تاریخ انتشار:
هر چه را غربیها میگویند به سادگی نپذیریم
غلامحسین حسنتاش، کارشناس اقتصاد انرژی و رئیس اسبق موسسه مطالعات بینالمللی انرژی، از قراردادهای مشارکتی در صنعت نفت و مطرح شدن آن در سالهای اخیر میگوید.
غلامحسین حسنتاش، کارشناس اقتصاد انرژی و رئیس اسبق موسسه مطالعات بینالمللی انرژی، از قراردادهای مشارکتی در صنعت نفت و مطرح شدن آن در سالهای اخیر میگوید. مشروح گفتوگو با او را در ادامه میخوانید.
***
طی سه، چهار سال اخیر و به عبارت دیگر در دور دولت آقای احمدینژاد، در بخشهایی از سطوح عالی نفت پیگیر بحث قراردادهای مشارکتی شدند. در گذشته اگر این بحثها مطرح بود، شرکتهای خارجی بیشتر از امروز امکان حضور داشتند و سوال این بود که چگونه میتوان سرمایهگذاری خارجی بیشتری را جذب کرد. اما این سوال برای من بود که الان که ما تحریم هستیم و دفاتر شرکتهای خارجی بسته شده است، طرح این بحث چه ضرورتی دارد؛ لذا به نظر میرسید این ماجرا، نه برای جذب بیشتر سرمایهگذاری خارجی، که با هدف انعقاد قرارداد با برخی افراد و شرکتهای خاص داخلی مطرح شده است.
یعنی به نظر شما ورود بخشهای خصوصی داخلی در این زمینه ممکن است ایرادی داشته باشد؟
من با این مساله اساساً مخالفتی ندارم. بلکه معتقدم باید معیارها و ضوابطی وضع شود و هر شرکت اعلام کند چه سوابق فنی، چه میزان توان تامین مالی و چه پیشینهای دارد. هر شرکتی که معیارها و استانداردهای لازم را داشته باشد، وارد قرارداد شود. مساله این است که ما چنین شرکتهایی را نداریم. شرکتهای نفتی بینالمللی که نمیآیند و هفت خواهران جدید (شرکتهای نفتی دولتی که در گستره جهانی کار میکنند) نیز پس کشیدهاند؛ لذا با توجه به اینکه امکان حضور شرکتهای بزرگ نیست، به نظر میرسد پروژه «خواصسازی» در جریان است و امیدوارم در دولت یازدهم جلوی آن گرفته شود. من این روند را برای کشور خطرناک میدانم. فرقی ندارد این خواص چه کسانی باشند. بلکه مهم رانتی است که در این میان وجود دارد و گسترش رانتخواری لذا اگر کسی مطابق ضوابط و معیارهای صنایع نفت جهان و با توان اجرایی و منابع مالی کافی و نیز با حفظ اصول رقابت و شفافیت وارد زمینه قراردادهای مشارکتی شود، هیچ ایرادی ندارد.
به نظر میرسد شما با اصل قراردادهای مشارکتی به لحاظ اقتصادی و نفتی مخالفتی ندارید. درست است؟
مطرح شدن مباحث مرتبط با قراردادهای مشارکت در تولید، اغلب با ارزیابی دقیق داخلی و مقایسه تطبیقی با در نظر گرفتن منافع ملی همراه نبوده است. بلکه علت اصلی، اظهارات شرکتهای خارجی مبنی بر جذاب نبودن قراردادهای بیع متقابل بوده است. من از ابتدا معتقد بودم چندان نباید به این حرف توجه کرد، چرا که این حرف برای شرکتهای خارجی یک ابزار چانهزنی است. حرف من این بود که نباید این را به سادگی پذیرفت. سوال من این است که اگر بیع متقابل جذاب نبود، چرا خارجیها آن را میپذیرفتند. حتی در زمان بوش، کمپینی از شرکتهای نفتی آمریکایی شکل گرفته بود که برای حضور در ایران به دولت آمریکا فشار میآوردند، و میگفتند که اروپاییها حضور دارند و نفع میبرند و ما عقب افتادهایم. بنابراین حرف من همیشه این بوده است که هر چه را غربیها میگویند به سادگی نپذیریم و برخورد نقاد با آن داشته باشیم. مساله دیگر اینکه شرکتهای خارجی بسته به چشماندازی که از قیمتهای آتی نفت دارند، حتی در برخی موارد ممکن است قراردادهای بیع متقابل را ترجیح دهند. اگر بر اساس چشمانداز، قیمت نفت نزولی باشد، با توجه به اینکه در قرارداد مشارکتی، شرکت خارجی در مقداری از تولید سهیم است و ارزش این میزان تولید در چشمانداز کاهش مییابد، تمایل به سمت قراردادهای بیع متقابل است. عکس این مساله در صورت وجود افق افزایش قیمت نفت وجود دارد. به ویژه از این رو که با افزایش قیمت نفت، هزینههای توسعه میدان نیز افزایش مییابند، ولی درآمد شرکت در قرارداد بیع متقابل، ثابت است، یعنی طرف خارجی ریسک افزایش هزینه را دارد ولی شانس افزایش درآمد را ندارد، با فرض ثابت بودن قیمتها نیز ترجیحی بین دو نوع قرارداد وجود ندارد. مورد دیگر اینکه قراردادهای مشارکتی تنها قرارداد مرسوم در دنیا نیست و مثلاً در کویت یا عراق از انواع دیگر قراردادهای خدماتی استفاده میشود. در نهایت اینکه وقتی ما حرف از میدان نفتی میزنیم، این یک عبارت ژنریک نیست. مخازن نفتی بسته به خصوصیات سنگ و سیال، ضخامت لایه و بسیاری از دیگر موارد با هم متفاوت هستند و ریسکهای فنی و اقتصادی و هزینههای متفاوتی دارند و لذا میتوان متناسب با آن، قراردادهای متفاوتی را منعقد کرد و شیوههای سرمایهگذاری متفاوتی را انتخاب کرد. باید برنامه جامعی برای توسعه میادین داشت و بعد از مطالعه و اولویتبندی و دستهبندی، برای هر دسته از میدان یک نوع روش سرمایهگذاری و قراردادی متناسب را در نظر گرفت.
نظر شما در مورد ایرادهای حقوقی واردشده به قراردادهای مشارکتی چیست؟
البته در زمینه حقوقی، من متخصص نیستم ولی به لحاظ فنی میتوان گفت حتی در قراردادهای امتیازی هم که در زمان دارسی داشتیم، چنین چیزی وجود نداشته است و ملی شدن نفت هم خود تا حدودی نشاندهنده این مطلب است. در قرارداد مشارکتی، درصدی از نفت استخراجی که بر سر آن توافق شده است، به طرف مقابل تعلق میگیرد؛ لذا اینطور نیست که ذخایر نفتی به شرکت خارجی تعلق گیرد.
به نظرم نهایتاً در مورد قراردادهای مشارکت در تولید، شاید بتوان این سبک قرارداد را برای میادین مشترک توصیه کرد. اینطور نیست؟
هر جا که ریسکها بالاست میتوان ریسک را تقسیم کرد و هر جا که شانسها بالاست دلیلی ندارد که شریک بتراشیم. در میادین مشترک، یک ریسک اضافه هم وجود دارد و لحظه به لحظه عدمالنفع ما در حال افزایش است. در چنین جایی، باید از هر شیوهای که امکان دارد استفاده کرد تا جلوی این مساله را گرفت. اما در هر نوع قراردادی، هوشمندی و پیشبینیهای صحیح و مطالعات کافی باعث میشود بتوان این قراردادها را به شکل بهینهای منعقد کرد.
دیدگاه تان را بنویسید