تاریخ انتشار:
بازارها مستعد رشد هستند اما ریسک دستبردار نیست
رشد با ترس و لرز
در این میزگرد با توجه به ریسکهای سیاسی و اقتصادی موجود در جهان، این مساله مورد بحثو بررسی حاضران قرار میگیرد که تا چه اندازه میتوان نسبت به رشد بازارهای جهانی خوشبین بود و این رشد پیشبینیشده در معرض چه تهدیداتی قرار دارد. در این نشست کارمن راینهارت استاد نظام مالی بینالملل در دانشکده کِنِدی هاروارد، پراوین گوردهان وزیر دارایی آفریقای جنوبی، افسانه مشایخی موسس و مدیرعامل شرکت راک کریک، عارف مسعود نقوی موسس و مدیرعامل گروه آبراج، یانگ یانکینگ معاون سردبیر گروه رسانهای وایسای و لئو مینگکانگ پژوهشگر دانشگاه چینی هنگکنگ حضور دارند.
در این میزگرد با توجه به ریسکهای سیاسی و اقتصادی موجود در جهان، این مساله مورد بحث و بررسی حاضران قرار میگیرد که تا چه اندازه میتوان نسبت به رشد بازارهای جهانی خوشبین بود و این رشد پیشبینیشده در معرض چه تهدیداتی قرار دارد. در این نشست کارمن راینهارت استاد نظام مالی بینالملل در دانشکده کِنِدی هاروارد، پراوین گوردهان وزیر دارایی آفریقای جنوبی، افسانه مشایخی موسس و مدیرعامل شرکت راک کریک، عارف مسعود نقوی موسس و مدیرعامل گروه آبراج، یانگ یانکینگ معاون سردبیر گروه رسانهای وایسای و لئو مینگکانگ پژوهشگر دانشگاه چینی هنگکنگ حضور دارند.
یانگ یانکینگ: خانمها و آقایان، عصربهخیر. مفتخرم که مسوولیت اجرای این نشست، با موضوع «چشمانداز رشد جهانی بازارها» به من واگذار شده است. با گذشت 10 سال از آغاز بحران اقتصادی، بالاخره روند کاهشی پیشبینی صندوق بینالمللی پول درباره نرخ رشد اقتصاد جهان و اقتصادهای نوظهور، متوقف شد و بنابراین میتوان نتیجه گرفت که چشمانداز رشد اقتصادهای نوظهور و همچنین اقتصاد جهان، امیدوارکننده خواهد بود. اما همچنان وضعیت اقتصادی در کشورهای مختلف، تفاوتهای زیادی با همدیگر دارند و عدم اطمینان در اقتصادهای نوظهور هم میتواند تبدیل به مساله شود. پس میتوان گفت که بازارها در سال 2017، به رشد خود ادامه خواهند داد؟ این، سوال اصلی است که در نشست امروز قصد داریم به آن پاسخ دهیم.
شرکتکنندگان بسیار مهمی در نشست امروز حضور دارند. اجازه بدهید ابتدا حاضران در نشست را معرفی کنم. در سمت چپ من، پراوین گوردهان وزیر دارایی آفریقای جنوبی حضور دارند. در کنار ایشان، خانم افسانه مشایخی، موسس و مدیر ارشد صندوق تامین مالی آمریکایی راک کریک هستند. نفر سومی که در نشست حضور دارند، دکتر لئو مینگ کانگ، محقق ارشد همکار موسسه اقتصاد جهانی و امور مالی دانشگاه هنگکنگ و همچنین رئیس سابق کمیسیون تنظیم مقررات بانکداری چین هستند که کارشناس اقتصاد چین و بازارهای نوظهور محسوب میشوند. در کنار ایشان، عارف نقوی، موسس و مدیر ارشد گروه البراج حضور دارند و نفر آخر، دکتر کارمن راینهارت، استاد برجسته اقتصاد بینالملل و بازارهای نوظهور هستند که همه ما با کتاب مشهور ایشان «این بار متفاوت است» آشنا هستیم.
در نشست امروز قصد داریم به این سوال بسیار سخت پاسخ دهیم که آینده رشد جهانی بازارها چگونه خواهد بود؟ وقتی درباره رشد جهانی صحبت میکنیم، به همه کشورها، اقتصادهای نوظهور، کشورهای توسعهیافته، اقتصادهای در حال توسعه و حتی کشورهای با درآمد سرانه پایین اشاره داریم اما بهطور خاص، تاکید ما بر اقتصادهای نوظهور و در حال توسعه است. قبل از اینکه درباره هر کشور جداگانه بحث کنیم، قصد دارم از شما خواهش کنم ارزیابی کلی خود درباره رشد جهانی بازارها را با یک عدد بین یک تا 10 اعلام کنید. عدد یک به معنای رشدی بسیار اندک همراه با ریسک بسیار بالاست و در مقابل عدد 10 نشاندهنده رشدی بسیار بالا در کنار ریسک اندک است. جناب وزیر؟
پراوین گوردهان: من ذاتاً آدم خوشبینی هستم، به همین دلیل تخمین من 5 /6 است.
یانکینگ: شش و نیم! عدد بالایی است، و افسانه؟
افسانه مشایخی: تخمین من هم به ایشان نزدیک است، عدد 7 را پیشنهاد میکنم.
یانکینگ: بسیار عالی، پروفسور لئو؟
لئو مینگ کانگ: 6.
یانکینگ: 6، کمی کمتر از تخمینهای قبلی، اریف؟
عارف نقوی: من میخواهم تخمین دو نفر اول را با هم ترکیب کنم و عدد 5 /7 را پیشنهاد بدهم.
یانکینگ: بسیار خوب، هفت و نیم، و کارمن؟
کارمن راینهارت: افزایش ارزش دلار برای کشورهایی که به این ارز بستگی زیادی دارند مثل کشورهای صادرکننده نفتی که قصد دارند تنوع اقتصادشان را هم افزایش بدهند اما به هر حال فعلاً تکمحصولی هستند، وضعیت مساعدی ایجاد نمیکند.
یانکینگ: بین 6 تا 7، فکر میکنم در مجموع همه تخمینها نشاندهنده اعتقاد به رشد مثبت بازارهای جهانی بود. اما من فکر میکنم عدم اطمینان زیادی در بازارهای جهانی وجود دارد. سوال اول من این است که اولین حرکت در سال 2017، چه باید باشد؟ افسانه و کارمن شما دو نفر به بازار سرمایه ایالات متحده اشراف دارید. به نظر شما اولین اقدام در سال 2017 چه خواهد بود و فکر میکنید فدرالرزرو نرخ بهره را چقدر و چند بار افزایش خواهد داد؟ بیشتر یا کمتر از سه بار افزایش در سال؟
راینهارت: من فکر میکنم دفعات افزایش نرخ بهره، کمتر از سه بار باشد. به نظر من دو دلیل داخلی عمده و البته یک دلیل بینالمللی وجود دارد که افزایش نرخ بهره بسیار تدریجی خواهد بود. در اقتصاد داخلی ایالات متحده، افزایش شدید نرخ بهره، ارزش دلار را بهشدت افزایش خواهد داد و فدرالرزرو به این موضوع به دلیل اثری که بر حسابهای جاری ایالات متحده و همچنین رشد اقتصادی خواهد داشت، اهمیت میدهد. مساله دومی که نباید فراموش کنیم، این است که اقتصاد ایالات متحده در هر دو بخش عمومی و خصوصی بهشدت مقروض است و افزایش نرخ بهره و بدهی بالا، دوستان خوبی برای حضور همزمان در اقتصاد نیستند. از منظر جهانی هم کشورها، یا به عبارت بهتر بانکهای مرکزی، چه در اروپا، بانک مرکزی اتحادیه و چه بانک مرکزی ژاپن، چین و انگلستان، در حال اجرای سیاستهای انبساطی هستند. این موضوع هم باعث خواهد شد که فدرالرزرو برای افزایش نرخ بهره، به صورت تدریجیتری عمل کند.
یانکینگ: ممنونم، افسانه، نظر شما چیست؟
افسانه مشایخی: من فکر میکنم فدرالرزرو، هر فصل یک افزایش برای نرخ بهره خواهد داشت که به معنای سه بار افزایش موثر در سال جاری خواهد بود. دلیل این موضوع، عملکرد بازار نیروی کار در ماههای اخیر است. قبل از این شاهد رشدی بسیار اندک در میزان اشتغال بودیم. اما اخیراً در بازارهای خاصی شاهد افزایش شدید اشتغال هستیم که اثراتش بر افزایش سطح دستمزدها در همان بخشهای خاص قابل مشاهده است.
البته قبول دارم که همگنی در این زمینه وجود ندارد و در بعضی بخشهای اقتصادی هم شاهد بیکاری یا خروج نیروی کار از بازار هستیم. اما احساس من این است که در مجموع وقتی فدرالرزرو و خانم یلن وضعیت بازار نیروی کار را بررسی میکند به عقیده من احتمال بیشتری دارد که تصمیم به افزایش نرخ بهره بگیرد، تا آن را ثابت نگه داشته یا کاهش دهد. دلیل دیگر سیاستهای احتمالی است که رئیسجمهور ترامپ در مورد اجرایی کردن آنها صحبت کرده است. اگر قرار باشد ما تغییراتی در نظام مالیاتی و زیرساختها و... داشته باشیم که مسلماً بر رشد اقتصادی تاثیرگذار است به عقیده من به نظر فدرالرزرو بهتر و کمخطرتر خواهد بود که نرخ بهره با سرعت بالایی افزایش یابد. به همین دلیل من عقیده دارم که دفعات افزایش نرخ بهره بالا خواهد بود.
یانکینگ: بسیار خب، پروفسور لئو، حدس و نظر شما چیست؟
لئو مینگکانگ: به نظرم تعداد این دفعات، به این موضوع بستگی دارد که اجرای وعدههای انتخاباتی رئیسجمهور ایالات متحده چقدر بار مالی جبرانی برای این کشور ایجاد کند. احتمال زیادی دارد که اقتصاد ایالات متحده سال سختی را سپری کند. اگر بار مالی ایجادشده برای دولت، حالا چه از سوی رئیسجمهور و چه کنگره و سایر نهادها، کم باشد بانک مرکزی میتواند نرخ بهره را حداقل سه بار طی سال افزایش دهد. احتمالاً هر بار مقدار این افزایش اندک و تنها 25 /0 درصد خواهد بود. اما اگر بار مالی ایجاد شده و در نتیجه میزان افزایش نقدینگی و کسری بودجه ایالات متحده زیاد باشد، احتمالاً تنها شاهد دو بار افزایش نرخ بهره به همان میزان هر بار 25 /0 درصد خواهیم بود. اما به هر حال اینکه فدرالرزرو چقدر و چند بار نرخ بهره را افزایش دهد، بر این موضوع که اقتصاد ایالات متحده با نرخ بالای دو درصد در سال جاری میلادی رشد خواهد کرد، بیتاثیر است.
دیگر مسالهای که با برگشت سیاستهای اقتصادی ایالات متحده به حالت عادی ایجاد میشود، افزایش ارزش دلار در بازارهاست. در واقع ارزش واقعی دلار از آگوست سال گذشته تا به حال شش درصد و از زمان شروع بحران جهانی اقتصاد تا الان 40 درصد افزایش داشته است. پروفسور راینهارت هم پیش از این گفتند که تجربههای تاریخی به ما نشان میدهد هر وقت ارزش دلار شروع به افزایش کرده است، نتیجه آن ایجاد بحران اقتصادی در بخشهای دیگری از جهان مثل آمریکای لاتین و آسیا بوده است. این بار این تجربه تفاوتی با دفعات قبل خواهد داشت؟ افزایش ارزش دلار چگونه روی بقیه کشورها اثرگذار خواهد بود؟
راینهارت: من فکر میکنم جواب این سوال بهشدت به این موضوع بستگی دارد که کشورها آیا بدهی دلاری دارند یا خیر؟ یکی از مشکلاتی که اقتصادهای نوظهور در حال حاضر با آن روبهرو هستند این است که شرکتها، در سالهای بعد از بحران اقتصادی با استفاده از پایین بودن نرخ بهره در سطح جهان، اقدام به دریافت وامهای دلاری بالا کردهاند. به همین دلیل برای این کشورها افزایش ارزش دلار، خبر خوبی نیست. همچنین افزایش ارزش دلار برای کشورهایی که به این ارز بستگی زیادی دارند مثل کشورهای صادرکننده نفتی که قصد دارند تنوع اقتصادشان را هم افزایش بدهند اما به هر حال فعلاً تکمحصولی هستند، وضعیت مساعدی ایجاد نمیکند. اما در نهایت من اعتقاد ندارم که افزایش ارزش دلار بر همه کشورها اثر یکسانی خواهد داشت. بسیاری از کشورهای آسیایی، بدهی دلاری چندانی ندارند و در نتیجه افزایش ارزش دلار برای آنها به معنای رقابتیتر شدن واحد پول و در نتیجه کالاهایشان در بازارهای جهانی خواهد بود و به تجارت این کشورها حتی کمک خواهد کرد. اما همانطور که گفتم برای کشورهای با بدهی دلاری بالا که کسری حساب جاری زیادی هم دارند، افزایش ارزش دلار
میتواند یک ریسک تلقی شود.
پراوین گوردهان: اگر رشد اقتصادهای نوظهور و کشورهای در حال توسعه بخش عمدهای از رشد اقتصاد جهانی محسوب میشود، پس اینکه چه اتفاقی برای رشد اقتصادی این کشورها رخ خواهد داد، مساله همه جهان و نهفقط خود این کشورها خواهد بود.
یانگ یانکینگ: بله، افسانه، نظر شما چیست؟
مشایخی: کاملاً با پروفسور راینهارت موافقم. تنها چیزی که میخواهم به صحبتهای ایشان اضافه کنم، این است که به نظر من اثرات افزایش ارزش دلار را میشود به دو دسته اثرات کوتاهمدت و اثرات بلندمدت تقسیم کرد. در واقع حتی کشورهایی که بدهی دلاری بالا دارند به دلیل ذخیره ارزی که احتمالاً در این سالها جمعآوری کردهاند، میتوانند اثرات کوتاهمدت افزایش نرخ بهره در آمریکا و در نتیجه افزایش ارزش دلار حداقل در سال 2017 را پوشش دهند. نگرانی من بیشتر در مورد اتفاقی است که برای این دسته از کشورها در سالهای آینده رخ خواهد داد.
یانکینگ: جناب وزیر نظر شما در این مورد چیست؟ البته فکر میکنم آفریقای جنوبی از این نظر در حاشیه امنی قرار دارد.
پراوین گوردهان: در حاشیه امن؟ امیدوارم. اما به هر حال ایالات متحده اقتصاد بسیار بزرگی است که اگر عطسه کند ممکن است همه جهان دچار سرماخوردگی شوند. یک راه برای نگاه کردن به موضوعی که مطرح کردید، نگاه فنی است که خانمها توضیح دادند و شنیدیم. اما من فکر میکنم در مورد ایالات متحده، اقتصاد سیاسی هم در بحث دخیل میشود. در این کشور ما در یک طرف کنگره را داریم که نگاه خاص خودش به اقتصاد و سایر موارد مربوطه را دارد و در طرف دیگر فدرالرزرو هست که نگاه متفاوتی دارد. اینکه این دو نهاد چگونه با همدیگر وارد تعامل شوند و چطور بتوانند به یک توازن برسند در نهایت باعث میشود ترکیبی از بحثهای فنی که الان شنیدیم اتفاق بیفتد. موضوع دوم اما، تجربه سال 2013 است که رابطه بین اقتصادهای ایالات متحده و نوظهور را به همه دنیا نشان داد و درسی بود که فراموش نخواهد شد. موضوعی که باید به آن دقت کنیم این است که اگر رشد اقتصادهای نوظهور و کشورهای در حال توسعه بخش عمدهای از رشد
اقتصاد جهانی محسوب میشود، پس اینکه چه اتفاقی برای رشد اقتصادی این کشورها رخ خواهد داد، مساله همه جهان و نهفقط خود این کشورها خواهد بود. طی دو یا دو سال و نیم گذشته، به نظر من فدرالرزرو حساسیت خوبی در مورد اینکه تصمیماتش چه اثری بر اقتصاد کشورهای نوظهور خواهد داشت، نشان داده است. من امیدوارم این وضعیت ادامه داشته باشد، چون اثر تصمیمات ایالات متحده خصوصاً در زمینه اقتصاد، به داخل مرزهای این کشور محدود نمیشود و بر سایر کشورهای جهان و خصوصاً اقتصادهای نوظهور نیز اثر خواهد داشت. در مورد اثرات افزایش ارزش دلار بر میزان بدهیها در آفریقای جنوبی ما محدودیت قانونی داریم که تنها 10 درصد بدهی به ارز خارجی میتوانیم داشته باشیم و در نتیجه آفریقای جنوبی بهطور خاص در این مورد با مشکل مواجه نیست اما در قاره آفریقا، کشورهای بسیاری در دوره پایین بودن نرخ جهانی بهره اقدام به قرض گرفتن کردند و سپس با افت قیمت کالاها در سطح جهان مواجه شدند، وضعیتی که توان مالی آنها برای بازپرداخت بدهیهایشان را بهشدت کاهش داد و موقعیت مالی این کشورها را تضعیف کرد و در نتیجه ناچار شدند از نهادهایی مانند بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول
یا حتی کشورهای دوست، درخواست کمک مالی کنند. این وضعیتی است که در 18 ماه گذشته در قاره آفریقا وجود داشته و هنگام تصمیمگیری در مورد نرخ بهره، باید به آن توجه شود.
یانکینگ: بسیار خب، اریف حالا نظر شما را در مورد اقتصادهای نوظهور و همچنین کشورهای جنوب صحرا میشنویم.
عارف نقوی: معمولاً در مورد این موضوع، به صورت یک رابطه یکطرفه صحبت میشود. به این صورت که افزایش ارزش دلار چه تاثیری بر اقتصادهای نوظهور و در حال توسعه خواهد داشت. اما واقعیت این است که ما در مورد بخش بزرگی از جمعیت جهان صحبت میکنیم. همچنین این بخش از جهان طبق همه تخمینها و برآوردهای انجامشده، چه از سوی صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی یا هر موسسه تحقیقاتی بزرگی، منشأ دوسوم رشد تولید ناخالص داخلی جهان در 10 یا 12 سال خواهد بود و حدود یک میلیارد نفر در این کشورها در همین دوره زمانی از طبقه فقیر اقتصادی وارد طبقه متوسط خواهند شد. همچنین حدود 70 درصد از پرداختهای انجامشده بابت مخارج مصرفی در کل جهان، در این بخش از دنیا رخ میدهد. علاوه بر این تمام شرکتهای بزرگ جهان، مثل کوکاکولا و کولگیت گالمولیو و کیمبرلی کلارک و... در این کشورها فعالیت دارند و با بررسی گزارشهای مالی منتشرشده از سوی خود این شرکتها به این نتیجه میرسیم که رشد اقتصادی کشورهای
در حال توسعه و اقتصادهای نوظهور در مقایسه با کشورهای توسعهیافته اثری سه برابری بر درآمد این شرکتها دارد. این توضیحات را به عنوان پسزمینه بحث من در مورد این موضوع محسوب کنید. من اعتقادی به عبارتهای بسیار بزرگی مثل اینکه افزایش نرخ بهره باعث مشکل در اقتصادهای نوظهور خواهد شد، ندارم. اجازه بدهید نوع دیگری در این مورد بحث کنیم، شما قبل از این سوال بسیار خوبی در مورد ترکیب رشد و ریسک با رتبهبندی یک تا 10 پرسیدید، نظر من 5 /7 بود فقط از اینکه خوشبینتر از این به نظر برسم احساس شرمندگی میکردم. اما حالا میخواهم این عدد را تفکیک کنم، اجازه بدهید اقتصادهای مورد بحث را به چهار گروه تفکیک کنم. چین به تنهایی در دسته اول قرار میگیرد. صبح امروز هم شاهد اطمینانی که رئیسجمهور این کشور به جهان داد بودیم. چین در بیش از یک دهه گذشته بر اساس صادرات و سرمایهگذاری در زیرساختها رشد داشت و حالا میخواهد این روند را به رشد بر مبنای مصرف تغییر دهد. کاری که اصلاً آسان نخواهد بود، اما اگر موفقیتآمیز باشد با توجه به وضعیت این کشور، بر همه جهان تاثیرگذار خواهد بود. پس اجازه بدهید چین را از بقیه اقتصادهای نوظهور جدا کنیم،
همین حالا هم چین دومین اقتصاد بزرگ جهان است و جمع بستن آن با هر اقتصاد دیگری درست به نظر نمیرسد. دسته دوم کشورهایی هستند که اقتصاد آنها بر مبنای صادرات مواد اولیه و کالا بنا شده است. این دسته از کشورها مستقیماً تحت تاثیر تغییرات ارزش دلار هستند چون کالاهای صادراتی آنها به دلار قیمتگذاری میشود و اصلاً نمیتوان آنها را چیزی بیشتر از نسخههای کمارزش دلار آمریکا دانست. اگر من بخواهم در مورد رتبهبندی رشد در این اقتصادها نظر بدهم، مثل سوالی که در ابتدا پرسیدید، پیشنهاد من عددی بین 3 تا 5 برای این کشورها خواهد بود. چون وضعیت رشد اقتصادی آنها به عوامل برونزای زیادی بستگی دارد، اینکه روند قیمتی کالا در جهان چگونه خواهد بود، منابع جایگزین انرژی چه وضعیتی خواهند داشت و علاوه بر همه اینها، روند تغییر ارزش دلار چگونه خواهد بود. یعنی در این کشورها ریسک بالا و رشد کم محتملتر خواهد بود. پس اجازه دهید این کشورها را هم در دسته جداگانهای قرار دهیم. دسته سوم، اقتصادهای نوظهور و در حال توسعهای هستند که بر مبنای مصرف رشد اقتصادی دارند. تقریباً 45 تا 50 کشور در سراسر جهان وجود دارند که بر مبنای مصرف، بهتر شدن روش تولید
و جمعیتی که در این کشورها هر روز از فقر خارج شده و به طبقه متوسط وارد میشوند رشد میکنند. رتبه این کشورها به نظر من 8 تا 9 و شاید حتی بیشتر است. بنابراین به نظر من اشتباه است که به همه این کشورها به صورت یک کل نگاه کنیم. دسته چهارمی هم که میخواهم توجهتان را به آن جلب کنم و فکر میکنم ارزش این را دارد که شنوندگان به آن توجه کنند، شهرها هستند. در کشورهایی که اینجا مورد بحث قرار میگیرند، شهرها در مواردی بسیار مهمتر از حتی کشورها هستند. شهرهای بزرگ به صورتی جدا از کشور حتی وارد مبادله با شهرهای بزرگ دیگر کشورها میشوند. همچنین مهاجرت به شهرها رشد اقتصادی را هم تحت تاثیر قرار میدهد، به همین دلیل اگر مثلاً اقتصاد اندونزی رشدی چهاردرصدی دارد، جاکارتا هشت درصد رشد را تجربه میکند یا اگر استانبول رشد چهاردرصدی داشته باشد، مطمئناً رشد اقتصاد ترکیه در حدود دو درصد خواهد بود. شهرهای بزرگ این کشورها معمولاً رشد اقتصادی دو برابر کل کشور داشته و میتوانند باعث افزایش رشد اقتصادی کلی شوند.
عارف نقوی: اگر ایالات متحده به برقراری محدودیتهای تجاری و محافظهکاری اقتصادی رو بیاورد، موقعیت رشد جدیدی خصوصاً در زمینه تجارت برای سایر کشورها ایجاد خواهد شد. شما شاهد موقعیتها و بازارهای جدیدی برای شرکتهای چین، هند، برزیل، آفریقای جنوبی و…خواهید بود تا مبادلات بین خودشان را گسترش دهند.
اما در مجموع من نسبت به رشد اقتصادهای نوظهور و در حال توسعه در سال جاری میلادی و حتی چهار تا پنج سال گذشته بسیار خوشبین هستم. این رشد مبناهایی خواهد داشت که متزلزل نیست، مصرف داخلی و سرمایهگذاری در زیرساختها و کاهش قیمت انرژی پاک و در دسترس بودن بیشتر آن، پایههای اصلی این رشد خواهند بود.
یانکینگ: ریسکهای پیشرو چه هستند؟
نقوی: ریسکها همیشه وجود دارند. خود شما قبل از جلسه درباره موقعیتهای قوی سیاه صحبت کردید. (وضعیتی که در آن اتفاقی که رخ میدهد کاملاً غافلگیری بوده و با تمام پیشبینیها تفاوت دارد.) وضعیت یک سال گذشته جهان، از برگزیت (خروج انگلستان از اتحادیه اروپا) تا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نشان میدهد موقعیتهای قوی سیاه در هر کجای جهان ممکن است پدید آید. هیچ کشوری در جهان ایمنی کامل ندارد و هیچ اتفاقی به تنهایی نمیتواند آنقدر تاثیرگذار باشد که روند کلی حرکت را تغییر دهد. ریسک در این کشورها همیشه وجود دارد. ریسکهای سیاسی خصوصاً موضوع مهمی هستند، جغرافیای سیاسی موضوعی است که روزبهروز اهمیت بیشتری پیدا میکند و به هر حال نگرانی و عدم اطمینان دائمی در مورد جهتگیری اقتصاد ایالات متحده وجود دارد اما روی دیگر همه این مسائل میتواند مثبت باشد. اگر ایالات متحده به برقراری محدودیتهای تجاری و محافظهکاری اقتصادی رو بیاورد، موقعیت رشد جدیدی خصوصاً در زمینه تجارت برای سایر کشورها ایجاد خواهد شد. شما شاهد موقعیتها و بازارهای جدیدی برای شرکتهای چین، هند، برزیل، آفریقای جنوبی و...خواهید بود
تا مبادلات بین خودشان را گسترش دهند. به هر حال شما نمیتوانید زندگی را متوقف کنید! ماهانه یک میلیون کودک هندی به سن 18 سال میرسند. نمیشود عقب نشست و منتظر شد تا آقای ترامپ تصمیم بگیرد که چه سیاست اقتصادی را اجرا خواهد کرد. این 18سالهها به کار، درآمد و زندگی بهتر نیاز دارند و باید آن را برایشان فراهم کرد.
راینهارت: این خوشبینی نمیتواند دوام داشته باشد. چشمانداز ما ترکیبی از افزایش نرخ بهره، کاهش شدید رشد اقتصادی چین نسبت به دهههای قبل، قیمت پایین کالاهای اولیه که البته تا حدی بازیابی شده اما هنوز هم از حالت نرمال فاصله زیادی دارد هست، علاوه بر همه اینها، اگر واقعبینانه نگاه کنیم، سیستم حمایت از تولیدات داخلی در جهان در حال افزایش است. مجموع اینها باعث میشود من اعتقاد داشته باشم، سال 2017، سال عدم اطمینان است. البته من در میانمدت با خوشبینی آقای اریف موافقم، اقتصادهای در حال توسعه به دلیل نیروی کار جوان و اینکه هزینه بازنشستگی چندانی خصوصاً در مقایسه با اقتصادهای توسعهیافته نباید پرداخت کنند، میتوانند به ثبات رسیده و رشد اقتصادی بالایی را دوباره تجربه کنند. اما همچنان قویاً اعتقاد دارم اگر قرار است درباره سال 2017 به تنهایی صحبت کنیم، امسال سال عدم اطمینان و ریسک خواهد بود. اگرچه پیشبینی من رشد نسبتاً باثبات و بالا بود اما در کنار این رشد، ریسک بالایی هم وجود دارد.
گوردهان: من هم البته با صحبتهای آقای اریف تا حدی موافقم. خصوصاً در کشورهای در حال توسعه و اقتصادهای نوظهور، تقاضا و فشار مردم برای داشتن زندگی بهتر و پیشرفت محسوس در سطح زندگی در سالهای آتی در نهایت باعث خواهد شد دولتمردان تلاش کنند تا این اتفاق رخ دهد و به دنبال مدلهای جدیدی برای رشد باشند. اگر دولتمردانی این دید بلندمدت را هم داشته باشند که دوره زمانی حدود پنجساله را برنامهریزی کنند و با ایجاد زیرساختهایی در زمینه انرژیهای پاک امکان رشد بیشتر را هم فراهم خواهند کرد. اما ما در آفریقای جنوبی در حال حاضر در حدود 25 درصد بیکاری داریم که بیکاری نسل جوان از این هم بیشتر است. اوضاع در بقیه قاره آفریقا هم به همین منوال است. بخشهای بسیاری از جمله بهداشت و آموزش نیاز به سرمایهگذاری دارد، اوضاع شاید برای دموکراسی جدیدی مثل آفریقا بد نباشد اما راه درازی در پیش دارد. در بقیه کشورهای در حال توسعه و نوظهور هم اوضاع به همین منوال است. اما وقتی به برگزیت و انتخابات ایالات متحده که به زودی با انتخابات مشابهی در اروپا دنبال خواهد شد، نگاه میکنیم میبینیم از نظر مطالبات مردمی، مردم در
کشورهای در حال توسعه در سطح متفاوتی قرار دارند. در واقع نیازهایی که در کشورهای در حال توسعه مردم به دنبال آن هستند اینجا مرتفع شده و بحثهای اقتصادی و اجتماعی در سطح دیگری دنبال میشود. رهبران هم اغلب چند قدم از مردم جلوتر بوده و به این نیازها شکل میدهند.
یانکینگ: ممنونم، افسانه.
مشایخی: من میخواستم به این موضوع اشاره کنم که اگر اجلاس سال گذشته داووس را به خاطر بیاوریم، عدم ثبات و بیاطمینانی آن زمان هم وجود داشت و اتفاقاً چین بزرگترین منبع ایجاد بیاطمینانی در جهان شمرده میشد. حالا هم بیاطمینانی وجود دارد اما به نوعی متفاوت. حتی میتوان گفت در فضای بعد از انتخاب ترامپ در ایالات متحده، اقتصادهای نوظهور برای حضور سرمایهگذاران بهتر محسوب میشوند. همانطور که جناب وزیر هم گفتند تغییر رخداده در سطح جهان باعث میشود ما به دنبال مدل جدیدی برای رشد باشیم. رشد چند دهه گذشته میلیاردها نفر را از فقر خارج کرده و به طبقه متوسط وارد کرده است. اما در عین حال ورود این عده به رده متوسط و مقایسهپذیر شدن وضعیت اقتصادی آنها با مردم بقیه جهان، باعث شده ناهمگونی موجود در طبقه متوسط بسیار شدید شود. این عده که همه ظاهراً طبقه متوسط هستند، خود را با یکدیگر مقایسه کرده و مطالبات خود را بر این اساس شکل میدهند. موضوع مهم دیگر تکنولوژی است که در دو بخش دسترسی به آن و خصوصاً اطلاعات و عصر روباتیک و اثر بهکارگیری روباتها بر اشتغال، آینده اقتصاد جهانی را تحت تاثیر قرار
میدهد.
افسانه مشایخی: اگر اجلاس سال گذشته داووس را به خاطر بیاوریم، عدم ثبات و بیاطمینانی آن زمان هم وجود داشت و اتفاقاً چین بزرگترین منبع ایجاد بیاطمینانی در جهان شمرده میشد. حالا هم بیاطمینانی وجود دارد اما به نوعی متفاوت. حتی میتوان گفت در فضای بعد از انتخاب ترامپ در ایالات متحده، اقتصادهای نوظهور برای حضور سرمایهگذاران بهتر محسوب میشوند.
قبل از اینکه بیشتر در مورد تکنولوژی و سایر موارد طرحشده صحبت کنیم، اجازه بدهید دوباره به چین برگردیم. همه شما به چین در صحبتهایتان اشاره کردید و من میخواهم نظر پروفسور لئو را بشنوم با توجه به اینکه رئیسجمهور چین در سخنرانی خود به مردم دنیا قول داد کشورش در سال جاری میلادی 7 /6 درصد رشد داشته باشد و همزمان صندوق بینالمللی پول هم پیشبینی خود درباره رشد اقتصادی این کشور در سال 2017 و 2018 را افزایش داد، شما اوضاع را چطور میبینید و فکر میکنید چین به این ارقام رشد دست پیدا خواهد کرد؟
کانگ: بله، من معتقدم چین به این ارقام خواهد رسید. با صحبتهای رئیسجمهور در سخنرانی امروز صبح هم موافقم. در واقع به نظر عدد رشد اقتصادی چین چندان مهم نیست. موضوع مهم کیفیت رشدی است که این کشور تجربه میکند. این نکته کلیدی موفقیت برای کشوری با وسعت و جمعیت چین است. در حال حاضر چین، روی موضوع رشد و توسعه اقتصاد متمرکز شده است. ظرفیت خالی تولید زیادی وجود دارد، نسبت بدهیها به داراییها خصوصاً در مورد شرکتها و دولتهای محلی بسیار بالاست. همچنین در بازار سهام هم با مشکلاتی مواجه هستیم و میتوان گفت اضافه ارزشی در این بازار وجود دارد. اینها نقاطی است که دولت باید بر آنها تمرکز کند. بازار سهام باید متعادل شود، بدهیها کاهش یابد و اضافه ظرفیت تولید هم کنترل شود. اینها کارهایی است که در سال جاری و یکی دو سال آینده باید انجام شود. چین همچنین به دقت سیاستهای مالی و پولی را برای رسیدن به این اهداف کنترل میکند. این اهداف کوتاهمدت، میتواند برای دولت زمان بخرد؛ زمان برای اصلاحات عمیق و دقیق ساختاری. این وظیفه بسیار پیچیده و سنگینی است. اما در نهایت مثل تمام موارد مشابه چه در تاریخ چین
و چه جهان، چارهای جز انجام آن نیست و نه یک امکان، که ضرورت است. اما تاکید میکنم سیاستهای مالی و پولی، موقت خواهند بود. دولت چین قصد دارد از این اهرمها تنها موقتاً و برای خریدن زمان جهت اجرای اصلاحات ساختاری استفاده کند. استفاده از این دست سیاستهای دولتی برای متعادل نگه داشتن اقتصاد و درمان بیماریها و مشکلات اقتصادی، به هیچوجه هدف دولت نیست و مطمئناً موفق هم نخواهد بود.
یانکینگ: پس نکته اصلی اصلاحات ساختاری است؟
کانگ: بله، به بحث اصلی برگردیم، من چندان خوشبین نیستم. اعتقاد ندارم که افزایش ارزش دلار روی اقتصاد کشورهای در حال توسعه و اقتصادهای نوظهور تاثیری نخواهد داشت. داراییها در همه نقاط جهان به هم متصل هستند، همانطور که 10 سال پیش بودند. اگر ارزش دلار بخواهد به همین سرعت افزایش یابد، میتواند اثرات مهمی داشته باشد. اگر بار مالی که اجرای سیاستهای ترامپ ایجاد خواهد کرد، اندک باشد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ ما هنوز تجربه سال 1994 را از یاد نبردهایم. بین سالهای 1994 تا 1995، بانک مرکزی ایالات متحده، هفت بار نرخ بهره را با درصدهایی بین 25 /0 تا 75 /0 درصد افزایش داد (در نهایت نرخ بهره ایالات متحده از سه درصد در فوریه 1994 به شش درصد در فوریه 1995 رسید) که منجر به شروع بحران مالی مکزیک شد و اندکی بیشتر از یک سال بعد، بحران اقتصادی آسیا آغاز شد. کمتر از یک دهه بعد اما آلن گرینسپن، رئیس وقت فدرالرزرو با تصور اینکه از مشکلات سال 1994 درس گرفته است، بار دیگر اقدام به افزایش نرخ بهره کرد اما این بار، هر افزایش تنها 25 /0 درصد بود. با این روش بین ماه ژوئن سال 2004 تا ماه ژوئن سال 2006، 17
بار نرخ بهره ایالات متحده افزایش یافت (از یک درصد به 25 /5 درصد رسید) که در نهایت به بحران جهانی انجامید.
یانکینگ: خب، من میتوانم سوال دیگری از شما بپرسم؟ یوآن حدود شش درصد از ارزش خود را در سال گذشته میلادی از دست داد و همچنین بحثهای زیادی...
کانگ: درباره اینکه این کاهش ارزش یک دستکاری عمدی بود؟
یانکینگ: ممکن است، ممکن هم هست اینطور نبوده باشد. شما فکر میکنید این موضوع باید جزو دستکاریهای عمدی نرخ ارز طبقهبندی شود؟
کانگ: نه. از وقتی یوآن وارد سبد ارزی صندوق بینالمللی پول شد، بانک مرکزی چین، فرمول برابری مورد استفاده خودش را با وضعیت جدید منطبق کرد که باعث اندکی تغییر در نرخها شد. این یک دستکاری عمدی و با هدف خاص نبود تنها لازمه تغییر وضعیت یوآن بود. در واقع اصلاً کسی در هیچ بانک مرکزی نمیتواند ادعا کند که چه رقم برابری ارزی برای اقتصاد بهتر است و مهمتر از آن حتی در صورت دستکاری عمدی، نگهداشتن این نرخ برابری در سطح لازم، بسیار سخت و تقریباً غیرممکن است. در همین جریان، چین در حدود 900 میلیارد دلار از ذخایر خود را از دست داد.
راینهارت: متاسفانه من فکر میکنم اصطلاح دستکاری عمدی، از آن دسته کلماتی است که هرکس با تعریفی از آن استفاده میکند. چین در دورهای طولانی نرخ ارز ثابت داشت و حالا به نرخ ارز نیمهشناور تغییر وضعیت داده است. اما چیزی که توجه من را به مورد چین جلب میکند میزان دستکاری این کشور در نرخ ارز نیست. برای من میزان بیثباتی شما در سیاستهای پولی که اتخاذ میکنید بسیار جالب است. از طرفی شما دوست دارید یا نیاز دارید سیاست پولی انبساطی داشته باشید تا هم موتور محرکهای برای اقتصاد باشد و هم شرکتها به اعتبارات لازم دسترسی داشته باشند. و از طرفی نیاز به سیاستهای انقباضی دارید تا از کاهش ارزش پول جلوگیری شود. این دوگانگی شدید، آنطور که تجربههای قبلی به ما نشان داده در نهایت منجر به این خواهد شد که بانک مرکزی کنترل هر دو طرف قضیه را از دست بدهد و این من را به نتیجهگیری نهایی میرساند که کاهش شدید و سریع ارزش پول چین در راه است و این اتفاق هیچ ربطی به اینکه رئیسجمهور ایالات متحده کیست، نخواهد داشت. حتی در همین کاهش ارزش اخیر هم شما بخش مهمی از ذخایر ارزی خود را از دست دادید و مطمئناً این
وضعیتی نیست که بتواند ادامه داشته باشد.
عارف نقوی: این بحث اخیر، تاییدکننده همان پیشفرض اولیه من است، بهتر است چین را در یک دستهبندی جداگانه قرار دهیم.
لئو مینگکانگ: بین سالهای ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۵، بانک مرکزی ایالات متحده، هفت بار نرخ بهره را با درصدهایی بین ۲۵ / ۰ تا ۷۵ / ۰ درصد افزایش داد(در نهایت نرخ بهره ایالات متحده از سه درصد در فوریه ۱۹۹۴ به شش درصد در فوریه ۱۹۹۵ رسید) که منجر به شروع بحران مالی مکزیک شد و اندکی بیشتر از یک سال بعد، بحران اقتصادی آسیا آغاز شد.
کانگ: ما نیاز و البته انگیزهای نداریم تا ارزش پول را برای تحریک صادرات کاهش دهیم. موتور رقابت کالاهای چینی کیفیت و سازگاری آنهاست. در عین حال شما هیچوقت نمیتوانید به بانک مرکزی دیکته کنید که چه نرخ برابری را نیاز دارید. در نتیجه در مرحله اول سعی میکنیم اقتصاد و سیاستهای پولی را از هم تفکیک کنیم و در مرحله بعد ثبات اقتصادی را با روشهای معمولی که قبلاً امتحان شدهاند برقرار کنیم. در عین حال شما نمیتوانید بازار سرمایه خود را به روی سرمایههای خارجی باز کنید بدون اینکه از نرخ برابری واحد پول خودتان اطمینان داشته باشید.
یانگ یانکینگ : بله، ممنونم، افسانه؟
مشایخی: من فکر میکنم این موضوع بسیار گسترده است. اول اینکه موضوع ارزش پول چین، سالهاست در وزارت خزانهداری آمریکا مطرح است، از زمان روبین و بعد هم لاری سامرز مرتباً درباره این موضوع بحث شده است. یعنی بحث جدیدی نیست. حقایقی در این میان وجود دارند که خانم راینهارت هم به آنها اشاره کرد، از جمله اینکه بسیاری از شهروندان چین که در خارج از این کشور زندگی میکنند در این مدت تلاش کردهاند تا داراییهای خود را هم به خارج از مرزها منتقل کنند و اینکه بانک مرکزی این کشور بارها و بارها در بازار برای تعیین ارزش رنمینبی مداخله کرده است. اما در عین حال این مساله مهم هم مطرح است که چه صادرات چین به سایر کشورها چه واردات چین، تحت تاثیر عوامل متعددی است که نرخ برابری ارز تنها یکی از آنهاست. حتی در مورد نرخ ارز هم، تنها رنمینبی نیست که ارزش خود در مقابل دلار را از دست داده است. یورو نیز کاهش ارزشی حدود 25 درصد را تجربه کرده و در مورد پوند هم همینطور بوده است. در واقع مساله تقابل ارزش پول چین در برابر دلار نیست. مساله کاهش ارزش همه ارزهای جهانی در برابر دلار است. در نهایت شاید دولت و حکومت چین
بداند دقیقاً چه انتظاری از نرخ برابری رنمینبی دارد، اما در عین حال قدرت کنترل تمام فاکتورهای تاثیرگذار بر آن را ندارد.
یانکینگ: جناب وزیر شما چه نصیحتی برای سیاستگذاران چینی خصوصاً در مورد مساله ارزی این کشور دارید؟
گوردهان: خب من در موقعیتی نیستم که نصیحتی داشته باشم. اما میتوانم بگویم در پنج یا شش سال گذشته دو جریان وجود داشته است. اول تلاش موفقیتآمیز چین برای ورود به سبد ارزی صندوق بینالمللی پول و در کنار آن تلاش برای پیشی گرفتن از اقتصاد ایالات متحده که ممکن است در آینده نهچندان دوری محقق شود. جریان دیگر، این است که از زمان بحران جهانی اقتصاد، مسائل مربوط به ارز و جنگهای ارزی به نوعی با مسائل جغرافیای سیاسی عجین شدهاند.
در واقع به نظرم در حال حاضر بحث ارز، فقط یک بحث علمی و اقتصادی نیست، الان دیگر به اندازه میزان تاثیر، دولت و کشور تاثیرگذار هم مهم هستند. در دهههای گذشته، کشورهای در حال توسعه و اقتصادهای نوظهور، حداقل تاثیرگذاری و سهم را از نهادهای مالی و سازمانهای بینالمللی داشتهاند. اما در سه یا چهار سال گذشته، اقتصادهای نوظهور بزرگ، اهرمهای بیشتری در این نهادها به دست آوردهاند و کشورهای در حال توسعهای مثل ما (آفریقای جنوبی) فعلاً در حال مشاهده هستند تا ببینند این روند چگونه پیش خواهد رفت. چون به هر حال همه دوست دارند پیشرفت کنند و در بازارهای رقابتی حضور داشته باشند و در جهانی که در آن زندگی میکنند نقشی ایفا کنند.
پس اگر من بخواهم پیشنهادی برای چین داشته باشم این است که همانطور که رئیسجمهور در سخنان امروز گفت، همچنان نیاز است چین سخنگوی کشورهای در حال توسعه و اقتصادهای نوظهور باشد. در واقع این کشور خصوصاً در نهادهای بینالمللی سخنگوی تمام کشورهای در حال توسعه و اقتصادهای نوظهور است و آگاهی و استفاده این کشور از این مساله میتواند وزن و تاثیرگذاری بیشتری به آن بدهد که البته با توجه به اهمیت موضوع جغرافیای سیاسی در سالهای اخیر باید درست استفاده شود.
دیدگاه تان را بنویسید