال این تلاش نمی‌تواند بی‌توجه به جایگاه اتاق ایران و چهره‌های مطرح حاضر در آن باشد. این مساله در انتخابات دوره هشتم هیات رئیسه اتاق ایران، همانند اتاق تهران مدیریت شد: ریاست اتاق به محسن جلال‌پور از اتاق کرمان رسید و سه نایب‌رئیس نیز از اعضای ائتلاف برای فردا انتخاب شدند؛ کرسی ریاست، منشی و خزانه‌دار نیز به اتاق‌های شهرستان رسید. این روند مهندسی‌شده، تنها شروع کارنامه دوره هشتم اتاق ایران است. لذا باوجود تمامی شواهد از تفاوت‌های انتخابات اخیر با ادوار پیشین، شاید هنوز به قطعیت نتوان از آغاز عصر جدید اتاق‌های بازرگانی و به طور خاص اتاق ایران سخن گفت. بخش اعظم دوره هشتم هنوز در پیش رو قرار دارد و این مدت زمان از چند جهت مستعد برجای گذاشتن کارنامه‌ای ناموفق است. حذف برخی چهره‌های باسابقه، شائبه تصمیم‌گیری معطوف به نظرات گروه برنده انتخابات به جای کل فعالان اتاق و تفاوت در سابقه و رابطه دولتی رئیس فعلی اتاق و چهره‌هایی همچون نهاوندیان و آل‌اسحاق، از جمله نقاطی است که می‌تواند در عملکرد دوره هشتم اتاق ایران تاثیرگذار باشد و شاید یک سال دیگر بتوان ارزیابی بهتری از شروع عصر جدید پارلمان بخش خصوصی داشت.

دراین پرونده بخوانید ...

  • سمت راست اتاق

    با برگزاری انتخابات هیات رئیسه اتاق ایران، ماراتن شش‌ماهه ورود به اتاق هشتم تمام شد

    سمت راست اتاق

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها