تاریخ انتشار:
متن منشر نشده سخنرانی بیژن نامدارزنگنه در میان فعالان بخش خصوصی
حق ما اینها نبود
در صنعت نفت، برق، پتروشیمی باید بخش خصوصی ورود جدی پیدا کند. به ویژه آنکه مجلس هم سرمایهگذاری دولتی را در غیربالادستی ممنوع کرده است.
این روزها بعد از سالها کار و تجربه، معتقدم که رشد بخش خصوصی جزو مسائل کلیدی برای توسعه کشور است. اگر میخواهیم کشورمان توسعه یابد، نهتنها در زمینه اقتصاد، بلکه حتی در بخشهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، باید بخش خصوصی واقعی در کشور رشد یابد. این موضوع نه یک فرصت که به نظرم، یک الزام برای کشور است و آماده کردن یک بستر برای دستیابی به آن را تکلیف برای خودم میدانم. نهتنها در بخش نفت بلکه در تمام بدنه دولت، این امر ضروری است که بخش خصوصی واقعی، نقش کلیدی در اقتصاد کشور پیدا کند. بخش خصوصی واقعی یعنی مجموعهای که توسط اشخاص حقیقی مدیریت شود. بخشی که نصب و عزل مدیرانش با انگیزه سیاسی نباشد و انگیزه موفقیت بنگاه باشد.
در صنعت نفت، برق، پتروشیمی باید بخش خصوصی ورود جدی پیدا کند. به ویژه آنکه مجلس هم سرمایهگذاری دولتی را در غیربالادستی ممنوع کرده است. زمانی که سیاستهای اصل 44 نوشته میشد من جزو کسانی بودم که مخالف بودم بخش خصوصی در صنایع بالادستی نفت حضور داشته باشد. معتقد بودم فعلاً در پایین دستی، فرصتهای بسیاری برای حضور بخش خصوصی داریم؛ از پتروشیمی و پالایشگاهها گرفته تا خطوط لوله. حتی بهره تاسیسات را راحت میتوان به بخش خصوصی داد.
در بخش بالادستی همین که دست حکومت است، حساب و کتاب دارد. این هم از دست در برود، دیگر هیچ چیز در دست حاکمیت نمیماند. خب الحمدلله نظر مقام معظم رهبری هم این بود و این را تایید فرمودند.
ما به کسانی نیاز داریم که بتوانند ثروت ایجاد کنند. با ثروت ایجاد شدن، کشور بالا میرود. اما یکی از خطوط قرمز در استفاده از بخش خصوصی در بخشهای مختلف اقتصاد، مبارزه با رانتی است که ممکن است در ارتباط این بخش با دولت ایجاد شود. باید اصل لیاقت باشد در رقابت و رانت را حذف کرد. به جای اینکه من نفت را صد دلار بفروشم، به یک گروه خاص 80 دلار بدهم، و آنها بخواهند 100 دلار بفروشند. یعنی رانت و دست بردن در بیتالمال.
در بخش نفت تنها یک شرط برای حضور بخش خصوصی وجود دارد. قیمت حتی برایمان مهم نیست. آنچه برایمان مهم است تنها و تنها کیفیت است. اصلاً در کیفیت نمیشود پایین آمد. اگر در این سالها به شاخص کیفیت بیتوجهی نمیکردیم امروز این طور نمیشد که دروازه بازار کشورهای دیگر را به روی خودمان بسته ببینیم. من خارج از روال طبیعی هم حاضرم از طریق حمایت بالادستی راه را برای بخش خصوصی باز کنم. شما یک جنسی را نمونهسازی کنید و به شما کمک شود، سفارش داده شود. ولی با مشتری نهایی تماس نداریم. نباید توقع داشته باشید که بگویم خیلی خب شما استاندارد ایپیای را مراعات نکنید. این طور نمیشود. این جزو نوامیس نفت است و من حاضر نیستم کوتاه بیایم. فکر هم میکنم معقول است که نباید کوتاه بیایم. چون به ضرر خود شماست.
در حال حاضر روسیه همه تجهیزات نفت را میسازد. ولی یک قلم از کالایش را هم نمیتواند صادر کند. چون هیچ کدامشان با استانداردهای غربی سازگار نیست. به همین دلیل تنها بازار مصرف کالاهای نفتیاش بازار داخلیشان است.
من معتقدم سکوی پرتاب بخش تجاری صنعت ما به بازارهای منطقه، در ابتدا بازار خودمان است. یعنی بدون این بازار نمیشود به بازارهای دیگر رسید. اگر میخواهید هم بازار داخلی و هم خارجی را داشته باشید باید حتماً با استانداردهای قابل قبول کار کنید. اگر کوتاه بیاییم تنها به خودمان ضرر نزدهایم، بلکه شما را هم نابود کردهایم. شما توقع نداشته باشید که هر چه میخواهید تولید کنید و شرکت نفت، گاز یا پالایش و پخش از شما بخرد. چون پروژهها در مناقصه میروند و من در وزارت نفت نمیتوانم به یک پروژه مناقصهای تحمیل کنم که از شما کالا بخرد. روشش این است که من GC درست کنم و حمایتشان کنم. آنها بشوند استراتژی؟ تجهیزاتسازان داخلی ما. شما بروید از سرمایه GCR بخرید و با آنها کار کنید.
نمیخواهم نبش قبر کنم اما باور کنید رفتهاند پالایشگاه ساختهاند، مصداق اینکه آفتابه لگن هفت دست شام و ناهار هیچی. یعنی آب داریم. خط لوله داریم. مخزن داریم. یک ورودی داریم. ولی در خطهای فرآیندی هیچ کاری نکردهایم. میادین مشترکمان به شدت عقب افتاده است. به عنوان نمونه باید تلاش بسیار کنیم تا گاز را به خشکی بیاوریم. اینکه بگوییم خیلی تلاش کردیم اما هنوز گاز به خشکی نیامده و به دست مردم نرسیده، یعنی هنوز کار به نتیجه نرسیده است. نکته سوم، که شما میتوانید کمک کنید، مساله کارهای مهندسی است. فرآیند که نباشد، بقیه به چه دردی میخورد؟ هیچ فایده و خاصیتی ندارد.
من که وظایف خودم را میدانم. این را هم قبول دارم که بخش خصوصی پیش از این شرایط لازم برای ورود را نداشت. شرایط امروز شرایط سال 1384 نیست. برگشت به شرایط سال 1384 هم ممکن نیست. بخشی از آن هم غیرممکن است. ما در شرایط جدید دوباره باید وضعیت خودمان را تنظیم کنیم. باید تعریف جدید کنیم که چطور با دنیا رفتار کنیم. چطور برخورد کنیم. چطور با هم کار کنیم. خیلی سخت است. یعنی مدتها طول میکشد، که آدم این روابط تخریبشده را دوباره بازسازی و ترمیم کند. ولی چارهای نداریم.
باید حتماً در این دوره از دیپلماسی انرژی برای شکستن تحریم استفاده حداکثری کنیم. این طور نیست که تحریم شکسته میشود و کارها در بخش نفت خوب میشود. برعکس ما با کارهایی که میکنیم، میتوانیم کاری کنیم تا تحریمها شکسته شود. بخش خصوصی باید به وزارت نفت در این باره کمک کند. نمیگویم که همه گرهها به دست ما باز میشود اما میتوانیم نقش بسیار مثبتی داشته باشیم. آقای رئیسجمهور در مجلس هم، اشاره کردند که وزارت نفت و بخش خصوصی میتوانند در رفع تحریم نقش کلیدی داشته باشند. در کشورهای نفتخیز، وزیر نفت میتواند همانند وزیر امور خارجه، در سیاست خارجی نقش ایفا کند.
البته یک انتقاد جدی هم به پیمانکاران دارم. بارها گفتهام که پیمانکاران در سالهای بعد از انقلاب خودشان را به هر طریقی مدام به پروژههای عمرانی دولتی متصل کردند و هیچ ابتکاری از خودشان نشان ندادند. اگر دولت پروژهای را تعریف کرد، آنها هم رفتند و پیمانکاری کردند، ولی اگر دولت پروژهای تعریف نکرد خودشان تکانی نخوردند. این موضوع خیلی بدی است. پیمانکاران بیایند و کار کنند و وزارت نفت هم کمکشان میکند. حتی پیمانکاران داخلی بیایند و با شرکتهای خارجی پروژههای مشترک اجرا کنند. منطقه ما پر از فرصتهای کاری است. همیشه هم که مشکل تحریم نیست. به هر حال بخش خصوصی در بخشهای مختلف از بورس نفت تا بخش فرآوردههای نفتی میتواند کار کند و کشور هم از حضورشان سود ببرد.
برنامههای وزارت نفت دو بخش دارد. یکی برنامه درازمدت که برای اجرایی شدنش باید شرایط کنونی تحریم برداشته شود تا بتوان کار کرد؛ وگرنه خیالپردازی است. ابتدا باید وضع جاریمان را سامانی دهیم و بعد تلاش کنیم با دیپلماسی انرژی، شرایط تحریم را بهبود ببخشیم و به تدریج از آن عبور کنیم. در ابتدا هم گفتم بسیاری از مشکلات کنونی در بخش تولید و فروش، ناشی از تحریم نیست. مثلاً وقتی که آقای سوری را که در نفتکش، یک برند جهانی بود برمیدارند و یک آدمی میگذارند که فرق نفتکش جادهپیما را با نفتکش اقیانوسپیما نمیفهمد، خب شما اگر مشکل در حمل و نقل نفت پیدا نکنید باید خیلی تعجب کنید ... یا در فروش نفت، ما 7، 8، 10 نفر آدم درجه یک داریم که همهشان خانهنشین هستند. خب چرا؟ من یکی، دو نمونه آن را گفتم، نمونههای زیادی است از افرادی که سر جایشان نیستند. اصلاً هم دنبال این نیستم که باب انتقامجویی و اخراج را باز کنم. دغدغه اصلیام این است که از تمام ظرفیتهایمان استفاده کنیم. به من میگویند راهکارهایت چیست؟ همین که، این افراد را برگردانم 70، 80 درصد کار جلو میرود. 10 سال پیش به هر کس میگفتیم بیاید و کار کند، نمیآمد. اما امروز به وضعیتی رسیدهایم که همه احساس ملی دارند که بیایند و باری را بردارند. خود من هم همین طور شدهام. من به هیچ وجه حاضر نبودم، اینقدر هم احمق نبودم که دوباره وزیر شوم. ولی واقعاً دیدم، نمیتوانم شرایط کنونی را تحمل کنم؛ یک جانباز پیشم آمده و میگوید تو باید بیایی. یک جانبازی که 16سالگی نابینا شده و دستش را از دست داده است، وقتی میگوید تو باید بیایی وگرنه به ما خیانت کردهاید من نمیتوانم، کنارهگیری کنم. یا کسانی که مثلاً مخالف سرسخت من در نفت بودند، حالا فعالترین آدمهای رای من هستند. هیچ وقت این میزان اتفاق نظر در نفت نبوده است. خود این نشان میدهد همه در یک طرف و یک جبهه هستیم. ما دو تا جبهه نیستیم؛ این دیدگاه دیگر وجود ندارد که تصور کند بخش خصوصی زالوصفت و خونخوار است. برعکس معتقدیم بخش خصوصی انسانهای شریف، بزرگوار، زحمتکش و دلسوز برای کشور هستند و احساس وطندوستی عمیق دارند.
امیدواریم به سمت دولتی برویم که تعامل فوقالعاده نزدیک و موثری با بخش خصوصی داشته باشد. اعتقاد دارم که باید یک نوع اعتماد به بخش خصوصی داشت تا فعال شود و کار کند. البته ما متاسفانه بخش خصوصی بزرگی از نظر توان مالی نداریم. اما به هر حال بخشهای کوچک باید با هم شریک شوند و از تمام ساز و کارهایی که در دنیا رایج شده مانند بازار سرمایه استفاده کنند تا بتوانند بخش خصوصی بزرگی را ایجاد کنند. به طور مثال یک پتروشیمی، 10 تا پتروشیمی را پیش میبرد. ما همه آنها را تامین خوراک میکنیم ولی کار تامین مالیشان را نمیتوانیم انجام دهیم. باید یک ساز و کارهایی به کار گرفت که در تمام دنیا هم به آن عمل میکنند و پذیرفته شده و وجود دارد.
وقتی که بحث ائتلاف آقای روحانی با عارف بود، من هیچ امیدی نداشتم که آقای روحانی رای بیاورد. یک ذره هم امید نداشتم. ولی یک حرف میزدم میگفتم، اولاً جوانها از ما میخواهند که این ائتلاف صورت بگیرد. ثانیاً ما این کار را میکنیم که به همه بگوییم ما آدمهای عاقلی هستیم و از حداکثر عقلانیت خودمان استفاده میکنیم. حالا جواب داد یا نداد یک بحث دیگر است.
چرا آقای روحانی رای آورد؟ رای بالای آقای روحانی را روستاها دادند در صورتی که ما اصلاً باورمان نمیشد. 80 درصد جمعیت روستاها به آقای روحانی رای دادند به خاطر اینکه تفکر توزیع عادلانه فقر یا برخورد احساسی با مسائل اقتصادی کاملاً نشان داد که شکست خورده. در این هشت سال توزیع عادلانه فقر صورت گرفت. مردم روستاها فقیرتر و بدبختتر شدند، بهرغم اینکه از نظر احساسی، تلاششان این بود که وضع روستاییان بهتر شود اما با احساس که مسائل کشور درست نمیشود. هر چیزی راهحل عقلانی و خردمندانه دارد.
اصلاً حق ما این بلاها نبوده که به سرمان آمد. باید حتماً نشان دهیم که ما نسلی هستیم که کارآمد و عاقلیم. من در این هفت، هشت سال تدریس با جوانها سر و کار داشتم، جوانهای 20ساله، 22ساله، 23ساله، آنها خیلی امیدشان ضعیف شده؛ الان یک مقداری باز امید پیدا کردهاند. شما هم باید کمک کنید که این امید را تحقق ببخشیم و ایران به توسعه برسد. ما الان باید هر چه از دستمان برمیآید برای توسعه کشورمان به کار بگیریم ... شما کاری کنید که این دولت موفق شود و این موفقیت هم خوشبختانه الان به گونهای است که، من الان موفقیت شما را موفقیت خودم میدانم. شما هم قطعاً موفقیت من را موفقیت خودتان میدانید. البته این هشت سال تجربه خیلی خوبی بود، هشت سال بسیار درسآموزی بود برای همه و ما الان باید بتوانیم با هم کار کنیم، تلاش کنیم، کمک کنیم، یاری کنیم، دل به هم دهیم و مشکلات را هم حل کنیم. من دست همکاری و همراهیام را به سمت شما دراز میکنم و از شما میخواهم در این برنامههایی که برای خودتان و کشور خودتان است، کمک کنید، من اصلاً منفعت شما را در تضاد با منفعت خودم یا کشور نمیبینم بلکه دقیقاً همراستا میبینم تا تولید ملی را بالا ببریم و ثروت را در کشور ایجاد کنیم.
در وزارت نفت از هر ساز و کاری که پیوند مجموعههای دولتی و سیاستهای دولتی را با سیاستگذاریهای بخش خصوصی عمیقتر کند، استفاده خواهیم کرد. نامه و بیانیه نباید بین وزارت نفت و صنعت و بخش خصوصی باشد. بلکه باید به طور نزدیکتر با همدیگر دائم در ارتباط باشیم. یعنی ما دائماً باید یک گروهی داشته باشیم؛ یک کار ساختاری سامانیافته. نباید اصلاً این دفعه این تجربه را تکرار کنیم که جداجدا از همدیگر زندگی کنیم. این را شما دنبال کنید که چه ساز و کاری داشته باشیم؟ در دنیا چه کار میکنند؟ یعنی کشورهایی مانند ترکیه، مالزی- نمیگویم آمریکا، اصلاً سطح ما با آمریکا نیست- در واقع کشورهای در حال توسعهای که به ما نزدیک هستند، چطور بخش خصوصی با دولتی تعامل میکنند و اطلاعاتشان را رد و بدل میکنند؟ آنها با هم همفکری میکنند، این نیست که هر چند وقت یک بار گیر کردند سراغ هم بروند.
در دوران سابق، با تمام پیمانکاران نشست میگذاشتم و این نشستها برای من خیلی خوب و مفید بود. هم فسادها را کاهش میداد و هم دسترسی وجود داشت. یک اتاق فکر بلکه یک اتاق تعامل ایجاد کنیم که وظیفهاش این باشد که تعامل برقرار کند و هر یک هفته یکبار یا دو هفته یک بار جلساتی در اتاق بازرگانی و جلساتی در وزارت نفت بگذاریم که نتایج جلسات به وزیر منتقل شود. من هم هر نامهای از این سیستم برایم آمد میفرستم آنجا، آنجا بررسی کنند و نظر دهند بعد برای من بیاورند که رسیدگی کنیم.
در صنعت نفت، برق، پتروشیمی باید بخش خصوصی ورود جدی پیدا کند. به ویژه آنکه مجلس هم سرمایهگذاری دولتی را در غیربالادستی ممنوع کرده است. زمانی که سیاستهای اصل 44 نوشته میشد من جزو کسانی بودم که مخالف بودم بخش خصوصی در صنایع بالادستی نفت حضور داشته باشد. معتقد بودم فعلاً در پایین دستی، فرصتهای بسیاری برای حضور بخش خصوصی داریم؛ از پتروشیمی و پالایشگاهها گرفته تا خطوط لوله. حتی بهره تاسیسات را راحت میتوان به بخش خصوصی داد.
در بخش بالادستی همین که دست حکومت است، حساب و کتاب دارد. این هم از دست در برود، دیگر هیچ چیز در دست حاکمیت نمیماند. خب الحمدلله نظر مقام معظم رهبری هم این بود و این را تایید فرمودند.
ما به کسانی نیاز داریم که بتوانند ثروت ایجاد کنند. با ثروت ایجاد شدن، کشور بالا میرود. اما یکی از خطوط قرمز در استفاده از بخش خصوصی در بخشهای مختلف اقتصاد، مبارزه با رانتی است که ممکن است در ارتباط این بخش با دولت ایجاد شود. باید اصل لیاقت باشد در رقابت و رانت را حذف کرد. به جای اینکه من نفت را صد دلار بفروشم، به یک گروه خاص 80 دلار بدهم، و آنها بخواهند 100 دلار بفروشند. یعنی رانت و دست بردن در بیتالمال.
در بخش نفت تنها یک شرط برای حضور بخش خصوصی وجود دارد. قیمت حتی برایمان مهم نیست. آنچه برایمان مهم است تنها و تنها کیفیت است. اصلاً در کیفیت نمیشود پایین آمد. اگر در این سالها به شاخص کیفیت بیتوجهی نمیکردیم امروز این طور نمیشد که دروازه بازار کشورهای دیگر را به روی خودمان بسته ببینیم. من خارج از روال طبیعی هم حاضرم از طریق حمایت بالادستی راه را برای بخش خصوصی باز کنم. شما یک جنسی را نمونهسازی کنید و به شما کمک شود، سفارش داده شود. ولی با مشتری نهایی تماس نداریم. نباید توقع داشته باشید که بگویم خیلی خب شما استاندارد ایپیای را مراعات نکنید. این طور نمیشود. این جزو نوامیس نفت است و من حاضر نیستم کوتاه بیایم. فکر هم میکنم معقول است که نباید کوتاه بیایم. چون به ضرر خود شماست.
در حال حاضر روسیه همه تجهیزات نفت را میسازد. ولی یک قلم از کالایش را هم نمیتواند صادر کند. چون هیچ کدامشان با استانداردهای غربی سازگار نیست. به همین دلیل تنها بازار مصرف کالاهای نفتیاش بازار داخلیشان است.
من معتقدم سکوی پرتاب بخش تجاری صنعت ما به بازارهای منطقه، در ابتدا بازار خودمان است. یعنی بدون این بازار نمیشود به بازارهای دیگر رسید. اگر میخواهید هم بازار داخلی و هم خارجی را داشته باشید باید حتماً با استانداردهای قابل قبول کار کنید. اگر کوتاه بیاییم تنها به خودمان ضرر نزدهایم، بلکه شما را هم نابود کردهایم. شما توقع نداشته باشید که هر چه میخواهید تولید کنید و شرکت نفت، گاز یا پالایش و پخش از شما بخرد. چون پروژهها در مناقصه میروند و من در وزارت نفت نمیتوانم به یک پروژه مناقصهای تحمیل کنم که از شما کالا بخرد. روشش این است که من GC درست کنم و حمایتشان کنم. آنها بشوند استراتژی؟ تجهیزاتسازان داخلی ما. شما بروید از سرمایه GCR بخرید و با آنها کار کنید.
نمیخواهم نبش قبر کنم اما باور کنید رفتهاند پالایشگاه ساختهاند، مصداق اینکه آفتابه لگن هفت دست شام و ناهار هیچی. یعنی آب داریم. خط لوله داریم. مخزن داریم. یک ورودی داریم. ولی در خطهای فرآیندی هیچ کاری نکردهایم. میادین مشترکمان به شدت عقب افتاده است. به عنوان نمونه باید تلاش بسیار کنیم تا گاز را به خشکی بیاوریم. اینکه بگوییم خیلی تلاش کردیم اما هنوز گاز به خشکی نیامده و به دست مردم نرسیده، یعنی هنوز کار به نتیجه نرسیده است. نکته سوم، که شما میتوانید کمک کنید، مساله کارهای مهندسی است. فرآیند که نباشد، بقیه به چه دردی میخورد؟ هیچ فایده و خاصیتی ندارد.
من که وظایف خودم را میدانم. این را هم قبول دارم که بخش خصوصی پیش از این شرایط لازم برای ورود را نداشت. شرایط امروز شرایط سال 1384 نیست. برگشت به شرایط سال 1384 هم ممکن نیست. بخشی از آن هم غیرممکن است. ما در شرایط جدید دوباره باید وضعیت خودمان را تنظیم کنیم. باید تعریف جدید کنیم که چطور با دنیا رفتار کنیم. چطور برخورد کنیم. چطور با هم کار کنیم. خیلی سخت است. یعنی مدتها طول میکشد، که آدم این روابط تخریبشده را دوباره بازسازی و ترمیم کند. ولی چارهای نداریم.
باید حتماً در این دوره از دیپلماسی انرژی برای شکستن تحریم استفاده حداکثری کنیم. این طور نیست که تحریم شکسته میشود و کارها در بخش نفت خوب میشود. برعکس ما با کارهایی که میکنیم، میتوانیم کاری کنیم تا تحریمها شکسته شود. بخش خصوصی باید به وزارت نفت در این باره کمک کند. نمیگویم که همه گرهها به دست ما باز میشود اما میتوانیم نقش بسیار مثبتی داشته باشیم. آقای رئیسجمهور در مجلس هم، اشاره کردند که وزارت نفت و بخش خصوصی میتوانند در رفع تحریم نقش کلیدی داشته باشند. در کشورهای نفتخیز، وزیر نفت میتواند همانند وزیر امور خارجه، در سیاست خارجی نقش ایفا کند.
البته یک انتقاد جدی هم به پیمانکاران دارم. بارها گفتهام که پیمانکاران در سالهای بعد از انقلاب خودشان را به هر طریقی مدام به پروژههای عمرانی دولتی متصل کردند و هیچ ابتکاری از خودشان نشان ندادند. اگر دولت پروژهای را تعریف کرد، آنها هم رفتند و پیمانکاری کردند، ولی اگر دولت پروژهای تعریف نکرد خودشان تکانی نخوردند. این موضوع خیلی بدی است. پیمانکاران بیایند و کار کنند و وزارت نفت هم کمکشان میکند. حتی پیمانکاران داخلی بیایند و با شرکتهای خارجی پروژههای مشترک اجرا کنند. منطقه ما پر از فرصتهای کاری است. همیشه هم که مشکل تحریم نیست. به هر حال بخش خصوصی در بخشهای مختلف از بورس نفت تا بخش فرآوردههای نفتی میتواند کار کند و کشور هم از حضورشان سود ببرد.
برنامههای وزارت نفت دو بخش دارد. یکی برنامه درازمدت که برای اجرایی شدنش باید شرایط کنونی تحریم برداشته شود تا بتوان کار کرد؛ وگرنه خیالپردازی است. ابتدا باید وضع جاریمان را سامانی دهیم و بعد تلاش کنیم با دیپلماسی انرژی، شرایط تحریم را بهبود ببخشیم و به تدریج از آن عبور کنیم. در ابتدا هم گفتم بسیاری از مشکلات کنونی در بخش تولید و فروش، ناشی از تحریم نیست. مثلاً وقتی که آقای سوری را که در نفتکش، یک برند جهانی بود برمیدارند و یک آدمی میگذارند که فرق نفتکش جادهپیما را با نفتکش اقیانوسپیما نمیفهمد، خب شما اگر مشکل در حمل و نقل نفت پیدا نکنید باید خیلی تعجب کنید ... یا در فروش نفت، ما 7، 8، 10 نفر آدم درجه یک داریم که همهشان خانهنشین هستند. خب چرا؟ من یکی، دو نمونه آن را گفتم، نمونههای زیادی است از افرادی که سر جایشان نیستند. اصلاً هم دنبال این نیستم که باب انتقامجویی و اخراج را باز کنم. دغدغه اصلیام این است که از تمام ظرفیتهایمان استفاده کنیم. به من میگویند راهکارهایت چیست؟ همین که، این افراد را برگردانم 70، 80 درصد کار جلو میرود. 10 سال پیش به هر کس میگفتیم بیاید و کار کند، نمیآمد. اما امروز به وضعیتی رسیدهایم که همه احساس ملی دارند که بیایند و باری را بردارند. خود من هم همین طور شدهام. من به هیچ وجه حاضر نبودم، اینقدر هم احمق نبودم که دوباره وزیر شوم. ولی واقعاً دیدم، نمیتوانم شرایط کنونی را تحمل کنم؛ یک جانباز پیشم آمده و میگوید تو باید بیایی. یک جانبازی که 16سالگی نابینا شده و دستش را از دست داده است، وقتی میگوید تو باید بیایی وگرنه به ما خیانت کردهاید من نمیتوانم، کنارهگیری کنم. یا کسانی که مثلاً مخالف سرسخت من در نفت بودند، حالا فعالترین آدمهای رای من هستند. هیچ وقت این میزان اتفاق نظر در نفت نبوده است. خود این نشان میدهد همه در یک طرف و یک جبهه هستیم. ما دو تا جبهه نیستیم؛ این دیدگاه دیگر وجود ندارد که تصور کند بخش خصوصی زالوصفت و خونخوار است. برعکس معتقدیم بخش خصوصی انسانهای شریف، بزرگوار، زحمتکش و دلسوز برای کشور هستند و احساس وطندوستی عمیق دارند.
امیدواریم به سمت دولتی برویم که تعامل فوقالعاده نزدیک و موثری با بخش خصوصی داشته باشد. اعتقاد دارم که باید یک نوع اعتماد به بخش خصوصی داشت تا فعال شود و کار کند. البته ما متاسفانه بخش خصوصی بزرگی از نظر توان مالی نداریم. اما به هر حال بخشهای کوچک باید با هم شریک شوند و از تمام ساز و کارهایی که در دنیا رایج شده مانند بازار سرمایه استفاده کنند تا بتوانند بخش خصوصی بزرگی را ایجاد کنند. به طور مثال یک پتروشیمی، 10 تا پتروشیمی را پیش میبرد. ما همه آنها را تامین خوراک میکنیم ولی کار تامین مالیشان را نمیتوانیم انجام دهیم. باید یک ساز و کارهایی به کار گرفت که در تمام دنیا هم به آن عمل میکنند و پذیرفته شده و وجود دارد.
وقتی که بحث ائتلاف آقای روحانی با عارف بود، من هیچ امیدی نداشتم که آقای روحانی رای بیاورد. یک ذره هم امید نداشتم. ولی یک حرف میزدم میگفتم، اولاً جوانها از ما میخواهند که این ائتلاف صورت بگیرد. ثانیاً ما این کار را میکنیم که به همه بگوییم ما آدمهای عاقلی هستیم و از حداکثر عقلانیت خودمان استفاده میکنیم. حالا جواب داد یا نداد یک بحث دیگر است.
چرا آقای روحانی رای آورد؟ رای بالای آقای روحانی را روستاها دادند در صورتی که ما اصلاً باورمان نمیشد. 80 درصد جمعیت روستاها به آقای روحانی رای دادند به خاطر اینکه تفکر توزیع عادلانه فقر یا برخورد احساسی با مسائل اقتصادی کاملاً نشان داد که شکست خورده. در این هشت سال توزیع عادلانه فقر صورت گرفت. مردم روستاها فقیرتر و بدبختتر شدند، بهرغم اینکه از نظر احساسی، تلاششان این بود که وضع روستاییان بهتر شود اما با احساس که مسائل کشور درست نمیشود. هر چیزی راهحل عقلانی و خردمندانه دارد.
اصلاً حق ما این بلاها نبوده که به سرمان آمد. باید حتماً نشان دهیم که ما نسلی هستیم که کارآمد و عاقلیم. من در این هفت، هشت سال تدریس با جوانها سر و کار داشتم، جوانهای 20ساله، 22ساله، 23ساله، آنها خیلی امیدشان ضعیف شده؛ الان یک مقداری باز امید پیدا کردهاند. شما هم باید کمک کنید که این امید را تحقق ببخشیم و ایران به توسعه برسد. ما الان باید هر چه از دستمان برمیآید برای توسعه کشورمان به کار بگیریم ... شما کاری کنید که این دولت موفق شود و این موفقیت هم خوشبختانه الان به گونهای است که، من الان موفقیت شما را موفقیت خودم میدانم. شما هم قطعاً موفقیت من را موفقیت خودتان میدانید. البته این هشت سال تجربه خیلی خوبی بود، هشت سال بسیار درسآموزی بود برای همه و ما الان باید بتوانیم با هم کار کنیم، تلاش کنیم، کمک کنیم، یاری کنیم، دل به هم دهیم و مشکلات را هم حل کنیم. من دست همکاری و همراهیام را به سمت شما دراز میکنم و از شما میخواهم در این برنامههایی که برای خودتان و کشور خودتان است، کمک کنید، من اصلاً منفعت شما را در تضاد با منفعت خودم یا کشور نمیبینم بلکه دقیقاً همراستا میبینم تا تولید ملی را بالا ببریم و ثروت را در کشور ایجاد کنیم.
در وزارت نفت از هر ساز و کاری که پیوند مجموعههای دولتی و سیاستهای دولتی را با سیاستگذاریهای بخش خصوصی عمیقتر کند، استفاده خواهیم کرد. نامه و بیانیه نباید بین وزارت نفت و صنعت و بخش خصوصی باشد. بلکه باید به طور نزدیکتر با همدیگر دائم در ارتباط باشیم. یعنی ما دائماً باید یک گروهی داشته باشیم؛ یک کار ساختاری سامانیافته. نباید اصلاً این دفعه این تجربه را تکرار کنیم که جداجدا از همدیگر زندگی کنیم. این را شما دنبال کنید که چه ساز و کاری داشته باشیم؟ در دنیا چه کار میکنند؟ یعنی کشورهایی مانند ترکیه، مالزی- نمیگویم آمریکا، اصلاً سطح ما با آمریکا نیست- در واقع کشورهای در حال توسعهای که به ما نزدیک هستند، چطور بخش خصوصی با دولتی تعامل میکنند و اطلاعاتشان را رد و بدل میکنند؟ آنها با هم همفکری میکنند، این نیست که هر چند وقت یک بار گیر کردند سراغ هم بروند.
در دوران سابق، با تمام پیمانکاران نشست میگذاشتم و این نشستها برای من خیلی خوب و مفید بود. هم فسادها را کاهش میداد و هم دسترسی وجود داشت. یک اتاق فکر بلکه یک اتاق تعامل ایجاد کنیم که وظیفهاش این باشد که تعامل برقرار کند و هر یک هفته یکبار یا دو هفته یک بار جلساتی در اتاق بازرگانی و جلساتی در وزارت نفت بگذاریم که نتایج جلسات به وزیر منتقل شود. من هم هر نامهای از این سیستم برایم آمد میفرستم آنجا، آنجا بررسی کنند و نظر دهند بعد برای من بیاورند که رسیدگی کنیم.
دیدگاه تان را بنویسید